اخبار ویژه
متهم بدهکار با دست پیش گرفتن طلبکار نمیشود
صادق زیباکلام به جای عذرخواهی از آدرسهای غلطی که به مردم در سیاست و انتخابات داده، میگوید رای مردم نادیده گرفته میشود.
وی در گفتوگو با برنا اظهار داشت: دو انتخاباتی که در گذشته صورت گرفت، (انتخابات دی ماه94 برای مجلس دهم و انتخابات
29 اردیبهشت96 برای ریاست جمهوری)، تاثیرات بسیار بلند مدتی بر روی رایدهندگان در ایران گذاشت و رایدهندگان را با این سوال بنیادی مواجه کرد که هدف از رای دادن چیست؟
او برای سلب مسئولیت از دولت و اصلاحطلبان درگیر گفت: مسئله این نیست که فراکسیون امید درست عمل کرده یا خیر، مسئله این نیست که آقای روحانی خوب عمل کردند و موفق بودند یا خیر بلکه سوال بنیادیتر است. در مردمسالاری، هر 4 یا 5 سال یک بار انتخابات صورت میگیرد و منتخب مردم (رئیس جمهور، نخست وزیر، مجلس) تلاش میکند، سیاستهایی را که مردم به خاطر آن سیاستها به او رای دادند به اجرا بگذارد، حال اگر مردم از آن سیاستها و اجرای آن سیاستها راضی بودند مجددا به آن رای میدهند و اگر نه به گروه دیگری رای میدهند؛ این اساس و بنیان مردمسالاری است.
زیباکلام بیان کرد: شما یک مجلسی دارید که تعداد قابلتوجهی آمدند و به آن مجلس رای دادند. سوال اساسی این است که چقدر این مجلس (مجلسی که باید در راس امور باشد) توانست در راس امور باشد؟ چقدر توانست بر سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران تاثیر بگذارد؟ این سوالات را میتوانیم در مورد انتخاب دولت آقای روحانی مطرح کنیم؟ چقدر از سیاستهای کلان، مهم و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در نتیجه 24 میلیونی که به آقای روحانی رای دادند، تغییر کرد؟
او ادامه داد: سوالی که هست این است که این خواست آنها چقدر توانست در 2 سال گذشته تحقق پیدا کند؟ اگر به پای صندوق نرفته بودند و رای نداده بودند باز هم این قطع رابطه با آمریکا ادامه پیدا میکرد؟ وقتی هم به پای صندوق رفتند 24 میلیون به آقای روحانی رای دادند که آن سیاست تغییر پیدا کند. نه فقط سیاست دشمنی با آمریکا بلکه همه سیاستهای مهم دیگر نظام هم کماکان بعد از انتخابات 29 اردیبهشت، بعد از انتخابات مجلس در سال 94 همچنان ادامه پیدا کرده است.
زیباکلام گفت: در ایران سیاستها ظرف 40 سال است که اجرا میشوند صرف نظر از اینکه مردم در انتخابات به چه کسی رای دادند.
اولاً، آقای زیباکلام باید پاسخ بدهد که چرا با وجود این فهم از جمهوری اسلامی، بالغ بر 20 سال است در شب انتخابات، در نقش پوسترچسبانها و تبلیغاتچیهای مدعیان اصلاحطلبی و اعتدال و کارگزاران و... عمل میکند؟ آیا او - اگر صداقت دارد و دروغ نمیگوید- چرا با وجود این ادعای همیشگی به مخاطبانش خیانت میکند و فریبشان میدهد. مگر نه اینکه هرچند سال یک بار ادعا میکند انتخابات در ایران بیفایده است؟!
ثانیاً، آیا مراد از انتخابات کودتا علیه قانون اساسی و حاکمیت است؟ چنین انتخاباتی، در آمریکا برگزار میشود یا در انگلیس و فرانسه و آلمان و بلژیک و هلند؟! مردم در هر کشور دموکراتیکی، در چهارچوب ساختار حاکمیتی و قانون اساسی آن کشور رای میدهند و آنها که مخالف ساختار هستند اصلا در انتخابات شرکت نمیکنند.
ثالثا، آقای زیباکلام و همقطارانش باید پاسخگوی سوءعملکرد دولت و فراکسیون امید باشند که خسارتی بزرگ را در سیاست خارجی و تورمی سنگین را در اقتصاد به ملت تحمیل کردهاند. اما با وجود اینکه در دادن آدرس گمراه کننده اعتماد به غرب سهیم بودهاند، مانند همیشه و در اثر رشد نایافتگی و فرار از مسئولیت، اقدام به فرافکنی میکنند. آنها اکنون در موضع پرسشگری و طلبکاری نیستند. بلکه در جایگاه اتهام (اتهام فریب و خیانت و تدلیس و تلبیس) هستند.
رابعاً، نظام با وجود یقین به بیسرانجامی اعتماد به قدرتهای شیطانی، به دولت و نمایندگان همسو این مجال را داد که آزموده را برای چندمین بار بیازمایند. نتیجه این بود که آمریکا (قبله همیشگی آقای زیباکلام) به سادگی آب خوردن، تعهدش را زیرپا گذاشت که هشدار همیشگی منتقدان بود و اروپا نیز در این خیانت همراهی کرد. در چنین وضعیتی از یک انسان عادی دارای حریت و آزادگر انتظار میرود به طرف پیمانشکن اعتراض کند و بر عبرتاندوزی تأکید ورزد. اما آقای زیباکلام با ساختار روحی- روانی خاصی که به شیدایی میزند، باز هم میگوید چرا قطع رابطه با آمریکا ادامه پیدا کرده است؟(!) او طوری حرف میزند که انگار روحانی (و نه آمریکاییها) توافق را به هم زدهاند او یادش رفته که آقای روحانی همین اواخر تصریح کرد اعتماد مذاکره دوباره با آمریکا، دیوانگی است. روحانی گفت مگر کشورها دیوانه شدهاند به آمریکای پیمانشکن اعتماد کنند. مردم هم که از بیصداقتی و خدعه آمریکاییها منزجر و متنفر هستند. با این وصف زیباکلام از طرف چه کسی حرف میزند؛ جان بولتون و پمپئو؟!
کاش درباره واگذاری ارز 4200 تومانی مشورت میکردید
اظهارات معاون اول ریاست جمهور درباره یارانهها و سهمیهبندی و کوپن، فرافکنی مسئولیت است.
روزنامهجوان با طرح این مطلب نوشت: جهانگیری فراخوانی داده که ما با یارانههای سنگین چه کنیم، خودمان توزیع کالاهای اساسی ر ادر قالب کوپن و سهمیهبندی برعهده بگیریم یا بهطور کلی قیمت همه کالاها را آزاد و به جای آن اختلاف قیمتها را به مردم بهعنوان یارانه بدهیم؟
طرح این مسئله بیش از آنکه جنبه مشورتی برای اجرا داشته باشد، به نوعی فرار از مسئولیتگریزی دولت یا یافتن مقصر در اجرای چنین طرحی است و گرنه در شرایط جنگ اقتصادی که جهانگیری معاون اول بارها بهعنوان شخص فرمانده اقتصاد مقاومتی دولت به آن اذعان داشته، فرمانده درباره نحوه دفاع در مقابل دشمن فراخوان عمومی نمیزند. یعنی اگر قرار بود فراخوانی باشد، باید درباره ارز 4200 تومانی میبود که اکنون هیچ کارشناسی آن را تایید نمیکند.
یادآور میشود دولت یکسال قبل تصمیم به واگذاری بیحساب و کتاب دلار به قیمت 4200 تومان گرفت که موجب هدر رفت 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی ظرف کمتر از دو ماه شد. آن زمان این نرخ به خاطر اعلام توسط جهانگیری به دلار جهانگیری معروف شد.
سخنگو ندارد یا حرفی برای گفتن؟!
یک روزنامه منتقد دولت با اشاره به چالشی که دولت و وزارت نفت در اجرای بنزین ایجاد کردند، نوشت: دولت سخنگو ندارد یا سخن؟
روزنامه قدس نوشت: تبعات ماجرای سهمیهبندی بنزین بدانحد بود که مسئولان وزارت نفت ناگزیر به تکذیب این شایعه شدند. حتی پای بیژن زنگنه وزیر نفت هم به ماجرا باز شد و میتوان گفت ماجرا تا حدی جنبه سیاسی هم به خود گرفت و پای اختلافات و درگیریهای گذشته میان این خبرگزاری و وزیر نفت که در ماجرای پروندههایی همچون کرسنت و توتال و استات اویل در تحلیلها و تعریضهای رسانهای در مورد محاجه میان این دو پررنگ شد و مورد توجه قرار گرفت.
اما سوای از اصل این ماجرا، اتفاقها و تبعاتی که در پی داشت، یکبار دیگر موضوع جایگاه خالی سخنگوی دولت و اهمیت و نقش این مسئولیت را در جلوگیری از اینگونه رخدادها در کانون توجهات قرار داد.
دولت از اوایل مردادماه سال گذشته که محمدباقر نوبخت زیربار فشار وضعیت نابسامان اقتصادی و برخی از اختلافات داخل کابینه، از عنوان سخنگویی دولت انصراف داد، سخنگویی ندارد. البته نه نوبخت و نه دیگر اعضای کابینه رسماً هیچگاه از این اختلافها و فشارها سخن نگفتند، اما بحث اختلاف میان جهانگیری، نوبخت و واعظی در دولت در رسانهها به جد مطرح بود.
استعفای نوبخت درست در روزهایی اتفاق افتاد که زمزمههای تغییر و جابهجایی در تیم اقتصادی دولت روحانی به اوج رسیده بود. از آن زمان تاکنون 10 ماه است که دولت بیسخنگو بوده است و در این مدت رخدادها وچالشهای متعددی همچون آشفتگی اطلاعرسانی و مدیریت خبری اقدامات دولت در سیل اخیر، نوسانهای شدید بازار ارز، وضعیت آشفته بازار خودرو، موضوع تخصیصهای ارز 4200 تومانی به کالاهای اساسی و ارز نیمایی و... خلأ سخنگوی متمرکز در دولت را نمایانتر کرده است.
برخی ناظران سیاسی بر این باورند که خالیماندن این کرسی در دولت ناشی از شانه خالیکردن دولت از پاسخگویی است و برخی معتقدند دولت پاسخی برای برخی مشکلات و ضعفهای مدیریتی ندارد و ترجیح میدهد تا آرامشدن اوضاع سخنگوی مشخصی نداشته باشد و بهنوعی مسئولیت ناکارآمدیها را به گردن برخی مدیران و وزرا بیندازد.
کدام واقعیت دارد بازگشت کوپن یا سفر توریستی هیئتهای خارجی؟
عاقبت خیالبافی سیاسی، دولت کوپنی است در حالی که روحانی از صف سرمایهگذاران گفت، جهانگیری وعده کوپن میدهد.
جهاننیوز در این زمینه ضمن تحلیلی مینویسد: دولت روحانی را باید بهعنوان دولت وعدهها نامگذاری کرد. دولتی که در موارد مهم با وعده و رویافروشی کشور را اداره کرد. روند دولت یازدهم به این نحو بود که ابتدا با تخریب دولت پیشین و دادن وعدههای مختلف نظر افکار عمومی را به سوی خود جلب کرد.
پس از مدتی با وعدههای مکرر و مذاکرات طولانیمدت با استفاده از دیپلماسی خنده برجام متولد شد. در این زمان بود که برخی از هیئتهای تجاری خارجی به ایران آمدند تا اوضاع و احوال برای سرمایهگذاری را به قول خود بسنجند اما اصل موضوع رضایتنامه آمریکایی برای ورود و سرمایهگذاری به ایران بود.
اگر در این زمان به هتلهای چندستاره تهران از جمله هتل اسپیناس سری میزدید حضور هیئتهای تجاری غربی را مشاهده میکردید. اما بیشتر از اینکه این سفر یک سفر کاری برای آنان محسوب شود یک تور تفریحی به اسم تجارت و سرمایهگذاری بود و اتفاق خاصی در این عرصه روی نداد.
برجام در حوزه احقاق وعدههای مختلف شکست خورد. در زمان «باراک اوباما» هم بانکهای بزرگ اروپایی هراس و واهمه داشتند که با ایران وارد تراکنش مالی شوند و در این زمان بود که «محمدجواد ظریف» وزیرخارجه کشورمان به دنبال «نامه آرامشبخش» برای بانکها از همتای آمریکایی وقت خود بود.
موضوعی که در آن زمان هم به سرانجام نرسید.
موضوعی که حالا رئیس جمهور در سالگرد گرامیداشت روز معلم به آن اینگونه اشاره میکند: «فروش نفت ما در روز 1 میلیون بشکه اضافه شد و در عرض چندماه به بالای 2 میلیون بشکه نفت رسید. توانستیم بازار نفت که خیلیها میخواستند نگذارند را بگیریم. همه شرکتها به ایران هجوم آوردند، آنقدر صف بود هتلهای تهران جا نبود، عدهای که مخالف برجام بودند نیز خیلی عصبانی بودند و شب خوابشان نمیبرد و میگفتند که چرا این همه به تهران میآیند و صف بستند مگر چه خبر است؟»
اما نتیجه صفهایی که روحانی از آنها در پس از برجام سخن میگوید چه شده، پس از اجرای برجام و با وجود اینکه مردم منتظر بودند و زمانی که آمریکا هنوز از برجام خارج نشده بود، بیتعهدی و دبهکردنهای طرف مقابل بهوضوح مشاهده میشد. در این زمان بود که دولت روند حرف درمانی را آغاز کرد و چندسالی این موضوع تداوم یافت.
با سخنان اخیر روحانی بهنظر میرسد که دولت به روند خاطرهسازی و اسطورهسازی از برجام روی آورده است. برجامی که مردم با پوست و استخوان خود نحوه اجرا شدن آن را لمس کردند. امروز هم مشکلات اقتصادی، کشور را فرا گرفته و شاهد چندبرابر شدن قیمت اقلام و کالاهای مصرفی و استراتژیک ایران هستیم.
وضعیت اقتصادی به حدی رسیده است که حالا برخی از جمله «معاون اول رئیس جمهور» از اقتصاد کوپنی و بازگشت به اقتصادی که در زمان قدیم مورداستفاده قرار میگرفت، سخن میگوید. «اسحاق جهانگیری» در این رابطه بیان میکند: «شاید مجبور شویم در برخی کالاها به سمت سهمیهبندی و کوپنی شدن پیش برویم این نظری است که در دولت و خارج از دولت طرفدار دارد.»
آنچه مشخص است امروز از دل خیالبافی و افسانهسازیهای دولت، طرح اقتصاد کوپنی بیرون آمده است.
صادق زیباکلام به جای عذرخواهی از آدرسهای غلطی که به مردم در سیاست و انتخابات داده، میگوید رای مردم نادیده گرفته میشود.
وی در گفتوگو با برنا اظهار داشت: دو انتخاباتی که در گذشته صورت گرفت، (انتخابات دی ماه94 برای مجلس دهم و انتخابات
29 اردیبهشت96 برای ریاست جمهوری)، تاثیرات بسیار بلند مدتی بر روی رایدهندگان در ایران گذاشت و رایدهندگان را با این سوال بنیادی مواجه کرد که هدف از رای دادن چیست؟
او برای سلب مسئولیت از دولت و اصلاحطلبان درگیر گفت: مسئله این نیست که فراکسیون امید درست عمل کرده یا خیر، مسئله این نیست که آقای روحانی خوب عمل کردند و موفق بودند یا خیر بلکه سوال بنیادیتر است. در مردمسالاری، هر 4 یا 5 سال یک بار انتخابات صورت میگیرد و منتخب مردم (رئیس جمهور، نخست وزیر، مجلس) تلاش میکند، سیاستهایی را که مردم به خاطر آن سیاستها به او رای دادند به اجرا بگذارد، حال اگر مردم از آن سیاستها و اجرای آن سیاستها راضی بودند مجددا به آن رای میدهند و اگر نه به گروه دیگری رای میدهند؛ این اساس و بنیان مردمسالاری است.
زیباکلام بیان کرد: شما یک مجلسی دارید که تعداد قابلتوجهی آمدند و به آن مجلس رای دادند. سوال اساسی این است که چقدر این مجلس (مجلسی که باید در راس امور باشد) توانست در راس امور باشد؟ چقدر توانست بر سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران تاثیر بگذارد؟ این سوالات را میتوانیم در مورد انتخاب دولت آقای روحانی مطرح کنیم؟ چقدر از سیاستهای کلان، مهم و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در نتیجه 24 میلیونی که به آقای روحانی رای دادند، تغییر کرد؟
او ادامه داد: سوالی که هست این است که این خواست آنها چقدر توانست در 2 سال گذشته تحقق پیدا کند؟ اگر به پای صندوق نرفته بودند و رای نداده بودند باز هم این قطع رابطه با آمریکا ادامه پیدا میکرد؟ وقتی هم به پای صندوق رفتند 24 میلیون به آقای روحانی رای دادند که آن سیاست تغییر پیدا کند. نه فقط سیاست دشمنی با آمریکا بلکه همه سیاستهای مهم دیگر نظام هم کماکان بعد از انتخابات 29 اردیبهشت، بعد از انتخابات مجلس در سال 94 همچنان ادامه پیدا کرده است.
زیباکلام گفت: در ایران سیاستها ظرف 40 سال است که اجرا میشوند صرف نظر از اینکه مردم در انتخابات به چه کسی رای دادند.
اولاً، آقای زیباکلام باید پاسخ بدهد که چرا با وجود این فهم از جمهوری اسلامی، بالغ بر 20 سال است در شب انتخابات، در نقش پوسترچسبانها و تبلیغاتچیهای مدعیان اصلاحطلبی و اعتدال و کارگزاران و... عمل میکند؟ آیا او - اگر صداقت دارد و دروغ نمیگوید- چرا با وجود این ادعای همیشگی به مخاطبانش خیانت میکند و فریبشان میدهد. مگر نه اینکه هرچند سال یک بار ادعا میکند انتخابات در ایران بیفایده است؟!
ثانیاً، آیا مراد از انتخابات کودتا علیه قانون اساسی و حاکمیت است؟ چنین انتخاباتی، در آمریکا برگزار میشود یا در انگلیس و فرانسه و آلمان و بلژیک و هلند؟! مردم در هر کشور دموکراتیکی، در چهارچوب ساختار حاکمیتی و قانون اساسی آن کشور رای میدهند و آنها که مخالف ساختار هستند اصلا در انتخابات شرکت نمیکنند.
ثالثا، آقای زیباکلام و همقطارانش باید پاسخگوی سوءعملکرد دولت و فراکسیون امید باشند که خسارتی بزرگ را در سیاست خارجی و تورمی سنگین را در اقتصاد به ملت تحمیل کردهاند. اما با وجود اینکه در دادن آدرس گمراه کننده اعتماد به غرب سهیم بودهاند، مانند همیشه و در اثر رشد نایافتگی و فرار از مسئولیت، اقدام به فرافکنی میکنند. آنها اکنون در موضع پرسشگری و طلبکاری نیستند. بلکه در جایگاه اتهام (اتهام فریب و خیانت و تدلیس و تلبیس) هستند.
رابعاً، نظام با وجود یقین به بیسرانجامی اعتماد به قدرتهای شیطانی، به دولت و نمایندگان همسو این مجال را داد که آزموده را برای چندمین بار بیازمایند. نتیجه این بود که آمریکا (قبله همیشگی آقای زیباکلام) به سادگی آب خوردن، تعهدش را زیرپا گذاشت که هشدار همیشگی منتقدان بود و اروپا نیز در این خیانت همراهی کرد. در چنین وضعیتی از یک انسان عادی دارای حریت و آزادگر انتظار میرود به طرف پیمانشکن اعتراض کند و بر عبرتاندوزی تأکید ورزد. اما آقای زیباکلام با ساختار روحی- روانی خاصی که به شیدایی میزند، باز هم میگوید چرا قطع رابطه با آمریکا ادامه پیدا کرده است؟(!) او طوری حرف میزند که انگار روحانی (و نه آمریکاییها) توافق را به هم زدهاند او یادش رفته که آقای روحانی همین اواخر تصریح کرد اعتماد مذاکره دوباره با آمریکا، دیوانگی است. روحانی گفت مگر کشورها دیوانه شدهاند به آمریکای پیمانشکن اعتماد کنند. مردم هم که از بیصداقتی و خدعه آمریکاییها منزجر و متنفر هستند. با این وصف زیباکلام از طرف چه کسی حرف میزند؛ جان بولتون و پمپئو؟!
کاش درباره واگذاری ارز 4200 تومانی مشورت میکردید
اظهارات معاون اول ریاست جمهور درباره یارانهها و سهمیهبندی و کوپن، فرافکنی مسئولیت است.
روزنامهجوان با طرح این مطلب نوشت: جهانگیری فراخوانی داده که ما با یارانههای سنگین چه کنیم، خودمان توزیع کالاهای اساسی ر ادر قالب کوپن و سهمیهبندی برعهده بگیریم یا بهطور کلی قیمت همه کالاها را آزاد و به جای آن اختلاف قیمتها را به مردم بهعنوان یارانه بدهیم؟
طرح این مسئله بیش از آنکه جنبه مشورتی برای اجرا داشته باشد، به نوعی فرار از مسئولیتگریزی دولت یا یافتن مقصر در اجرای چنین طرحی است و گرنه در شرایط جنگ اقتصادی که جهانگیری معاون اول بارها بهعنوان شخص فرمانده اقتصاد مقاومتی دولت به آن اذعان داشته، فرمانده درباره نحوه دفاع در مقابل دشمن فراخوان عمومی نمیزند. یعنی اگر قرار بود فراخوانی باشد، باید درباره ارز 4200 تومانی میبود که اکنون هیچ کارشناسی آن را تایید نمیکند.
یادآور میشود دولت یکسال قبل تصمیم به واگذاری بیحساب و کتاب دلار به قیمت 4200 تومان گرفت که موجب هدر رفت 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی ظرف کمتر از دو ماه شد. آن زمان این نرخ به خاطر اعلام توسط جهانگیری به دلار جهانگیری معروف شد.
سخنگو ندارد یا حرفی برای گفتن؟!
یک روزنامه منتقد دولت با اشاره به چالشی که دولت و وزارت نفت در اجرای بنزین ایجاد کردند، نوشت: دولت سخنگو ندارد یا سخن؟
روزنامه قدس نوشت: تبعات ماجرای سهمیهبندی بنزین بدانحد بود که مسئولان وزارت نفت ناگزیر به تکذیب این شایعه شدند. حتی پای بیژن زنگنه وزیر نفت هم به ماجرا باز شد و میتوان گفت ماجرا تا حدی جنبه سیاسی هم به خود گرفت و پای اختلافات و درگیریهای گذشته میان این خبرگزاری و وزیر نفت که در ماجرای پروندههایی همچون کرسنت و توتال و استات اویل در تحلیلها و تعریضهای رسانهای در مورد محاجه میان این دو پررنگ شد و مورد توجه قرار گرفت.
اما سوای از اصل این ماجرا، اتفاقها و تبعاتی که در پی داشت، یکبار دیگر موضوع جایگاه خالی سخنگوی دولت و اهمیت و نقش این مسئولیت را در جلوگیری از اینگونه رخدادها در کانون توجهات قرار داد.
دولت از اوایل مردادماه سال گذشته که محمدباقر نوبخت زیربار فشار وضعیت نابسامان اقتصادی و برخی از اختلافات داخل کابینه، از عنوان سخنگویی دولت انصراف داد، سخنگویی ندارد. البته نه نوبخت و نه دیگر اعضای کابینه رسماً هیچگاه از این اختلافها و فشارها سخن نگفتند، اما بحث اختلاف میان جهانگیری، نوبخت و واعظی در دولت در رسانهها به جد مطرح بود.
استعفای نوبخت درست در روزهایی اتفاق افتاد که زمزمههای تغییر و جابهجایی در تیم اقتصادی دولت روحانی به اوج رسیده بود. از آن زمان تاکنون 10 ماه است که دولت بیسخنگو بوده است و در این مدت رخدادها وچالشهای متعددی همچون آشفتگی اطلاعرسانی و مدیریت خبری اقدامات دولت در سیل اخیر، نوسانهای شدید بازار ارز، وضعیت آشفته بازار خودرو، موضوع تخصیصهای ارز 4200 تومانی به کالاهای اساسی و ارز نیمایی و... خلأ سخنگوی متمرکز در دولت را نمایانتر کرده است.
برخی ناظران سیاسی بر این باورند که خالیماندن این کرسی در دولت ناشی از شانه خالیکردن دولت از پاسخگویی است و برخی معتقدند دولت پاسخی برای برخی مشکلات و ضعفهای مدیریتی ندارد و ترجیح میدهد تا آرامشدن اوضاع سخنگوی مشخصی نداشته باشد و بهنوعی مسئولیت ناکارآمدیها را به گردن برخی مدیران و وزرا بیندازد.
کدام واقعیت دارد بازگشت کوپن یا سفر توریستی هیئتهای خارجی؟
عاقبت خیالبافی سیاسی، دولت کوپنی است در حالی که روحانی از صف سرمایهگذاران گفت، جهانگیری وعده کوپن میدهد.
جهاننیوز در این زمینه ضمن تحلیلی مینویسد: دولت روحانی را باید بهعنوان دولت وعدهها نامگذاری کرد. دولتی که در موارد مهم با وعده و رویافروشی کشور را اداره کرد. روند دولت یازدهم به این نحو بود که ابتدا با تخریب دولت پیشین و دادن وعدههای مختلف نظر افکار عمومی را به سوی خود جلب کرد.
پس از مدتی با وعدههای مکرر و مذاکرات طولانیمدت با استفاده از دیپلماسی خنده برجام متولد شد. در این زمان بود که برخی از هیئتهای تجاری خارجی به ایران آمدند تا اوضاع و احوال برای سرمایهگذاری را به قول خود بسنجند اما اصل موضوع رضایتنامه آمریکایی برای ورود و سرمایهگذاری به ایران بود.
اگر در این زمان به هتلهای چندستاره تهران از جمله هتل اسپیناس سری میزدید حضور هیئتهای تجاری غربی را مشاهده میکردید. اما بیشتر از اینکه این سفر یک سفر کاری برای آنان محسوب شود یک تور تفریحی به اسم تجارت و سرمایهگذاری بود و اتفاق خاصی در این عرصه روی نداد.
برجام در حوزه احقاق وعدههای مختلف شکست خورد. در زمان «باراک اوباما» هم بانکهای بزرگ اروپایی هراس و واهمه داشتند که با ایران وارد تراکنش مالی شوند و در این زمان بود که «محمدجواد ظریف» وزیرخارجه کشورمان به دنبال «نامه آرامشبخش» برای بانکها از همتای آمریکایی وقت خود بود.
موضوعی که در آن زمان هم به سرانجام نرسید.
موضوعی که حالا رئیس جمهور در سالگرد گرامیداشت روز معلم به آن اینگونه اشاره میکند: «فروش نفت ما در روز 1 میلیون بشکه اضافه شد و در عرض چندماه به بالای 2 میلیون بشکه نفت رسید. توانستیم بازار نفت که خیلیها میخواستند نگذارند را بگیریم. همه شرکتها به ایران هجوم آوردند، آنقدر صف بود هتلهای تهران جا نبود، عدهای که مخالف برجام بودند نیز خیلی عصبانی بودند و شب خوابشان نمیبرد و میگفتند که چرا این همه به تهران میآیند و صف بستند مگر چه خبر است؟»
اما نتیجه صفهایی که روحانی از آنها در پس از برجام سخن میگوید چه شده، پس از اجرای برجام و با وجود اینکه مردم منتظر بودند و زمانی که آمریکا هنوز از برجام خارج نشده بود، بیتعهدی و دبهکردنهای طرف مقابل بهوضوح مشاهده میشد. در این زمان بود که دولت روند حرف درمانی را آغاز کرد و چندسالی این موضوع تداوم یافت.
با سخنان اخیر روحانی بهنظر میرسد که دولت به روند خاطرهسازی و اسطورهسازی از برجام روی آورده است. برجامی که مردم با پوست و استخوان خود نحوه اجرا شدن آن را لمس کردند. امروز هم مشکلات اقتصادی، کشور را فرا گرفته و شاهد چندبرابر شدن قیمت اقلام و کالاهای مصرفی و استراتژیک ایران هستیم.
وضعیت اقتصادی به حدی رسیده است که حالا برخی از جمله «معاون اول رئیس جمهور» از اقتصاد کوپنی و بازگشت به اقتصادی که در زمان قدیم مورداستفاده قرار میگرفت، سخن میگوید. «اسحاق جهانگیری» در این رابطه بیان میکند: «شاید مجبور شویم در برخی کالاها به سمت سهمیهبندی و کوپنی شدن پیش برویم این نظری است که در دولت و خارج از دولت طرفدار دارد.»
آنچه مشخص است امروز از دل خیالبافی و افسانهسازیهای دولت، طرح اقتصاد کوپنی بیرون آمده است.