kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۴۰۱۷
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۱
یادداشت دانشجویی

اخراج شیطان بزرگ ابقای شیاطین کوچک




«ابلیس» و «نفس اماره» دو نماد از شیاطین آشکار و نهانند که اولی، به‌عنوان سمبل بیرونی شرائر شناخته می‎شود و دومی، انسان را از درون به خودزنی وامی‎دارد. در این بین، اگرچه ابلیس، بزرگ‌ترین و آشکارترین دشمن انسان است اما ناگفته پیداست این خصم، بدون یاری سایر جنود و زیردستانش -همچون نفس اماره- هیچ کاری از پیش نخواهد برد و از همین روست که جهاد با نفس را جهاد اکبر می‎خوانند و این شیطان کوچک (نفس اماره) را بسیار خطرناک‌تر از آن شیطان بزرگ (ابلیس) می‎دانند.
فارغ از فضای انتزاعی، تصویر مابه‎ازای خارجی برای نمادهای فوق، درک این گزاره را آسان‎تر می‎کند. در همین زمینه امام راحل(ره) تعبیری لطیف دارند: «رسول خدا(ص) وقتی که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد برآورد و شیاطین را دور خودش جمع کرد و [گفت] که دیگر کار بر ما مشکل شد! در این انقلاب، شیطان بزرگ که آمریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع مى‏‎کند؛ و چه بچه شیطان‎هایى که در ایران هستند و هیاهو به راه انداخته‎اند.» [صحیفه امام(ره)|جلد10|صفحه489]
حال سؤالی که در ذهن ایجاد می‎شود، آن است که این شیاطین کوچک یا به تعبیر امام خمینی(ره) «بچه شیطان‎ها» کیستند که همچون نفس اماره به خنجرزنی از پُشت اشتغال دارند و آب به آسیاب شیطان بزرگ می‎ریزند؟!
امام روح الله(ره) در همین رابطه نیز می‎فرمایند: «ما از شرّ رضاخان و محمدرضا [پهلوی] خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت‎یافتگان غرب و شرق به این‌ زودی‎ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرت‎ها هستند و سرسپردگانی می‌باشند که با هیچ منطقی، خلع سلاح نمی‌شوند و هم‎اکنون با تمام ورشکستگی‎ها، دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمی‎دارند.» [صحیفه امام(ره)|جلد15|صفحه446]
ناگفته پیداست که پس از 13 آبان 1358، اگرچه پای یانکی جماعت برای همیشه از این مرز و بوم بریده شد اما غربزدگان تربیت‎یافته مکتب امپریالیسم، به همین سادگی حاضر به تعویض ریل و همراهی با موج خروشان انقلاب ایرانیان نبودند و به هر بهانه‎ای، نقش چوب لای چرخ نظام اسلامی را داشتند و کماکان نیز دارند.
اما به راستی نفس مخالفت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی با شیطان بزرگ چیست؟ آیا دشمنی با سیاست‎های آمریکا، صرفاً از روی نژادپرستی، بیگانه‎ستیزی و پدرکُشتگی است یا در پس این دشمنی، منطق و تحلیل و عقلانیت نهفته است؟!
شاید طرح این‌گونه سؤالات مضحک به نظر آید اما ضروری است تا برای فهم بهتر، در ورطه تکرار مکررات افتاده و برای بار هزارم، متذکر علل دشمنی با شیطان بزرگ و به تبع آن، شیطانک‎های زیردستش باشیم!
سابقه نشان می‎دهد که عصاره تمام رذائل اخلاقی، در سیاست‎ورزی به سبک آمریکایی یافت می‎شود! از خوی استکباری، غارت منابع جهانی، رباخواری، کلاهبرداری و لابی‎گری گرفته تا شرط‎بندی، ابتذال، فساد اخلاقی، جنگ‎افروزی و ترور؛ همه و همه از شگردهای شیطان بزرگ برای پیشبرد اهداف و منافعش محسوب می‎شوند.
شاید برخی ساده‎انگارانه، مدعی باشند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اخراج شیطان بزرگ از کشور، دیگر از این جوانب، هیچ خطری کشور را تهدید نخواهد کرد و یادآوری مجدد این مخاطرات، محلی از اعراب نخواهد داشت اما گویی این عده فراموش کرده‌اند که اگرچه آمریکا از ایران رفته است اما هزاران آمریکایی‎صفت را در این دیار به یادگار گذاشته که دانسته یا نادانسته، در نقش مقلدینش ظاهر می‎شوند!
حقیقتاً فرق میان شیطانکی زمین‎خوار یا کوه‎خوار یا جنگل‎خوار، با آمریکای جهان‎خوار در چیست؟! تفاوت بین بچه شیطانی زیرمیزی‎بگیر، رشوه‎دهنده و نزول‎خوار، با شیطان بزرگی که در «برتون وودز» بزرگ‌ترین فساد اقتصادی جهان را رقم زد، در کجاست؟!
براستی چه اختلافی میان عفریته‎ای که چهارشنبه روزی، روسری سفیدش را بر سر چوب می‎کند، با شیاطین اُناثی که به‌عنوان استریپر در کاباره‎های میامی و لس‎آنجلس و لاس‎وگاس، عفت‎شان را به حراج می‎گذارند، وجود دارد؟! چه فرقی بین ژن خوبی که با پول کثیف در فلان لیست انتخاباتی تَکراری(!) گنجانده شده، با رسوایی‎های واترگیت (WaterGate) و اخیراً مولرگیت (MuellerGate) در آمریکا، هست؟!
آنچه از استفهامات انکاری فوق برمی‎آید، این است که هیچ فرق و اختلاف و تفاوتی میان این شیاطین کوچک و بزرگ در منش و روش و رفتارشان، نیست و بچه شیطان‎های تربیت‎یافته مکتب لیبرالیسم، حق شاگردی را در برابر استاد و شیطان اعظم‎شان، کاملاً ادا کرده‎اند!
تمامی گزاره‌های فوق نشان از آن دارند که شاید پیش از انقلاب با تنها یک شیطان بزرگ طرف بودیم اما اکنون، با هزاران شیطانکی مواجهیم که از بقایای خاکستر آن ققنوس منحوس سر برآورده‌اند و همچون موریانه، در حال جویدن پایه‎های آبرو و اعتبار انقلابند!
بیایید بدور از تعارف و ملاحظه و رودربایستی، با خودمان صادق باشیم. طی این چهل سال، شیطان بزرگ برای استمرار نفوذش در ایران، بازتولید ورژن‎های گوناگونی را آزموده است. فراوان بوده‎اند و هستند از عمامه‎به‎سران و سیاستمداران و وکلا و وزراء و سردمداران امور، که شاید مقدس‎مآبانه و انقلابی‎نمایانه، ادای عمل واجبی بر ضمه نداشته باشند و در صفوف نخستین راهپیمایی‎های روز قدس و 22 بهمن، شعار «مرگ بر آمریکا» سر بدهند اما در سبک زندگی‎شان، ذره یا مثقالی تضاد با لایف استایل غربی، دیده نشود!
مگر می‌شود، کسانی شعار مرگ بر آمریکا و انگلیس بر دهان داشته باشند و همزمان جگرگوشه‌هایشان را برای تحصیل یا کسب‎ و کار، به همان سرزمین‌هایی که سال‎هاست لعن و نفرین‎شان می‎کنند، بفرستند؟ مگر امکان دارد، به اصطلاح وکیل‎المله‎هایی که ادعای پیروی از خط امام(ره) را یدک می‎کشند، برای سِلفی‎اندازی با مخدره‎ای از غرب، ذلیلانه به صف شوند و پشیزی هم از کرده خود پشیمان نباشند؟! مگر شدنی است، یکی از مسئولان در ضدآمریکایی‎ترین نظام سیاسی جهان، تلفنی با رئیس‎جمهور ایالات متحده سخن بگوید و او را بسیار مودب و باهوش توصیف کند و مسئولی دیگر با وزیر خارجه شیطان بزرگ در جوار رودخانه ژنو، قدم
بزند؟!
در انتهای این وجیزه، بازخوانی این فراز از پیام مشهور به منشور روحانیت امام(ره) خالی از لطف نخواهد بود که اظهار داشتند: «من امروز همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی(ص) نداشته‌اند،‌ اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن، به راحتی از میان نمی‌رود؛ گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاح‎دید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهان‌خوار قناعت نمی‌کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند.» [صحیفه امام(ره)|جلد21|صفحه273]
نکته پایانی اینکه در چله و گام دوم انقلاب، وقت آن رسیده که پس از پاکسازی کشور از لوث آمریکای بیرونی، اینک مراقب آمریکای درونمان باشیم و به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، آتش به اختیار، زمینه را برای روی کار آمدن نسلی جوان و حزب‌اللهی فراهم کنیم؛ تا به فضل الهی، غُصه‌های تمام دغدغه‎مندان و دلسوزان ایران اسلامی، برطرف شود.
* محمد زندی
فعال فرهنگی و دانشجویی