kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۰۹۵۳
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۲
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام -78

روحانی و نتایج عقب‌نشینی گام به گام




 سهراب صلاحی
ازاین‌رو امید است اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به این سؤال که با توجه به اقدام آنها در نامگذاری روز 23 تیر، روز تصویب برجام، به‌عنوان روز گفت‌وگو و تعامل سازنده با جهان [بخوانید آمریکا]، پاسخ دهند که این اقدام با رویکرد انقلابی که این شورا باید بر اساس وظیفه اسلامی و انقلابی خویش در مسائل گوناگون علمی و فرهنگی جامعه اسلامی اتخاذ نماید، چه نسبتی دارد؟ آیا معنای این اقدام، قلم کشیدن بر سابقه چند هزارساله تاریخ و فرهنگ ایرانیان به خصوص پس از اسلام که برای هفت قرن پیشقراول علم و تمدن اسلامی در جهان بودند نیست؟ آیا این عمل به معنای قلم کشیدن بر رویکرد جدیدی که با انقلاب اسلامی در جهان آغاز شده و از روح الهام‌بخشی آن، مقاومت علیه نظام سلطه در حال تبدیل شدن به یک قطب قدرت جهانی است، نیست؟
   با این مراتب و در مقابل هزینه‌های این‌چنینی که از جیب نظام و انقلاب اسلامی پرداخت شد، جان کری حتی احترام دوستی چندین ساله خود و محمدجواد ظریف را نگاه نداشت و در ملاقات با عده‌ای از دیپلمات‌های آمریکایی، ضمن توهین به ظریف به دیپلمات‌های کشورش در اتریش گفت برای نوه‌های خود تعریف کنید که چگونه ایالات‌متحده توانست ظریف را شکست دهد و آنچه که می‌خواستند از او گرفتند. جسارت آمریکایی‌ها در مقابل دولت یازدهم از این نیز پیش‌تر رفت و مقامات این دولت به اعضای کنگره آمریکا گفتند: «اگر خواهان بمباران ایران هستید از توافق [برجام] حمایت کنید. بازرسی از تأسیسات ایران طبق توافق، جزئیات مهمی را آشکار می‌کند که می‌تواند برای هدف‌گیری بهتر به کار برده شود».
پرداخت هزینه برای راضی کردن آمریکا به ایجاد ارتباط به این موارد ختم نشد؛ عدم پاسخ به تجاوز ماموران سعودی به نوجوانان ایرانی در فرودگاه جده، کشتار حجاج ایرانی در حرم امن الهی در 1394 و تغییر مسیر کشتی کمک‌های بشردوستانه به مردم مظلوم یمن هزینه‌های دیگری بود که از سوی دولت یازدهم و به‌اشتیاق ایجاد رابطه با آمریکا پرداخت شد. عقب‌نشینی مکرر در مقابل دولت آل‌سعود باعث شد مقامات آل‌سعود دعوت‌های مکرر محمدجواد ظریف برای ملاقات و مذاکره را نپذیرند و بلکه شاهزاده‌های سعودی، ایران را تهدید به حمله و تسخیر فضای تهران نمایند.
درهرحال اگر نیم‌نگاهی به اهداف کلان آمریکا در سیاست خارجی به‌خصوص پس از فروپاشی شوروی دوخته می‌شد، آنگاه تصدیق می‌شد که در یک صورت باید به نتیجه مذاکرات خوش‌بین بود و آن اینکه مردم ایران به‌طور کامل با انقلاب اسلامی خداحافظی کنند. تعبیر محمود سریع القلم، یکی از مشاوران سیاست خارجی رئیس‌جمهور نیز مؤید این تحلیل است که راهکار حل مشکلات با آمریکا، خداحافظی از انقلاب و تغییر نسل انقلاب است.
سؤالی که باقی می‌ماند این است که آیا آمریکایی‌ها از ابتدا در نظر داشتند که قدم‌به‌قدم به حوزه‌های استراتژیک نظام، طمع دست‌اندازی داشته باشند یا ارتکاب‌اشتباهات راهبردی در طول مذاکرات آنها را به این نتیجه رسانده بود که پس از هسته‌ای قدرت دفاعی و موشکی ایران را هدف قرار دهند، آنگاه به دیگر حوزه‌های امنیتی کشور و مقاومت اسلامی یعنی تقاضای خروج سربازان انقلاب اسلامی از منطقه را بنمایند؟ البته جمع هر دو نیز ممکن است و آن اینکه آمریکایی‌ها بر آن بودند تا از طریق مذاکرات هسته‌ای به‌صورت گام‌به‌گام در ذهن و عمل مسئولان دولت ایران نفوذ کنند و‌اشتباهات تاکتیکی و راهبردی دولت و تیم مذاکره‌کننده نیز، آنها را در رسیدن به این هدف امیدوار کرد. برای مثال آنگاه که حسن روحانی مشروعیت دولت خود را به مذاکرات و امضای توافق‌نامه منوط کرد به جای اینکه دولت و به‌خصوص تیم مذاکره‌کننده در تلاش باشد تا در متن قرارداد خطوط قرمز تعیین‌شده از سوی نظام مخدوش نشود و در بسیاری موارد به‌طورکلی نادیده گرفته نشود، قرارداد بر اساس اعتماد با آمریکا منعقد شد و رئیس‌دولت نیز به‌طور مکرر اعلام می‌کرد که به نتیجه این مذاکرات خوش‌بین است، چنین رویه‌ای آغاز یک‌اشتباه بزرگ راهبردی بود که مسلسل‌وار‌اشتباهات بعدی را در پی داشت و باعث شد که طرف مقابل در محاسبات خود به‌اشتباه بیفتد.
افزون بر برجام، اسناد دیگری که بعضی از آنها بعداً آشکار شد و دولت پای آنها را امضا کرده بود، نیز نشانگر صحت این تحلیل است. اسنادی چون FATF که خلاصه آن این بود که نهادها و سازمان‌هایی که آمریکایی‌ها از آن به‌عنوان گروه‌های تروریستی نام می‌برند باید از سوی جمهوری اسلامی ایران تحریم مالی شوند و در همین راستا، حمید قنبری، معاون رئیس‌دایره تحقیقات، دعاوی و قراردادهای بین‌المللی بانک مرکزی ایران چنین مطرح کرد که لازمه برقراری ارتباطات بین‌المللی بانک‌های داخلی این است که اولاً ایران باید تحریم‌های بین‌المللی را به رسمیت بشناسد، دوم اینکه این تحریم‌ها باید به‌صورت قوانین، مصوبات، آیین‌نامه‌ها، دستورالعمل‌ها یا بخش‌نامه‌های داخلی درآید تا برای بانک‌ها، مؤسسات، شرکت‌ها و نهادهای داخل کشور اجرایی باشد. یعنی اینکه 200 نهاد و شخصیت جمهوری اسلامی ایران ازجمله وزارت دفاع، صداوسیما، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بانک صادرات که از نگاه بین‌المللی در تحریم هستند، باید مورد تحریم خدمات مالی دولت قرار گیرند!
همچنین سند موسوم به ۲۰۳۰ سازمان یونسکو که درواقع ظرفیت‌های فرهنگی ایران اسلامی را در اختیار گسترش فرهنگ غرب در آسیا قرار می‌داد و بدون طرح و تصویب در شورای عالی انقلاب فرهنگی، از سوی وزارت علوم (در سال 1395) رونمایی شد نیز تأییدی بر این ارزیابی است.
علاوه‌بر تأکیدات رهبر معظم انقلاب، بسیاری از راهبردنویسان آمریکا نیز گواهی این گزاره را تأیید می‌کنند که دولت یازدهم باید به مذاکرات هسته‌ای به‌عنوان امری تاکتیکی می‌نگریست و نه راهبردی؛ زبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی دوران کارتر به دولت‌های بوش و اوباما تأکید کرد تا وقت از دست نرفته، قواعد زندگی در کنار ایران قدرتمند را بیاموزند همان‌گونه که آمریکا مجبور شد قدرت چین را در دهه 1970 به رسمیت بشناسد. جان کری رئیس‌هیئت مذاکره‌کننده آمریکا نیز به گونه دیگری این واقعیت را تأیید کرد، آنجا که در مصاحبه با شبکه خبری ای‌بی‌سی نیوز گفت: «اگر توافق نمی‌کردیم، چین و روسیه و دیگران با ایران تجارت می‌کردند و آن هنگام تحریم‌ها فرو می‌پاشید»، اوباما نیز گفت «بدون توافق، تحریم‌ها به‌سرعت از هم می‌پاشید و ما دیگر قادر نمی‌بودیم حمایت متحدان خود را از تحریم‌ها حفظ کنیم». اما به دلیل‌اشتباهات راهبردی که در طول مذاکرات اتفاق افتاد، پس از عقد قرارداد برجام، جان کری گفت «نه‌تنها تحریم‌ها را حفظ کردیم بلکه این پرونده را ذیل فصل هفتم حفظ کردیم» و اضافه کرد، همه گزینه‌ها در آینده نیز وجود خواهند داشت. همچنین در نامه خداحافظی‌اش گفت: «کاری کردیم که ایرانیان خود قلب رآکتور اراک را بیرون کشیدند و آن را با سیمان پر کردند تا مطمئن شویم که دیگر قابل استفاده نیست». با این‌ وجود همچنان به اظهار خصومت علیه ایران پرداخت و گفت «باید اعمال فشار را بر ایران حفظ کنیم تا بتوانیم برنامه موشکی ایران را عقب بنشانیم».
این واقعیت که آمریکایی‌ها با هدف نفوذ و جبران شکست نظامی در منطقه و تلاش برای تغییر رفتار و نهایتاً تغییر نظام، وارد مذاکره هسته‌ای شده بودند در اظهارات آنها تحت عنوان ارزیابی‌های پس از برجام (که ابراز داشتند هیچ تغییری در سیاست ایران مبنی بر توسعه و تقویت قدرت دفاعی و موشکی نظام اتفاق نیفتاده است و ایرانی‌ها همچنان بر گسترش نفوذ خود در منطقه ادامه می‌دهند و ارتباط آنها با بیروت، دمشق، بغداد و صنعا قوی و گروه‌های بسیاری تحت فرماندهی مقاومت اسلامی در این کشورها قدرت‌نمایی می‌کنند که با منافع آمریکا در منطقه در تعارض است) کاملاً آشکار است. در همین راستا ادرویس، رئیس‌کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا نیز با‌اشاره به این نکته که تعهد اوباما این بود که با برجام، ایران از مواضع خود عقب‌نشینی کند، تأکید داشت که چنین مسئله‌ای اتفاق نیفتاده و افزود: «هرگاه ایران می‌غرد، اوباما عقب‌نشینی می‌کند». علاوه‌بر‌اشتباه در راهبردی تلقی کردن مذاکره، دولت و مسئولین مذاکره‌کننده از ظرفیت‌های ملی در فرآیند مذاکرات نیز استفاده لازم را نکردند.
غفلت استفاده از ظرفیت‌های ملی
دومین‌اشتباه مهم دولت یازدهم در مذاکرات هسته‌ای، غفلت استفاده لازم از توانمندی‌های ملی کشور است که دولت به‌طورکلی فرجام و مشروعیت خود را به مذاکره هسته‌ای پیوند زد. روحانی در ۱۷ خرداد 1394 گفت: «ما وقتی می‌گوییم باید تحریم‌های ظالمانه رفع شود بعضی‌ها چشما‌نشان زیاد نچرخد. تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط‌زیست،‌اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند. آنها که ملت ما را تحریم کرده‌اند ظلم بزرگی مرتکب شده‌اند اما عده‌ای در داخل هم نمی‌دانستند تحریم چیست».