kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۳۷۴۲
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۸
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام -43

تاریخ مصرف «نه شرقی، نه غربی» گذشته است!




  سهراب صلاحی
  نهایت اینکه در سال‌های آخر دولت هاشمی رفسنجانی، بحرانی شدن روابط ایران با اتحادیه اروپا در ارتباط با دادگاه میکونوس و ترک تهران توسط سفرای این کشورها، وجود چالش در روابط ایران و پاکستان، ترکیه و تیره شدن روابط ایران با امارات متحده عربی و بحران در روابط ایران و ایالات‌متحده آمریکا، بی‌حاصل بودن سیاست تنش‌زدایی در روابط با غرب و آمریکا را نشان داد. زیرا اینک و با فروپاشی شوروی آمریکایی‌ها با مطرح کردن طرح نظم نوین جهانی در پی تک‌قطبی کردن جهان بودند که الزام مهم آن تسلط بر منطقه غرب آسیا بود که در این راستا سه هدف اساسی را پی‌ریزی می‌کردند: نخست مقابله با ایدئولوژی رقیب یعنی اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی و مهار ایران که در صورت توفیق در این هدف، دستیابی به دو هدف دیگر یعنی سلطه کامل بر نفت خلیج‌فارس و پیش بردن پروژه صلح خاورمیانه و تضمین امنیت اسرائیل فراهم می‌شد. به همین دلیل بود که آمریکایی‌ها اعلام کردند عادی‌سازی روابط با ایران تنها در صورتی امکان خواهد داشت که ایران تغییر رفتار دهد، به این معنا که نظم مورد تأکید آمریکا در منطقه را بپذیرد و اسرائیل را به رسمیت بشناسد؛ یعنی اینکه جمهوری اسلامی ایران همچون یک مهره در جدول آمریکا بازی کند. در دوران کلینتون نیز به‌خصوص به این دلیل که دموکرات‌ها از نظر سنتی رابطه بهتری با صهیونیست‌ها دارند، تحت تأثیر لابی صهیونیست‌ها، دولت آمریکا معتقد بود که برای به نتیجه رساندن پروژه صلح خاورمیانه باید اقدامات لازم نسبت به کاهش قدرت اقتصادی ایران به کار گرفته شود و به همین دلیل سیاست تحریم و تهدید ایران در چارچوب راهبرد «مهار دوگانه» و گسترش تحریم‌های اولیه و وضع تحریم ثانویه، خصومتی بود که آمریکایی‌ها در پاسخ به تلاش گوناگون و مداوم دولت‌های پنجم و ششم برای تنش‌زدایی با غرب و ایجاد رابطه با آمریکا نشان دادند که در دولت بعدی ایران نیز تکرار گردید.
تنش‌زدایی در دولت سید محمد خاتمی و تهدید استقلال ایران از سوی آمریکا
آنچه دولت هاشمی رفسنجانی را وادار به اتخاذ رویکرد تنش‌زدایی در سیاست خارجی نمود، در ابتدا تلاش برای دستیابی به پیشرفت اقتصادی بود که طرح و برنامه آن تا حدود زیادی مطابق طرح تعدیل بانک جهانی بود. با توجه به نفوذ آمریکا در ساختارهای اقتصاد جهانی ازجمله بانک جهانی، دولت هاشمی رفسنجانی چنین می‌اندیشید که بدون ایجاد رابطه‌ای معقول با غرب و آمریکا دستیابی به اهداف موردنظر ممکن نیست، ازاین‌رو وی در ابتدا به‌عنوان یک تاکتیک به سیاست تنش‌زدایی می‌نگریست، هرچند در سال‌هایی که وی در مسند قوه اجرایی کشور حضور نداشت، تحلیل مواضع وی نشان می‌دهد که اساساً راهبرد نزدیک شدن و بلکه ایجاد ارتباط با آمریکا را به‌عنوان یک استراتژی پیگیری می‌کرد.
با این مراتب و از ابتدا، سیاست تنش‌زدایی در دوران دولت سید محمد خاتمی به‌عنوان یک استراتژی دنبال شد. سید محمد خاتمی معتقد بود که سیاست «نه شرقی، نه غربی» حاصل شرایط خاص نظام دوقطبی بود و با شرایط پس از فروپاشی شوروی، دیگر سازگاری ندارد، ازاین‌رو تلاش گسترده‌ای برای عادی‌سازی با کشورهای غربی صورت گرفت و «گفت‌وگوی انتقادی» اروپائیان با دولت قبلی را تحت عنوان «گفت‌وگوی سازنده» ادامه داد.
معلوم بود که در تصور دولت جدید همچون دولت قبلی، مهم‌ترین راهبرد در سیاست خارجی تنش‌زدایی برای ایجاد رابطه با دولت ایالات‌متحده آمریکا خواهد بود؛ زیرا در نظام بین‌المللی که پس از جنگ جهانی دوم بر جهان حاکم شده است، آمریکا بیشترین سهم را در ایجاد آن داشته و اینک پس از فروپاشی شوروی، آمریکایی‌ها درصدد تجدیدنظر در آن هستند به‌گونه‌ای که ساختارهای این نظام به‌طور کامل هماهنگ با نظام تک‌قطبی موردنظر این کشور باشد.
براین اساس بود که سید محمد خاتمی در دی‌ماه 1376 در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی‌ان‌ان مطرح کرد که وی در پی گفت‌وگوی مستقیم با مردم و غیرمستقیم با دولت آمریکا است. او در این مصاحبه ضمن انتقاد از مقامات و سیاست‌های آمریکا در قبال ایران، از ملت آمریکا و مبانی مذهبی و اعتقادی آن‌ها تمجید کرد و با تکیه بر طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها خواهان مبادله علمی و فرهنگی (از قبیل مبادله اساتید، نویسندگان، محققان، هنرمندان، روزنامه‌نگاران و...) میان دو کشور شد. همچنین سید محمد خاتمی از تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارمندان آن اظهار تأسف کرد و آن را «رخدادی ناخواسته و غمبار» خواند.
پس از 11 سپتامبر 2001 و تصمیم آمریکا برای بر خلع طالبان از قدرت، با تصمیم رئیس‌جمهور، سید محمد خاتمی که رئیس شورای عالی امنیت کشور نیز بود، همکاری جدیدی با آمریکایی‌ها شروع شد. ریاست هیئت ایرانی را محمدجواد ظریف و هیئت آمریکایی به‌وسیله جیمز دوبینز مدیریت می‌شد. به دستور رئیس‌جمهور ایران، اتحاد شمال افغانستان که از دوستان جمهوری اسلامی ایران بودند، کابل و هرات که سومین شهر بزرگ افغانستان بود را آزاد و تحویل آمریکا دادند. همچنین هیئت ایرانی کمک‌های زیادی در کنفرانس بن به امریکا برای ساماندهی دولت پس از سرنگون شدن طالبان نمود.
 تنها چند هفته پس از کنفرانس بن یعنی در دی‌ماه 1380، بوش ایران را در کنار کره شمالی و رژیم بعث عراق به‌عنوان محور شرارت جهانی معرفی کرد تا اذهان جهانیان را به‌زعم خود به فضای جنگ دوم جهانی و محور متحدین یعنی برلین، توکیو و روم راهبری نماید، درحالی‌که رژیم بعث عراق هشت سال به نیابت آمریکا و غرب با جمهوری اسلامی ایران جنگیده بود و اساساً هیچ هم‌سنخی نظری و فکری میان کره شمالی کمونیست و جمهوری اسلامی ایران، به‌جز مخالفت با سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه آمریکا در عرصه جهانی وجود نداشت.
حسن روحانی که در آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور بود گفت، رهبر انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای به من گفته بود که دعوت آمریکا به همکاری ایران در مسائل افغانستان، تاکتیکی است تا اینکه بتوانند خر خودشان را از پل بگذرانند و سپس به موضع خصمانه خود باز خواهند گشت. سید محمد خاتمی نیز در واکنش به اقدام آمریکا در قرار دادن دولت ایران در محور شرارت، به سید حسین موسویان گفته بود: «متقاعد شده‌ام بوش آخرین میخ را بر تابوت روابط ایران و آمریکا زد».
مدتی بعد و با اشغال عراق از سوی آمریکا، سید محمد خاتمی در ماه می 2003 نامه‌ای نوشت که تحویل گلدیمن ـ سفیر سوئیس در تهران و حافظ منافع آمریکا ـ داده شد. در آن نامه که نخستین بار 25 سپتامبر سال 2006 (5 مهر 85) به‌وسیله شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی چهار (BBC Four) افشا شد، آمده بود که دولت ایران تعهد می‌نماید که برنامه هسته‌ای خود را در مقابل پایان خصومت آمریکا، فریز نماید و همکاری کاملی با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای داشته باشد. همچنین رئیس‌جمهور ایران متعهد شده بود که به آمریکا کمک خواهد کرد تا دولتی غیرمذهبی و همراه با آمریکا در عراق شکل بگیرد و با این دولت همکاری کاملی علیه القاعده داشته و به حمایت از گروه‌های فلسطینی پایان دهد. در نسخه‌های فارسی نامه که در فضای مجازی منتشر شده است از دو تعهد دیگر دولت ایران سخن رفته است و آن کمک ایران به آمریکا در خلع سلاح حزب‌الله لبنان و تبدیل آن به یک حزب سیاسی و همچنین تعهد دولت ایران مبنی بر پاسخ به همه درخواست‌های حقوق بشری آمریکا است. در مقابل از دولت آمریکا نیز درخواست شده بود به حمایت از مجاهدین خلق (منافقین) پایان و اقدام به فروش قطعات هواپیما به ایران کرده و اموال بلوکه‌شده را آزاد و این کشور را از محور شرارت حذف و آمادگی خود را برای مذاکره با ایران اعلام نماید.
پیتر گالبرایت ضمن بررسی این نامه تأکید دارد، درحالی‌که با این پیشنهادهای بزرگ، زمینه کاملی برای معامله با دولت ایران وجود داشت، غرور کاذب از اشغال عراق باعث شد که بوش، گلدیمن ـ سفیر سوئیس در تهران ـ را مورد انتقاد قرار دهد که چرا نامه رئیس‌جمهور ایران را دریافت کرده است.