kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۸۱۰۳
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۴
مهارت در جمع زیستن و فعالیت کردن، پلی به سوی موفقیت - بخش پایانی

زندگی روی موج همدلی در تعامل با دیگران



گالیا توانگر
مشکلات معیشتی زیادند، اما دیگر تحمل روی ترش و اخلاق جمع‌گریز یک دوست، یک همکار و یک فامیل تحمل و انرژی زیادی می‌خواهد. در شرایط سخت تنها حرکتی که می‌تواند به امید بینجامد، همدلی و همکاری‌های جمعی هستند.
تصور کنید خانواده‌ای از قشر متوسط قصد تزویج جوان خود را دارند؛ این شب‌های دور هم‌نشینی فرصتی مناسب برای اتخاذ تصمیمات جمعی جهت همیاری با نزدیکان است. چه بسا این دور هم نشینی‌ها به مشارکت در حل پاره‌ای مسائل و مشکلات بینجامد، امید جوانه بزند و باری هر چند کوچک از دوش یکی از آشنایان و فامیل برداشته شود. از همین روست که در فرهنگ ایرانی- اسلامی تا این حد به صله رحم و دید و بازدید‌ها و نیز جویا شدن از احوال یکدیگر تاکید شده است.
اگر بخواهیم به همه مشکوکانه بنگریم، اعتماد نکنیم و بدبینی در تار و پود ما بافته شود، روزی چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم، تنهاترین‌ایم. ما انسان‌ها به خوبی‌ها، محبت‌ها، لبخندها و دلگرمی‌های یکدیگر نیازمندیم؛ وگرنه چرا باید مهم‌ترین شاخصه انسان بودن، اجتماعی بودنش قلمداد شود؟
بیست سال است که از حال نزدیک‌ترین فرد زندگی‌ام، برادرم بی‌خبرم. بچه‌هایم، عمویشان و بچه‌های عمویشان را نمی‌شناسند. سر ارث و میراث جنگیدیم، هر کس سهم خودش را گرفت و از زندگی هم محو شدیم. گاهی خوابش را می‌بینم که در حیاط قدیمی خانه پدری، دور حوض ماهی قرمز‌ها به دنبال هم می‌دویم و از ته دل می‌خندیم. چند روزی است که برگه آزمایش خونم را گرفته‌ام. حالم مساعد نیست. دلم می‌خواهد به سمتش بروم. می‌خواهم ببینمش و در آغوش بگیرمش. چون کوچک‌تر از من بود،هر وقت بغلش می‌کردم، بوی مادر را برایم تداعی می‌کرد. دلم می‌خواهد آشتی کنیم، اما بعد از بیست سال بروم چه بگویم؟ رویم نمی‌شود.
این حکایت قهرهای طولانی مدت فامیلی است که متاسفانه کم هم نیستند. امسال چه می‌کنی؟ آشتی می‌کنی و یا به کشتن فرصت‌ها سرگرم می‌مانی؟
دور هم‌نشینی فامیلی
بدون گوشی و تبلت
مریم هاشم‌زاده یک فرهنگی بازنشسته، برایمان با گلایه می‌گوید: «مدت‌هاست که بچه‌ها و نوه‌هایم به من سر نزده‌اند. هر ماه یک بار هم به زور به دیدنم می‌آیند. من در این سن به حضورشان خیلی نیاز دارم. البته این را هم بگویم که یک دلیل کمرنگ شدن آمد و رفتنشان به این دلیل است که من اجازه نمی‌دهم در دور هم‌نشینی خانه من، گوشی یا تبلت با خودشان بیاورند. دم در از آنها می‌گیرم و در یک کیسه پارچه‌ای می‌اندازم. موقع رفتن، تحویلشان می‌دهم.»
وی با‌ اشاره به قطعی‌های اینترنت می‌گوید: «درست است که اینترنت قطع بود، اما تلفن و پیامک برقرار بود. چند نفر از ما شماره عزیزی را گرفتیم و جویای حالش شدیم؟ همان عزیزانی که هر روز در اینستاگرام و تلگرام و واتساپ قربان صدقه‌شان می‌رویم! چند تن ازما پیامکی فرستادیم تا حال دوستان و اقوام را جویا شویم؟ مگر نه اینکه هر روز در نِت مثل پروانه دور هم می‌گردیم؟»
وی با گلایه ادامه می‌دهد: «قطع اینترنت شاید تثبیتی بود بر کاهش شدید پیوندهای عاطفی، دوستی و فامیلی. نبود اینترنت مُهر تاییدی بود بر آنکه فضای مجازی واقعا مجازیست و به محبت‌ها و همدلی‌ها و «دوستت دارم‌هایش» نمی‌توان دل بست و اعتماد کرد.
از بُعد دیگر قطع اینترنت باعث شد که همه زودتر بخوابند و یا باز به خواندن کتاب روی آورند. عادتی که مدت هاست از ما رخت بر بسته.
من هدفم مخالفت با اینترنت نیست. من می‌گویم باید یاد بگیریم که از اینترنت درست استفاده کنیم و به روابط رودر رویمان ضربه نزنیم. دوست داشتن، دوستی، محبت... همه در عمل است که به عرصه ظهور می‌رسد، نه با اینترنت. بهتر است به روابط دوستی و خانوادگی خود تلنگری بزنیم و به جای مدح و ثنای اینترنتی و اینستاگرام، وقتی برای هم اختصاص دهیم و تنها راه ارتباطی‌مان پیام‌رسان‌های اینترنتی نباشند.»
جمع‌گریزها
کارمندان ایستگاه تحقیقاتی دور افتاده!
اختلال شخصیت اسکیزویید گاهی با خجالتی بودن فرد‌ اشتباه گرفته می‌شود. آنچه در این افراد بسیار مشهود است، این است که از تعامل‌های انسانی حتی گاهی با اعضای نزدیک و خانواده‌شان هم ناراحت می‌شوند. درونگرا هستند و حالت عاطفی‌‌شان کند و محدود است، به‌‌طوری که ممکن است افراد غیرمتخصص و عادی آنها را خشک و بی‌احساس تلقی کنند. دیگران معمولا افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزویید را نامتعارف، عجیب و غریب، منزوی و تکرو می‌‌دانند.
آن‌ها معمولا تمایلی به برقراری رابطه نزدیک با دیگران -حتی فامیل- ندارند و از آن لذت هم نمی‌برند. این افراد در صورت امکان اتاقی مجزا به خود اختصاص می‌دهند و به جز تماس‌های معمولی و ضروری، ارتباطی با دیگران برقرار نمی‌کنند. آنها حتی‌الامکان در هیچ مراسم و جمعی شرکت نمی‌کنند و به همین علت است که دیگران به ‌اشتباه برچسب خجالتی بودن به آنها می‌زنند.
چنین افرادی تقریبا همیشه دنبال فعالیت‌های انفرادی‌-کار با رایانه، کشیک یا نگهبانی شبانه و...- هستند. البته این بدین معنی نیست که به چنین فعالیت‌هایی علاقه دارند، بلکه به‌ واسطه آنها می‌توانند از دیگران دوری گزینند و خود را مشغول کنند. در کل کارهای انتزاعی و مشاغل مرتبط با وسایل بی‌جان - ریاضیات، ستاره‌شناسی، مشاغل مرتبط با فلز، چوب و...- برایشان لذت‌ بخش‌تر است. نکته مثبت در این‌اشخاص این است که آنها توانایی تحمل درجه بالایی از تنهایی و استرس را دارند، بنابراین برای شغل‌های سختی مانند کار در یک ایستگاه تحقیقاتی دورافتاده افراد بسیار مناسبی هستند.
رضا آرامیان یک روانشناس توضیح می‌دهد: «این افراد اصلا دوست صمیمی و نزدیک ندارند و دوست معمولی هم بسیار کم دارند که آن هم به ‌واسطه اجبار است و با اعضای خانواده هم ارتباط سطحی برقرار می‌‌کنند. بسیاری از آنها تمایلی برای ازدواج ندارند و ترجیح می‌دهند با والدین خود زندگی کنند. آنها نسبت به انتقاد یا تعریف تقریبا بی‌تفاوت هستند و واکنشی نشان نمی‌دهند.
از نظر احساسی به معنی واقعی بی‌روح و بی‌احساس هستند. گفتار و حرکاتی یکنواخت و آرام دارند و تقریبا نمی‌‌توان فهمید در هر لحظه چه احساسی دارند؟ یخ و بی‌‌روح هستند و هیجان و احساساتی از خود بروز نمی‌دهند. در بسیاری از زمان‌ها در رویا و خیال به سر می‌برند و به همین دلیل حتی در روابط ساده هم ناشیانه عمل می‌کنند.
این افراد از بُعد بی‌‌ثباتی احساسی و عدم پذیرندگی در سطح بالا و از نظر برونگرایی، سازگاری و تعهد‌پذیری در سطح پایینی قرار دارند. رفتار و گفتار این افراد مانند آدم آهنی است و مولفه‌های هیجانی و احساسی ندارند و از آنجا که نسبت به محرک‌های اجتماعی بی‌ تفاوت و کرخت هستند، حتی با از دست دادن فرد مورد علاقه‌شان، خیلی دلمرده و افسرده نمی‌شوند.»
از این روانشناس می‌پرسم: آیا شیوه درمانی هم برای کسانی که از اختلال اسکیزویید رنج می‌برند، پیشنهاد می‌دهید؟ وی پاسخ می‌دهد: «افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزویید به ندرت پیش می‌آید که به دنبال درمان باشند، چون افکار و رفتار آنها معمولا باعث ناراحتی خودشان نمی‌شود و از این وضع راضی هستند. زمانی که بپذیرند باید درمان شوند، سایکوتراپی - روان درمانی- که یکی از انواع مشاوره است از ‌اشکال درمان است که اغلب استفاده می‌شود. در این روش درمانی بر روی افزایش مهارت‌های عمومی مقابله و همچنین بهبود تعاملات اجتماعی، ارتباطات و اعتماد به نفس تمرکز   می‌کنند. از آنجا که اعتماد جز مهمی از درمان است، درمان می‌تواند برای درمانگر چالش‌برانگیز باشد، چون مبتلایان به این نوع از اختلال شخصیت در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارند. آموزش مهارت‌های اجتماعی هم می‌تواند بخش مهمی از درمان باشد.»
مهارت کنترل عواطف و هیجان
مینا حمزه‌ای یک کارمند خاطره تلخ آخرین تنش خود را با همکارش این‌گونه توصیف می‌کند: «هر دو بی‌آنکه بدانیم چه می‌گوییم داد می‌زدیم. مابقی همکاران دورمان حلقه زده بودند و در بهت و حیرت می‌نگریستند. مدیرمان به ما گفت: لطفا هر دویتان به اتاق من بیایید و آرام باشید. به محض اینکه پایمان را به اتاق او گذاشتیم، می‌خواستیم همان رفتار کنترل نشده و بچه گانه را از سر بگیریم، اما رئیسمان گفت تا بیست دقیقه هیچ نمی‌گویید و برایمان چایی و مقداری شیرینی از آبدارخانه خواست. بعد از بیست دقیقه خیلی آرام‌تر شده بودیم. شمرده حرف زدیم و همان جا مشکلمان را حل و فصل کردیم.»
مهدی سعدی نیا یک مشاور در مورد هنر تسلط بر هیجانات و عواطف برایمان توضیح می‌دهد: «بخش عمده‌ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است؛ مانند صلاحیت یا عدم صلاحیت اجتماعی و مهارت‌های خاص لازمه. این‌ها توانایی‌هایی هستند که محبوبیت، رهبری و اثر بخشی بین فردی را تقویت می‌کنند. افرادی که در این مهارت‌ها توانایی زیادی دارند، در هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران باز می‌گردد، به خوبی عمل می‌کنند، آنان ستاره‌های اجتماعی هستند».
این مشاور در تکمیل صحبت‌هایش می‌گوید: «البته افراد از نظر توانایی‌های خود در هر یک از این حیطه‌ها، با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما مثلا در کنار آمدن با اضطراب‌های خود کاملا موفق باشیم، اما در تسکین دادن ناآرامی‌های دیگران چندان کار آمد نباشیم. بدون شک، زیر بنای اصلی سطح توانایی ما، عصب است، اما مغز به طرز چشم گیری شکل‌پذیر بوده و همواره در حال یادگیری است. سستی افراد را در مهارت‌های عاطفی می‌توان جبران کرد: هرکدام از این حیطه‌ها تا حد زیادی نشانگر مجموعه‌ای از عادات و واکنش هاست که با تلاش صحیح، می‌توان آنها را بهبود بخشید.»