kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۳۶۹۱
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۵

مظلومیتی به رنگ خون



یکی از جلوه‌های عظمت در شخصیت امام خمینی، دست‌پروردگان بزرگی است که از خود بجا نهاده است. آنان که تحت تأثیر آرمان‌های بلند امام به او گرویده و در مکتبش زانوی تلمذ بر زمین زدند. آنگاه آیینه‌وار پرتو وجودش را در جهان پراکندند و به نوبه خود اثرات شگرفی بر جهان اسلام بلکه بر عالم بشریت داشتند. استاد شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب از همین دست شاگردان مکتب امام خمینی هستند. از جمله می‌توان آیت‌الله دکتر سید محمدحسین حسینی بهشتی را یاد کرد که سعادتمند زیست و سعادتمندانه به شهادت رسید.
    این مجاهد نستوه در سال ۱۳۰۷ در اصفهان متولد شد و در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ در انفجار ساختمان مرکزی حزب جمهوری اسلامی به دست عناصر منافق به شهادت رسید. عمر پنجاه و سه ساله پر فراز و نشیب او سرشار از برکت و خدمت به اسلام بوده است. هوش سرشار و نبوغ ذاتی، نظم شدید در امور و استفاده درست از لحظات عمر و تلاش وافر و مجاهدت مستمر از شاخصه‌های بارز در شخصیت بهشتی است.
از جمله ویژگی‌های آن بزرگوار، جامعیت اوست. بهشتی غواص دریای علم و عمل بود. مجتهدی ورزیده در حوزه و دکترای فلسفه در دانشگاه. مسلط به زبان‌های انگلیسی و آلمانی و آشنا به زبان فرانسه. متخصص در علوم مختلف، صاحب‌نظر در علم اقتصاد. فیلسوفی عارف، مجاهدی وارسته و اندیشمندی اهل خطابه و قلم.
او ذاتا یک مدیر بود و هر جا که حضور داشت جلسات با مدیریت بلامنازع وی برگزار می‌شد. شهید بهشتی کوه صبر و شکیبایی بود. حلم عظیم او در برابر اتهامات ناجوانمردانه دشمنان، نشانه وارستگی این انسان خودساخته بود. تعبیر امام خمینی از او به عنوان «یک ملت»، یادآور آیه ۱۲۰ از سوره نحل است. آنجا که خداوند، ابراهیم خلیل علیه‌السلام را یک امت معرفی می‌فرماید.
شهید بهشتی عمیقا معتقد به تربیت انسان‌ها بود و می‌توان ادعا کرد که عمر خویش را در این مسیر نهاد. وی ابتدا به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان‌های قم به تدریس پرداخت و در عنفوان جوانی هنگامی که ۲۶ سال بیش نداشت، مدیریت دبیرستان دین و دانش را بر عهده گرفت و این آموزشگاه را پایگاه تربیت جوانان متدین و انقلابی قرار داد. به طوری که شاگردان وی در این دبیرستان در شمار جوانان پرشور در قیام ۱۵ خرداد بودند.
فعالیت ارزنده دیگر شهید بزرگوار تأسیس مدرسه علمیه حقانی در سال ۱۳۳۹ است که با هدف تحول در سامانه دروس حوزه علمیه ایجاد شد. این مدرسه با روش خاص خود در تربیت طلاب از پایگاه‌های مهم انقلاب اسلامی گردید که دانش‌آموختگان آن از بدو انقلاب در مشاغل حساسی مانند قوه قضائیه قرار گرفتند و هم‌اینک بسیاری از شخصیت‌های درخشان انقلاب، طلبه‌های آن مدرسه مبارک هستند و گروهی از آنان نیز به شهادت رسیده‌اند.
شهید بزرگوار بهشتی به رغم خواسته خود که دوست داشت در ایران بماند و به فعالیت‌های علمی و تربیت نفوس ادامه دهد، در سال ۱۳۴۳ با تکلیف مراجع تقلید وقت به آلمان رفت تا علاوه بر تکمیل ساختمان مسجد هامبورگ، مرکزی اسلامی را برای تبلیغ مکتب تشیع بنیان نهد. لذا در طول توقف بیش از پنج‌ساله خود در آلمان دست به فعالیت‌های دامنه‌داری زد. وی پس از اتمام ساختمان مسجد، آن را مرکز اسلامی هامبورگ نام نهاد. شکل‌گیری اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا مرهون تلاش‌های بی‌وقفه اوست.
شهید بهشتی در زندگی‌نامه خود اظهار می‌دارد که حوزه فعالیتش علاوه بر پهنه کشور آلمان، اتریش، سوییس و انگلستان نیز بوده و با کشورهای سوئد، هلند، بلژیک، آمریکا، ایتالیا و فرانسه به وسیله نامه ارتباط داشته است. شهید بهشتی در طول سال‌های اقامت در آلمان به سفر حج رفت و سفرهایی به ترکیه، سوریه، لبنان و عراق کرد و از نزدیک با فعالیت‌های امام موسی صدر آشنا شد و نیز به دیدار امام خمینی در نجف شتافت. وی در سال ۱۳۴۹ در سفری به ایران همان‌گونه که خود پیش‌بینی کرده بود به وسیله ساواک ممنوع‌الخروج گردید و در ایران ماندگار شد. اما هرگز چشمه خروشان خدماتش از جوشش باز نایستاد.
وی در ایران مجددا در آموزش و پرورش اشتغال یافت و با کمک فرهیختگانی چون شهید دکتر باهنر به تدوین کتاب‌های تعلیمات دینی مدارس همت گماشت. همچنین با بنیانگذاری مکتب قرآن به بیان تفسیر روی آورد که جمعیتی بالغ بر ۵۰۰ نفر در آن شرکت می‌کردند ولی متأسفانه در سال ۵۴ با دستگیری دکتر بهشتی این جلسات تعطیل شد.
آن شهید بزرگوار که سخت معتقد به کارهای تشکیلاتی بود در سال ۱۳۵۵ هسته اولیه جامعه روحانیت مبارز را بنیان نهاد. شهید بهشتی در بهار ۵۷ سفری به اروپا و آمریکا داشت که هدف وی دیدار با دانشجویان و اساتید خارج از کشور و هماهنگی حرکت‌های سیاسی بود. وی پس از سفر امام به پاریس نیز به ملاقات او رفت و در عاشورای ۵۷ پس از سخنرانی بازداشت شد و مدت کوتاهی در زندان ماند.
* پس از انقلاب
شهید بهشتی طی دو سال و نیم حیاتی که بعد از انقلاب داشت در مدیریت نهادهای انقلاب، بازویی مطمئن برای امام بود. ریاست شورای انقلاب، نایب رئیس‌(و عملا رئیس) خبرگان قانون اساسی، ریاست دیوان عالی کشور از مسئولیت‌های مهم آن بزرگوار است. اصل ولایت فقیه در قانون اساسی با وجود مخالفت و انکار نیروهای لیبرال، حاصل تدبیر بهشتی و دوستان اوست. همچنین شهید بزرگوار در اسفند ماه ۵۷ حزب جمهوری اسلامی را تأسیس نمود.
اما مهم‌ترین شاخصه شهید بهشتی پس از انقلاب رسوا کردن منافقین، لیبرال‌ها و غرب‌زدگان بود. بنی صدر خائن پیوسته از فحاشی و هرزه‌درایی نسبت به نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی خصوصا یاوران امام و به ویژه آیت‌الله بهشتی کوتاهی نمی‌کرد. منافقین نیز به سرکردگی مسعود رجوی در سایه حمایت‌های بنی صدر خائن، تبلیغات وسیعی علیه آیت‌الله بهشتی انجام می‌دادند. هر جا سخنرانی آن بزرگوار بود با شعار مرگ بر بهشتی مجلس را متشنج می‌کردند و بدترین اهانت‌ها را به وی می‌نمودند. تبلیغات دامنه‌دار جریان لیبرال و نفاق در بسیاری از مردم کوچه و بازار تأثیر گذاشته بود اما شیوه بهشتی در مقابله با موج توفنده اتهامات، بسیار منحصر به فرد بود: سکوت! او در برابر حملات ددمنشانه دشمنان هیچ نمی‌گفت و کار خود و آنان را به خدا واگذار می‌نمود. حتی زمانی که دادستانی، اهانت‌کنندگان به وی را دستگیر کرد، تلفنی درخواست آزادی آنان را داد.
دکتر بهشتی با خدمات شایان خود بستری هموار برای حرکت رو به جلوی انقلاب فراهم کرده بود؛ تدوین قانون اساسی، تمهید دیوان عالی کشور و قوه قضائیه و رو کردن دست منافقان و جریان ضدانقلاب.
   سال ۶۰ اوج خباثت منافقین را در خود ثبت کرده است. آنان با گشودن رگبار آتش در کوچه و خیابان، مردم بی‌گناه را به خاک و خون می‌کشیدند. ترورهای کور منافقین به قصد ارعاب ملت و سرنگونی نظام صورت می‌گرفت. پس از عزل بنی صدر خائن، انتقام‌جویی از  یاران امام در دستور کار منافقین قرار گرفت. در ششم تیر ماه، سوء‌قصد نافرجام به جان آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد ابوذر باعث جانباز شدن معظم‌له گردید. اما برای بهشتی عزیز زمانی بود که از حیات عاریه قالب تهی کرده و در جایگاه ابدی خود منزل نماید. شهادت که سرانجام نیک‌مردان الهی است باید به دست شرار خلق اتفاق افتد. محمدرضا کلاهی که در شمار شقی‌ترین منافقین بود، این لکه ننگ را تا ابد به دامان آلوده خود تثبیت کرد.
آن روز شوم برای ملت و وقت مبارک برای بهشتی فرا رسید. او فرزند حسین است و با اقتدا به سیدالشهدا به عدد شهیدان کربلا یاران خویش را برگزید و در سفری پر‌شکوه بار خود را بست. آن شب در ساختمان مرکزی حزب، جلسه‌ای مهم برقرار بود. شخصیت‌هایی از مجلس، دولت و نهادهای نظام، بالغ بر یک‌صد نفر دعوت بودند. با پیدا شدن دکتر، نورانیت عجیب چهره‌اش توجه همه را جلب کرد. او به طرز شگفتی زیبا شده بود. پس از اقامه نماز و تلاوت آیاتی از قرآن از دکتر خواستند سخنرانی کند. وی دقایقی صحبت کرد آنگاه خطاب به دوستانش فرمود بوی بهشت می‌آید شما هم آن را استشمام می‌کنید؟! گویی این رایحه از آنِ بهشتیانی بود که به پیشواز آمده بودند. ناگهان دو بمب قوی منفجر شد و سقف ساختمان را یکپارچه بر جمعیت فرود آورد.
امت در آن روزهای حساس پیوسته از امام خویش نیرو می‌گرفت و از او الهام می‌یافت. امام بزرگوار در حادثه هفتم تیر سخنی حکیمانه ایراد کرد که افراد غافل و فریب‌خورده تبلیغات منافقین، از شنیدن آن انگشت حسرت بر دندان گزیدند و با پشیمانی از رفتار خود توبه نمودند: «آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم شهادت ایشان در مقابل آن ناچیز است و آن مظلومیت ایشان بود.» بهشتی عزیز با سکوت در برابر اتهامات، سرانجام حقانیت راه خویش را با خون خود امضا کرد و مظلومانه دنیا را برای اهل آن نهاد و خود به لقای حق شتافت. پس از آن تاریخ نفاق هرگز قامتی راست نکرد و آیت‌الله دکتر بهشتی به وصفی دو کلمه‌ای به وسعت اقیانوس‌ها شهرت یافت و این مدال تا همیشه برازنده این راست‌قامت جاودانه تاریخ شد: «شهید مظلوم.»                           سید ابوالحسن موسوی طباطبایی