اخبار ویژه
اذعان روزنامه کارگزاران به نفاق درباره ناطق نوری
یادداشت محمد قوچانی سردبیر ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران نفاق این طیف در قبال ناطق نوری را فاش میکند.
روزنامه جوان نوشت: سردبیر روزنامه سازندگی در مطلبی طولانی تلاش نموده وضع امروز آرایش سیاسی ایران را به ۱۳۷۵-۱۳۷۶ ببرد و حسن حبیبی، حسن روحانی و هاشمی را حامیان خاتمی معرفی کند.
محمد قوچانی البته حواسش نیست که نفاق برخیها را نسبت به ناطق در آن موقع لو میدهد و مغازهای چهارنبش از هاشمی به نمایش میگذارد. طبق گفته فلاحیان که وقتی خبرنگاری از وی درباره هاشمی سؤال میکند، ضمن تمجید میگوید: «البته بعضی وقتها میکشد توی خاکی.» خبرنگار میپرسد یعنی چه؟ و پاسخ میدهد همین حمایت از خاتمی. در نقطه مقابل سیدرضا تقوی در دوران تبلیغات ریاستجمهوری ۱۳۷۶ میگوید: هر جلسهای در جامعه روحانیت داشتیم اولین کسی که اصرار بر ناطق داشت هاشمی بود. این دوگانه مغازه چهارنبشی از هاشمی ارائه میکند که قوچانی درصدد ماستمالی آن است. البته ناطقنوری در روی صحنه سیاسی نماینده مسیر هاشمی معرفی شد و سوخت. اینکه ناطق بر مسیر هاشمی اصرار کند و هاشمی بساط پالودهخوری را جای دیگری پهن کرده باشد از نظر اخلاقی خود حجتی است برای منتقدان او. اما اینکه روحانی را در لیست راست آن روز نگذاشتند به دلیل این بود که همان موقع لیبرال شناخته شد. چیزی که امروز دال مرکزی در گفتمان سیاسی حزب کارگزاران (حزب متبوع محمد قوچانی) محسوب میشود.
یادآور میشود اصلاحطلبان در انتخابات سال76 به دور خاتمی جمع شدند. آنها شعار میدادند «مجلس زوری نمیخوایم، ناطق نوری نمیخوایم». اما همین طیف در سالهای اخیر تظاهر به حمایت از ناطق نوری کردند.
روحانی نتوانست وقت آن است که خودم بیایم!
علی مطهری میگوید ممکن است برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوم.
وی در مصاحبه با شفقنا و در پاسخ این سؤال که «آیا برای کاندیداتوری ریاست جمهوری به شما درخواستهایی هم شده است؟ چون برخی جلساتی هم گذاشتهاند. اما نسبت به شما چه اندازه این درخواستها مطرح بوده است؟»، وی میگوید: برای ریاست جمهوری که از بسیاری افراد درخواست بوده و هست. درباره من هم بوده است. صحبتهایی وجود دارد ولی من جایی وارد شدهام که احساس ضرورت کردهام و احساس اینکه از غیر من برای اینکار برنمیآید. فکر کردهام این کار غیر از من برنمیآید و کسی دیگر نیست و باید وارد شد.
وی میافزاید: کاندیداتوری مجلس نیز به همین دلیل بود من احساس کردم کارهایی میتوانم انجام بدهم که از دیگران برنمیآید لذا برای مجلس هشتم به همین صورت ورود داشتم و در مجلس نهم نیز اتفاقاتی افتاده بود که اگر نمیآمدم نوعی عقب نشینی تلقی میشد چون اصولگراها من را از لیست حذف کرده بودند که آمدم و مستقل ورود کردم و رای آوردم و یا برای نایب رئیسی وقتی احساس کردم که من رای داشته باشم و اگر نیایم برخی از افرادی که احساس میکنم تندرو هستند ممکن است رای آورند آمدم لذا اگر کسی همفکر من بود و میدانستم رای میآورد نمیآمدم من اگر آزاد باشم در مقام یک نماینده معمولی بهتر میتوانم کار کنم. ولی حس کردم اگر نیایم تندروها میآیند و به همین دلیل آمدم. در بحث ریاست جمهوری هم همینطور است. باید به شرایط آن روز نگاه کنیم و ببینیم چه افرادی در میان کاندیداها وجود دارد. افراد تندرو داریم یا افراد خوشفکری داریم که رای ندارند یا مثلا اگر احساس کنم آنجا جایی است که باید بیایم و ممکن است من رای داشته باشم ولی کسی دیگر رای ندارد در چنین شرایطی ممکن است حضور پیدا میکنم. «به صورت مستقل» حالا ببینیم چه میشود.
اظهارات متوهمانه علی مطهری در حالی است که دولت و رئیسجمهور مورد حمایت وی، اکنون تورمی بیسابقه را در کنار رکود اقتصادی و سوءمدیریت شدید برجای گذاشته و بنابر تضرع علی صوفی وزیر دولت اصلاحات، محبوبیت عمومی آن زیر 10 درصد است. بنابراین باید به علی مطهری گفت فعلاً پاسخگوی همین دولت و رئیسجمهوری که هزینههایش را به مردم تحمیل کردهاید، باشید، تا بعد.
علی مطهری از جمله بزک کنندگان توافق یک طرفه برجام با وجود بیاطلاعی از محتوای آن بود.
چه کسانی با ترویج جنگهراسی در زمین ترامپ بازی کردند؟
در حالی که برخی رسانههای مدعی حمایت از دولت و حتی بعضاً خود دولتمردان در گذشته اقدام به جنگهراسی کردهاند، وزیر پیشین ارشاد در دولت روحانی تصریح کرد: هرکس با جنگهراسی، دل مردم را خالی میکند، در زمین ترامپ توپ میزند.
صالحی امیری در گفتوگو با خبر آنلاین گفت: آمریکاییها با دامنزدن به شایعاتی چون تهدید نظامی و احتمال جنگ و فشار روانی میخواهند باعث ایجاد شکاف در جامعه ایران شوند. میخواهند جامعه را دچار یاس و انفعال کنند. آنها با این ایجاد وحشت جامعه داخلی ایران، روی فضای شایعه و جنگ روانی بیش از دو استراتژی دیگر برنامهریزی کردهاند.
وی میافزاید: آنها فعلا نه استراتژی جنگ دارند، نه توانش را دارند و نه تجربه مخمصههای قبلیشان اجازه ورود به چنین فازی را برایشان مقدور میکند. تجربه عراق و افغانستان درس بزرگی برایشان بوده و البته ایران هم بهعنوان یک قدرت بزرگ منطقهای با زیرساختهای متفاوت و سرمایه اجتماعی و پایگاهی و قدرت نظامی متفاوت از این دولتها، هدفی نیست که آمریکاییها خبطهای گذشتهشان را باز تکرار کنند. بهخصوص که از یاد نبریم اهداف و پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه به سادگی در تیررس ایران است.
اظهارات صالحی امیری در حالی است که شخص رئیس جمهور در مقاطع مختلف از جمله در انتخابات ریاست جمهوری 96، اقدام به ترویج جنگهراسی کرد و مدعی شد وی بوده که سایه جنگ را از سر کشور برداشته است. نشریات مدعی حمایت از دولت نیز در ترویج جنگهراسی موهوم نقش فعالی ایفا کرده و همواره مدعی شدهاند برای فرار از جنگ مدعایی باید به مذاکره و توافق به هر قیمت (ولو با وجود نقص کامل برجام و عدم اجرای تعهدات به آن از سوی غرب) تن داد.
بازی دولت بیسخنگو با اعصاب مردم
سوء مدیریت و بیتدبیری دولت درباره موضوع بنزین، صدای روزنامههای همسو را نیز درآورده است.
روزنامه دولتی ایران با اشاره به التهاب ایجاد شده در روز چهارشنبه گذشته نوشت: تکذیب آغاز مرحله سهمیهبندی بنزین مانع از شیوع نگرانی و دامن زدن به تب و تاب مردم و بازار نشد. چنان تصاویر و کلیپهایی از صفهای شلوغ مردم در برابر پمپ بنزینها گویای همین ادعاست. این ماجرا یک بار دیگر نقدهای وارد شده به سیستم اطلاعرسانی دولت را یادآور و جدی بودن آن را آشکار کرد.
سخن این مجال کم و کیف سهمیهبندی بنزین و زمان اجرای آن یا منتفی شدن آن نیست بلکه کیفیت اطلاعرسانی دولت و ارتباط آن با رسانههاست. همین ضعف اساسی است که در بزنگاههایی مثل شرایط فعلی، شرایط میدانداری رسانههای منتقد و مخالف دولت را فراهم میآورد و دولتیها در موقعیت واکنشی قرار میگیرند.
در حالی که انتظار میرود مسئولان دولتی برای اجرای تصمیمهای مهم همچون سهمیهبندی پیوستهای رسانهای هم داشته باشند و در دیدار با رسانهایها استدلالها و ضرورتهای منجر به تصمیم یاد شده را تبیین کنند تا از این طریق جامعه هم بتدریج در جریان مزایا و آسیبهای احتمالی آن قرار گیرند. نه اینکه به یکباره اعلام شود فلان تصمیم از فردا اجرا میشود.
در همین حال روزنامه همشهری با انتقاد از عملکرد دولت نوشته خبر تعویق زمان آغاز سهمیهبندی بنزین به اعتماد عمومی مردم آسیب رسانده و نشان داد تا چه میزان جامعه در برابر خبرهای تأیید نشده و سکوت معنادار دولتیها حساسیت دارد و این پرسش را به همراه دارد. چرا دولت 24ساعت سکوت کرد و پس از آن به جای توضیح بیشتر اعلام کرد که جزئیات در روزهای آینده اطلاعرسانی خواهد شد؟ راستی خبر را چه فرد یا افرادی لو دادهاند و چه کسانی در پشت درهای بسته درباره بنزین تصمیمگیری میکنند؟
دولت ماههاست که سخنگو ندارد و همین مسئله باعث شده تا یک منبع آگاه در وزارت نفت بگوید: تاکنون ابلاغیهای از دولت مبنی بر افزایش قیمت بنزین دریافت نکردهایم. نتیجه دولت بدون سخنگو دستکم در مواقع حساس نظیر تصمیمگیری درباره بنزین بروز گمانهزنیها و شایعات و شوک به مردم است. یادآور میشود دولت ۱۰ ماه است که سخنگو ندارد!
نفوذیها در فضای مجازی مأمور موثرنمایی حربههای ناکارآمد آمریکا
«دادن آدرسهای غلط و دروغین به مردم، خطرناکتر از تهدید و تحریمهای ناکارآمد دشمن است».
روزنامه وطن امروز در یادداشتی نوشت: در تمام یک دهه گذشته، آمریکا تا جایی که توانسته تلاش کرده زیرساختهای ارتباط، تغذیه و کنترل افکار عمومی در ایران را تحت کنترل خود بگیرد و به اشغال دربیاورد. هم در بعد نرمافزاری، یعنی طراحیهای سیاسی، روانی و رسانهای که بتواند همه یا بخشهایی از مردم را در ایران در مقابل نظام بسیج و الگوی رفتار آنها را رادیکال کند و هم در بعد سختافزاری، با توسعه پلتفرمهایی که اساسا به زندگی دستهجمعی مردم در ایران شکل میدهند.
توسعه شبکههای اجتماعی موبایلی در ایران و رواج بیسابقه و انفجاری آن و سپس انتقال کارکردهای حکومتی به مجموعههای اینترنتی که اساسا معلوم نیست به یکباره از کجا سبز شدند و به کجا متعهد هستند، در واقع زیرساخت سختافزاری کنترل افکار عمومی در ایران را فراهم آورده است. به لطف کوتاهی یا شاید هم طراحی کسانی در ایران، اکنون بخش بزرگی از زندگی مردم روی پلتفرمهایی شکل گرفته که نه از قوانین ایران تبعیت میکنند، نه تعهدی به منافع ملی یا فردی ایرانیان دارند، نه اساسا دسترسی به آنها هست و مذاکرهای با آنها میتوان کرد و نه کسی میداند برای این میلیونها نفری که زندگی مجازی خود را در محیط اختصاصی آنها ساختهاند، چه نقشهای کشیدهاند. یک لحظه فکر کنید از توئیتر و فیسبوک در سال 88 تا تلگرام و اینستاگرام در سال 98، چه راهی طی شده و فاصله چقدر است تا دریابید در این مدت دشمن چه طرحریزی ویژه و عمیقی برای به دست گرفتن زیرساخت ارتباطی افکار عمومی در ایران و حاکم کردن یک فرهنگ شبکهای بر آن انجام داده و پیادهسازی کرده است.
شکل بازی اکنون اینگونه است که دشمن در فضای حقیقی همه ابزارهای خود را به کار گرفته تا فشار تولید کند و در فضای مجازی این فشار را به انواع دوقطبیها و سازشطلبیها ترجمه میکند.
از این منظر، ما در واقع درگیر یک نبرد ادراکی و محاسباتی عظیم هستیم.
کلید این بازی در امیدی است که آمریکا به غربگرایان ایرانی بسته تا سر بزنگاه فضا را دوقطبی کنند، مردم را ناامید و مأیوس کنند، مقاومت را بیحاصل جلوه دهند، خطرها را بزرگ و فرصتها را کوچکنمایی کنند و با خلق یک هیجان مصنوعی پرشدت، فشارها را به نتیجهای که آمریکا خواهان آن است برسانند.
دولت آمریکا میداند گزینه تحریم بویژه با وضعی که ترامپ ایجاد کرده روز به روز ناکارآمدتر میشود اما باز صداهایی از داخل ایران برخاسته و میگوید ما توان مقاومت در مقابل تحریمها را نداریم. آمریکا میداند ایجاد یک فضای سایبر-اطلاعاتی مستقل در ایران به معنای کور کردن بخش بزرگی از توطئه طراحی شده علیه ایران است اما کسانی در داخل ایران مامورند فریاد بزنند هر کس از استقلال سایبری حرف زد طرفدار فیلترینگ است. دولت آمریکا میداند فعالیتهای اقتصادی سپاه بخش بسیار ناچیزی از اقتصاد ایران را تشکیل میدهد اما عدهای صبح تا شب توئیت میکنند و مقاله مینویسند که سپاه کل اقتصاد را تسخیر کرده و باید از آن خارج شود. آمریکا میداند ایران در منطقه خاورمیانه تقریبا سلطه 70 ساله آن را نابود کرده اما کسانی در داخل ایران چشمها را بسته و دهانها را گشودهاند که برنامه منطقهای ایران بیش از فرصت، تهدید خلق کرده است. آمریکا میداند استانداردهای FATF با یک کشور تحت تحریم چه میکند اما در داخل کسانی میگویند FATF تنها راه نجات اقتصاد ایران است. دولت آمریکا میداند مذاکرهای در کار نیست و هدف فروپاشی ایران است اما کسانی مامورند مذاکره را تنها راه ممکن نشان دهند.
آدرسهای غلط، خطرناکتر از تحریمها و تهدیدهاست و کسانی که این آدرسها را تولید و ترویج میکنند از سربازان ارتش آمریکا برای ملت ایران خطرناکترند.
علت گرانی بیدلیل ضعف نظارت نیست، فقدان آن است
یک روزنامه حامی دولت، ضعف نظارت را علت اصلی گرانی و تورم توصیف کرد. روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان «اوج بیعملی در برخورد با سودجویان» مینویسد: در کمتر از یک ماه گذشته، قیمت خودروهای داخلی از 30 تا 50 درصد و در بعضی موارد تا 100 درصد افزایش داشت. این افزایش قیمت صاحبنظران صنعت خودرو یک التهاب کاذب میدانند که عمدتاً ناشی از ضعف نظارت است.
بهنظر میرسد بهتر است بهجای ضعف نظارت از عنوان «فقدان نظارت» استفاده شود. کارخانجات خودروسازی، حاضر نیستند خودروهای تولیدی خود را با روشی مشخص مستقیماً به دست مصرفکنندگان واقعی برسانند و در این میان، دلالان از فرصتی که تولیدکنندگان خودرو برای آنها ایجاد میکنند حداکثر سوءاستفاده را بهعمل میآورند و هر قیمتی که دلخواهشان است روی خودروها میگذارند.
ساز وکار فروش اینترنتی هم بگونهای است که مصرفکنندگان واقعی خودرو نمیتوانند در زمان اعلام شده برای ثبتنام کاری از پیش ببرند و بهمحض اینکه وارد سایت میشوند، با اعلام بهفروش رفتن کامل خودروهای عرضه شده مواجه میشوند! تردیدی وجود ندارد که در این ماجرا دستی در کار است که نمیگذارد خریداران واقعی خودرو از فرصت تعیینشده برای خرید استفاده کنند و در نتیجه فقط افراد موردنظر میتوانند خودروهای عرضهشده را خریداری نمایند و با افزایش کاذب قیمتها سودهای کلان بادآوردهای را به جیب بزنند.
عوارض این وضعیت، فقط در خودرو خلاصه نمیشود و به سایر کالاها هم سرایت میکند. وقتی در بازار خودرو چنین التهابی پدید میآید، کالاهای دیگر هم از آن تأثیر میگیرند.
عارضه منفی دیگر این است که با استمرار این وضعیت، فاصله طبقاتی بیشتر میشود.
یادداشت محمد قوچانی سردبیر ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران نفاق این طیف در قبال ناطق نوری را فاش میکند.
روزنامه جوان نوشت: سردبیر روزنامه سازندگی در مطلبی طولانی تلاش نموده وضع امروز آرایش سیاسی ایران را به ۱۳۷۵-۱۳۷۶ ببرد و حسن حبیبی، حسن روحانی و هاشمی را حامیان خاتمی معرفی کند.
محمد قوچانی البته حواسش نیست که نفاق برخیها را نسبت به ناطق در آن موقع لو میدهد و مغازهای چهارنبش از هاشمی به نمایش میگذارد. طبق گفته فلاحیان که وقتی خبرنگاری از وی درباره هاشمی سؤال میکند، ضمن تمجید میگوید: «البته بعضی وقتها میکشد توی خاکی.» خبرنگار میپرسد یعنی چه؟ و پاسخ میدهد همین حمایت از خاتمی. در نقطه مقابل سیدرضا تقوی در دوران تبلیغات ریاستجمهوری ۱۳۷۶ میگوید: هر جلسهای در جامعه روحانیت داشتیم اولین کسی که اصرار بر ناطق داشت هاشمی بود. این دوگانه مغازه چهارنبشی از هاشمی ارائه میکند که قوچانی درصدد ماستمالی آن است. البته ناطقنوری در روی صحنه سیاسی نماینده مسیر هاشمی معرفی شد و سوخت. اینکه ناطق بر مسیر هاشمی اصرار کند و هاشمی بساط پالودهخوری را جای دیگری پهن کرده باشد از نظر اخلاقی خود حجتی است برای منتقدان او. اما اینکه روحانی را در لیست راست آن روز نگذاشتند به دلیل این بود که همان موقع لیبرال شناخته شد. چیزی که امروز دال مرکزی در گفتمان سیاسی حزب کارگزاران (حزب متبوع محمد قوچانی) محسوب میشود.
یادآور میشود اصلاحطلبان در انتخابات سال76 به دور خاتمی جمع شدند. آنها شعار میدادند «مجلس زوری نمیخوایم، ناطق نوری نمیخوایم». اما همین طیف در سالهای اخیر تظاهر به حمایت از ناطق نوری کردند.
روحانی نتوانست وقت آن است که خودم بیایم!
علی مطهری میگوید ممکن است برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوم.
وی در مصاحبه با شفقنا و در پاسخ این سؤال که «آیا برای کاندیداتوری ریاست جمهوری به شما درخواستهایی هم شده است؟ چون برخی جلساتی هم گذاشتهاند. اما نسبت به شما چه اندازه این درخواستها مطرح بوده است؟»، وی میگوید: برای ریاست جمهوری که از بسیاری افراد درخواست بوده و هست. درباره من هم بوده است. صحبتهایی وجود دارد ولی من جایی وارد شدهام که احساس ضرورت کردهام و احساس اینکه از غیر من برای اینکار برنمیآید. فکر کردهام این کار غیر از من برنمیآید و کسی دیگر نیست و باید وارد شد.
وی میافزاید: کاندیداتوری مجلس نیز به همین دلیل بود من احساس کردم کارهایی میتوانم انجام بدهم که از دیگران برنمیآید لذا برای مجلس هشتم به همین صورت ورود داشتم و در مجلس نهم نیز اتفاقاتی افتاده بود که اگر نمیآمدم نوعی عقب نشینی تلقی میشد چون اصولگراها من را از لیست حذف کرده بودند که آمدم و مستقل ورود کردم و رای آوردم و یا برای نایب رئیسی وقتی احساس کردم که من رای داشته باشم و اگر نیایم برخی از افرادی که احساس میکنم تندرو هستند ممکن است رای آورند آمدم لذا اگر کسی همفکر من بود و میدانستم رای میآورد نمیآمدم من اگر آزاد باشم در مقام یک نماینده معمولی بهتر میتوانم کار کنم. ولی حس کردم اگر نیایم تندروها میآیند و به همین دلیل آمدم. در بحث ریاست جمهوری هم همینطور است. باید به شرایط آن روز نگاه کنیم و ببینیم چه افرادی در میان کاندیداها وجود دارد. افراد تندرو داریم یا افراد خوشفکری داریم که رای ندارند یا مثلا اگر احساس کنم آنجا جایی است که باید بیایم و ممکن است من رای داشته باشم ولی کسی دیگر رای ندارد در چنین شرایطی ممکن است حضور پیدا میکنم. «به صورت مستقل» حالا ببینیم چه میشود.
اظهارات متوهمانه علی مطهری در حالی است که دولت و رئیسجمهور مورد حمایت وی، اکنون تورمی بیسابقه را در کنار رکود اقتصادی و سوءمدیریت شدید برجای گذاشته و بنابر تضرع علی صوفی وزیر دولت اصلاحات، محبوبیت عمومی آن زیر 10 درصد است. بنابراین باید به علی مطهری گفت فعلاً پاسخگوی همین دولت و رئیسجمهوری که هزینههایش را به مردم تحمیل کردهاید، باشید، تا بعد.
علی مطهری از جمله بزک کنندگان توافق یک طرفه برجام با وجود بیاطلاعی از محتوای آن بود.
چه کسانی با ترویج جنگهراسی در زمین ترامپ بازی کردند؟
در حالی که برخی رسانههای مدعی حمایت از دولت و حتی بعضاً خود دولتمردان در گذشته اقدام به جنگهراسی کردهاند، وزیر پیشین ارشاد در دولت روحانی تصریح کرد: هرکس با جنگهراسی، دل مردم را خالی میکند، در زمین ترامپ توپ میزند.
صالحی امیری در گفتوگو با خبر آنلاین گفت: آمریکاییها با دامنزدن به شایعاتی چون تهدید نظامی و احتمال جنگ و فشار روانی میخواهند باعث ایجاد شکاف در جامعه ایران شوند. میخواهند جامعه را دچار یاس و انفعال کنند. آنها با این ایجاد وحشت جامعه داخلی ایران، روی فضای شایعه و جنگ روانی بیش از دو استراتژی دیگر برنامهریزی کردهاند.
وی میافزاید: آنها فعلا نه استراتژی جنگ دارند، نه توانش را دارند و نه تجربه مخمصههای قبلیشان اجازه ورود به چنین فازی را برایشان مقدور میکند. تجربه عراق و افغانستان درس بزرگی برایشان بوده و البته ایران هم بهعنوان یک قدرت بزرگ منطقهای با زیرساختهای متفاوت و سرمایه اجتماعی و پایگاهی و قدرت نظامی متفاوت از این دولتها، هدفی نیست که آمریکاییها خبطهای گذشتهشان را باز تکرار کنند. بهخصوص که از یاد نبریم اهداف و پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه به سادگی در تیررس ایران است.
اظهارات صالحی امیری در حالی است که شخص رئیس جمهور در مقاطع مختلف از جمله در انتخابات ریاست جمهوری 96، اقدام به ترویج جنگهراسی کرد و مدعی شد وی بوده که سایه جنگ را از سر کشور برداشته است. نشریات مدعی حمایت از دولت نیز در ترویج جنگهراسی موهوم نقش فعالی ایفا کرده و همواره مدعی شدهاند برای فرار از جنگ مدعایی باید به مذاکره و توافق به هر قیمت (ولو با وجود نقص کامل برجام و عدم اجرای تعهدات به آن از سوی غرب) تن داد.
بازی دولت بیسخنگو با اعصاب مردم
سوء مدیریت و بیتدبیری دولت درباره موضوع بنزین، صدای روزنامههای همسو را نیز درآورده است.
روزنامه دولتی ایران با اشاره به التهاب ایجاد شده در روز چهارشنبه گذشته نوشت: تکذیب آغاز مرحله سهمیهبندی بنزین مانع از شیوع نگرانی و دامن زدن به تب و تاب مردم و بازار نشد. چنان تصاویر و کلیپهایی از صفهای شلوغ مردم در برابر پمپ بنزینها گویای همین ادعاست. این ماجرا یک بار دیگر نقدهای وارد شده به سیستم اطلاعرسانی دولت را یادآور و جدی بودن آن را آشکار کرد.
سخن این مجال کم و کیف سهمیهبندی بنزین و زمان اجرای آن یا منتفی شدن آن نیست بلکه کیفیت اطلاعرسانی دولت و ارتباط آن با رسانههاست. همین ضعف اساسی است که در بزنگاههایی مثل شرایط فعلی، شرایط میدانداری رسانههای منتقد و مخالف دولت را فراهم میآورد و دولتیها در موقعیت واکنشی قرار میگیرند.
در حالی که انتظار میرود مسئولان دولتی برای اجرای تصمیمهای مهم همچون سهمیهبندی پیوستهای رسانهای هم داشته باشند و در دیدار با رسانهایها استدلالها و ضرورتهای منجر به تصمیم یاد شده را تبیین کنند تا از این طریق جامعه هم بتدریج در جریان مزایا و آسیبهای احتمالی آن قرار گیرند. نه اینکه به یکباره اعلام شود فلان تصمیم از فردا اجرا میشود.
در همین حال روزنامه همشهری با انتقاد از عملکرد دولت نوشته خبر تعویق زمان آغاز سهمیهبندی بنزین به اعتماد عمومی مردم آسیب رسانده و نشان داد تا چه میزان جامعه در برابر خبرهای تأیید نشده و سکوت معنادار دولتیها حساسیت دارد و این پرسش را به همراه دارد. چرا دولت 24ساعت سکوت کرد و پس از آن به جای توضیح بیشتر اعلام کرد که جزئیات در روزهای آینده اطلاعرسانی خواهد شد؟ راستی خبر را چه فرد یا افرادی لو دادهاند و چه کسانی در پشت درهای بسته درباره بنزین تصمیمگیری میکنند؟
دولت ماههاست که سخنگو ندارد و همین مسئله باعث شده تا یک منبع آگاه در وزارت نفت بگوید: تاکنون ابلاغیهای از دولت مبنی بر افزایش قیمت بنزین دریافت نکردهایم. نتیجه دولت بدون سخنگو دستکم در مواقع حساس نظیر تصمیمگیری درباره بنزین بروز گمانهزنیها و شایعات و شوک به مردم است. یادآور میشود دولت ۱۰ ماه است که سخنگو ندارد!
نفوذیها در فضای مجازی مأمور موثرنمایی حربههای ناکارآمد آمریکا
«دادن آدرسهای غلط و دروغین به مردم، خطرناکتر از تهدید و تحریمهای ناکارآمد دشمن است».
روزنامه وطن امروز در یادداشتی نوشت: در تمام یک دهه گذشته، آمریکا تا جایی که توانسته تلاش کرده زیرساختهای ارتباط، تغذیه و کنترل افکار عمومی در ایران را تحت کنترل خود بگیرد و به اشغال دربیاورد. هم در بعد نرمافزاری، یعنی طراحیهای سیاسی، روانی و رسانهای که بتواند همه یا بخشهایی از مردم را در ایران در مقابل نظام بسیج و الگوی رفتار آنها را رادیکال کند و هم در بعد سختافزاری، با توسعه پلتفرمهایی که اساسا به زندگی دستهجمعی مردم در ایران شکل میدهند.
توسعه شبکههای اجتماعی موبایلی در ایران و رواج بیسابقه و انفجاری آن و سپس انتقال کارکردهای حکومتی به مجموعههای اینترنتی که اساسا معلوم نیست به یکباره از کجا سبز شدند و به کجا متعهد هستند، در واقع زیرساخت سختافزاری کنترل افکار عمومی در ایران را فراهم آورده است. به لطف کوتاهی یا شاید هم طراحی کسانی در ایران، اکنون بخش بزرگی از زندگی مردم روی پلتفرمهایی شکل گرفته که نه از قوانین ایران تبعیت میکنند، نه تعهدی به منافع ملی یا فردی ایرانیان دارند، نه اساسا دسترسی به آنها هست و مذاکرهای با آنها میتوان کرد و نه کسی میداند برای این میلیونها نفری که زندگی مجازی خود را در محیط اختصاصی آنها ساختهاند، چه نقشهای کشیدهاند. یک لحظه فکر کنید از توئیتر و فیسبوک در سال 88 تا تلگرام و اینستاگرام در سال 98، چه راهی طی شده و فاصله چقدر است تا دریابید در این مدت دشمن چه طرحریزی ویژه و عمیقی برای به دست گرفتن زیرساخت ارتباطی افکار عمومی در ایران و حاکم کردن یک فرهنگ شبکهای بر آن انجام داده و پیادهسازی کرده است.
شکل بازی اکنون اینگونه است که دشمن در فضای حقیقی همه ابزارهای خود را به کار گرفته تا فشار تولید کند و در فضای مجازی این فشار را به انواع دوقطبیها و سازشطلبیها ترجمه میکند.
از این منظر، ما در واقع درگیر یک نبرد ادراکی و محاسباتی عظیم هستیم.
کلید این بازی در امیدی است که آمریکا به غربگرایان ایرانی بسته تا سر بزنگاه فضا را دوقطبی کنند، مردم را ناامید و مأیوس کنند، مقاومت را بیحاصل جلوه دهند، خطرها را بزرگ و فرصتها را کوچکنمایی کنند و با خلق یک هیجان مصنوعی پرشدت، فشارها را به نتیجهای که آمریکا خواهان آن است برسانند.
دولت آمریکا میداند گزینه تحریم بویژه با وضعی که ترامپ ایجاد کرده روز به روز ناکارآمدتر میشود اما باز صداهایی از داخل ایران برخاسته و میگوید ما توان مقاومت در مقابل تحریمها را نداریم. آمریکا میداند ایجاد یک فضای سایبر-اطلاعاتی مستقل در ایران به معنای کور کردن بخش بزرگی از توطئه طراحی شده علیه ایران است اما کسانی در داخل ایران مامورند فریاد بزنند هر کس از استقلال سایبری حرف زد طرفدار فیلترینگ است. دولت آمریکا میداند فعالیتهای اقتصادی سپاه بخش بسیار ناچیزی از اقتصاد ایران را تشکیل میدهد اما عدهای صبح تا شب توئیت میکنند و مقاله مینویسند که سپاه کل اقتصاد را تسخیر کرده و باید از آن خارج شود. آمریکا میداند ایران در منطقه خاورمیانه تقریبا سلطه 70 ساله آن را نابود کرده اما کسانی در داخل ایران چشمها را بسته و دهانها را گشودهاند که برنامه منطقهای ایران بیش از فرصت، تهدید خلق کرده است. آمریکا میداند استانداردهای FATF با یک کشور تحت تحریم چه میکند اما در داخل کسانی میگویند FATF تنها راه نجات اقتصاد ایران است. دولت آمریکا میداند مذاکرهای در کار نیست و هدف فروپاشی ایران است اما کسانی مامورند مذاکره را تنها راه ممکن نشان دهند.
آدرسهای غلط، خطرناکتر از تحریمها و تهدیدهاست و کسانی که این آدرسها را تولید و ترویج میکنند از سربازان ارتش آمریکا برای ملت ایران خطرناکترند.
علت گرانی بیدلیل ضعف نظارت نیست، فقدان آن است
یک روزنامه حامی دولت، ضعف نظارت را علت اصلی گرانی و تورم توصیف کرد. روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان «اوج بیعملی در برخورد با سودجویان» مینویسد: در کمتر از یک ماه گذشته، قیمت خودروهای داخلی از 30 تا 50 درصد و در بعضی موارد تا 100 درصد افزایش داشت. این افزایش قیمت صاحبنظران صنعت خودرو یک التهاب کاذب میدانند که عمدتاً ناشی از ضعف نظارت است.
بهنظر میرسد بهتر است بهجای ضعف نظارت از عنوان «فقدان نظارت» استفاده شود. کارخانجات خودروسازی، حاضر نیستند خودروهای تولیدی خود را با روشی مشخص مستقیماً به دست مصرفکنندگان واقعی برسانند و در این میان، دلالان از فرصتی که تولیدکنندگان خودرو برای آنها ایجاد میکنند حداکثر سوءاستفاده را بهعمل میآورند و هر قیمتی که دلخواهشان است روی خودروها میگذارند.
ساز وکار فروش اینترنتی هم بگونهای است که مصرفکنندگان واقعی خودرو نمیتوانند در زمان اعلام شده برای ثبتنام کاری از پیش ببرند و بهمحض اینکه وارد سایت میشوند، با اعلام بهفروش رفتن کامل خودروهای عرضه شده مواجه میشوند! تردیدی وجود ندارد که در این ماجرا دستی در کار است که نمیگذارد خریداران واقعی خودرو از فرصت تعیینشده برای خرید استفاده کنند و در نتیجه فقط افراد موردنظر میتوانند خودروهای عرضهشده را خریداری نمایند و با افزایش کاذب قیمتها سودهای کلان بادآوردهای را به جیب بزنند.
عوارض این وضعیت، فقط در خودرو خلاصه نمیشود و به سایر کالاها هم سرایت میکند. وقتی در بازار خودرو چنین التهابی پدید میآید، کالاهای دیگر هم از آن تأثیر میگیرند.
عارضه منفی دیگر این است که با استمرار این وضعیت، فاصله طبقاتی بیشتر میشود.