5 نکته کیهان در سالگرد خروج آمریکا از توافق هستهای
یک سال پس از مرگ برجام آمریکا رفت ما ماندیم و خسارت محض
ما، اروپا و سرابی به نام کانال مالی
علی قرباننژاد
«امانوئل مکرون»، رئیسجمهور فرانسه طی تماسی تلفنی با حسن روحانی از او خواست تا در کنار فرانسه، آلمان و بریتانیا به برجام پایبند بماند. این تماس پس از اعلام خروج آمریکا از توافق هستهای (برجام) صورت گرفت. پس از آن هم اروپا راهاندازی کانال مالی را وعده داد اما هنوز هم که هنوز است خبری از آن نیست. آیا اروپا ارادهای برای راهاندازی این کانال دارد؟
چرا اروپا و خاصه فرانسهای که در طول مذاکرات هستهای نقش «پلیس بد» مذاکرات را به عهده داشت و درصدد بود با مواضع خود بیش از پیش عرصه را بر ایران تنگ کند در دوره سوم توافق هستهای به دلسوز برجام بدل شد؟!
برای درک بهتر برجام را به سه دوره تقسیم میکنیم: دوره نخست که دوره مذاکرات فشرده و نفسگیر است. در این دوره اوباما با لبخندش آمریکا را در نقش پلیس خوب نشان میداد و فرانسه در نقش پلیس بد. دوره دوم دوره پس از توافق هستهای است که کشورهای غربی در این دوره اقداماتی ظاهری و نمایشی به کار بستند که این اقدامات از قضا برای این صورت گرفت که عرصه را در دوره سوم برای ایران تنگتر کند. دوره سوم پس از خروج آمریکا از برجام شکل گرفت که در این دوره شاهد تغییراتی در نقشها هستیم.
در همان ایام مذاکرات هستهای روزنامه کیهان بارها به این تقسیمبندی نقشها اشاره کرد. پلیس بد مذاکرات یعنی فرانسه بیشترین زحمت را به تیم مذاکرهکننده هستهای داد اما عجیب آنکه این کشور بیش از همه از منافع پسابرجام منتفع شد. شرکتهای فرانسوی از هواپیماسازی تا خودروسازی و پالایشگاه نفت به سمت ایران هجوم آوردند تا از منافع برجام سود ببرند.
اما چرا دوره دوم در عمر برجام رخ داد؟ به عبارتی اروپا و آمریکا میخواستند به ایران بگویند اگر تسلیم غرب شوی و از مسیر عزت و استقلال دست برداری این شرایط برای تو خواهد بود. البته که این هم وعدهای است مانند همه وعدههای غرب. مانند آنکه اگر فردی را در زندان برای اعتراف گرفتن با ندادن آب شکنجه کنند و پس از چند ساعت از غلبه تشنگی یک جرعه کوچک (ته لیوانی) آب به او بدهند این آب نقشی در رفع عطش ندارد بلکه به عکس، حالت روانی آن عطش را تشدید میکند. پس دوره دوم برای این منظور طراحی شد که میل تسلیم شدن را تشدید کند. یعنی نقشه مرحله به مرحله پیش میرفت.
مرحله سوم با خروج آمریکا از برجام آغاز شد. اروپا از حرکت آمریکا ظاهرا ابراز تاسف کرد و پلیس بد مذاکرات، یعنی فرانسه در نقش جدید خود یعنی پلیس خوب به میدان آمد و مکرون طی تماسی از رئیسجمهور کشورمان خواست تا در کنار فرانسه، آلمان و انگلیس در برجام باقی بماند. تغییر نقشها در پرده سوم این نمایش بیش از پیش بر این باور که اروپا و آمریکا در موضوع دشمنی با ایران هیچ اختلافی با هم ندارند صحه میگذاشت. در حقیقت ما یک «جنگ زرگری» را مشاهده میکردیم و عجیب آنکه در داخل کشور برخی رسانهها مانند طیفی از روزنامههای جناح موسوم به اصلاحطلب بعد از هر ابراز تاسف اروپا به تشویق کشورهای قاره سبز میپرداختند.
دولت نشان داده بود که گویا برجام (به ما هو برجام) برایش اهمیت فوقالعاده دارد و در مورد بودن یا نبودن در توافق هستهای چندان به ماحصل آن برای کشور توجه نمیکند همین نگاه غرب را به اجرای مرحله سوم توافق هستهای ترغیب کرد. هدف این بود که ایران با مجموع تعهدات برجامی خود در توافق هستهای بماند بیآنکه از منافع آن بهرهمند شود. به این صورت نقشه اروپا پس از خروج از برجام چه چیزی باید باشد؟ قطعا اینکه ایران را با وعده و وعیدهایی همچنان در برجام نگه دارند.
نقشه راه آمریکا و اروپا این است: ایران با وعدههای اروپا سرگرم باشد و آمریکا از طرفی دیگران به تمهید تحریمهای تازه بپردازد و از این سو اروپا پیوستن ایران را به برخی نهادهای و کنوانسیونهای بینالمللی نظیر FATF را مطرح کند که این کنوانسیونها نقش مکمل برای تحریمهای آمریکا داشته باشند.
پس از خروج آمریکا از برجام اروپا از ایران میخواهد که در برجام بماند. رئیسجمهور ایران هم پس از این ماجرا به اروپا مدت محدودی فرصت داد تا به اقدامی عملی برای نجات برجام متوسل شود. البته عدم واکنش متقابل غرب را به ادامه نقشهاش ترغیب میکرد. دولتمردان هم مهلت اروپا را تمدید میکردند.
زمان سپری شد و اروپا پس از ماهها بستهای ارائه داد که حسن روحانی رئیسجمهور ایران آن را «شرمآور» خواند. ارائه همین بسته نیز گویای این نکته بود که هدف اروپا تنها نگهداشتن ایران در برجام است. پس از آن کانال مالی SPV مطرح شد. اروپا با وعده راهاندازی این کانال هم تا حد ممکن زمان خرید. وقتی دیگر با SPV نمیشد برجام را کش داد اروپا به این فکر افتاد که با تغییر نام ظاهرا موضوعی جدید را پیش بکشد؛ طرح اینستکس (INSTEX) هم کاری پیش نبرد و هنوز هم این ماجرا به این شکل ادامه دارد...
اروپا در همراهی با آمریکا هدفی مشترک را برای خود تعریف کردهاند. پس پر واضح است که نقش اروپا در دوره سوم برجام نگهداشتن ایران در برجام با وعده و وعید است، تا از آن سو آمریکا مرحله به مرحله فشارها را بر ایران بیشتر و بیشتر کند تا به خیال خام خود اقتصاد ایران را فلج کنند. در این حال نباید از اروپا انتظار داشت حتی برای راهاندازی یک کانال مالی بیخاصیت هم ارادهای داشته باشد.
برجام بدون آمریکا هم دارد کارش را میکند!
مسعود اکبری
18 اردیبهشت 97 آمریکا از برجام خارج شد. اکنون و در سالگرد خروج آمریکا از توافق هستهای، با کنار هم قراردادن اقدامات یکساله دولت آقای روحانی و همچنین عملکرد طرف اروپایی، چرایی تصمیم دولت آمریکا مبنی بر خروج از برجام بیش از پیش نمایان میشود.
برخی دولتمردان و به خصوص مقامات ارشد وزارت خارجه در یکسال اخیر بارها دو ادعا را تکرار کردهاند. اول اینکه «منتقدین میگفتند که آمریکا از توافق هستهای خارج نمیشود، اما برخلاف این اظهارنظر، آمریکا از برجام خارج شد»! و دوم اینکه «توافق هستهای یک کلاه بزرگ بر سر آمریکا بود و به همین خاطر ترامپ از برجام خارج شد»!
در رد ادعای اول باید گفت که متاسفانه علیرغم کارنامه سیاه آمریکا در عمل به تعهدات بینالمللی، دولت آقای روحانی در اقدامی تأمل برانگیز، برجام را براساس «اعتماد به آمریکا»! امضاء و اجرا کرد. بر همین اساس بود که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا در دولت اوباما- مهر 96- در يادداشتي در روزنامه واشنگتن پست نوشت:«ايران در توافق هستهاي(برجام) پيشاپيش همه امتيازاتش را پرداخت کرد»! و براساس همین اعتماد یکطرفه و نابجا بود که برخی دولتمردان و رسانههای زنجیره ای- دی 94- با اطمینان گفتند که «امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است»!.
رویکرد غلط اعتماد به آمریکای بدعهد تا جایی پیش رفت که «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه- تابستان 94- در پاسخ به یکی از اساتید دانشگاه- که معتقد بود تضمینی وجود ندارد که دولت بعدی آمریکا، برجام را ادامه دهد- گفت:«آمریکا نمیتواند این کار(خروج از برجام) را انجام دهد. زیرا آمریکا چارهای ندارد جز اینکه قطعنامه(2231) را اجرا کند»! برخی فعالین مدعی اصلاحات نیز- تابستان 94(در زمان فعالیت دولت اوباما)- با اطمینان خاطر گفتند که «مردم آمریکا نمیگذراند رئیسجمهور بعدی این کشور، برجام را تحتالشعاع قرار دهد»!
پس علیرغم ادعای دولتمردان مبنی بر پیشبینی غلط منتقدین، یکی از علتهای اصلی خروج آمریکا از برجام،اشتباه محاسباتی دولت روحانی و اعتماد بیجای دولت به آمریکا بود.
در رد ادعای دوم نیز باید گفت که اولین موضوع مهم و حیاتی برای آمریکاییها در مسئله برجام، محاسبه آنان درباره نوع واکنش ایران بود. از نظر طرف آمریکایی اگر ایران از برجام خارج نشود و همچنان به تعهدات خود ادامه دهد و تغییری از طرف تهران در این معادله رخ ندهد، خارج شدن رسمی آمریکا از برجام، بهترین گزینه است. این وضعیت برای آمریکا «یک تیر و دو نشان» بود. یعنی از یکسو آمریکا در عین حال که-با خروج از برجام- دیگر هیچ تعهدی نسبت به برجام ندارد، با خیال آسوده نظارهگر اجرای تعهدات یکطرفه برجامی از سوی ایران است. بر همین اساس بود که «جان کری»- وزیر خارجه دموکرات آمریکایی- شهریور 97- در مصاحبه با شبکه «سی.بی.اس» گفت:«واقعیت این است که این توافق(برجام) دارد کار میکند و بدون ایالات متحده هم دارد کارش را میکند»!
این ذوقزدگی مقام آمریکایی به این دلیل است که آمریکا بدون هیچ هزینهای از برجام خارج شد و در مقابل ایران همچنان تمامی تعهدات خود را یکطرفه انجام میدهد. این ذوقزدگی همچنین ناشی از این است که اروپا به نیابت از آمریکا، فشار به ایران در موضوع موشکی و منطقهای و ارائه وعدههای سرِخرمن برجامی و وقت کشی برای شرطیسازی مردم ایران و گره زدن معیشت به برجامهای بعدی را نیز به صورت جدی دنبال میکند.
آمریکا از برجام خارج شد، چون درخصوص عدم خروج دولت ایران از توافق هستهای به اطمینان رسیده بود. اما این اطمینان چگونه حاصل شد؟! روحانی-اردیبهشت 97- (چند روز پیش از خروج آمریکا از برجام) در سفر به خراسان رضوی در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت:«اگر اهداف ما از برجام بدون آمریکا محقق شود، چه بهتر، در غیراینصورت تصمیم خود را خواهیم گرفت»! بیان این موضع از سوی رئیسجمهور کشور که از سوی برخی دیگر از مقامات دولت و فعالین مدعی اصلاحات نیز پیش از آن بیان شده بود، پیامی شبیه «خزانه خالی است» را به طرف غربی ارسال کرد. این موضع تأمل برانگیز روحانی، به آمریکاییها این پیغام را داد که شما هرکاری میخواهید با توافق هستهای بکنید و خیالتان راحت باشد که ما پایمان را از محدودیتهای برجام فراتر نخواهیم گذاشت!
اما اطمینان آمریکا از عدم خروج ایران از برجام، به اظهارنظر تأمل برانگیز رئیسجمهور ختم نشد. 22 اردیبهشت 97- چهار روز پس از خروج آمریکا از برجام- پایگاه تحلیلی «پولیتیکو» به نقل از «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نوشت:«از «حسن روحانی» رئیسجمهور ایران تضمین گرفتم که این کشور علیرغم تصمیم «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا برای خروج از برجام و وضع مجدد تحریمها علیه ایران، همچنان در توافق میماند»! از سوی دیگر 25 اردیبهشت97 – یک هفته پس از خروج آمریکا از برجام- رسانههای منطقهای محتوای مذاکرات دولت آمریکا با اروپا را فاش کردند که نشان میدهد آمریکا قبل از خروج از برجام از اروپا برای ادامه فشار به ایران تضمین گرفته است. در مجموع آمریکا به جهت اطمینان از خارج نشدن ایران از برجام و اخذ تضمین از اروپا برای فشار به ایران، با خیالی آسوده از این توافق خارج شد.
یک سؤال:آیا خروج از برجام، راهبرد دولت جمهوری خواه ترامپ بود؟! آیا اگر یک دولت دموکرات بر سر کار میآمد، ممکن بود روش دیگری را در موضوع برجام اتخاذ کند؟! پاسخ منفی است. پاسخ این سؤال در اظهارات وزیر خارجه اسبق آمریکا نهفته است. «جان کری»- شهریور 97- با اشاره به این مسئله که اگر ما-دموکرات ها- در کاخ سفید بودیم، به وقتش از برجام خارج میشدیم، تاکید کرد که ترامپ میتوانست امتیاز بیشتری از ایران بگیرد و سپس از برجام خارج شود. کری گفت:«شما این توافق را نگه میدارید و به ایرانیها میگویید ببینید، ما به شما گفتهایم که باید این چیزها [فعالیتهای موشکی و منطقهای] را متوقف کنید. من به شما دو سال یا یک سال یا هر زمان دیگری، وقت میدهم. ما حاضریم درباره این چیزها مذاکره کنیم. اما اگر شما مذاکره نکنید، اگر تا آن زمان این کار را نکنید، من از این توافق خارج میشوم».
18 اردیبهشت 97، دولت آمریکا از برجام خارج شد. علت اصلی این اقدام، اطمینان از عدم خروج ایران از برجام بود. اکنون دولت آقای روحانی یکسال است که در رویکردی خسارت بار، «اجرای برجام به هر قیمت» را ادامه میدهد. در روزهای گذشته، ظریف اذعان کرد که اروپا تنها حدود 1 درصد تعهدات برجامی خود را انجام داده است. این یعنی اروپا نیز از برجام خارج شده است.
«امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه- مهر 97- در مصاحبه با فرانس ۲۴، راهبرد مشترک آمریکا و اروپا در قبال ایران را تشریح کرد. وی گفت:«احاطه کردن ایران با یک سیاست الزامآور، همان چیزی است که من همواره بر آن تاکید دارم. برای من راهبرد با ایران بر چهار مبنا است؛ حفظ توافق هستهای(یا همان اجرای یکطرفه برجام از سوی ایران)، توان مدیریت فعالیت هستهای ایران پس از سال ۲۰۲۵ (دائمی کردن برجام)، کنترل فعالیت موشکهای بالستیکی ایران و توان مقابله با نفوذ ایران در منطقه(تعمیم برجام به دیگر مولفههای قدرت ایران). من هیچگاه دربرابر ایران سادهلوح و زودباور نبودم اختلاف نظر ما با آمریکا بر سر شیوه رفتاری ماست».
آمریکا از برجام خارج شد، چون برجام بدون آمریکا هم دارد کارش را میکند!
بازگشت دموکراتها به برجام یک خیال خام
مجتبی باجلان
«دموکراتها برنده شوند؛ آمریکا به برجام برمیگردد»، شاید باورش کمی سخت باشد اما این عبارت تیتر چند هفته پیش یکی از روزنامههای زنجیرهای است که ظاهرا براساس یک خط تبلیغی رسانهای مشخص فریب افکار عمومی را اینبار با ترویج دوگانه دموکرات- جمهوریخواه آغاز کردهاند.
اصلاحطلبان همزمان با اعلام کاندیداتوری جو بایدن از حزب دموکرات به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰ به مثابه برجام بهدنبال تزریق امیدواری به عوض شدن شرایط در صورت پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هستند. اما فرشته نجاتی که این جریان سیاسی خاص از دموکراتها ترسیم میکند، در واقع همان فرشته عذابی است که نقش آن در پایهریزی تحریمهای همهجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران انکار ناپذیر است.
چرا که اساسا در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما رئیسجمهور دموکرات آمریکا، سختترین تحریمهای چندجانبه و یکجانبه علیه کشورمان اعمال شد. متعاقب امضای توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5، دولت اوباما پروسه نقض و ابترسازی برجام را به صورت جدی آغاز و از خلأهای حقوقی داخل متن توافق هستهای نیز در این مسیر به صورت جامع استفاده کرد.
همچنین در نخستین روز اجرای برجام دی ماه ۹۴ و در مقطعی که همین اصلاحطلبان و برخی دولتمردان تأکید داشتند که «تحریمها به تاریخ پیوست»، دولت اوباما با تصویب تحریمهای ضدایرانی، نقض برجام را کلید زد. پس از آن، سریال نقض برجام توسط دولت اوباما با غارت ۲میلیارد دلاری اموال ایران، تمدید قانون تحریمی آیسا، تصویب قانون محدودیت ویزا، تصویب بیش از ۸۰ طرح ضدایرانی در کنگره آمریکا و پابرجا ماندن تحریم سوئیفت و…ادامه یافت.
فراتر از آنچه ذکر شد، نباید فراموش کرد خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران، مبتنی بر ریلگذاری سیاسی و حقوقیای بود که دموکراتها برای رئیسجمهور بعدی خود به یادگار گذاشتند. ترامپ تا قبل از خروج از برجام، به صورت جدی به مکانیسم ماشه که توسط دموکراتها در برجام گنجانده شده بود استناد میکرد.
از سوی دیگر، امضا و تایید تعلیق تحریمهای ایران توسط رئیسجمهور آمریکا در بازههای زمانی 120 روزه، سنتی بود که دموکراتها آن را بنا کردند و عملا حیات توافق هستهای با ایران را منوط به امضای شخص اول سیاسی و اجرایی آمریکا کردند. بنابراین، دموکراتها در کنار دولت ترامپ، متهمان اصلی خروج واشنگتن از برجام محسوب میشوند.
اما متاسفانه خلق دوگانه دموکرات- جمهوریخواه در سیاست خارجی کشورمان، بهویژه طی 5 سال اخیر انرژی زیادی را از وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی تلف کرد و خسارات محاسباتی زیادی را نیز به ما تحمیل کرد. با این حال استقبال رسانههای اصلاحطلب از دموکراتها نشان میدهد این دوگانهسازی همچنان در دستور کار این جریانات قرار دارد.
این در حالی است که تاکنون بارها تاکید شده است گرهزدن سرنوشت برجام و متعاقبا سرنوشت اقتصادی کشور به فراز و فرودهای سیاسی در آمریکا نهتنها خطایی تاکتیکی، بلکه خطایی راهبردی محسوب میشود. اما به نظر میرسد جریاناتی در کشورمان همچنان نسبت به تفکیک ماهوی دموکراتها و جمهوریخواهان از یکدیگر اصرار میورزند و نکته قابل تامل اینکه در حالی احیای جسم و روح برجام بدفرجام را به پیروزی دموکراتها در انتخابات آتی ریاست جمهور این کشور گره میزنند که تاکید میکنند «این بازگشت البته بدون دریافت امتیاز از ایران ممکن نخواهد بود»!
جالب اینکه چندی پیش نشریه آتلانتیک در گزارشی به وضعیت توافق هستهای با ایران و سیاست واشنگتن در قبال آن پرداخته و با اشاره به انفعال دستگاه سیاست خارجی ایران در قبال بد عهدیهای مکرر آمریکا نوشته بود: « با توجه به پایبندی ایران به توافق هستهای با وجود احیای تحریمها و در عین حال نزدیک شدن به تاریخ انقضای محدودیتهای هستهای برجام، حتی اگر در سال ۲۰۲۰ یک رئیسجمهور دموکرات پیروز کاخ سفید باشد، ممکن است بازگشت به برجام با وضعیت فعلی آن را عاقلانه نداند».»
در هر حال، بهرغم ادعای یک جریان سیاسی خاص مبنی بر وجود اختلاف میان دموکراتها و جمهوریخواهان در موضوع ایران، مقایسه تعداد موافقین و مخالفین طرحهای ضدایرانی در مجالس آمریکا نشان میدهد که جمهوریخواهان و دموکراتها در هر مسئلهای اختلاف داشته باشند، در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران هیچ اختلافنظری با هم ندارند.
از سوی دیگر طیف سهلاندیش و ماموریتدار، زمانی نه چندان دور برای رونق بخشیدن به مذاکره و توافق با شیطان بزرگ، خباثت صهیونیستها را برجسته میکردند و میان آنها با آمریکا فاصله میگذاشتند. مدتی هم کوشیدند حساب اروپا را از آمریکا و اسرائیل جدا کنند.
اما وقتی دست اروپا بهویژه با شرارتهای چند ماه اخیر (عمل به کمتر از یک درصد از تعهدات برجامی ،حمایت از گروهکهای تروریستی و جوسازی علیه دیپلماتهای دولت جمهوری اسلامی) رو شده، اینبار با ترویج دوگانه دموکرات- جمهوریخواه، افکار عمومی را به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی دموکراتها حواله میدهند.
اصــــلاحطلبان و آدرس غلط در برجــــام
مهدی امامقلی
بدیهی آنکه در سالگرد «خروج آمریکا از برجام»، مرور برخی نکات و در ترازوی نقد مخاطبان قراردادن چند سؤال مهم، خالی از لطف نیست.
تیرماه 94 بود که رسانههای داخلی و خارجی با برجستهسازی دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا، نتیجه مذاکرات ایران و 5+1 را بهطور مستمر و لحظهای پوشش میدادند. جریان داخلی اصلاحات هم که از خوشحالی مذاکره با آمریکا در پوست خود نمیگنجید و روزگاری در جهت سیاست تنشزدایی در تریبونهای رسمی خودش، آمریکاییها را آزادیخواه و پیوریتن نام نهاده بود و از مذاکره با آمریکا و گفتوگوی تمدنها صحبت به میان میآورد، با نسبت دادن القابی چون «امیرکبیر عصر ما»، «آرش کمانگیر» و «مصدق زمان» به محمدجواد ظریف، مدعی شد که اکنون «فتحالفتوح» شده و توافق ایران با غرب، پایانی بر تمام مشکلات اقتصادی داخلی است.
اما با این وجود، برجامِ متولدِ 1394 و همچنین مذاکرات ایران و آمریکا در نیویورک (مهر 94)، اسلو (خرداد 95) و مونیخ (اسفند 96) و سایر دیدارهای دیپلماتیک و پیگیریهای وزارت خارجه ایران و مشتاقان و ذوقزدگان «مذاکره»، خیلی زود جوانمرگ و «تقریباً هیچ» شد.
هنوز دو سال از سرخوشی اصلاحات و «باند نیویورکیها» و سودای «دلار هزار تومانی» نگذشته بود که ولیالله سیف، رئیسبانک مرکزی وقت در فروردین 96 در مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ گفت: «توافق هستهای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام، تاکنون تقریباً هیچ دستاورد اقتصادی برای تهران در بر نداشته است». همان حرفی که چند روز پیش محمدجواد ظریف، وزیر خارجه بر آن صحه گذاشت و گفت: «اروپا به یک درصد تعهدات برجامی هم عمل نکرده است» یا آنکه عراقچی، معاون سیاسی وزیر خارجه نیز در نشستی در آنکارا آن را تکرار و صریحاً اعلام کرد: «عایدی ایران از برجام صفر بوده است». از اینرو 18 اردیبهشت 97، آخرین میخ بر تابوت برجام بود. در این تاریخ رئیسجمهور آمریکا رسماً کشورش را از برجام خارج کرد تا تحریمهای هستهای ایران که براساس برجام تعلیق شده بود، طی یک دوره زمانی مشخصی بازگردد.
جریان مدعی اصلاحات که همه حیاتش را در برجام میدید و از بدعهدیهای آمریکا به ستوه آمده بودند، در ابتدا خط «انفعال» را پیگیری و ضمن اعلام پایبندی بر برجام، القا کرد که برای جلب رضایت ترامپ، بایستی تروئیکای اروپایی را فعال کنیم غافل از آنکه سگ زرد برادر شغال است و خوشخدمتی اروپاییها به آمریکا سابقهای دیرینه و تاریخی دارد.
اصلاحطلبان پس از آنکه دیدند آبی از اروپاییها گرم نمیشود و آنان حتی نخواستند یک کانال مالی درست کنند و دنبال دلجویی از ترامپ هستند، از برجام دلسرد شده و شروع به بزک کردن مُرده برجام کردند.
اکنون آنها که نگران وضعیت سیاسی خود در انتخابات آینده هستند، از طرفی میگویند چارهای جز مذاکره نداریم و فرصت مذاکره با ترامپ را نباید از دست بدهیم و از طرفی هم درصدد آنند تا با آدرس غلط دادن، خود را از دولت جدا کرده و تمام علت و عوامل شکست برجام را به گردن دیگران بیندازند. بر همین اساس حرفهایی مانند «دولت قبل»، «دولت پنهان»، «دولت اختیار ندارد» و اینکه «نگذاشتند کار کنیم!» یا حتی توجیهسازی مشکلات اقتصادی با «بدشانسی» در سیل و زلزله را هم در این بستر میتوان تحلیل و کرد.
اصلاحطلبان با امید پیروزی در انتخابات فرارو و برای فرار از پاسخگویی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت برجامی خود سعی دارند با هیاهو و جنجالسازی القا کنند که از یکطرف «دستهای پنهان» و از سوی دیگر «شعار مرگ بر آمریکا» که ملت ایران در تجمعات و راهپیماییهای 22 بهمن سر میدهد یا «موشکهای ضد اسرائیلی» و مواضع ضدآمریکایی فرماندهان عالیرتبه نظامی که جزو بایستههای هر ملتی در برابر تهدیدات دشمن است، باعث شکست برجام شده است.
حالا پس از گذشت نزدیک به سه سال از برجام (و البته در آستانه سالگرد خروج آمریکا از آن) مگر میشود آمریکای عریان و یا دست چدنی که بیرون زده است را ندید و با آدرس غلط دادن و انحراف افکار عمومی گفت که مشکلات اقتصادی صرفاً به دلیل ناکامی برجام است و ناکامی آن هم به دلیل مواضع ضداستکباری ملت و نظام اسلامی؟
نکته اساسی که از ذهن ملت ایران محو نخواهد شد این است که خط سازش و انفعال اصلاحطلبان در دیپلماسی خارجی و اصرار بر آنکه روزی از تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارمندان آن اظهار تأسف کرد و آن را «رخدادی ناخواسته و غمبار» خواند در ادامه همان خطی است که آنها در دولت اصلاحات و در مذاکرات سعدآباد دنبال میکردند و به محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس ملتمسانه تأکید میکردند اگر او (البرادعی) تفسیری متفاوت از دستور «تعلیق» ارائه دهد، او و دوستانش انتخابات ریاستجمهوری را خواهند باخت. خط و جهتی که تنها برای بهرهبرداریهای سیاسی بوده است و بس.
ترمز برجام را بکشید!
محمدحسین حمزه
هرچند توطئه مشترک آمریکا و اروپا در برجام و همدستی دو سوی اقیانوس اطلس برای زیادهخواهی و گستاخی علیه ایران با اهرم توافق هستهای عیان شده اما دولت همچنان سیاست غلط ادامه برجام به هر قیمت را پیش میبرد و خبری از کشیدن ترمز این توافق یکطرفه و خسارتبار نیست. این در شرایطی است که مقامات دولت به دستاورد نزدیک صفر ایران در برجام تصریح میکنند اما از اقدام متقابل این زمینه فقط حرف میزنند و توییت میکنند. دولت هنوز ایران و جهان را با عینک برجام میبیند. آن هم برجامی که در روز نخست اجرا در دی ماه 94 وقتی که هنوز جوهرش خشک نشده بود، توسط اوباما و با اعمال تحریمهای جدید ضد ایرانی نقض و کاغذ پاره شد. مواردی از جمله تصویب بیش از ۸۰ طرح ضدایرانی در کنگره آمریکا، تمدید قانون تحریمی آیسا، غارت ۲ میلیارد دلاری اموال ایران، تصویب قانون محدودیت ویزا، پابرجا ماندن تحریم سوئیفت، تمدید وضعیت اضطراری علیه ایران، تصویب طرح سیاه چاله تحریم یا همان جامعترین بسته تحریمی آمریکا علیه ایران در طول تاریخ و خروج از توافق هستهای، زنجیرهای از پیمانشکنی آمریکا در برجام است. توافق هستهای چه در زمان اوباما و چه در زمان ترامپ نقض شد، چه اینکه به تصریح روزنامه مدعی اصلاحات از ابتدا نوزادی مرده بود. مقامات دولت که سیاست «حفظ برجام به هر قیمت» را رها نمیکنند، ابتدا مدعی شدند که تحریمها با «روح» برجام منافات دارد و «متن» برجام نقض نشده است! با افزایش تحریمها برای لاپوشانی خباثت آمریکاییها از عدم نقض فاحش برجام! گفتند. قانون مادر تحریمهای ایران هم که تصویب شد، مالهکشی را به نهایت رساندند و ادعا کردند که تحریمها جدید نیست و تحریمهای گذشته تجمیع شده است! بهانه دیگر معماران برجام برای حفظ آن ادعای ماهیت امنیتی توافق هستهای است تا از این رهگذر رونق اقتصادی و رفع تحریمها که طبق وعده مقامات دولت باید با اجرای برجام محقق میشد، پوشانده شود. آنها از نقش خیالی آن در دور کردن سایه جنگ میگویند و هراس جنگ را القا میکنند. این در حالی است که جمهوری اسلامی امروز با رشادت مدافعان حرم و مجاهدان فی سبیلالله کشتی جنگی آمریکا را به گل نشانده و هزینهکرد هفت تریلیون دلاریاش در غرب آسیا را دود هوا کرده است.
ادعای دیگر این بود که «اگر مسئولان عالی نظام تصمیم بگیرند، ما اقدام میکنیم»! در طول مذاکرات از برخی خط قرمزهای نظام عبور شد، چگونه حالا اقدام متقابل را به تصمیم مسئولان عالی نظام پاس میدهید؟ رهبر معظم انقلاب بر مسیر قانونی تأکید دارند و دولت میتواند در این زمینه بر اساس قانون مصوب مجلس، شروط رهبری و شورای عالی امنیت ملی اقدام متقابل انجام دهد.
روحانی حتی هنگامی که آمریکا به شقیقه برجام شلیک کرد و لاشه آن را به کناری انداخت، برگ عجیب ادامه آن با اروپا را رو کرد. آن هم برجامی که با بدعهدیهای مکرر آمریکا و اروپا چیزی جز یک جنازه از آن باقی نمانده بود. انفعال دولت و «حفظ برجام به هر قیمت» زیر دندان آمریکا و اروپا مزه کرد. جریتر شدند و دندان طمعشان را تیزتر کردند. مطمئن شدند هر کنش منفی علیه ایران انجام دهند، واکنش عملی از سوی دولت رخ نخواهد داد و میتوانند به راحتی به تحریم ایران ادامه دهند. دولت سیاست «ادامه برجام به هر قیمت» را پیش گرفت، اروپا و آمریکا هم ادامه تحریم و زیادهخواهی را با خیال راحت!
اروپا پس از خروج آمریکا از برجام در حالی که باید مبادلات بانکی با ایران را تضمین میکرد، همسو با این رژیم قیافه طلبکارانه گرفت و محدودیت توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران را جار زد و مشت خود را در همراهی با آمریکا بیش از پیش باز کرد. وعده راهاندازی کانال مالیاش هم به «اس پی وی» ـ مبادله نفت در مقابل کالاـ و سپس «اینستکس»- مبادله پول نفت دیگر کشورها با غذا و دارو ـ تقلیل یافت. همان هم سرکاری است. آنها علی رغم خروج آمریکا و تعلل در انجام تعهدات خود، به ایران توصیه میکنند که در برجام بماند! دولت اما همچنان بر حفظ برجام پافشاری میکند! کار به جایی رسید که اروپا برخی دیپلماتهای ایرانی را به بهانههای واهی اخراج یا بازداشت کرد. اسب سرکش گستاخی و تحریم در سایه مسامحه دولت همچنان میتازد. آمریکا روز شنبه باز هم ایران را در حوزه هستهای تحریم کرد. اروپا هم ابراز تأسف!
یکی از علل اصلی افزایش تحریمها در پسابرجام، همین رویکرد منفعلانه دولت در قبال سیل نقض توافق هستهای بوده است. رسانههای غربی هم تشدید فشارهای اقتصادی به ایران را نتیجه عدم واکنش تهران در پاسخ به تحریمهای قبلی و جسور شدن آمریکا به واسطه انفعال ایران توصیف میکنند. دولت و برجام گویا به دو یار جدا نشدنی تبدیل شدهاند. رویه غلط دولت فرصتهای بسیاری را هدر داد و خسارات سنگینی به کشور وارد کرد. دولت باید پاسخ دهد قربانی کردن منافع ملی پای متاع سیاسی تا کی ادامه مییابد؟ معطل ماندن اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی پیامد همین رویکرد بوده است. مردم گرفتار گرانی افسار گسیخته و تنگنای معیشت شدهاند. دولت به جای «حفظ برجام به هر قیمت» و تیرباران منتقدان، هرچه زودتر باید از این مشی دست بکشد و با اتکا بر توان داخلی ظرفیتهای بومی را فعال کند تا میوهها و مواهب اقتصاد مقاومتی به بار نشیند. ماندن در برجام چه دیروز چه امروز چه فردا بازی در کدام زمین است؟ زمین منافع ملی ما یا زمین منافع آمریکا و اروپا؟
علی قرباننژاد
«امانوئل مکرون»، رئیسجمهور فرانسه طی تماسی تلفنی با حسن روحانی از او خواست تا در کنار فرانسه، آلمان و بریتانیا به برجام پایبند بماند. این تماس پس از اعلام خروج آمریکا از توافق هستهای (برجام) صورت گرفت. پس از آن هم اروپا راهاندازی کانال مالی را وعده داد اما هنوز هم که هنوز است خبری از آن نیست. آیا اروپا ارادهای برای راهاندازی این کانال دارد؟
چرا اروپا و خاصه فرانسهای که در طول مذاکرات هستهای نقش «پلیس بد» مذاکرات را به عهده داشت و درصدد بود با مواضع خود بیش از پیش عرصه را بر ایران تنگ کند در دوره سوم توافق هستهای به دلسوز برجام بدل شد؟!
برای درک بهتر برجام را به سه دوره تقسیم میکنیم: دوره نخست که دوره مذاکرات فشرده و نفسگیر است. در این دوره اوباما با لبخندش آمریکا را در نقش پلیس خوب نشان میداد و فرانسه در نقش پلیس بد. دوره دوم دوره پس از توافق هستهای است که کشورهای غربی در این دوره اقداماتی ظاهری و نمایشی به کار بستند که این اقدامات از قضا برای این صورت گرفت که عرصه را در دوره سوم برای ایران تنگتر کند. دوره سوم پس از خروج آمریکا از برجام شکل گرفت که در این دوره شاهد تغییراتی در نقشها هستیم.
در همان ایام مذاکرات هستهای روزنامه کیهان بارها به این تقسیمبندی نقشها اشاره کرد. پلیس بد مذاکرات یعنی فرانسه بیشترین زحمت را به تیم مذاکرهکننده هستهای داد اما عجیب آنکه این کشور بیش از همه از منافع پسابرجام منتفع شد. شرکتهای فرانسوی از هواپیماسازی تا خودروسازی و پالایشگاه نفت به سمت ایران هجوم آوردند تا از منافع برجام سود ببرند.
اما چرا دوره دوم در عمر برجام رخ داد؟ به عبارتی اروپا و آمریکا میخواستند به ایران بگویند اگر تسلیم غرب شوی و از مسیر عزت و استقلال دست برداری این شرایط برای تو خواهد بود. البته که این هم وعدهای است مانند همه وعدههای غرب. مانند آنکه اگر فردی را در زندان برای اعتراف گرفتن با ندادن آب شکنجه کنند و پس از چند ساعت از غلبه تشنگی یک جرعه کوچک (ته لیوانی) آب به او بدهند این آب نقشی در رفع عطش ندارد بلکه به عکس، حالت روانی آن عطش را تشدید میکند. پس دوره دوم برای این منظور طراحی شد که میل تسلیم شدن را تشدید کند. یعنی نقشه مرحله به مرحله پیش میرفت.
مرحله سوم با خروج آمریکا از برجام آغاز شد. اروپا از حرکت آمریکا ظاهرا ابراز تاسف کرد و پلیس بد مذاکرات، یعنی فرانسه در نقش جدید خود یعنی پلیس خوب به میدان آمد و مکرون طی تماسی از رئیسجمهور کشورمان خواست تا در کنار فرانسه، آلمان و انگلیس در برجام باقی بماند. تغییر نقشها در پرده سوم این نمایش بیش از پیش بر این باور که اروپا و آمریکا در موضوع دشمنی با ایران هیچ اختلافی با هم ندارند صحه میگذاشت. در حقیقت ما یک «جنگ زرگری» را مشاهده میکردیم و عجیب آنکه در داخل کشور برخی رسانهها مانند طیفی از روزنامههای جناح موسوم به اصلاحطلب بعد از هر ابراز تاسف اروپا به تشویق کشورهای قاره سبز میپرداختند.
دولت نشان داده بود که گویا برجام (به ما هو برجام) برایش اهمیت فوقالعاده دارد و در مورد بودن یا نبودن در توافق هستهای چندان به ماحصل آن برای کشور توجه نمیکند همین نگاه غرب را به اجرای مرحله سوم توافق هستهای ترغیب کرد. هدف این بود که ایران با مجموع تعهدات برجامی خود در توافق هستهای بماند بیآنکه از منافع آن بهرهمند شود. به این صورت نقشه اروپا پس از خروج از برجام چه چیزی باید باشد؟ قطعا اینکه ایران را با وعده و وعیدهایی همچنان در برجام نگه دارند.
نقشه راه آمریکا و اروپا این است: ایران با وعدههای اروپا سرگرم باشد و آمریکا از طرفی دیگران به تمهید تحریمهای تازه بپردازد و از این سو اروپا پیوستن ایران را به برخی نهادهای و کنوانسیونهای بینالمللی نظیر FATF را مطرح کند که این کنوانسیونها نقش مکمل برای تحریمهای آمریکا داشته باشند.
پس از خروج آمریکا از برجام اروپا از ایران میخواهد که در برجام بماند. رئیسجمهور ایران هم پس از این ماجرا به اروپا مدت محدودی فرصت داد تا به اقدامی عملی برای نجات برجام متوسل شود. البته عدم واکنش متقابل غرب را به ادامه نقشهاش ترغیب میکرد. دولتمردان هم مهلت اروپا را تمدید میکردند.
زمان سپری شد و اروپا پس از ماهها بستهای ارائه داد که حسن روحانی رئیسجمهور ایران آن را «شرمآور» خواند. ارائه همین بسته نیز گویای این نکته بود که هدف اروپا تنها نگهداشتن ایران در برجام است. پس از آن کانال مالی SPV مطرح شد. اروپا با وعده راهاندازی این کانال هم تا حد ممکن زمان خرید. وقتی دیگر با SPV نمیشد برجام را کش داد اروپا به این فکر افتاد که با تغییر نام ظاهرا موضوعی جدید را پیش بکشد؛ طرح اینستکس (INSTEX) هم کاری پیش نبرد و هنوز هم این ماجرا به این شکل ادامه دارد...
اروپا در همراهی با آمریکا هدفی مشترک را برای خود تعریف کردهاند. پس پر واضح است که نقش اروپا در دوره سوم برجام نگهداشتن ایران در برجام با وعده و وعید است، تا از آن سو آمریکا مرحله به مرحله فشارها را بر ایران بیشتر و بیشتر کند تا به خیال خام خود اقتصاد ایران را فلج کنند. در این حال نباید از اروپا انتظار داشت حتی برای راهاندازی یک کانال مالی بیخاصیت هم ارادهای داشته باشد.
برجام بدون آمریکا هم دارد کارش را میکند!
مسعود اکبری
18 اردیبهشت 97 آمریکا از برجام خارج شد. اکنون و در سالگرد خروج آمریکا از توافق هستهای، با کنار هم قراردادن اقدامات یکساله دولت آقای روحانی و همچنین عملکرد طرف اروپایی، چرایی تصمیم دولت آمریکا مبنی بر خروج از برجام بیش از پیش نمایان میشود.
برخی دولتمردان و به خصوص مقامات ارشد وزارت خارجه در یکسال اخیر بارها دو ادعا را تکرار کردهاند. اول اینکه «منتقدین میگفتند که آمریکا از توافق هستهای خارج نمیشود، اما برخلاف این اظهارنظر، آمریکا از برجام خارج شد»! و دوم اینکه «توافق هستهای یک کلاه بزرگ بر سر آمریکا بود و به همین خاطر ترامپ از برجام خارج شد»!
در رد ادعای اول باید گفت که متاسفانه علیرغم کارنامه سیاه آمریکا در عمل به تعهدات بینالمللی، دولت آقای روحانی در اقدامی تأمل برانگیز، برجام را براساس «اعتماد به آمریکا»! امضاء و اجرا کرد. بر همین اساس بود که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا در دولت اوباما- مهر 96- در يادداشتي در روزنامه واشنگتن پست نوشت:«ايران در توافق هستهاي(برجام) پيشاپيش همه امتيازاتش را پرداخت کرد»! و براساس همین اعتماد یکطرفه و نابجا بود که برخی دولتمردان و رسانههای زنجیره ای- دی 94- با اطمینان گفتند که «امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است»!.
رویکرد غلط اعتماد به آمریکای بدعهد تا جایی پیش رفت که «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه- تابستان 94- در پاسخ به یکی از اساتید دانشگاه- که معتقد بود تضمینی وجود ندارد که دولت بعدی آمریکا، برجام را ادامه دهد- گفت:«آمریکا نمیتواند این کار(خروج از برجام) را انجام دهد. زیرا آمریکا چارهای ندارد جز اینکه قطعنامه(2231) را اجرا کند»! برخی فعالین مدعی اصلاحات نیز- تابستان 94(در زمان فعالیت دولت اوباما)- با اطمینان خاطر گفتند که «مردم آمریکا نمیگذراند رئیسجمهور بعدی این کشور، برجام را تحتالشعاع قرار دهد»!
پس علیرغم ادعای دولتمردان مبنی بر پیشبینی غلط منتقدین، یکی از علتهای اصلی خروج آمریکا از برجام،اشتباه محاسباتی دولت روحانی و اعتماد بیجای دولت به آمریکا بود.
در رد ادعای دوم نیز باید گفت که اولین موضوع مهم و حیاتی برای آمریکاییها در مسئله برجام، محاسبه آنان درباره نوع واکنش ایران بود. از نظر طرف آمریکایی اگر ایران از برجام خارج نشود و همچنان به تعهدات خود ادامه دهد و تغییری از طرف تهران در این معادله رخ ندهد، خارج شدن رسمی آمریکا از برجام، بهترین گزینه است. این وضعیت برای آمریکا «یک تیر و دو نشان» بود. یعنی از یکسو آمریکا در عین حال که-با خروج از برجام- دیگر هیچ تعهدی نسبت به برجام ندارد، با خیال آسوده نظارهگر اجرای تعهدات یکطرفه برجامی از سوی ایران است. بر همین اساس بود که «جان کری»- وزیر خارجه دموکرات آمریکایی- شهریور 97- در مصاحبه با شبکه «سی.بی.اس» گفت:«واقعیت این است که این توافق(برجام) دارد کار میکند و بدون ایالات متحده هم دارد کارش را میکند»!
این ذوقزدگی مقام آمریکایی به این دلیل است که آمریکا بدون هیچ هزینهای از برجام خارج شد و در مقابل ایران همچنان تمامی تعهدات خود را یکطرفه انجام میدهد. این ذوقزدگی همچنین ناشی از این است که اروپا به نیابت از آمریکا، فشار به ایران در موضوع موشکی و منطقهای و ارائه وعدههای سرِخرمن برجامی و وقت کشی برای شرطیسازی مردم ایران و گره زدن معیشت به برجامهای بعدی را نیز به صورت جدی دنبال میکند.
آمریکا از برجام خارج شد، چون درخصوص عدم خروج دولت ایران از توافق هستهای به اطمینان رسیده بود. اما این اطمینان چگونه حاصل شد؟! روحانی-اردیبهشت 97- (چند روز پیش از خروج آمریکا از برجام) در سفر به خراسان رضوی در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت:«اگر اهداف ما از برجام بدون آمریکا محقق شود، چه بهتر، در غیراینصورت تصمیم خود را خواهیم گرفت»! بیان این موضع از سوی رئیسجمهور کشور که از سوی برخی دیگر از مقامات دولت و فعالین مدعی اصلاحات نیز پیش از آن بیان شده بود، پیامی شبیه «خزانه خالی است» را به طرف غربی ارسال کرد. این موضع تأمل برانگیز روحانی، به آمریکاییها این پیغام را داد که شما هرکاری میخواهید با توافق هستهای بکنید و خیالتان راحت باشد که ما پایمان را از محدودیتهای برجام فراتر نخواهیم گذاشت!
اما اطمینان آمریکا از عدم خروج ایران از برجام، به اظهارنظر تأمل برانگیز رئیسجمهور ختم نشد. 22 اردیبهشت 97- چهار روز پس از خروج آمریکا از برجام- پایگاه تحلیلی «پولیتیکو» به نقل از «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نوشت:«از «حسن روحانی» رئیسجمهور ایران تضمین گرفتم که این کشور علیرغم تصمیم «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا برای خروج از برجام و وضع مجدد تحریمها علیه ایران، همچنان در توافق میماند»! از سوی دیگر 25 اردیبهشت97 – یک هفته پس از خروج آمریکا از برجام- رسانههای منطقهای محتوای مذاکرات دولت آمریکا با اروپا را فاش کردند که نشان میدهد آمریکا قبل از خروج از برجام از اروپا برای ادامه فشار به ایران تضمین گرفته است. در مجموع آمریکا به جهت اطمینان از خارج نشدن ایران از برجام و اخذ تضمین از اروپا برای فشار به ایران، با خیالی آسوده از این توافق خارج شد.
یک سؤال:آیا خروج از برجام، راهبرد دولت جمهوری خواه ترامپ بود؟! آیا اگر یک دولت دموکرات بر سر کار میآمد، ممکن بود روش دیگری را در موضوع برجام اتخاذ کند؟! پاسخ منفی است. پاسخ این سؤال در اظهارات وزیر خارجه اسبق آمریکا نهفته است. «جان کری»- شهریور 97- با اشاره به این مسئله که اگر ما-دموکرات ها- در کاخ سفید بودیم، به وقتش از برجام خارج میشدیم، تاکید کرد که ترامپ میتوانست امتیاز بیشتری از ایران بگیرد و سپس از برجام خارج شود. کری گفت:«شما این توافق را نگه میدارید و به ایرانیها میگویید ببینید، ما به شما گفتهایم که باید این چیزها [فعالیتهای موشکی و منطقهای] را متوقف کنید. من به شما دو سال یا یک سال یا هر زمان دیگری، وقت میدهم. ما حاضریم درباره این چیزها مذاکره کنیم. اما اگر شما مذاکره نکنید، اگر تا آن زمان این کار را نکنید، من از این توافق خارج میشوم».
18 اردیبهشت 97، دولت آمریکا از برجام خارج شد. علت اصلی این اقدام، اطمینان از عدم خروج ایران از برجام بود. اکنون دولت آقای روحانی یکسال است که در رویکردی خسارت بار، «اجرای برجام به هر قیمت» را ادامه میدهد. در روزهای گذشته، ظریف اذعان کرد که اروپا تنها حدود 1 درصد تعهدات برجامی خود را انجام داده است. این یعنی اروپا نیز از برجام خارج شده است.
«امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه- مهر 97- در مصاحبه با فرانس ۲۴، راهبرد مشترک آمریکا و اروپا در قبال ایران را تشریح کرد. وی گفت:«احاطه کردن ایران با یک سیاست الزامآور، همان چیزی است که من همواره بر آن تاکید دارم. برای من راهبرد با ایران بر چهار مبنا است؛ حفظ توافق هستهای(یا همان اجرای یکطرفه برجام از سوی ایران)، توان مدیریت فعالیت هستهای ایران پس از سال ۲۰۲۵ (دائمی کردن برجام)، کنترل فعالیت موشکهای بالستیکی ایران و توان مقابله با نفوذ ایران در منطقه(تعمیم برجام به دیگر مولفههای قدرت ایران). من هیچگاه دربرابر ایران سادهلوح و زودباور نبودم اختلاف نظر ما با آمریکا بر سر شیوه رفتاری ماست».
آمریکا از برجام خارج شد، چون برجام بدون آمریکا هم دارد کارش را میکند!
بازگشت دموکراتها به برجام یک خیال خام
مجتبی باجلان
«دموکراتها برنده شوند؛ آمریکا به برجام برمیگردد»، شاید باورش کمی سخت باشد اما این عبارت تیتر چند هفته پیش یکی از روزنامههای زنجیرهای است که ظاهرا براساس یک خط تبلیغی رسانهای مشخص فریب افکار عمومی را اینبار با ترویج دوگانه دموکرات- جمهوریخواه آغاز کردهاند.
اصلاحطلبان همزمان با اعلام کاندیداتوری جو بایدن از حزب دموکرات به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰ به مثابه برجام بهدنبال تزریق امیدواری به عوض شدن شرایط در صورت پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هستند. اما فرشته نجاتی که این جریان سیاسی خاص از دموکراتها ترسیم میکند، در واقع همان فرشته عذابی است که نقش آن در پایهریزی تحریمهای همهجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران انکار ناپذیر است.
چرا که اساسا در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما رئیسجمهور دموکرات آمریکا، سختترین تحریمهای چندجانبه و یکجانبه علیه کشورمان اعمال شد. متعاقب امضای توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5، دولت اوباما پروسه نقض و ابترسازی برجام را به صورت جدی آغاز و از خلأهای حقوقی داخل متن توافق هستهای نیز در این مسیر به صورت جامع استفاده کرد.
همچنین در نخستین روز اجرای برجام دی ماه ۹۴ و در مقطعی که همین اصلاحطلبان و برخی دولتمردان تأکید داشتند که «تحریمها به تاریخ پیوست»، دولت اوباما با تصویب تحریمهای ضدایرانی، نقض برجام را کلید زد. پس از آن، سریال نقض برجام توسط دولت اوباما با غارت ۲میلیارد دلاری اموال ایران، تمدید قانون تحریمی آیسا، تصویب قانون محدودیت ویزا، تصویب بیش از ۸۰ طرح ضدایرانی در کنگره آمریکا و پابرجا ماندن تحریم سوئیفت و…ادامه یافت.
فراتر از آنچه ذکر شد، نباید فراموش کرد خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران، مبتنی بر ریلگذاری سیاسی و حقوقیای بود که دموکراتها برای رئیسجمهور بعدی خود به یادگار گذاشتند. ترامپ تا قبل از خروج از برجام، به صورت جدی به مکانیسم ماشه که توسط دموکراتها در برجام گنجانده شده بود استناد میکرد.
از سوی دیگر، امضا و تایید تعلیق تحریمهای ایران توسط رئیسجمهور آمریکا در بازههای زمانی 120 روزه، سنتی بود که دموکراتها آن را بنا کردند و عملا حیات توافق هستهای با ایران را منوط به امضای شخص اول سیاسی و اجرایی آمریکا کردند. بنابراین، دموکراتها در کنار دولت ترامپ، متهمان اصلی خروج واشنگتن از برجام محسوب میشوند.
اما متاسفانه خلق دوگانه دموکرات- جمهوریخواه در سیاست خارجی کشورمان، بهویژه طی 5 سال اخیر انرژی زیادی را از وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی تلف کرد و خسارات محاسباتی زیادی را نیز به ما تحمیل کرد. با این حال استقبال رسانههای اصلاحطلب از دموکراتها نشان میدهد این دوگانهسازی همچنان در دستور کار این جریانات قرار دارد.
این در حالی است که تاکنون بارها تاکید شده است گرهزدن سرنوشت برجام و متعاقبا سرنوشت اقتصادی کشور به فراز و فرودهای سیاسی در آمریکا نهتنها خطایی تاکتیکی، بلکه خطایی راهبردی محسوب میشود. اما به نظر میرسد جریاناتی در کشورمان همچنان نسبت به تفکیک ماهوی دموکراتها و جمهوریخواهان از یکدیگر اصرار میورزند و نکته قابل تامل اینکه در حالی احیای جسم و روح برجام بدفرجام را به پیروزی دموکراتها در انتخابات آتی ریاست جمهور این کشور گره میزنند که تاکید میکنند «این بازگشت البته بدون دریافت امتیاز از ایران ممکن نخواهد بود»!
جالب اینکه چندی پیش نشریه آتلانتیک در گزارشی به وضعیت توافق هستهای با ایران و سیاست واشنگتن در قبال آن پرداخته و با اشاره به انفعال دستگاه سیاست خارجی ایران در قبال بد عهدیهای مکرر آمریکا نوشته بود: « با توجه به پایبندی ایران به توافق هستهای با وجود احیای تحریمها و در عین حال نزدیک شدن به تاریخ انقضای محدودیتهای هستهای برجام، حتی اگر در سال ۲۰۲۰ یک رئیسجمهور دموکرات پیروز کاخ سفید باشد، ممکن است بازگشت به برجام با وضعیت فعلی آن را عاقلانه نداند».»
در هر حال، بهرغم ادعای یک جریان سیاسی خاص مبنی بر وجود اختلاف میان دموکراتها و جمهوریخواهان در موضوع ایران، مقایسه تعداد موافقین و مخالفین طرحهای ضدایرانی در مجالس آمریکا نشان میدهد که جمهوریخواهان و دموکراتها در هر مسئلهای اختلاف داشته باشند، در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران هیچ اختلافنظری با هم ندارند.
از سوی دیگر طیف سهلاندیش و ماموریتدار، زمانی نه چندان دور برای رونق بخشیدن به مذاکره و توافق با شیطان بزرگ، خباثت صهیونیستها را برجسته میکردند و میان آنها با آمریکا فاصله میگذاشتند. مدتی هم کوشیدند حساب اروپا را از آمریکا و اسرائیل جدا کنند.
اما وقتی دست اروپا بهویژه با شرارتهای چند ماه اخیر (عمل به کمتر از یک درصد از تعهدات برجامی ،حمایت از گروهکهای تروریستی و جوسازی علیه دیپلماتهای دولت جمهوری اسلامی) رو شده، اینبار با ترویج دوگانه دموکرات- جمهوریخواه، افکار عمومی را به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی دموکراتها حواله میدهند.
اصــــلاحطلبان و آدرس غلط در برجــــام
مهدی امامقلی
بدیهی آنکه در سالگرد «خروج آمریکا از برجام»، مرور برخی نکات و در ترازوی نقد مخاطبان قراردادن چند سؤال مهم، خالی از لطف نیست.
تیرماه 94 بود که رسانههای داخلی و خارجی با برجستهسازی دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا، نتیجه مذاکرات ایران و 5+1 را بهطور مستمر و لحظهای پوشش میدادند. جریان داخلی اصلاحات هم که از خوشحالی مذاکره با آمریکا در پوست خود نمیگنجید و روزگاری در جهت سیاست تنشزدایی در تریبونهای رسمی خودش، آمریکاییها را آزادیخواه و پیوریتن نام نهاده بود و از مذاکره با آمریکا و گفتوگوی تمدنها صحبت به میان میآورد، با نسبت دادن القابی چون «امیرکبیر عصر ما»، «آرش کمانگیر» و «مصدق زمان» به محمدجواد ظریف، مدعی شد که اکنون «فتحالفتوح» شده و توافق ایران با غرب، پایانی بر تمام مشکلات اقتصادی داخلی است.
اما با این وجود، برجامِ متولدِ 1394 و همچنین مذاکرات ایران و آمریکا در نیویورک (مهر 94)، اسلو (خرداد 95) و مونیخ (اسفند 96) و سایر دیدارهای دیپلماتیک و پیگیریهای وزارت خارجه ایران و مشتاقان و ذوقزدگان «مذاکره»، خیلی زود جوانمرگ و «تقریباً هیچ» شد.
هنوز دو سال از سرخوشی اصلاحات و «باند نیویورکیها» و سودای «دلار هزار تومانی» نگذشته بود که ولیالله سیف، رئیسبانک مرکزی وقت در فروردین 96 در مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ گفت: «توافق هستهای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام، تاکنون تقریباً هیچ دستاورد اقتصادی برای تهران در بر نداشته است». همان حرفی که چند روز پیش محمدجواد ظریف، وزیر خارجه بر آن صحه گذاشت و گفت: «اروپا به یک درصد تعهدات برجامی هم عمل نکرده است» یا آنکه عراقچی، معاون سیاسی وزیر خارجه نیز در نشستی در آنکارا آن را تکرار و صریحاً اعلام کرد: «عایدی ایران از برجام صفر بوده است». از اینرو 18 اردیبهشت 97، آخرین میخ بر تابوت برجام بود. در این تاریخ رئیسجمهور آمریکا رسماً کشورش را از برجام خارج کرد تا تحریمهای هستهای ایران که براساس برجام تعلیق شده بود، طی یک دوره زمانی مشخصی بازگردد.
جریان مدعی اصلاحات که همه حیاتش را در برجام میدید و از بدعهدیهای آمریکا به ستوه آمده بودند، در ابتدا خط «انفعال» را پیگیری و ضمن اعلام پایبندی بر برجام، القا کرد که برای جلب رضایت ترامپ، بایستی تروئیکای اروپایی را فعال کنیم غافل از آنکه سگ زرد برادر شغال است و خوشخدمتی اروپاییها به آمریکا سابقهای دیرینه و تاریخی دارد.
اصلاحطلبان پس از آنکه دیدند آبی از اروپاییها گرم نمیشود و آنان حتی نخواستند یک کانال مالی درست کنند و دنبال دلجویی از ترامپ هستند، از برجام دلسرد شده و شروع به بزک کردن مُرده برجام کردند.
اکنون آنها که نگران وضعیت سیاسی خود در انتخابات آینده هستند، از طرفی میگویند چارهای جز مذاکره نداریم و فرصت مذاکره با ترامپ را نباید از دست بدهیم و از طرفی هم درصدد آنند تا با آدرس غلط دادن، خود را از دولت جدا کرده و تمام علت و عوامل شکست برجام را به گردن دیگران بیندازند. بر همین اساس حرفهایی مانند «دولت قبل»، «دولت پنهان»، «دولت اختیار ندارد» و اینکه «نگذاشتند کار کنیم!» یا حتی توجیهسازی مشکلات اقتصادی با «بدشانسی» در سیل و زلزله را هم در این بستر میتوان تحلیل و کرد.
اصلاحطلبان با امید پیروزی در انتخابات فرارو و برای فرار از پاسخگویی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت برجامی خود سعی دارند با هیاهو و جنجالسازی القا کنند که از یکطرف «دستهای پنهان» و از سوی دیگر «شعار مرگ بر آمریکا» که ملت ایران در تجمعات و راهپیماییهای 22 بهمن سر میدهد یا «موشکهای ضد اسرائیلی» و مواضع ضدآمریکایی فرماندهان عالیرتبه نظامی که جزو بایستههای هر ملتی در برابر تهدیدات دشمن است، باعث شکست برجام شده است.
حالا پس از گذشت نزدیک به سه سال از برجام (و البته در آستانه سالگرد خروج آمریکا از آن) مگر میشود آمریکای عریان و یا دست چدنی که بیرون زده است را ندید و با آدرس غلط دادن و انحراف افکار عمومی گفت که مشکلات اقتصادی صرفاً به دلیل ناکامی برجام است و ناکامی آن هم به دلیل مواضع ضداستکباری ملت و نظام اسلامی؟
نکته اساسی که از ذهن ملت ایران محو نخواهد شد این است که خط سازش و انفعال اصلاحطلبان در دیپلماسی خارجی و اصرار بر آنکه روزی از تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارمندان آن اظهار تأسف کرد و آن را «رخدادی ناخواسته و غمبار» خواند در ادامه همان خطی است که آنها در دولت اصلاحات و در مذاکرات سعدآباد دنبال میکردند و به محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس ملتمسانه تأکید میکردند اگر او (البرادعی) تفسیری متفاوت از دستور «تعلیق» ارائه دهد، او و دوستانش انتخابات ریاستجمهوری را خواهند باخت. خط و جهتی که تنها برای بهرهبرداریهای سیاسی بوده است و بس.
ترمز برجام را بکشید!
محمدحسین حمزه
هرچند توطئه مشترک آمریکا و اروپا در برجام و همدستی دو سوی اقیانوس اطلس برای زیادهخواهی و گستاخی علیه ایران با اهرم توافق هستهای عیان شده اما دولت همچنان سیاست غلط ادامه برجام به هر قیمت را پیش میبرد و خبری از کشیدن ترمز این توافق یکطرفه و خسارتبار نیست. این در شرایطی است که مقامات دولت به دستاورد نزدیک صفر ایران در برجام تصریح میکنند اما از اقدام متقابل این زمینه فقط حرف میزنند و توییت میکنند. دولت هنوز ایران و جهان را با عینک برجام میبیند. آن هم برجامی که در روز نخست اجرا در دی ماه 94 وقتی که هنوز جوهرش خشک نشده بود، توسط اوباما و با اعمال تحریمهای جدید ضد ایرانی نقض و کاغذ پاره شد. مواردی از جمله تصویب بیش از ۸۰ طرح ضدایرانی در کنگره آمریکا، تمدید قانون تحریمی آیسا، غارت ۲ میلیارد دلاری اموال ایران، تصویب قانون محدودیت ویزا، پابرجا ماندن تحریم سوئیفت، تمدید وضعیت اضطراری علیه ایران، تصویب طرح سیاه چاله تحریم یا همان جامعترین بسته تحریمی آمریکا علیه ایران در طول تاریخ و خروج از توافق هستهای، زنجیرهای از پیمانشکنی آمریکا در برجام است. توافق هستهای چه در زمان اوباما و چه در زمان ترامپ نقض شد، چه اینکه به تصریح روزنامه مدعی اصلاحات از ابتدا نوزادی مرده بود. مقامات دولت که سیاست «حفظ برجام به هر قیمت» را رها نمیکنند، ابتدا مدعی شدند که تحریمها با «روح» برجام منافات دارد و «متن» برجام نقض نشده است! با افزایش تحریمها برای لاپوشانی خباثت آمریکاییها از عدم نقض فاحش برجام! گفتند. قانون مادر تحریمهای ایران هم که تصویب شد، مالهکشی را به نهایت رساندند و ادعا کردند که تحریمها جدید نیست و تحریمهای گذشته تجمیع شده است! بهانه دیگر معماران برجام برای حفظ آن ادعای ماهیت امنیتی توافق هستهای است تا از این رهگذر رونق اقتصادی و رفع تحریمها که طبق وعده مقامات دولت باید با اجرای برجام محقق میشد، پوشانده شود. آنها از نقش خیالی آن در دور کردن سایه جنگ میگویند و هراس جنگ را القا میکنند. این در حالی است که جمهوری اسلامی امروز با رشادت مدافعان حرم و مجاهدان فی سبیلالله کشتی جنگی آمریکا را به گل نشانده و هزینهکرد هفت تریلیون دلاریاش در غرب آسیا را دود هوا کرده است.
ادعای دیگر این بود که «اگر مسئولان عالی نظام تصمیم بگیرند، ما اقدام میکنیم»! در طول مذاکرات از برخی خط قرمزهای نظام عبور شد، چگونه حالا اقدام متقابل را به تصمیم مسئولان عالی نظام پاس میدهید؟ رهبر معظم انقلاب بر مسیر قانونی تأکید دارند و دولت میتواند در این زمینه بر اساس قانون مصوب مجلس، شروط رهبری و شورای عالی امنیت ملی اقدام متقابل انجام دهد.
روحانی حتی هنگامی که آمریکا به شقیقه برجام شلیک کرد و لاشه آن را به کناری انداخت، برگ عجیب ادامه آن با اروپا را رو کرد. آن هم برجامی که با بدعهدیهای مکرر آمریکا و اروپا چیزی جز یک جنازه از آن باقی نمانده بود. انفعال دولت و «حفظ برجام به هر قیمت» زیر دندان آمریکا و اروپا مزه کرد. جریتر شدند و دندان طمعشان را تیزتر کردند. مطمئن شدند هر کنش منفی علیه ایران انجام دهند، واکنش عملی از سوی دولت رخ نخواهد داد و میتوانند به راحتی به تحریم ایران ادامه دهند. دولت سیاست «ادامه برجام به هر قیمت» را پیش گرفت، اروپا و آمریکا هم ادامه تحریم و زیادهخواهی را با خیال راحت!
اروپا پس از خروج آمریکا از برجام در حالی که باید مبادلات بانکی با ایران را تضمین میکرد، همسو با این رژیم قیافه طلبکارانه گرفت و محدودیت توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران را جار زد و مشت خود را در همراهی با آمریکا بیش از پیش باز کرد. وعده راهاندازی کانال مالیاش هم به «اس پی وی» ـ مبادله نفت در مقابل کالاـ و سپس «اینستکس»- مبادله پول نفت دیگر کشورها با غذا و دارو ـ تقلیل یافت. همان هم سرکاری است. آنها علی رغم خروج آمریکا و تعلل در انجام تعهدات خود، به ایران توصیه میکنند که در برجام بماند! دولت اما همچنان بر حفظ برجام پافشاری میکند! کار به جایی رسید که اروپا برخی دیپلماتهای ایرانی را به بهانههای واهی اخراج یا بازداشت کرد. اسب سرکش گستاخی و تحریم در سایه مسامحه دولت همچنان میتازد. آمریکا روز شنبه باز هم ایران را در حوزه هستهای تحریم کرد. اروپا هم ابراز تأسف!
یکی از علل اصلی افزایش تحریمها در پسابرجام، همین رویکرد منفعلانه دولت در قبال سیل نقض توافق هستهای بوده است. رسانههای غربی هم تشدید فشارهای اقتصادی به ایران را نتیجه عدم واکنش تهران در پاسخ به تحریمهای قبلی و جسور شدن آمریکا به واسطه انفعال ایران توصیف میکنند. دولت و برجام گویا به دو یار جدا نشدنی تبدیل شدهاند. رویه غلط دولت فرصتهای بسیاری را هدر داد و خسارات سنگینی به کشور وارد کرد. دولت باید پاسخ دهد قربانی کردن منافع ملی پای متاع سیاسی تا کی ادامه مییابد؟ معطل ماندن اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی پیامد همین رویکرد بوده است. مردم گرفتار گرانی افسار گسیخته و تنگنای معیشت شدهاند. دولت به جای «حفظ برجام به هر قیمت» و تیرباران منتقدان، هرچه زودتر باید از این مشی دست بکشد و با اتکا بر توان داخلی ظرفیتهای بومی را فعال کند تا میوهها و مواهب اقتصاد مقاومتی به بار نشیند. ماندن در برجام چه دیروز چه امروز چه فردا بازی در کدام زمین است؟ زمین منافع ملی ما یا زمین منافع آمریکا و اروپا؟