kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۳۵۳۵
تاریخ انتشار : ۰۵ تير ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۵

جاه‌طلبی‌های امپراتوری فریب



علی قربان نژاد
رسانه‌های جمعی جدید به آرامی به مهلک‌ترین ابزار ساخت دست بشر تبدیل شدند؛ حتی مهلک‌تر از سلاح‌های کشتار جمعی. آیا این گزاره درست است؟ و اگر درست است چرا؟
«ژان بودریار» می‌گوید: «کاپولا (کارگردان سینما)کاری جز این نکرد: آزمایش قدرت مداخله سینما، آزمایش برخورد سینمایی که به دستگاه عظیم جلوه‌های ویژه بدل می‌شد. در این معنا، فیلم او، حقیقتا ادامه جنگ با ابزارهایی دیگر است، اوج این جنگ ناکام و هدف آن جنگ به فیلم و فیلم به جنگ بدل شده بود، این دو با خونریزی مشترکاشان به یاری تکنولوژی در هم آمیخته بودند.»
بودریار در توضیح بیشتر متن بالا به حضور هلی کوپترها برای صحنه‌ای از فیلم‌اشاره می‌کند: «در طول فیلمبرداری، بالگردها صحنه فیلم را ترک کردند تا در جنگل‌های فیلیپین به کمک سربازان واقعی بروند.»
بودریار با ذکر مصادیق دقیق، درهم تنیدگی رسانه‌های جدید را  با جاه طلبی‌های غرب نشان می‌دهد. این رسانه‌ها به طور خاص پس از آنکه به مدد ماهواره و سپس اینترنت در شمایل برخط (آنلاین) گستره جهانی یافتند چهره هولناک تری به خود گرفتند. نظام سلطه برای رسانه‌ها 3کارویژه تعریف کرد؛ الف) پیش از آغاز تهاجم نقش این رسانه‌ها بمباران اذهان جوامع مختلف است. در این مرحله آنها به نشر و گسترش اطلاعات غلط و ساختگی می‌پردازند. این گزاره‌های غلط و ساختگی با مسخ اذهان جوامع، آمریکا را برای تهاجم و‌اشغالگری صاحب حق می‌سازند.
ب) در حین تهاجم این رسانه‌ها با ترفندهای مختلف در زمان حمله از نیروی نظامی آمریکا یک نیروی افسانه‌ای به نمایش می‌گذارند. ج) پس از تهاجم بار دیگر مخاطبان در معرض اطلاعات غلط و ساختگی یا واقعیت دستکاری شده قرار می‌گیرند. وقتی نیروی مهاجم کار خود را براساس دروغگویی به مردم آغاز کرده مسلم است که نتیجه مورد انتظار جامعه با نتایج واقعی متفاوت باشد. در چنین حالی بار دیگر رسانه‌های نظام سلطه دست به کار می‌شوند.
برای نمونه موضوع تهاجم نظامی آمریکا به عراق بیانگر هر سه مورد فوق است. پیش از حمله به عراق، رسانه‌های نظام سلطه از مراکزی سری و مخفی در عراق سخن می‌گفتند که در آن تسلیحات کشتارجمعی تولید و انبار می‌شود. سپس مرحله دوم آغاز شد و در این مرحله تجاوز به یک کشور و کشته، زخمی و آواره شدن مردمانش مایه سرگرمی و هیجان مخاطبان غربی شده بود؛ چنانکه برخی شبکه‌های تلویزیونی آمریکایی در گوشه تصویر در حال پخش، تصویر کوچکی را قرار داده بودند که به تصاویر زنده از جنگ عراق اختصاص داشت و مانند یک گزارش ورزشی هر وقت یک اتفاق مهم روی می‌داد روال عادی پخش منقطع می‌شد و تصویر کوچک جنگ، به صورت تمام صفحه درمی آمد و گزارشگر با هیجانی خاص به شرح دادن جدیدترین رخدادهای جنگ می‌پرداخت.
پس از یازده سپتامبر «نوام چامسکی» استاد شهیر آمریکایی سلسله مصاحبه‌هایی را در نقد سیاست‌های آمریکا انجام داد. او در این گفت‌وگوها با ذکر مصادیق به تشریح نظراتش می‌پردازد. محور او در این مصاحبه‌ها فریبکاری آمریکا یا به عبارتی توسل این کشور به اطلاعات غلط و نادرست برای توجیه تجاوز و‌اشغال دیگر کشورهاست. این مصاحبه‌ها دست کم دو ویژگی قابل تامل دارد: الف) او به عنوان یک شهروند آمریکایی از مواردی یاد می‌کند که ما کمتر آنها را شنیده ایم. ب) چامسکی برخلاف عده‌ای در داخل ایران که میان جمهوری خواه و دموکرات تفاوت ماهوی قایل می‌شوند با ذکر دلایل به این تفاوت اعتقادی ندارد.
یکی از این موارد حمله به کارخانه داروسازی «الشفا» در سودان است. دولت کلینتون به بهانه تولید مواد شیمیایی در این کارخانه دستور حمله صادر کرد. چامسکی در این باره می‌گوید: « تخریب کارخانه داروسازی دارالشفا را در نظر بگیرید که بسان پانوشتی در سوابق ایالات متحده ثبت گردید و خیلی زود به بوته فراموشی سپرده شد. حال اگر شبکه بن لادن نیمی از تشکیلات ساخت و بازیافت تجهیزات دارویی ایالات متحده را منهدم کرده بود ایالات متحده و سایر کشورها چه واکنشی نشان می‌دادند؟ اگر به آمریکا یا انگلیس چنین حمله‌ای می‌شد، با چه واکنشی مواجه می‌شدیم؟ اما چون در سودان چنین اتفاقی افتاده است به گفتن یک جمله بسنده می‌کنیم: اوه، خیلی بد شد. اما‌اشتباه کوچکی بیش نبود. بهتر است به موضوع دیگری بپردازیم و جنازه‌ها را به حال خود واگذاریم تا فاسد شوند.»
کنایه چامسکی به اظهار تاسف کلینتون است پس از بمباران داروسازی الشفا که تنها محل تولید دارو برای بیماری مهلک مالاریا در این کشور بود. چامسکی همچنین به موردی‌اشاره می‌کند که برای معدود کسانی که فکر می‌کنند کنار گذاشتن رویه قدرتمند کردن کشور در بعد دفاعی به نفع ایران است؛ بسیار قابل توجه خواهد بود.
چامسکی ماجرای گواتمالا را این گونه شرح می‌دهد: «با تهدید حمله به گواتمالا از سوی ایالات متحده، این کشور از اروپا درخواست کمک کرد که با ممانعت ایالات متحده مواجه شد. در نهایت، گواتمالا برای دفاع از خود در مقابله حمله ابرقدرت نیمکره، مرتکب‌اشتباهی تاکتیکی شد و کمک نظامی چکسلواکی را - تنها کشوری که حاضر به کمک شد - پذیرفت. دولت آمریکا نیز با اطلاع از ارسال سلاح‌های چک به سوی گواتمالا، پیروزمندانه این موضوع را به عنوان خطری علیه ایالات متحده در بوق و کرنا کرد که «اگر گواتمالا چندتا اسلحه از چکسلواکی بخرد، ایالات متحده چگونه می‌تواند باقی بماند؟!» و این امر بهانه تجاوز به گواتمالا شد.»
اما نکته جالب این است که چامسکی دموکرات و جمهوری خواه را در این روند دارای اختلاف ماهوی نمی‌داند و در پاسخ به این پرسش که «آیا رژیم فعلی واشنگتن [بوش پسر – جمهوریخواه] ماهیتا با رژیم قبلی [کلینتون – دموکرات] متفاوت است؟» می‌گوید: «داشتن چشم اندازی تاریخی مفید است، پس اجازه دهید تا حد امکان به قطب مخالف طیف سیاسی یعنی به لیبرال‌های کندی نظر کنیم... دین آچسن، دولتمرد معتبر و مشاور ارشد دولت کندی، طی سخنرانی در جامعه آمریکایی استدلال کرد که آمریکا حق جنگ پیشگیرانه را به صرف «ادعا» علیه موقعیت و اعتبار ما و نه حتی تهدید موجودیت ما دارد. گفته‌های او [که از دموکرات‌ها بود] افراطی‌تر از دکترین بوش است.»