kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۶۶۹۶
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۷
تأملی بر مجموعه حکایت‌های کمال

کمال کودکی




سهیلا قوسی
اقتباس نمایشی از آثار ادبی، پدیده همواره مغفول مانده در سینما و تلویزیون ایران است. ضرورتی که هیچگاه مورد اهتمام جدی قرار نگرفته و به رغم قلمفرسایی‌های مکرر کارشناسان فن و منتقدان درخصوص اهمیت این موضوع همچنان در محاق است. لذا حرکت‌های «هر از چندگاهی» در این عرصه را صرف‌نظر از اینکه ماحصل کار اثر قدرتمندی باشد یا نه فی نفسه باید به فال نیک گرفت.
در حوزه ادبیات کودک، این بحران اما جدی‌تر است و صرف نظر از برخی آثار سینمایی، تلویزیونی و همچنین پویانمایی ملهم از کتب ادبی و ادبیات کودک بویژه داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی همچون خمره و قصه‌های مجید‌، اقتباس تصویری جدی در این حوزه بسیار انگشت‌شمار است.
مجموعه تلویزیونی «حکایت‌های کمال» برگرفته از اثری به همین نام نوشته دکتر محمد میرکیانی است. میرکیانی از نویسندگان و پژوهشگرانی است که چند دهه از عمر خود را متمرکز به نگارش آثار مرتبط با کودکان و نوجوانان پرداخته و صاحب تالیفات متعددی است و علاوه‌بر کسب جوایز داخلی از جمله کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، در محافل بین‌المللی نیز مطرح شده است.برخی از آثار او همچون«قصه ما مثل شد» که کنکاشی گسترده درخصوص ضرب‌المثل‌های ایرانی و منتج از فرهنگ عامه است با زبانی ساده و همه فهم برای مخاطب کودک و نوجوان در قالب انیمیشن ارائه شده است و ارتباط گسترده‌ای با گروه هدف و حتی بزرگسالان بر‌قرار کرده است.
مجموعه قصه‌های «حکایت‌های کمال» نیز از جمله آثار محمد میرکیانی در پرداختن به جایگاه بارز آداب اصیل ایرانی و گسترش فرهنگ ایرانی – اسلامی در دهه‌های گذشته محسوب می‌شود و به دلیل تعدد ماجراها و دلچسبی فضای ترسیم شده در کتاب و قابلیت پرداخت دراماتیک، توسط گروهی از نویسندگان تحت نظارت مولف کتاب تبدیل به یک مجموعه مطول تلویزیونی شد که در چند فصل تولید خواهد شد.
داستان مجموعه در اواخر دهه چهل و در یکی از محلات قدیمی و اصیل تهران روایت می‌شود و ما در طول اپیزودهای مختلف شاهد حوادث و ماجراهای شیرین و بعضا جذابی هستیم که برای اهالی این محل با محوریت خانواده نوجوانی به نام کمال اتفاق می‌افتد.
میرکیانی در متن کتاب و گروه نویسندگان در روند سیر سناریو تلاش کرده‌اند تا با در نظر گرفتن عنصر «آگاه‌سازی تاریخی مخاطب» چهره‌ای واقعی را از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه ارائه دهند...ساده زیستی ، استحکام بنیان خانواده، همدلی اعضاء، کمک به هم نوع، حیا و مقاومت درونی افراد خانواده در عدم پذیرش بی‌قید و شرط مظاهر زندگی مدرن، و در عین حال ترسیم چهره عریان فقر، نبود بهداشت عمومی، رواج خرافه‌پرستی و شکل ارتباط معلم و شاگرد در آن دوران و... از فاکتورهایی هستند که در این سریال مورد توجه قرار گرفته‌اند.
اما در این بین آنچه از همه نمود عینی‌تری دارد «کودکی کردن کمال در حد کمال مطلوب است»...تماشاگران کودک و نوجوان «حکایت‌های کمال» که مورد هجمه رسانه‌ای گسترده‌ای از همه سو هستند و عمدتا دنیایشان در چهاردیواری یک اتاق و در محاصره انواع و اقسام ابزارهای دیجیتالی خلاصه شده و متاسفانه رفته‌رفته به افسردگی تدریجی دچار می‌شوند (اگر بیننده این مجموعه باشند) نوجوان نورسی را می‌بینند که شاداب و سرشار از شیطنت‌های مختص به سن خود، به همراه همسالان و هم بازی‌ها، به معنای واقعی کلمه کودکی می‌کنند و در ورای تمام آزمون و خطاها و «آتش سوزاندن‌های بعضا مخرب» نحوه درست زندگی کردن را می‌آموزند و این نکته بسیار مهم، نقطه عطف «حکایت‌های کمال» است... اتفاقی که شکل دیگرش را در کتاب و مجموعه ارزشمند «قصه‌های مجید» شاهد بودیم. از این جهت این سریال فی‌نفسه حرکت ارزشمندی در تبیین این موضوع مهم محسوب می‌شود.
هر چند که کارگردانی این سریال می‌توانست بهتر باشد و موجب ارتقاء سطح کیفی سریال می‌شد.
اما با این اوصاف همان‌گونه که گفته شد بضاعت فعلی مجموعه عوامل تولید این سریال نیز به خودی خود در فضایی که پدیده اخلاق به مفهوم گسترده و عمیق آن در فیلم‌ها و سریال‌ها رو به اضمحلال است شایسته تقدیر است.