بازگشت هر روزه به دنیا و فرصت تازه
وقتی خطا و گناهی انجام میدهیم و از آن پشیمان میشویم، دوست داریم که پوزش و عذر ما پذیرفته شود و به ما یک فرصت دوباره برای جبران اشتباهات داده شود. البته برخی از امور به گونهای است که فرصت تکرار در آن نیست و برای همگان تنها یک بار فرصت داده میشود که درست کارشان را انجام دهند. از جمله این امور، زندگی در دنیاست. اما از آنجا که خداوند ارحمالراحمین است در همین زندگی دنیا بارها به انسان فرصت توبه و بازگشت به ایمان و عمل صالح میدهد اما اینکه چگونه این فرصت داده میشود، مطلبی است که نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی در صدد پاسخگویی به آن است.
علیرضا حکمتخواه
فرصت تکرار نشدنی عمر
حضرت علی(ع) میفرماید: الفرصه تمر مر السحاب فانتهز و افرص الخیر، فرصتها مانند ابر زود میگذرند. هرگاه فرصت خیری پیش آمد آن را مغتنم بشمارید. (نهجالبلاغه فیض، ص 1086)
یکی از مهمترین فرصتهای انسان، عمر و فرصت زندگی دنیاست، زیرا انسان صرفا در زندگی دنیاست که میتواند سعادت و شقاوت ابدی خودش را رقم بزند، خداوند انسان را در بهترین حالات از نظر زمانی و ارزشی و وجودی آفریده و برای مسئولیت بزرگ خلافت الهی به دنیا و زمین فرستاده است (تین، آیات 4 و 5، بقره، آیه 30) تا خودش را از طریق عبودیت (ذاریات، آیه 56) به کمالات الهی برساند و باایمان و عمل صالح خدایی شود (بقره، آیه 138)
براساس آیات قرآنی به هر انسانی تنها یک بار این فرصت داده میشود. پس هر انتخاب انسان، سرنوشت ابدی او را در سعادت و شقاوت رقم میزند، زیرا پس از مرگ، دیگر بازگشتی در کار نیست و کسی دوباره به دنیا باز نمیگردد. به این معنا که اگر اجل حتمی برسد دیگر بیهیچ تاخیری انسان از این دنیا به عوالم دیگر میرود و این انتقال با چشیدن مرگ از سوی هر انسانی اتفاق میافتد و کسی نمیتواند از این چشیدن، رهایی یابد (انبیاء، آیه 35، عنکبوت، آیه 57) و اگر بخواهد بگریزد چون زهری تلخ در کامش ریخته میشود تا آن را بچشد. (نساء، آیه 70، جمعه، آیه 8)
رجعت، بعثت و احیای مردگان، از فرصتهای استثنایی
نگرش قرآن به موضوع زندگی و مرگ، نگرش خاصی است که باید دقت نظری بیشتری در آن کرد. از نظر قرآن، زندگی و مرگ، دو آفریده الهی هستند. (ملک، آیه 2) حوزه فعالیت آفریدهای به نام «مرگ» بسیار محدود است، زیرا نهایت زمانی که این آفریده وجود دارد پیش از ورود انسان و جن به بهشت یا دوزخ است، چون پس از پایان دادرسی و دادگری خداوند در قیامت و صدور احکام نهایی بهشت و دوزخ برای افراد انسانی و جنی، مرگ میمیرد و دیگر موجودی به نام مرگ نخواهد بود. از این رو بهشتیان و دوزخیان برای ابد زندگی خواهند کرد، حتی در مواردی که دوزخیان به عذابهای بسیار دردناک گرفتار میشوند به گونهای مرگ را میطلبند و یا احساس مرگ میکنند، اما مرگی در هستی نیست تا ماموریت خودش را انجام دهد و انتقالی صورت گیرد. لذا خداوند وضعیت دوزخیان را در بدترین حالت نه مرگ و نه زندگی بیان میکند و میفرماید: لایموت فیها و لایحیی. (اعلی، آیه 13)
در برخی از روایات است که در قیامت به آن موجودی که نامش مرگ است گفته میشود: یا موت مت، ای مرگ بمیر. پس دیگر چیزی به نام مرگ نخواهد بود. (برگرفته از درسهای استاد آیتالله حسنزاده آملی)
پس با مرگ مرگ، زندگی ابدی رقم میخورد. اما پیش از آن که انسان به آن عوالم منتقل شود و مرگ، این انتقال را انجام دهد، انسان تنها در همین دنیا میتواند با اعمالش خودش را برای زندگی خوب آماده کند، زیرا بهشت، سازه و دستاورد خود انسان است و انسانها چه در دوزخ و چه در بهشت دستاوردهای خود را حاضر میبینند (آل عمران، آیه 30، قصص، آیه 61، کهف، آیه 49)، یعنی چه آن روضات یا جنات و حور و غلمان، قصر و خیمه، گلستان و بوستان و چه آن درکات دوزخ و مار و عقرب و آتش و مانند آن، چیزی جز تجسم اعمال ما و کردههای خودمان نیست. (عوالی اللئالی، ج 4، ص8، وسائل الشیعه، ج7، ص 188)
بنابراین انسان امروز فرصت عمل دارد و فردای قیامت دیگر فرصت عملی نیست، بلکه آن زمانی است که باید حسابرسی شود و هر آن چه کرده و کاشته، در آنجا درو کند، چرا که دنیا مزرعه و کشتزار آخرت است. اینجا میکارد و آنجا درو میکند. علی(ع) در این باره میفرماید: الیوم عمل بلاحساب و غدا حساب بلا عمل، امروز روز کار و عمل است بدون حسابرسی و فردا روز حسابرسی است و روز کار و عمل نیست. (ارشاد القلوب، دیلمی، ج1، ص191)
انسان فرصتی جز فرصت عمر دنیوی ندارد و باید بار خود را در همین دنیا ببندد. اما متاسفانه انسان تا در این دنیاست در فکر آخرت نیست و دنیا و زینتهایش او را به خود سرگرم کرده و از آخرت غافل میکند. وقتی مرگ آمد تازه چشم او باز میشود و وضعیت اخروی خود را میبیند. در این زمان آن کسانی که ره توشه برگرفتهاند و خود را برای آخرت آماده کردهاند، افسوس میخورند که چرا توشه بیشتر برنگرفتهاند و آنانی که بیتوشه رفتهاند حسرت میخورند که چرا دست خالی رفتهاند یا سنگینی گناه را بر دل جان خویش گذاشتهاند. آنجاست که فاقدان عمل میگویند خدایا ما را برگردان تا در دنیا اعمال صالح انجام دهیم ولی به آنان گفته میشود که چون اجل حتمی و مرگ قطعی آمد دیگر راه بازگشتی نیست. (اعراف، آیه34؛ یونس، آیه49؛ نحل، آیه61)
خداوند بهصراحت این حالت مردگان را گزارش میکند: حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، میگویند: پروردگارا مرا برگردان تا شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است، این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد. (مؤمنون، آیه99 و 100)
این قبیل انسان ها در زمان مرگ حتمی خود، خواهان بازگشت میشوند؛ زیرا چشمانشان در هنگام مرگ و احتضار حتمی باز میشود و به شکل جزم صددرصدی و یقین شهودی حقایق را میبینند. (ق، آیات 21 و 22) پس وضعیت خود را میبینند و خوف و ترس بر جانشان مسلط میشود. اما دیگر راه بازگشتی نیست.
البته به برخی از مردم فرصتهای تکرار داده میشود. به عنوان نمونه کسانی دوباره به دنیا باز خواهند گشت که از آن به رجعت یاد میشود. در گذشته انسانها و غیرانسانها پس از مرگ حتمی و بلکه گذشت سالها دوباره به دنیا بازگشتهاند. از جمله پرندگان حضرت ابراهیم(ع) که پس از ریز شدن دوباره جان گرفتند (بقره، آیه260) و نیز الاغ حضرت عُزَیر(ع) و خود آن حضرت است که پس از مرگ صد ساله بازگشته و زنده شدهاند. (بقره، آیه 259)
در قرآن موارد دیگری هم وجود دارد که از جمله آنها زنده شدن هزاران نفر پس از مرگ به امر خدا (بقره، آیه 243) و زنده شدن برخی از مردگان به دست حضرت عیسی(ع) است. (آلعمران، آیه49) و زنده شدن اصحاب کهف (کهف، آیه19) و مردگان یهودی (بقره، آیات 55 و 56) و نیز مقتول یهودی (بقره، آیه 73) و مانند آن است.
تکرار فرصت هر روزه به انسان
براساس آموزههای قرآنی، این رجعت، بازگشت و مانند آن اختصاص به این گروه از افراد انسانی و غیرانسانی ندارد، بلکه همه انسانها هر روزه این فرصت را مییابند تا بتوانند جبران مافات کرده و اعمال صالحی را انجام دهند تا در روز حسابرسی دست و پایشان بسته نباشد.
اما اینکه چگونه به هر انسانی هر روزه فرصت جدیدی داده میشود؟ با مراجعه به قرآن این پرسش پاسخ داده میشود. خداوند در آیه 42 سوره زمر میفرماید: الله یتوفی الانفس حین موتها والتی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی بازمیستاند و نیز روحی را که در موقع خوابش نمرده است قبض میکند پس آن نفسی را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه میدارد، و آن دیگر نفسها را تا هنگامی معین به سوی زندگی دنیا بازپس میفرستد. قطعا در این امر برای مردمی که میاندیشند نشانههایی از قدرت خداست.
پس هر روز بلکه پس از هر خوابی به انسانها، فرصت دوبارهای داده میشود که برگردند و به جبران کارهای انجام نشده بپردازند و خود را برای آخرت آماده کنند؛ یعنی همان طوری که توبه یک فرصت برای پوزش خواهی و عذرطلبی است تا انسان جبران خطا و گناه کند؛ همچنین پس از هر خوابی به انسان فرصت جدیدی داده میشود که به دنیا بازگردد و کارهایش را اصلاح کند.
فرصت تکرار عمر در هر روز
پس انسانها هر روز میمیرند و دوباره فرصت تکرار عمر به آنان داده میشود تا اعمال خوب داشته باشند و اعمال بد خودشان را اصلاح کنند و اعمال صالح انجام دهند. اما بسیاری از مردم با آنکه خداوند از باب اتمام حجت اعمال ایشان را نشان میدهد و صورت مثالی و تمثلی اعمال را در خواب به آنان مینمایاند، با این همه آنان عبرت نمیگیرند و دوباره همان را تکرار میکنند.
انسانها همانطوری که در آخرت و عالم برزخ دست و پایشان بسته است، در خواب نیز دست و پایشان بسته است. از این رو با آنکه عقرب را میبینند ولی نمیتوانند از آن فرار کنند؛ چرا که شخصیت خودشان است که این گونه است و نیش میزنند و آزار میرسانند. اگر در خواب مردهای را میبیند و پس از بیداری میگوید ای کاش این سؤال را میکردم و نکرده است، برای آنکه در بیداری پرسش نداشته و یا عملی که او را برای آن پرسش آماده کند نداشته است. پس میزان دست بازی و دست بسته بودن شخص در خواب به میزان اعمال اوست. اگر انسان در دنیا دست و پای خود را بسته باشد و عملی خوب و خیر نداشته باشد در خواب دستش بسته است.
در آیات و روایات بیان شده است که برخی از انسانها درعالم برزخ و قیامت یعنی پس از مرگ از نظر علمی به قطع و جزم و یقین میرسند که همه چیز برایشان به میزان ظرفیتشان نشان داده میشود و آنها را میبینند، ولی از نظر عملی هیچ حرکتی ندارند و نمیتوانند به آنچه که دیدهاند ایمان بیاورند؛ زیرا ایمان از مصادیق عمل است و پس از مرگ امکان عمل نیست و قوه اراده از آنها سلب میشود هر چند که قوه ادراکی و فهمشان فعال است. آنها میبینند ولی نمیتوانند ایمان بیاورند. در همین حالت در خواب نیز رخ میدهد که انسان میبیند و جزم و قطع به اموری مییابد ولی نمیتواند کاری کند و عملی داشته باشد. در آن حالت دوست دارد که حالش عوض شود و به یک معنا از خواب بیدار شود و به دنیا بازگردد. این حالت مانند حالت همان کسی است که پس از مرگ همه چیز را میبیند و میخواهد برگردد تا در دنیا کار نیک و صالح انجام دهد و به اصلاح امورش بپردازد. (مومنون، آیات 99 و 100) فردی که پس از خواب بیدار میشود همین حالت را دارد و وقتی بیدار میشود یک آخ به نشانه راحتی از ته دل برمیآورد. پس اگر از این فرصت دوباره استفاده نکند شکست خورده است و در خواب بعدیاش نیز وضعیت او بهبود پیدا نکرده بلکه بدتر میشود.
به هر حال ما فرصتهای بسیاری برای انجام کار و اصلاح امور داریم و هر روز خداوند ما را به دنیا باز میگرداند تا به اصلاح امور بپردازیم و کار خیر انجام دهیم. ولی بیشتر مردم از آنچه در خواب دیدهاند درس و عبرت نمیگیرند و دوباره دچار غفلت میشوند و آن را به عنوان یک خواب و امر بیهوده و لغو وخیالات کنار میپندارند. در حالی که باید پس از هر خوابیدنی بیدار شویم و از مرگ خودمان درس بگیریم و به اصلاح امور بپردازیم.
به یک معنا فرصت عمر تکرار نمیشود؛ زیرا پس از مرگ حتمی و قطعی و اجل مسمی دیگر راه بازگشتی نیست تا به دنیا بیاییم و دست و پای خود را باز کنیم تا در عوالم دیگر همانطوری که به جزم میرسیم دارای عزم ارادی باشیم وهر جا که خواستیم برویم و در زندان دوزخ اعمال خودمان گرفتار نشویم؛ اما به یک معنا ما هر روزه بلکه پس از هر خوابی مرگی داریم و رجعت و بازگشتی به دنیا. لذا از این فرصتهای تکرار شدنی عمر استفاده کنیم و جزم وعزم را برای آخرت با هم فراهم آوریم تا دست بسته نباشیم.
هر روز که از خواب بیدار میشویم، باید تصور کنیم که مرده بودیم و درخواست رب ارجعونی به خدا عرضه کردیم و خداوند هم ندای ما را اجابت کرد و دوباره ما را به دنیا بازگرداند. اگر چنین نگاهی داشته باشیم، قطعا هر بیدار شدنی را یک بازگشت از عالم برزخ به دنیا تلقی خواهیم کرد و به خود خواهیم آمد و چشمان خود را باز خواهیم کرد تا مبادا دچار روزمرگی و غفلت و دنیازدگی شویم و از فرصت لحظهها و ساعات عمر نهایت بهرهمندی مفید را نکنیم.
فرصت تکرار نشدنی عمر
حضرت علی(ع) میفرماید: الفرصه تمر مر السحاب فانتهز و افرص الخیر، فرصتها مانند ابر زود میگذرند. هرگاه فرصت خیری پیش آمد آن را مغتنم بشمارید. (نهجالبلاغه فیض، ص 1086)
یکی از مهمترین فرصتهای انسان، عمر و فرصت زندگی دنیاست، زیرا انسان صرفا در زندگی دنیاست که میتواند سعادت و شقاوت ابدی خودش را رقم بزند، خداوند انسان را در بهترین حالات از نظر زمانی و ارزشی و وجودی آفریده و برای مسئولیت بزرگ خلافت الهی به دنیا و زمین فرستاده است (تین، آیات 4 و 5، بقره، آیه 30) تا خودش را از طریق عبودیت (ذاریات، آیه 56) به کمالات الهی برساند و باایمان و عمل صالح خدایی شود (بقره، آیه 138)
براساس آیات قرآنی به هر انسانی تنها یک بار این فرصت داده میشود. پس هر انتخاب انسان، سرنوشت ابدی او را در سعادت و شقاوت رقم میزند، زیرا پس از مرگ، دیگر بازگشتی در کار نیست و کسی دوباره به دنیا باز نمیگردد. به این معنا که اگر اجل حتمی برسد دیگر بیهیچ تاخیری انسان از این دنیا به عوالم دیگر میرود و این انتقال با چشیدن مرگ از سوی هر انسانی اتفاق میافتد و کسی نمیتواند از این چشیدن، رهایی یابد (انبیاء، آیه 35، عنکبوت، آیه 57) و اگر بخواهد بگریزد چون زهری تلخ در کامش ریخته میشود تا آن را بچشد. (نساء، آیه 70، جمعه، آیه 8)
رجعت، بعثت و احیای مردگان، از فرصتهای استثنایی
نگرش قرآن به موضوع زندگی و مرگ، نگرش خاصی است که باید دقت نظری بیشتری در آن کرد. از نظر قرآن، زندگی و مرگ، دو آفریده الهی هستند. (ملک، آیه 2) حوزه فعالیت آفریدهای به نام «مرگ» بسیار محدود است، زیرا نهایت زمانی که این آفریده وجود دارد پیش از ورود انسان و جن به بهشت یا دوزخ است، چون پس از پایان دادرسی و دادگری خداوند در قیامت و صدور احکام نهایی بهشت و دوزخ برای افراد انسانی و جنی، مرگ میمیرد و دیگر موجودی به نام مرگ نخواهد بود. از این رو بهشتیان و دوزخیان برای ابد زندگی خواهند کرد، حتی در مواردی که دوزخیان به عذابهای بسیار دردناک گرفتار میشوند به گونهای مرگ را میطلبند و یا احساس مرگ میکنند، اما مرگی در هستی نیست تا ماموریت خودش را انجام دهد و انتقالی صورت گیرد. لذا خداوند وضعیت دوزخیان را در بدترین حالت نه مرگ و نه زندگی بیان میکند و میفرماید: لایموت فیها و لایحیی. (اعلی، آیه 13)
در برخی از روایات است که در قیامت به آن موجودی که نامش مرگ است گفته میشود: یا موت مت، ای مرگ بمیر. پس دیگر چیزی به نام مرگ نخواهد بود. (برگرفته از درسهای استاد آیتالله حسنزاده آملی)
پس با مرگ مرگ، زندگی ابدی رقم میخورد. اما پیش از آن که انسان به آن عوالم منتقل شود و مرگ، این انتقال را انجام دهد، انسان تنها در همین دنیا میتواند با اعمالش خودش را برای زندگی خوب آماده کند، زیرا بهشت، سازه و دستاورد خود انسان است و انسانها چه در دوزخ و چه در بهشت دستاوردهای خود را حاضر میبینند (آل عمران، آیه 30، قصص، آیه 61، کهف، آیه 49)، یعنی چه آن روضات یا جنات و حور و غلمان، قصر و خیمه، گلستان و بوستان و چه آن درکات دوزخ و مار و عقرب و آتش و مانند آن، چیزی جز تجسم اعمال ما و کردههای خودمان نیست. (عوالی اللئالی، ج 4، ص8، وسائل الشیعه، ج7، ص 188)
بنابراین انسان امروز فرصت عمل دارد و فردای قیامت دیگر فرصت عملی نیست، بلکه آن زمانی است که باید حسابرسی شود و هر آن چه کرده و کاشته، در آنجا درو کند، چرا که دنیا مزرعه و کشتزار آخرت است. اینجا میکارد و آنجا درو میکند. علی(ع) در این باره میفرماید: الیوم عمل بلاحساب و غدا حساب بلا عمل، امروز روز کار و عمل است بدون حسابرسی و فردا روز حسابرسی است و روز کار و عمل نیست. (ارشاد القلوب، دیلمی، ج1، ص191)
انسان فرصتی جز فرصت عمر دنیوی ندارد و باید بار خود را در همین دنیا ببندد. اما متاسفانه انسان تا در این دنیاست در فکر آخرت نیست و دنیا و زینتهایش او را به خود سرگرم کرده و از آخرت غافل میکند. وقتی مرگ آمد تازه چشم او باز میشود و وضعیت اخروی خود را میبیند. در این زمان آن کسانی که ره توشه برگرفتهاند و خود را برای آخرت آماده کردهاند، افسوس میخورند که چرا توشه بیشتر برنگرفتهاند و آنانی که بیتوشه رفتهاند حسرت میخورند که چرا دست خالی رفتهاند یا سنگینی گناه را بر دل جان خویش گذاشتهاند. آنجاست که فاقدان عمل میگویند خدایا ما را برگردان تا در دنیا اعمال صالح انجام دهیم ولی به آنان گفته میشود که چون اجل حتمی و مرگ قطعی آمد دیگر راه بازگشتی نیست. (اعراف، آیه34؛ یونس، آیه49؛ نحل، آیه61)
خداوند بهصراحت این حالت مردگان را گزارش میکند: حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، میگویند: پروردگارا مرا برگردان تا شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است، این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد. (مؤمنون، آیه99 و 100)
این قبیل انسان ها در زمان مرگ حتمی خود، خواهان بازگشت میشوند؛ زیرا چشمانشان در هنگام مرگ و احتضار حتمی باز میشود و به شکل جزم صددرصدی و یقین شهودی حقایق را میبینند. (ق، آیات 21 و 22) پس وضعیت خود را میبینند و خوف و ترس بر جانشان مسلط میشود. اما دیگر راه بازگشتی نیست.
البته به برخی از مردم فرصتهای تکرار داده میشود. به عنوان نمونه کسانی دوباره به دنیا باز خواهند گشت که از آن به رجعت یاد میشود. در گذشته انسانها و غیرانسانها پس از مرگ حتمی و بلکه گذشت سالها دوباره به دنیا بازگشتهاند. از جمله پرندگان حضرت ابراهیم(ع) که پس از ریز شدن دوباره جان گرفتند (بقره، آیه260) و نیز الاغ حضرت عُزَیر(ع) و خود آن حضرت است که پس از مرگ صد ساله بازگشته و زنده شدهاند. (بقره، آیه 259)
در قرآن موارد دیگری هم وجود دارد که از جمله آنها زنده شدن هزاران نفر پس از مرگ به امر خدا (بقره، آیه 243) و زنده شدن برخی از مردگان به دست حضرت عیسی(ع) است. (آلعمران، آیه49) و زنده شدن اصحاب کهف (کهف، آیه19) و مردگان یهودی (بقره، آیات 55 و 56) و نیز مقتول یهودی (بقره، آیه 73) و مانند آن است.
تکرار فرصت هر روزه به انسان
براساس آموزههای قرآنی، این رجعت، بازگشت و مانند آن اختصاص به این گروه از افراد انسانی و غیرانسانی ندارد، بلکه همه انسانها هر روزه این فرصت را مییابند تا بتوانند جبران مافات کرده و اعمال صالحی را انجام دهند تا در روز حسابرسی دست و پایشان بسته نباشد.
اما اینکه چگونه به هر انسانی هر روزه فرصت جدیدی داده میشود؟ با مراجعه به قرآن این پرسش پاسخ داده میشود. خداوند در آیه 42 سوره زمر میفرماید: الله یتوفی الانفس حین موتها والتی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی بازمیستاند و نیز روحی را که در موقع خوابش نمرده است قبض میکند پس آن نفسی را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه میدارد، و آن دیگر نفسها را تا هنگامی معین به سوی زندگی دنیا بازپس میفرستد. قطعا در این امر برای مردمی که میاندیشند نشانههایی از قدرت خداست.
پس هر روز بلکه پس از هر خوابی به انسانها، فرصت دوبارهای داده میشود که برگردند و به جبران کارهای انجام نشده بپردازند و خود را برای آخرت آماده کنند؛ یعنی همان طوری که توبه یک فرصت برای پوزش خواهی و عذرطلبی است تا انسان جبران خطا و گناه کند؛ همچنین پس از هر خوابی به انسان فرصت جدیدی داده میشود که به دنیا بازگردد و کارهایش را اصلاح کند.
فرصت تکرار عمر در هر روز
پس انسانها هر روز میمیرند و دوباره فرصت تکرار عمر به آنان داده میشود تا اعمال خوب داشته باشند و اعمال بد خودشان را اصلاح کنند و اعمال صالح انجام دهند. اما بسیاری از مردم با آنکه خداوند از باب اتمام حجت اعمال ایشان را نشان میدهد و صورت مثالی و تمثلی اعمال را در خواب به آنان مینمایاند، با این همه آنان عبرت نمیگیرند و دوباره همان را تکرار میکنند.
انسانها همانطوری که در آخرت و عالم برزخ دست و پایشان بسته است، در خواب نیز دست و پایشان بسته است. از این رو با آنکه عقرب را میبینند ولی نمیتوانند از آن فرار کنند؛ چرا که شخصیت خودشان است که این گونه است و نیش میزنند و آزار میرسانند. اگر در خواب مردهای را میبیند و پس از بیداری میگوید ای کاش این سؤال را میکردم و نکرده است، برای آنکه در بیداری پرسش نداشته و یا عملی که او را برای آن پرسش آماده کند نداشته است. پس میزان دست بازی و دست بسته بودن شخص در خواب به میزان اعمال اوست. اگر انسان در دنیا دست و پای خود را بسته باشد و عملی خوب و خیر نداشته باشد در خواب دستش بسته است.
در آیات و روایات بیان شده است که برخی از انسانها درعالم برزخ و قیامت یعنی پس از مرگ از نظر علمی به قطع و جزم و یقین میرسند که همه چیز برایشان به میزان ظرفیتشان نشان داده میشود و آنها را میبینند، ولی از نظر عملی هیچ حرکتی ندارند و نمیتوانند به آنچه که دیدهاند ایمان بیاورند؛ زیرا ایمان از مصادیق عمل است و پس از مرگ امکان عمل نیست و قوه اراده از آنها سلب میشود هر چند که قوه ادراکی و فهمشان فعال است. آنها میبینند ولی نمیتوانند ایمان بیاورند. در همین حالت در خواب نیز رخ میدهد که انسان میبیند و جزم و قطع به اموری مییابد ولی نمیتواند کاری کند و عملی داشته باشد. در آن حالت دوست دارد که حالش عوض شود و به یک معنا از خواب بیدار شود و به دنیا بازگردد. این حالت مانند حالت همان کسی است که پس از مرگ همه چیز را میبیند و میخواهد برگردد تا در دنیا کار نیک و صالح انجام دهد و به اصلاح امورش بپردازد. (مومنون، آیات 99 و 100) فردی که پس از خواب بیدار میشود همین حالت را دارد و وقتی بیدار میشود یک آخ به نشانه راحتی از ته دل برمیآورد. پس اگر از این فرصت دوباره استفاده نکند شکست خورده است و در خواب بعدیاش نیز وضعیت او بهبود پیدا نکرده بلکه بدتر میشود.
به هر حال ما فرصتهای بسیاری برای انجام کار و اصلاح امور داریم و هر روز خداوند ما را به دنیا باز میگرداند تا به اصلاح امور بپردازیم و کار خیر انجام دهیم. ولی بیشتر مردم از آنچه در خواب دیدهاند درس و عبرت نمیگیرند و دوباره دچار غفلت میشوند و آن را به عنوان یک خواب و امر بیهوده و لغو وخیالات کنار میپندارند. در حالی که باید پس از هر خوابیدنی بیدار شویم و از مرگ خودمان درس بگیریم و به اصلاح امور بپردازیم.
به یک معنا فرصت عمر تکرار نمیشود؛ زیرا پس از مرگ حتمی و قطعی و اجل مسمی دیگر راه بازگشتی نیست تا به دنیا بیاییم و دست و پای خود را باز کنیم تا در عوالم دیگر همانطوری که به جزم میرسیم دارای عزم ارادی باشیم وهر جا که خواستیم برویم و در زندان دوزخ اعمال خودمان گرفتار نشویم؛ اما به یک معنا ما هر روزه بلکه پس از هر خوابی مرگی داریم و رجعت و بازگشتی به دنیا. لذا از این فرصتهای تکرار شدنی عمر استفاده کنیم و جزم وعزم را برای آخرت با هم فراهم آوریم تا دست بسته نباشیم.
هر روز که از خواب بیدار میشویم، باید تصور کنیم که مرده بودیم و درخواست رب ارجعونی به خدا عرضه کردیم و خداوند هم ندای ما را اجابت کرد و دوباره ما را به دنیا بازگرداند. اگر چنین نگاهی داشته باشیم، قطعا هر بیدار شدنی را یک بازگشت از عالم برزخ به دنیا تلقی خواهیم کرد و به خود خواهیم آمد و چشمان خود را باز خواهیم کرد تا مبادا دچار روزمرگی و غفلت و دنیازدگی شویم و از فرصت لحظهها و ساعات عمر نهایت بهرهمندی مفید را نکنیم.