نسبت عرصه فرهنگ و هنر با مدافعان حرم و جبهه مقاومت چیست؟-بخش پایانی
لزوم راه اندازی جبهه مقاومت هنری و رسانه ای
آرش فهیم
تاریخ ما، پر از اسطورهها و قهرمانان بزرگ و شگفتانگیز است. برخی از این اسطورهها، رنگی از خیال یافتهاند و واقعی بودن آنها محل شک و تردید است. امثال رستم و سیاوش و آرش کمانگیر و... اما در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اسوههایی بزرگتر و والاتر از همه قهرمانان و اسطورههای تاریخی ما ظهور کردند. تا 40 سال قبل، نبرد شخصیتهای اسطورهای با اهریمنان و دیوها محدود به افسانهها بود. اما ایران بعد از انقلاب، شاهد ظهور ابرقهرمانانی است که در دنیای واقعی با شیطانهای بزرگ و کوچک به نبرد برخاستند. مدافعان حرم، نمونه چنین اسوههایی هستند؛ مردانی که همچون رستم، سر دیوها را بریدند، همچون سیاوش از آتش خشم و کین بدکیشان گذشتند و چون آرش کمانگیر، همه جان خود را برای حفظ مرزهای ایران فدا کرد.
مدافعان حرم نه فقط شهید راه حفاظت از ایران و اسلام که شهید دفاع از انسانیت و جامعه بشری هستند. اگر مدافعان حرم نبودند، امروز جنایات داعش کل دنیا را در بر میگرفت و زندگی همه بشریت را به خطر میرساند.
دریغ است که بسیاری از این دلیران، هنوز هم که هنوز است راه چندانی به آثار هنری نبردهاند! تا به حال و با توجه به نقش محوری ایران در جبهه مقاومت، نه تنها در داخل، بلکه سایر کشورها نیز باید مخاطب فیلمها و سریالهای ایرانی با این موضوع میبودند. هر کشور صاحب توان ساخت فیلم در جهان اگر چنین میدان و این گونه قهرمانانی داشت، تا به حال دهها فیلم با قابلیت بینالمللی ساخته بود. همان طور که هالیوود این کار را میکند و درباره قهرمانان نداشتهاش در جنگها و نبرهای نظامی و امنیتی فیلم میسازد. آنها درباره یک نیروی وحشی و تبه کار، فیلمی چون «تک تیرانداز آمریکایی» میسازند و سینمای ما در اینجا چشم خود را روی مردانی که حتی مردم سوریه و عراق نیز به وجود آنها افتخار میکند بسته است! پهلوانان و قهرمانانی بزرگتر از رستم در این دیار فراوانند، اما معرفی آنها هنرمندی چون فردوسی را میطلبد تا شاهکار خلق کند.
گره کار کجاست؟
راهاندازی جریان فیلم سازی درباره جبهه مقاومت و مدافعان حرم، نیازمند ایجاد کارزارها و بهکارگیری راهکارهایی است. امروز در کنار جبهه مقاومت دفاعی و نظامی، به جبهه مقاومت هنری و رسانهای نیز نیازمندیم.
نعمتالله سعیدی، کارشناس سینما در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «درباره مدافعان حرم، نمونه کارهای خوبی در عرصه مستند وجود دارد که از دیدن آنها به وجد میآییم. اما این حوزه دچار نوعی عدم تعادل است. یعنی نسبت کیفی و کمی فیلمهایی که درباره این موضوعات ساخته شده با وسعت و اهمیت موضوع، قابل مقایسه نیست. به این معنا که وقتی میدان، مناسبات منطقه، نقش سوریه و جایگاه مقاومت و اینکه چه اتفاقاتی در منطقه و جهان میافتد را میبینیم، متوجه میشویم که نه تنها مخاطب داخلی بلکه مخاطب جهانی هم تشنه شنیدن حرف درباره این جبهه است. از این نظر ما دستمان خالی است. توجه داشته باشید که حتی پدیدهای چون داعش هم بخش زیادی از فعالیت و نیروی خود را صرف فعالیت فرهنگی و رسانهای میکردند. فقط کافی است کلیپهایی که درباره خودشان پخش میکردند و کارهایی که در عرصه مدیریت رسانهای انجام میدادند را ببینیم.»
وی میافزاید: «هر جنگی، ابعاد فرهنگی هم دارد. همان طور که مسئولیت نظامی در این بخش تعریف شده است، یک جبهه و صفآرایی فرهنگی و رسانهای هم وجود دارد که افسران خودش را میطلبد. اولین مشکل ما این است که این مهم هنوز به رسمیت شناخته نشده است. به خاطر ضعف در این بخش و عدم به رسمیت شناختن بعد فرهنگی و رسانهای در جنگ، ما که دست برتر را داریم و به بهانه سوریه و مقاومت میتوانیم مخاطب جهانی داشته باشیم. همچنین به خاطر اتفاقاتی که در منطقه افتاده ، اکثر مردم در کشورهای منطقه طرفدار جمهوری اسلامی هستند. این یک برگ برنده است. اما کارمان به جایی رسیده که فضای رسانهای به نقطه ضعف ما تبدیل شده است. به این معنی که حتی بخشی از مردم در داخل هم هنوز درباره حضور ایران در منطقه سؤال دارند و ما به جای اینکه در عرصه رسانه موضع تهاجمی داشته باشیم، موضع تدافعی داریم.»
این منتقد سینما، ادامه میدهد: «هر عقل سلیمی این را تشخیص میدهد که ایران در عراق و سوریه و سایر کشورهای منطقه منافع مسلم ملی دارد؛ اگر فقط جنبههای امنیتی را هم در نظر بگیریم، امنیت کشور ما به اتفاقاتی که در این کشورها میافتد گره خورده است. اگر داعش و گروههای تکفیری سلطه خود را توسعه میدادند قطعا برای ما مشکلات امنیتی ایجاد میکردند و باید مثل دوران دفاع مقدس با یک جنگ تحمیلی مواجه میشدیم. با وجود این همه اهمیت، بازتاب این مسئله در عرصه مستند و فیلمسازی و رسانههای ما بسیار پایین است؟ این عدم تناسب بزرگترین مشکلی است باید یک فکر اساسی برایش بکنیم.»
راه باز کردن گره
اما سؤال اساسی این است که چگونه میتوان این گره را باز کرد؟ چطور میتوان وضعیتی را ایجاد کرد که نه تنها در داخل، بلکه در سطح جهانی، شاهد حضور آثار مستند و سینمایی درباره جبهه مقاومت و مدافعان حرم باشیم.
نعمتالله سعیدی، نویسنده و منتقد سینما در این باره میگوید: «حتی در عرصه فیلم سازی درباره جبهه مقاومت و شهدای مدافع حرم نیز تا به سینمای شرقی، ایرانی، دینی و شیعی نرسیم و از مسیر بومی شدن عبور نکنیم نمیتوانیم جهانی شویم. این رویکرد در مستندهای ما شروع شده و در آغاز راهیم. مستندسازان با توجه به الفبای فیلم سازی بومی، بیشتر سراغ شهدا میروند. چون برخلاف سینمای هالیوود که با قهرمانان زنده معنا مییابد، در فرهنگ بومی ما، قهرمان جنگ یا باید به شهادت برسد و یا حداقل جانباز شود.»
سجاد اسلامیان، کارشناس فرهنگ در جهان اسلام نیز در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «آثار هنری با موضوع جبهه مقاومت را از دو منظر میتوانیم تولید کنیم؛ اقناعی و حسی. درباره مسئله سوریه هم میتوان از بعد شور و احساسی که با حضور شهدا در منطقهایجاد شد و هم میتوان از بعد چرایی حضور ما در منطقه، فیلم ساخت. اما به نظرم تولید فیلم درباره این موضوع باید از انتشار کتاب آغاز شود. یعنی به نظرم بهتر است فیلمسازان بامطالعه کتابهایی درباره جبهه مقاومت و مدافعان حرم به دنبال ساخت فیلمها بروند.»
وی به این پرسش که آیا در کشورهای منطقه نیز فیلمهایی درباره جبهه مقاومت ساخته شده یا نه، پاسخ میدهد: «در سوریه و لبنان نیز در رابطه با موضوع جبهه مقاومت، مستندهایی ساخته شده است. فیلمهایی که در سوریه ساخته شدهاند از منظر اجتماعی و آثاری که در لبنان تولید شدهاند از منظر حسی به این موضوع نگاه کردهاند. کشورهای دیگر در رابطه با این موضوع فعالیتی نداشتهاند.»
مرتضی شعبانی، مدیر مرکز مستند حقیقت از جمله فعالان عرصه مستندسازی است که تا به حال از تولید آثار متعددی درباره مسائل منطقه حمایت کرده است. از جمله فیلمهای مطرحی که توسط وی تهیه شده میتوان به سینمایی «ابوزینب»(راز پنهان) و مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» اشاره کرد.
شعبانی در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «باید فیلمهایی برای اکران جهانی انتخاب شود که به مسائل و دغدغههای مردم کشورهای مختلف پاسخ دهد. فیلم «به وقت شام» نمونه چنین آثاری است که مولفههای خیلی خوبی برای پخش بینالمللی دارد، چون به موضوعاتی پرداخته که مسئله مردم برخی از کشورهای منطقه است. وقتی این فیلم در عراق اکران شد و استقبال عراقیها را از نزدیک میدیدم، به عنوان یک ایرانی افتخار میکردم که این فیلم توسط کشور ما ساخته شده است. مردم عراق در طول فیلم دائم ابراز احساسات میکردند و واکنش مثبت نشان میدادند. این نشان میدهد که مردم سایر کشورها میتوانند با چنین فیلمی ارتباط برقرار کنند. و یا مثل مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» که به خاطر برخورداری از زبانی بینالمللی، توجه جشنوارههای درجه اول اروپا را هم جلب کرده است. با این حال، چنین فیلمهایی که زبان بینالمللی داشته باشند در حوزه دفاع مقدس و مقاومت به ندرت ساخته میشوند.»
اگر آوینی امروز بود...
یکی از راهها برای پرداختن به موضوعاتی چون مدافعان حرم و جبهه مقاومت، الگو گرفتن از سید شهیدان اهل قلم در تولید فیلم مستند است.
این مستندها، بدون حمایت نهادها و ارگانها و با حداقل بودجه اما با پشتوانه قلبی و اعتقادی ساخته میشدند. یعنی همه اعضای گروه ساخت مستند نه به خاطر انجام وظیفه اداری یا کسب جوایز در جشنوارهها یا دریافت پول و جایزه، بلکه برای عمل به تکلیف الهی و انقلابی به کار میپرداختند. همین انگیزههای فرامادی نیز باعث میشدند تا هر سدی در مقابل آنها ساخته شود و حتی در شرایط دشوار نیز آثاری درباره لبنان و بوسنی و هرزگوین میساختند.
مرتضی شعبانی که سابقه همکاری با شهید آوینی در مجموعه «روایت فتح» را هم دارد، در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «همه فعالیتهای سیدمرتضی آوینی برای عمل به تکلیف بود. قرار نبود ایشان فیلمساز باشد. بنا نبود کار هنری بسازد و فیلم را بزند زیر بغلش و در این جشنواره و آن جشنواره نشان دهد. تکلیفی عمل میکرد و هر جا فکر میکرد باید حضور داشته باشد میرفت. همان تکلیفی که باعث شد شهید آوینی برود از جهادگران فیلم بسازد و به مردم نشان دهد، همان باعث شد سراغ خان گزیدهها، ترکمن صحرا، سیل خوزستان برود و بعد که جنگ اتفاق افتاد، دوربین دست گرفت تا کاری که رزمندهها میکردند را نشان دهد. جنگ هم که تمام شد، فهمید که نهضتهای آزادیبخش یا گروههایی مثل «حزبالله» نیاز به معرفی دارند، هر جا که ردپایی از انقلاب اسلامی بود آقا مرتضی حضور داشت. در مجموعه نسیم حیات هم همین است عنوان فیلم «رایحه انقلاب اسلامی(نسیم حیات)» است. یعنی دنبال آن رایحه رفته بود، در لبنان در پاکستان در بوسنی هر جا که بوده آقا مرتضی هم حضور داشته. اسلام و انقلاب اسلامی مرز نمیشناسد! قطعا آوینی هم مرزی برای کارش قائل نبود که فکر کنیم حالا چون جنگ تمام شده دیگر تمام است. هدفش حادثه و اتفاق نبود بلکه انقلاببود.»
وی میافزاید: «با روحیهای که از شهید آوینی سراغ داشتم، به نظر من اگر امروز در قید حیات بود، تحولات سالهای اخیر منطقه، به دغدغه اصلی او تبدیل میشد. بهطور مثال، قطعا به مسائل یمن و سوریه میپرداخت. حتی اگر خودش هم امکان حضور میدانی در آن کشورها را نمییافت، حتما با مدیریت خودش نیروها را به کار میگرفت و درباره این موضوع و راجع به همه موضوعات راهبردی کار میکرد.»