kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۵۳۰۴
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۲

سیستم «مدیر‌سازی» و سیستم «مدیرسوزی» (نکته ورزشی)



سید سعید مدنی
 اعلام بازنشستگی اولی هوینس‌، مرد نام‌آشنای فوتبال آلمان و باشگاه بایرن‌مونیخ آن هم بعد از چهل سال حضور مستمر در سمت‌های مدیریتی این تیم بهانه‌ای شد تا ما سرمقاله این شماره را هم طبق روال چند روز گذشته به موضوع مدیریت ورزش ایران اختصاص دهیم و بعضی از مسائل و در واقع نارسایی‌ها و نواقص آن را موشکافی کنیم.
 البته ما اینجا قصد نداریم کارنامه و کارایی مدیریتی و اصولا نقش و تاثیری که هوینس در فوتبال آلمان به عنوان بازیکن و مدیر داشته را با مدیران داخلی و عمدتا فوتبالی خود مقایسه کنیم. اهالی فوتبال که سنی ازشان گذشته هنوز بازی‌های درخشان هوینس را در تیم طلایی بایرن مونیخ از اواسط دهه۶۰ میلادی تا اواسط دهه۷۰ را خوب به یاد دارند و هنوز یادشان هست که او در کنار ستارگانی چون« مه یر»،« فوگتز»،« شوارتزنبگ»،« بکن بوئر»، «هنکس»،«هولزنباین»،«برایتنر»،«گرد مولر»،«اوورات» و... یکی از قویترین تیم‌های ملی فوتبال آلمان را با مربیگری«هلموت شوئن» تشکیل داده بودند که قهرمانی در مسابقات جام جهانی۱۹۷۴ با شکست ۲-۱ هلند (زمان کرایف، نیسکینر، آری‌هان و...») یکی از دستاوردهای آن بود.
در این مقال همچنین قصد آن نداریم که به کارایی و توانایی کسانی که در این ورزش از گذشته تا امروز ردای مسئولیت به تن کرده‌اند بپردازیم و اینکه ملاک‌ها و معیارهای مدیرشدن در این ورزش آیا بر محور تجربه و شایستگی می‌گردد یا ملاک و معیارهایی که حاصلی جز عدم تحقق اهداف و پیش نرفتن کارها و دردسر آفرینی و... ندارد.
حیفمان می‌آید در اینجا سخن را با این کلام‌جاوید و زرین‌امام‌جعفر صادق(ع) زینت نبخشیم‌که فرمود«از نظر من فرقی نمی‌کند که کار مردم و جامعه را به دست خائن و یا ناشی و فرد فاقد لیاقت بسپارید» (نقل به مضمون) چون نتیجه مدیریت خائن یا ناشی « خراب کردن» است و پیش نرفتن امور مردم. باری اینجا و در این مقال مختصر می‌خواهیم به بهانه بازنشستگی خودخواسته اولی هوینس اشاره‌ای به مکانیزم یا سیستم ‌مدیریتی کنیم که آن را علت‌العلل بازدهی و توان مدیریتی هر مجموعه می‌دانیم. ‌می‌خواهیم بگوییم این چه سیستم و ساز وکاری است که اجازه می‌دهد فردی که عصاره یک مجموعه و باشگاه است بر مسند مدیریتی تیم تکیه زند و حدود 40 سال فرصت کار‌کردن و برنامه‌ریزی داشته باشد؟ سیستمی که «آدم» پرورش می‌دهد. آدمی که روزگاری با پیراهن آن تیم در میدان ظاهر می‌شود و آدمی که می‌تواند به وقت خودش همان باشگاه را که شهرت جهانی دارد، اداره کند. می‌خواهیم بپرسیم در مقابل آن سیستم، این چه سیستمی است که اولا هر کس و ناکس و هر از گردراه رسیده بی‌کارنامه و مجهول‌الهویه‌ای می‌تواند بر مسند معروفترین و ریشه‌دارترین و پرافتخارترین و پرطرفدارترین تیم‌های کشور وحتی حساسترین فدراسیون‌های ورزشی تکیه زند و... ثانیا همین آدم سفارشی و مدیر توصیه‌ای هم فرصت فکر و برنامه‌ریزی مناسب نداشته باشد و از همان روز اول پایه‌های صندلی زیر پای خود را لرزان و سست ببیند؟! می‌پرسیم چرا مثلا مدیریت فوتبال را به دست فوتبالی‌ها، والیبال را دست والیبالی‌ها، استقلال را دست استقلالی‌ها وپرسپولیس را دست‌پرسپولیسی‌ها و... نمی‌دهید؟ نگویید داده‌ایم. اینه‌ها! این آقای انصاری فرد...! پرسپولیسی که مدیر پرسپولیس شده است. ‌ما می‌دانیم و همه می‌دانند که این جواب نشد. هوینس را بایرن مونیخ، مدیر بایرن مونیخ می‌کند. آقای انصاری فرد را- که برایش آرزوی موفقیت داریم- وزارت، مدیر پرسپولیس کرده است!
سخن را کوتاه کنیم. ما به طور جدی و بر اساس تجربه بشری و شواهد زنده‌ای که به‌طور فراوان در دست داریم- آخرین آن همین آقای هوینس است- معتقدیم اساس مشکلات ورزش و ریشه بسیاری از گرفتاری‌های فنی و اخلاقی- متاسفانه روبه تزاید آن- را باید در عامل مهمی به نام « مدیریت» پیدا کرد. و در بحث‌ مدیریت هم پیش از آنکه منظورمان این فرد مدیر وآن شخص رئیس‌باشد؛ «سیستم» و سازوکار و بهتر بگوییم مکانیزم مدیریتی حاکم بر ورزش است که بالاتر با ذکر مثال‌ها و مقایسه دو سازوکار سعی کردیم منظور‌مان را روشن کنیم.
 نکته آخر هر چند تلخ اما لازم است گفته شود اینکه تا در سیستم مدیریتی ما تحول اساسی و تغییرات ساختاری ایجاد نشود؛ تا مدیریت و اداره ورزش دراختیار دولت و دولتی‌هاست، نمی‌توان از ورزش در بعد فنی و همچنین فرهنگی چیزی بیشتر از اینکه هست انتظار داشته باشیم. سهل است که باید دعا کنیم وضع ورزش از این بدتر نشود!