kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۲۷۶۵
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۶
داستان جنایت‌های آمریکایی

وقتی سیاهپوستان پنبه خورده نجات می‌یابند (هالیوود زیر ذره‌بین)




فاطمه قاسم‌آبادی
سریال یا فیلم در ژانر جنایی، مخصوصاًً اگر برگرفته از داستانی واقعی و با پرداختی مناسب باشد، می‌تواند مخاطبان زیادی را پای خود بنشاند.‌ هالیوود، طی سال‌های اخیر به سمت ساخت آثار جنایی و معماییِ برگرفته از پرونده‌های واقعی، با‌ اشخاص حقیقی رفته است.
سریال «داستان جنایی آمریکایی» هم از این دست آثار است که طبق ادعای سازنده‌اش، قرار است در هرچهار فصل، داستان‌های واقعی و جنایت‌هایی را که در تاریخ آمریکا بسیار خبرساز بوده‌اند، به تصویر بکشد.
فصل اول این مجموعه تلویزیونی بر اساس کتاب «دویدن برای زندگی‌اش: مردم علیه او.جی. سیمپسون» به قلم «جفری توبین» ساخته شده‌، فصل دوم این مجموعه بر اساس کتابی با نام «توجه‌های عامیانه: اندرو کونانان، جانی ورساچه و بزرگ‌ترین شکست در تعقیب جنایتکاران در تاریخ آمریکا» نوشته «مورین اورث» ساخته شده‌ است.
فصل سوم این مجموعه قرار است در آینده و بر اساس وقایع پس از «طوفان کاترینا» ساخته ‌شود و فصل چهارم آن هم به رسوایی جنسی رئیس‌جمهور سابق آمریکا یعنی «بیل کلینتون» و منشی‌اش «مونیکا لوینسکی» اختصاص پیدا می‌کند.
شروع فصل اول
داستان جنایی آمریکایی یا (American Crime Story) نام سریالی در ژانر جنایی، زندگی‌نامه و معمایی است که توسط «اسکات الکساندر» و «لری کارازوسکی» از سال 2016، توسط شبکه تلویزیونی FX پخشش ادامه دارد. هر فصل این مجموعه، داستان مجزایی دارد و به‌صورت یک مینی ‌سریال پخش می‌‌شود.
داستان فصل اول سریال از جایی شروع می‌شود که ماجرای دادگاه «او.جی. سیمپسون» (بازیکن فوتبال آمریکایی و هنرپیشه مشهور سیاه پوست) بررسی می‌شود. سیمپسون در سال 1994 متهم به قتل همسر سابق خود «نیکول سیمپسون» و معشوقه او که مردی به نام «ران گلدمن» بود، شد.
دادگاه سیمپسون یکی از جنجالی‌ترین دادگاه‌های ایالات متحده بود و به «محاکمه قرن» در این کشور شهرت پیدا کرد و به‌خاطر پیش کشیدن بحث نژادپرستی در آمریکا، این دادگاه در زمان خود به شدت جنجال‌آفرین بود و بین سیاهپوستان و سفیدپوستان دوباره درگیری‌های شدیدی ایجاد کرد.
سیاهپوستی به سبک سفیدپوستان
سریال داستان جنایی آمریکایی، در فصل اول، از همان ابتدا به بحث نژادپرستی و تأثیر آن در اجرای عدالت در آمریکا، می‌پردازد و به‌خاطر همین هم داستان در واقع با قتل «رادنی کینگ» مرد بی‌گناهِ سیاهپوستی شروع می‌شود که در سال 1992 بی‌دلیل و به طرز بی‌رحمانه‌ای توسط پلیس لس‌آنجلس، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در نهایت هم کشته شد و پلیس‌ها هم بعد از آن به راحتی تبرئه شدند. این حادثه مردم سیاه پوست را به شدت خشمگین کرد و به خیابان‌ها کشاند....
بعد از این آغاز سخت، مخاطب با شخصیت‌های اصلی داستان آشنا می‌شود. بازیکن بیس بال معروفِ سیاهپوست به نام «او.جی سیمپسون»، که متهم به قتل همسر سابق سفیدپوست خود و دوستش شده است، شخصیت اصلی داستان است که قرار است در طول ماجرا گناهکار بودن یا بی‌گناهی‌اش ثابت شود.
از همان ابتدای ماجرا در سریال داستان جنایی آمریکایی، مخاطب رسانه‌ها و بازی با افکار عمومی را در حد اعلا می‌بیند. دادگاه‌های سیمپسون که در آمریکا به شدت جنجال‌آفرین شدند، باعث شد تا هر رسانه‌ای با توجه به اخباری که در دست دارد، ماجرا را واکاوی کند و با تیترهای جنجالی، مخاطبان را به سمت باور ادعای خود ببرند.
ماجرای نژادپرستی، پرونده‌سازی پلیسان نژادپرست علیه سیمپسون، شهرت و ثروت سیمپسون و... در هم آمیخته شد تا مردمِ تشنه اطلاعات بیشتر را، به دنبال این اخبار بکشاند و حتی برای مدتی، این دادگاه‌ها از بازی‌های ورزشی هم برای مردم آمریکا سرگرم‌کننده‌تر می‌شوند!
در طی داستان سریال، مخاطب می‌بیند که چگونه راست و دروغ در هم آمیخته می‌شود و در نهایت همین بازی‌های رسانه‌ای باعث می‌شود تا عدالت به سخره گرفته شود.
یکی از نکات قابل توجه در فصل اول سریال داستان جنایی آمریکایی، این مطلب است که با وجود این حجم از اطلاعات ضد و نقیض، داستان به طرز استادانه‌ای منسجم و شفاف است. مخاطب به هیچ عنوان در طول سریال از پیچیدگی‌های این پرونده گیج نمی‌شود و به لطف فیلمنامه قدرتمند سریال، تمام شخصیت‌ها و اتفاقات مانند دنیای واقعی برای مخاطب قابل لمس و باور هستند.
در فصل اول سریال داستان جنایی آمریکایی، که تا بحال و پس از پخش دو فصل، محبوب‌ترین فصل هم بوده است؛ هر دو طرف ماجرا با جلو رفتن دادگاه، در مرداب دروغ و صحنه سازی، فرو می‌روند و هر طرف دغدغه ثابت کردن حرف خود را دارد و تقریبا عدالت برای هیچ‌کس دغدغه اصلی نیست.
مخاطب در این سریال می‌بیند که فردی مانند سیمپسون که به محض رسیدن به شهرت و ثروت، خود را از بدنه سیاهپوستان جدا می‌کند و کاملاً در فرهنگ سفیدپوستان ثروتمند حل می‌شود، وقتی در مخمصه می‌افتد، چطور به سمت مردم خود می‌رود و ادای یک سیاهپوست قربانی را که در چنگ سفیدپوستان افتاده، در می‌آورد و در نهایت هم همین مظلوم‌نمایی‌ها و استفاده از مسئله نژادپرستی باعث می‌شود که سیمپسون، با وجود مدارک غیرقابل انکار و البته به همراه حیله‌های وکلای گرانقیمتش، از اتهام قتل تبرئه شود.
این ماجرا باعث می‌شود کوپن نجات سیاهپوستی از مرگ و زندان، در دادگاه سفیدپوستان آمریکایی، شامل حال کسی شود که نه به معنای واقعی سیاهپوست بود و نه بی‌گناه.... با این تبرئه ناجوانمردانه، در واقع سیل عظیمی از بی‌عدالتی در مورد سیاهپوستان قشر متوسط و فقیر که هر روز در آمریکا مورد ظلم واقع می‌شوند، بی‌جواب ماند و گویی برای این سیاهپوستان کیلومتر شمار ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌ها دوباره، صفر می‌شود.
دیده شدن به هر بهایی
در فصل اول سریال داستان جنایی آمریکایی، مخاطب از همان ابتدا می‌بیند که شهرت و دیده شدن مهم‌ترین مسئله در این ماجراست، به‌طوری که از وکلای قاتل گرفته تا دوستان خانوادگی‌اش، همه و همه به نوعی از اینکه به‌خاطر این ماجرا توانسته‌اند مورد توجه و تمرکز جامعه قرار بگیرند، خوشحال هستند و این جنایت فجیع و اینکه حق با چه کسی است، در درجه آخر هم معنایی برای این انسان‌ها ندارد و هر کس تنها سهم خود را از این شهرت می‌خواهد.
سریال داستان جنایی آمریکایی، جرقه اولیه شهرت خانواده «کارداشیان» را همین دادگاه‌ها معرفی می‌کند(خانواده‌ای که شویی از زندگی شخصی خود در تلویزیون آمریکا با نام «پا به ‌پای خانواده کارداشیان»دارند) ولی در این بین نگاه سازنده به «رابرت کارداشیان» جالب توجه است، مخصوصاًً که رابرت کارداشیان به‌عنوان شخصیتی به مخاطب نشان داده می‌شود که مانند بره‌ای ساده‌لوح و بی‌گناه، تنها به‌خاطر وفاداری به دوستش از این قاتل بی‌رحم تا آخر ماجرا دفاع می‌کند و حتی در دیالوگی به فرزندانش می‌گوید که ما کارداشیان هستیم و شهرت را بی‌ارزش می‌دانیم و تنها به وفاداری معتقد هستیم!
چنین جملاتی برای کسی که بعدها خانواده‌اش به‌خاطر جلب توجه و شهرت، از انتشار فیلم روابط شخصی خود گرفته تا نمایش جزئیات تمام زوایای زندگی‌شان به‌صورت روتوش شده، خودداری نمی‌کنند، جالب توجه است؛ مخصوصاًً که این خانواده در آمریکا سبکی از زندگی مدرنِ سیاهپوستان و سفیدپوستان بی‌ارزش، بی‌سواد ولی ثروتمند را به‌وجود آورده‌اند و مردم عام را به دنبال این سبک کشانده‌اند و حسابی کفر قشری از برنامه‌سازان و سینماگران آمریکایی را درآورده‌‌اند....
در نهایت فصل اول سریال داستان جنایی آمریکایی، با نشان دادن تبرئه او جی سیمپسون و‌ترد شدن او از جامعه ثروتمندان سفیدپوست، خاتمه پیدا می‌کند و نشان می‌دهد که حتی اگر سیاهپوستان پنبه خورده به‌خاطر ثروت و نفوذی که از قبل ارتباط با سفیدپوستان به دست آورده‌اند، از عدالت هم بتوانند فرار کنند اما، هرگز نمی‌توانند دوباره به جایگاه سابق قبل از سقوط خود، در این جامعه برگردند و تا ابد ‌طرد می‌شوند.