عاقبت لجاجت و سرکشی قوم ثمود در برابر حق(حکایت خوبان)
در طول تاریخ بشر تقریبا هر پیامبری که ظهور کرد با مقاومت و سرسختی قوم خود مواجه شد؛ ابتدا او را مسخره میکردند؛ سپس از او درخواست معجزه و کارهای خارقالعاده مینمودند ولی پس از دیدن معجزه، باز لجاجت کرده و ایمان نمیآوردند. قرآن کریم در آیات متعدد این مسائل را نقل کرده است. از جمله در سوره مبارکه قمر به بیان بعضی از این قضایا پرداخته و تمرد و سرکشی اقوام و سپس عذاب الهی را که بر آنان نازل شده بیان مینماید.
خداوند برای هدایت قوم ثمود و نجات آنان از جهل و گمراهی، حضرت صالح(ع) را به سوی آنان فرستاد. حضرت صالح(ع) در هدایت قوم خود سعی فراوان کرد، ولی هرچه بیشتر تلاش کرد، کمتر نتیجه گرفت. قوم ثمود او را تکذیب کرده و بهانهجویی نمودند. گفتند: صالح، بشری از جنس ماست؛ آیا سزاوار است که ما از او پیروی کنیم؟ (قمر-24) یا میگفتند: آیا بین ما افراد بشر تنها بر او وحی میرسد؟ او مرد دروغگویی است. (همان-25)
آنان از سر لجاجت و سرکشی به صالح(ع) گفتند: اگر در ادعای خود صادق هستی و به راستی پیامبر خدایی، باید شقالجبل کرده و از میان سنگ و کلوخ ناقه (شتر ماده)ای بیرون آوری! حضرت صالح(ع) خواسته آنان را اجابت کرد. آنگاه به آنان فرمود: این ناقه آیت و نشانه خدا بر شماست. آب نهر بین او و شما تقسیم شده است؛ روزی شما از آب نهر بنوشید و روز دیگر این ناقه. (همان- 28)
سپس به آنان هشدار داد که مبادا درصدد کشتن و پی کردن ناقه برآیید که به عذاب الهی گرفتار خواهید شد؛ (شعراء-156) اما نصیحتهای حضرت صالح(ع) به حال آنان سودی نبخشید و سرانجام شتر را پی کردند. (همان-157) خداوند نیز آنان را مجازات کرد و با فرستادن یک صیحه همگان را مانند گیاه خشک گردانید. (قمر- 31) (1)
_____________________
1- بلاها و بلادیدگان، فرجالله هدایتنیا گنجی، مرکز اطلاعرسانی غدیر