به بهانه اجرای نمایش «به وقت پازولینی»
ســادیسم روی صحـنه!
کامیار خوشدل
نمایش «به وقت پازولینی» شاید چیز خاصی برای نقد نداشته باشد .در واقع اولا این نمایش به هیچ عنوان ضرورت اجرایی نداشته و ندارد که شایسته نقد باشد. ثانیا یک نمایش برگرفته از فیلمی ایتالیایی است که در زمان خودش نیز در کشورهای اروپایی ممنوع شده بود و هنوز هم در برخی از کشورها نمایش این فیلم ممنوع
است.
این فیلم آمیختهای از «سکس سادیسمی و خشونت و شقاوت است.» فیلمی که شاید نتوانید تا انتها آن را ببینید چون به شدت مشمئزکننده است. آن وقت در ایران از روی این فیلم یک نمایش ساخته میشود و به راحتی روی صحنه میرود. معلوم نیست متن این نمایش چگونه تصویب شده و چه کسانی آن را دیدهاند و مجوز اجرا برای آن صادر کردهاند. اینجاست که دخالت فکری و عملی نفوذیها در مراکز تصمیمگیری هنری و فرهنگی به شدت احساس میشود.
نمایشی که درآن از تجاوز و روابط سادیسمی و همجنسگرایی و... نشان داده میشود. نمایشی که در آن بازیگران پسر بدون لباس و فقط با یک شلوارک بازی میکنند و بازیگران دختر با لباسهای تنگ و بدن نما روی صحنه حاضر میشوند. نمایشی که در آن .... بگذریم؛ گفتن جزئیاتش شرم آور است!
باید گفت صحنه تئاتر امروز ما آلوده شده است. آلوده دست کسانی که ایده هایشان از اتاقهای فکر بیگانگان و نفوذیها سر چشمه میگیرد.
آنوقت روشنفکرنماهای غرب زده مدام اینجا و آنجا فریاد بر میآورند که «آزادی نیست» که «ما نمیتوانیم آزادانه روی صحنه تئاتر هنرمان را عرضه کنیم وحرفمان را بزنیم» و... الان که به زعم ایشان آزادی نیست، این گونه وقیحانه رفتار میکنند، وای به روزی که آزاد شوند!
این افراد در خود اروپا نیز نمیتوانند از این کارها بکنند. دراین نمایش آن چنان دیالوگهای مستهجن و شنیعی گفته میشود که آدم خجالت میکشد به آنها اشاره کند. چرا که گفتنش در شان انسانها وهنرمندان و صحنه شریف تئاتر نیست. به همین دلیل اصلا در مطبوعات نمیتوان به این نوع دیالوگها اشاره کرد.
این نمایش به هیچ کار ما نمیآید وهیچ ربط فرهنگی و هنری با جامعه ما ندارد و هیچ دردی را ازما دوا نمیکند. حتی از نظر هنری و ساختاری نیز ویژگی شاخصی ندارد. لذا هیچ ضروت اجرایی در آن نبود و معلوم نیست چرا اجرا شد؟
این افتضاح را چه کسی باید پاسخ گو باشد؟ پس بازبینهای شورای ارزشیابی ونظارت کارشان چیست؟ چرا مسئولیت خود را بهدرستی انجام نمیدهند؟ مگر این سکس و خشونت و لاابالیگری و بیبندوباری و اباحهگری و... را در بازبینی ندیده اند؟ پس چرا آن را تصویب کردهاند؟
البته تماشاخانههای خصوصی که همه هدفشان پول درآوردن است در این وضعیت نابسامان و افتضاح فعلی تئاتر چندان بیتقصیر نیستند. آنها برایشان فرقی نمیکند چه اجرا کنند.هرکسی که پول بدهد به او اجرا میدهند.
دیگرکاری به کمیت و کیفیت نمایش ندارند. حتی آدمها نیز برایشان فرقی نمیکند. اگر مثلا بقال سر کوچه هم هوس اجرای تئاتر کند هم اگر پول بدهد به راحتی میتواند یکی از همین تماشاخانههای خصوصی را در اختیار بگیرد.حال آیا بلد است یا نه ، این کاره است یا نه و یا چه هدفی دارد اصلا مهم نیست. چیزی که اهمیت دارد پول است، فقط پول! به همین دلایل احراز صلاحیت کارگردانان و هنرمندان و دستاندرکارانی که برای اولین بار است میخواهند تئاتری را روی صحنه ببرند ضروری است.
از اینها که بگذریم مسئولیت اصلی با مسئولین و نهادهای ذی ربط و اداره کل هنرهای نمایشی است. نمایش «به وقت پازولینی» هیچ محلی از اعراب برای به صحنه رفتن نداشته و ندارد. هرچند که شوربختانه به روی صحنه رفت و خوشبختانه اجرای آن تمام شد. این اداهای روشنفکر نمایانه دیگر در خود کشورهای اروپایی نیز دمده شده است. چرا ما باید تفالههای به اصطلاح هنری آنها را نشخوار کنیم؟
نمایشی سراسر سیاه و یاس آلود و آغشته با انواع مسائل غیراخلاقی و جنسی که کرامت انسان را به هیچ میانگارد و وجه حیوانی آن را بارز کرده و به صحنه میکشد. اینکه همه چیز در لذتهای پست غریزی و جنسی خلاصه میشود و باید تا سر حد امکان در آنها غرق شد، تنها محتوای این نمایش است.
این مانیفستی است که توسط نمایش «به وقت پازولینی» در جامعه منعکس میشود. کارهایی که حتی در حیوانات نیز مشاهده نمیگردد. چرا که آنان از باب غریزه و وظیفه الهی که در وجودشان نهاده شد در راستای بقای نسل و زندگی تولید مثل میکنند و هرگز این اعمال شنیع و پست را انجام نمیدهند.
در پایان باید به حال این تئاتر تاسف خورد.هنری که شریف است و انسان ساز و فرهنگ ساز؛ اما بدبختانه در این ایام به دست کسانی افتاده که تئاتری نیستند و آن را نمیفهمند و آلوده اش کردهاند و آن را دست آویزی برای نمایاندن افکار وایدههای پلیدشان در دست گرفتهاند.
این گونه است که این روزها ماهیت نیک تئاتر کمرنگ شده است. پس باید تا خیلی دیر نشده کاری کرد وگرنه همه دست آوردهای تئاتر که توسط هنرمندان دلسوخته و متعهد و اندیشمند و نیک سرشت طی سالیان و با خون دل خوردنها فرا چنگ آمده است از بین خواهد رفت و از تئاتر چیزی جز یک اسم باقی نخواهد ماند.