نگاهی به فضای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی در ماه مبارک رمضان
از تزریق استرس به رگهای روزهداران تا فیلمهایی بدتر از 2030
مسعود بهرامیزاده
طی سالهای اخیر و همزمان با ایام ماه مبارک رمضان شاهد پخش سریالهای ویژه ماه رمضان از شبکههای پربیننده تلویزیون هستیم ،در حالی که سریالهای پخش شده با گذشت زمان به جای آنکه در تزریق شادابی و نشاط در روزهداران - که بعد از ساعتهای طولانی تحمل تشنگی و گرسنگی بر سر سفره افطار نشستهاند- باعث بهتر شدن حال و هوای افطار و بعد از آن شوند ،چنان استرسی به مردم تزریق میکنند که جز روی به هم ریختن اعصاب و روان مردم خروجی دیگری ندارند.
در سالهای نه چندان دور وجود سریالهای خوش ساخت و در بستر طنز، با ایجاد نشاط و حال و هوای خوش در جامعه از بیان و تشریح مفاهیم و معضلات اجتماعی هم دور نمیشد و با عنوان کردن موضوعات کاربردی و ملموس برای مردم سهم بسزایی در ایجاد شادی، حداقل برای چند ساعت هم که شده و بعد از افطار داشت. متاسفانه از ابتدای امسال و با نمایش سریالهای ویژه نوروز این روند کسلکننده مجدداً تکرار شد و به جز در مورد سریال «نون خ» که با اتکا به فرهنگ بومی مناطق کردنشین و تجربه کارگردانش در ساخت سریالهای طنز توانست موفقیتی ضمنی در جذب مخاطب داشته باشد، سریالهای دیگر موفقیت چندانی نداشتند. البته سریال طنز دیگری هم از شبکه سه سیما پخش شد که چندان موفق نبود.
تزریق ماتم و مصیبت در جامعه، هنر نیست
این روند نه چندان جذاب در انتخاب موضوعات از طریق تهیه کنندگان و کارگردانان مناسبتی ساز که سرتاسر شبکههای تلویزیون را درگیر کرده است میتواند در نهایت منجر به کاهش مخاطب رسانه ملی شود، چرا که همان طور که مشخص است در شرایط کنونی علاوه بر برنامههای ماهواره و فضای مجازی قشر زیادی از مردم را به خود درگیر کرده است، فیلمها وسریالهای شبکه خانگی نیز دست کمی از فیلمهای ماهوارهای و سریالهای ترکیهای ندارند و با مجوزهای نا آگاهانه و بعضاً مغرضانه مانند علفهای هرز در حال رشد هستند، دیگر رغبتی در مردم نمیماند که بخواهند برای سریالها و فیلمهای غم بار و هولناک و بیکیفیت تلویزیون وقت بگذاند.
طنز با ساختاری قوی، درمان تلویزیون
در این برهه که از زمین و آسمان انواع و اقسام فیلمها و سریالهای ایرانی و خارجی در ژانرهای مختلف موجود است و فقط با چند کلیک روی صفحه تلفن همراه یا کامپیوترو...در دسترس قرار میگیرند یکی از موضوعات جذابی که میتواند باعث نشستن مردم روبروی تلویزیون و وقت گذاشتن برای تماشای سریالها و فیلمها شود، پرداختن قوی به موضوعات ملموس برای مردم در قالب طنز و نقد اجتماعی است، چراکه اینگونه مضامین برای مردم قابل باورتر است و با آنها راحتتر رابطه برقرار میکنند و اگر در قالب طنز هم قرار گیرد جذابیتی صد چندان ایجاد خواهد کرد.
نه به آن شوری شور ،نه به این بینمکی
در کنار وضعیت اندوهبار و مصیبت زده سریالهای ماه رمضان که به طرز عجیبی سعی در مغلول کردن مخاطب دارد و چنان بیننده را در برابر امواج متوالی استرس و مصیبتهای خانوادگی و اقتصادی و...قرار میدهد که مخاطب هرلحظه ممکن است قالب تهی کند و چنان لقمههای افطار در دهانش خشک میشود که گویی خودش را صاحب عزا یافته است! از طرف دیگر در برنامههای کودکان و نوجوانان شاهد چنان شادی زائدالوصف و حرکات موزون و ریتمیک هستیم که بعضاً دچار شک و تردید میشویم که آیا براستی این رفتار و این رقص و آواز که گاهی توسط مجری خانم و آقا به طور ناملموس و در کنار هم نیز اجرا میشود در فرزندان خردسال و کودکان ما اثر مثبت و تربیتی داشته باشد؟ وقتی از 100درصد برنامههای مجری محور ویژه کودکان 70 درصد آنها سعی دارند با رقص و آواز مخاطب جذب کنند چه سرنوشتی در انتظار این کودکان و خانوادهها خواهد بود؟
پاره شدن افسار سریالهای شبکه خانگی مخربتر از سند2030
در کنار برنامههای نامناسب برای خردسالان و کودکان که از تلویزیون پخش میشود، برنامههایی هم در شبکه خانگی و به خصوص برای کودکان ساخته میشود که با گنجاندن نامهای برگرفته از داستانهای ایرانی و ... مانند عمو نوروز و ننه سرما و خاله سوسکه و... به نوعی سعی دارند فرهنگ غرب زدگی و حرکات موزون را بومی سازی کنند و به خورد کودکان و والدین بدهند!
جای تعجب است که عناصر سازنده این آثار که سالیان متمادی در تلویزیون برنامههای فرهنگی و ویژه کودکان میساختند، با روی آوردن به ساخت این سریالها چه هدفی را دنبال میکنند؟ و در تکمیل پازل فرهنگی دشمن خدایی ناکرده خواسته یا ناخواسته چه نقشی ایفا میکنند؟
از جمله این موارد میتوان به «سید جواد هاشمی» کارگردان و نویسنده و تهیهکننده سهگانه «آهوی پیشونی سفید» با آن همه سوابق فیلمهای دفاع مقدسی و برنامههای کودکان ویژه ماه رمضان، همچنین «محمد مسلمی» کارگردان سریال شبکه نمایش با نام «هشتگ خاله سوسکه» با سوابق مشخص در برنامههای کودک شبکه دو و «فیتیلهای» و موارد دیگر اشاره کرد. عمده چیزی که در این دو نمونه مشاهده میشود وجود رقص و آوازهای فراوان آن هم به صورت «مختلط ناملموس» است که به بهانههای مختلف سعی در رقصاندن مخاطبین دارند ،حال اینکه کدام مضمون و مفهوم والای معنوی قرار است در بین این رقص و آواز به کودکان آموزش داده شود مشخص نیست. شایسته است مسئولان فرهنگی و همچنین عزیزان شورای نظارت بر صداوسیما و شورای عالی انقلاب فرهنگی فکری و درمانی برای این روند داشته باشند چراکه آثار مخرب اینگونه برنامهها در آینده از اثرات زیان بار سند 2030 به مراتب سنگینتر خواهد بود.