انتقال ارزشهای ایرانی- اسلامی از طریق رمان تاریخی به نسل امروز-بخش پایانی
ضرورت پیوند بین تاریخ و ادبیات در خلق رمان تاریخی
گالیا توانگر
داستان نویس و مورخ هر دو سر و کارشان با روایت است، اما داستان نویس میخواهد خلق هنری داشته باشد، لذا قوه تخیل و خلاقیت را در خود شعلهور ساخته و به توصیف صحنه، شخصیت و اتفاقات میپردازد، در حالی که مورخ گزارشگر محض تاریخ است و صرفا آنچه را که در گذشته رخ داده روایت میکند. بنابراین پیوند بین داستان و تاریخ باید بهگونهای صورت پذیرد که هم خلق ادبی با تکیه بر جنبههای هنری داستان نویسی اتفاق بیفتد و هم از آنچه در گذشته رخ داده بهره گرفته شود.
با مروراشکال مختلف داستان به این نتیجه میرسیم که اگر بخواهیم بین تاریخ و اشکال مدرن داستانی پیوند عمیقی برقرار کنیم که هم لذت تفننی بودن به مخاطب ببخشد، هم ارزش ادبی والایی داشته باشد و هم تا اندازهای از واقعیتهای یک دوره زمانی (تاریخی) اِلمانها، واقعیات و آنچه در گذشته اتفاق افتاده، بخشی را منتقل سازد، ناگزیریم پیوند بین رمان- که عالیترین و مطولترین نمونه داستانی است- و تاریخ را بررسی کنیم. در این سه شماره گزارش سعی شد به سؤالات زیر پاسخ روشنی داده شود:
1) معنا و مفهوم رمان تاریخی چیست؟
2) در رمان تاریخی نویسنده در بسترداستان، تاریخ را میگوید یا تنها داستان پردازی میکند؟
3) برای نوشتن رمان تاریخی با چه موانعی روبهروییم و باید چه ملزوماتی را در نظر بگیریم؟
4) شگردهای داستاننویسی و روایت در خلق رمان تاریخی چگونه نمود مییابند؟
5) سودمندی رمان تاریخی برای مخاطبین چه میتواند باشد؟
جای خالی پیوند بین مورخین
و نویسندگان
رمان نویس تاریخی به گذشته نظر داشته و از این لحاظ با مورخ وجهاشتراک دارد. در رمانهای تاریخی مدرن امروزی، شخصیتهای اصلی که یا خود قهرمان واقع میشوند و یا دوره و زمانه زیست آنها محور لحاظ میشود، هویت تاریخیشان محرز شناخته شده است. در رمان تاریخی میتوان محور را همین شخصیت شناخته شده قرار داد و یا شخصیت تخیلی و خود ساخته را به زمانه و دورهای که او در آن زیست میداشته، فرستاد.
مورد دیگر این است که نویسنده باید در توصیف زمان و مکان در رمان تاریخی تا آنجا که میتواند تحقیقاتی در مورد آن دوره داشته باشد و منطبق با آنچه بوده، زمان، فضا و مکان را توصیف کند. برای مثال نمیتوانیم به تن حرم قجری لباسی بپوشانیم که اساسا در آن دوره آنگونه طراحی البسه انجام نمیگرفته است. در همین مثال ساده میتوانیم به خوبی متوجه شویم که تحقیقات دقیق و توجه به جزئیات تاریخی در دوره زمانی که داستان اتفاق میاُفتد، تا چه حد میتواند به باورپذیری داستان تاریخی در نزد مخاطب کمک کند.
برای نوشتن رمان تاریخی محدودیتهای زیادی وجود دارد و کارکردن در این زمینه سخت است؛ مثلا اگر بخواهید درباره موضوعی در ۱۰ قرن پیش بنویسید باید دراین فضا قرار بگیرید. برای قرار گرفتن در آن فضا نیز نویسنده به منابع معتبر نیاز دارد، باید این امکان را داشته باشد که به موزهها حتی موزههای کشورهای دیگر سر بزند و ابزار جنگی، لباس و ظروف آن دوران را ببیند.
رسول آبادیان نویسنده درباره این که مخاطبان از رمان تاریخی استقبال میکنند یا نه؟ میگوید: «فروش بالای آثار برخی نویسندههایی که در این زمینه کار کردهاند، نشان میدهد این کتابها خواننده پیدا میکند. خواننده برخلاف تاریخ نگار و نویسنده دنبال صحت و سقم ماجرا نیست. همین که نویسنده بتواند واقعه ای را به شکل داستان بیان کند و شخصیت نیمه تاریخی و نیمه دروغی را برای مخاطبان شکل دهد، کفایت میکند. البته این موضوع درباره خواننده جدی فرق میکند؛ به او هم باید تاریخ بدهی و هم ادبیات، یعنی چیزی که ما در حال حاضر نداریم.»
وی در ادامه میگوید: «امیدوارم در سالهای آینده اعتماد رماننویس جماعت به تاریخنویسها بیشتر شود. هرچند بخش عمدهای از رمان تخیل است، این که بگوییم ۱۰ سال پیش چه خبر بوده؟ رمان تاریخی نمیشود. رمان تاریخی از بطن تاریخ و بدون هیچ خللی درمیآید. نویسنده شخصیتهای خیالی را در دل تاریخ میگنجاند، بنابراین باید یک اعتماد دوطرفه بین رمان نویس و تاریخنویس وجود داشته باشد. نویسنده رمان تاریخی را برای کسی مینویسد که حوصله خواندن تاریخ به شکل آکادمیک را ندارد.»
استخدام آموزش و پرورش
تنها گزینه دانش آموختگان تاریخ!
هماکنون تعداد زیادی دانشآموختگان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری تاریخ داریم که یا در صف انتظار استخدام آموزش و پرورش نشستهاند و یا چشم انتظار عضو هیئت علمی شدن دانشگاهها هستند. واقعا چند درصد از فارغالتحصیلان رشته تاریخ به رمان نویسی تاریخی و یا پژوهش تاریخی میاندیشند؟ هر چند در نگاه اول نمیشود از این قشر گلایهای داشت؛ چون در کشور ما رماننویسی اساسا یک حرفه محسوب نمیشود و بسترهای حمایتی وجود ندارد.
اعظمالسادات افشینفر دکترای تاریخ اسلام و فعال بسیجی در پاسخ به این سؤال که چرا دانش آموختگان علوم انسانی به ویژه -رشته تاریخ- در بازار کار از مظلومترینها هستند؟ میگوید: «متاسفانه خیلیها تصورشان این است که هر کسی رشته تاریخ را خوانده، الزاما باید برود و تنها تدریس تاریخ را داشته باشد، در صورتی که افرادی که تاریخ میخوانند، میتوانند مدیران فرهنگی خوبی باشند. سازمانهایی مثل میراث فرهنگی، خیلی مکانهای مناسبی هستند برای جذب دانشآموختگان رشته تاریخ و یا حتی پژوهشگران و رماننویسان زبدهای میتوانند باشند.
در مدیریتهای فرهنگی کسانی که تاریخ خوانده اند، میتوانند خیلی موثر باشند، حتی در دستگاههایی که مدیریت سیاسی نیاز دارد، باز آنجا هم کسانی که تاریخ خوانده اند، میتوانند خیلی موثر و مفید باشند؛ چرا که در تاریخ عبرتها خیلی زیاد است. فردی که تاریخ میخواند میتواند هم از زندگی اجتماعی مردم عبرت بگیرد، هم از عملکرد حکام و کسانی که رهبران جامعه بودند، درس بگیرد. در عرصه رماننویسی تاریخی نیز من خیلی موافق برقراری پیوند بین پژوهشگران تاریخی و داستاننویسان هستم.
بنابراین هم درعرصه مدیریت سیاسی و هم در عرصه مدیریت فرهنگی و هم در عرصه ادبیات افرادی که تاریخ خواندهاند، خیلی میتوانند کمک حال باشند، اما متاسفانه در کشور ما نگاه مثبتی به توانمندیهای کسانی که تاریخ خواندهاند، وجود ندارد.»
در سؤال دیگری از این استاد دانشگاه میپرسم: «رشته دکترای شما تاریخ اسلام است، چرا ما هنوز نتوانسته ایم با اتکا به تاریخ برای بانوان جامعه اسلامی (حتی در حد بینالمللی) الگو سازی از دل اسوههای اسلامی در تمامی جنبههای زندگی داشته باشیم؟» وی پاسخ میدهد: «این انتقاد کاملا درست است. این ضعف بزرگی است که مورخین و پژوهشگران در رشته تاریخ ما دارند. ما خوشبختانه در تاریخ اسلام زنان بزرگی داریم که در جنبههای علمی، آموزشی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... نقشآفرین بودهاند، ولی خیلی کم و کمرنگ به آنها پرداخته شده است. انشاءا... بانوانی که تاریخ خواندهاند و تخصص رشته تاریخ دارند، تلاششان در این عرصه بیشتر از بقیه باشد. حتی میتوان از وجود رمان نویسان تاریخی به ویژه رمان نویسان زن برای تحقق این مهم بهره گرفت.»
وقتی نوشتن از تاریخ
دون شخصیت میشود
امین فقیری با بیان این که داستاننویسهای ما کمتر به تاریخ توجه دارند، میگوید: «نویسندههای مشهور به تاریخ اهمیت نمیدهند و انگار دون شخصیت خود میدانند که درباره آن بنویسند.
وی با تأکید بر این که نویسندهها خیلی کمتر به تاریخ معاصر میپردازند، میگوید: «نویسندههایی که سرشان به تنشان میارزد به تاریخ اهمیت نمیدهند، شاید فکر میکنند اگر درباره تاریخ بنویسند سطح کارشان پایین میآید. مسئله این است که نویسندههای دونشخصیت خود میدانند که درباره تاریخ بنویسند و نویسندههای مشهور کمتر سراغ این موضوع میروند. این داستان نویس درباره ظرفیتهایی که رمان تاریخی میتواند در ادبیات ایجاد کند، توضیح میدهد: «توجه به تاریخ باعث افزایش کشش رمان و مشغول شدن خوانندهها میشود. معمولا نویسندهها بستر تاریخیای را انتخاب میکنند که پر از جنگ و حادثه است، زیرا قهرمانان در جنگها پرورش پیدا میکنند، مانند «جنگ و صلحِ» تولستوی. این کتاب در اصل جنگ بین فرانسه و روسیه است، اما از دل آن قهرمانانی مانند ناتاشا و آندره بیرون میآیند که شخصیتهای جالبی هستند.»
تعمیم آموزههای تاریخی
با بهرهگیری از رمان تاریخی
فرهاد کشوری داستان نویس معتقد است: «تخته پرش رمان تخیلی، واقعیت و رمان برگرفته از تاریخ، تاریخ است. رمان تاریخی مثل هر اثر داستانی شخصیت و گره و کنش و واکنش و کشمکش و تعلیق و... و اول و میانه و پایانی دارد و ماجرایی که از زاویه دید خاصی روایت میشود. گزارش تاریخی رمان نیست. قصه تاریخی اثری ماقبل رمان است و روایت تاریخی هم عناصر رمانی را ندارد. شاید بهتر باشد به جای رمان تاریخی بگوییم برگرفته از تاریخ. چون با گفتن رمان تاریخی سهم تخیل را نادیده میگیریم.»
پیوند بین داستان و تاریخ در خلق رمان تاریخی به این معنا نیست که مورخ یا نویسنده، یکی جای دیگری را بگیرد؛ بلکه به این معناست که تاریخ باید در بطن داستان غوطهور باشد و اصول داستانی مدرن طبق تعاریف و چهارچوبهای ارائه شده، توسط نویسندگان رمانهای تاریخی اعمال گردد.
داستانهای تاریخی نقش بسیار زیادی در تعمیم آموزههای تاریخی به خصوص در بین عامه مردم دارد؛ بنابراین لازم است نویسنده به خوبی با تاریخ دوره مورد نظر آشنا باشد و اطلاعات خود را در خدمت آشناسازی جامعه با تاریخ قرار دهد. این به معنای فاصله گرفتن از زیباییهای رمان تاریخی و خیالپردازیهای نویسنده نیست؛ ولی وفاداری به فضای تاریخی بسیار مهم است.
بین تاریخ و رمان گسستگی وجود ندارد. هر دو بر پایه نظمی استوارند. تاریخ مستلزم نظم، درستی و دقت است؛ و رمان تخیل و تصور و در نهایت داستان را ارئه میدهد. داستان مدرن بر پایه نظم و چهار چوبی خاص شکل میگیرد و از چندین عنصر برای مثال: زمان، مکان، شخصیت، گره و... برخوردار است. بنابراین در آمیختگی دو عنصر تاریخ و داستان میتوان از نظم بهره بُرد و همچون آشپزی متبحر دو چاشنی تخیل و واقعیت را در هم آمیخت تا ماحصل کار که همانا رمان تاریخی است، پیش روی مخاطب هوشمند امروزی قرار گرفته و خط به خطش جاودانگی در مخیله بشریت بیافریند.
چالش واقعی نویسنده رمانهای تاریخی، تعادل پایدار بین عنصر تاریخ و شخصیتها به انضمام عناصر تخیلی و غیرواقعی و شخصیتها بدون تحتالشعاع قرار دادن یکی از این دو کفه است. رماننویس مورخ نیست که تاریخ بنویسد، البته مورخ هم نمیتواند رمان بنویسد، زیرا چیزی که بر رمان حاکم است تخیل است. رماننویس باید تخیل را اصل قرار دهد و تاریخ در درون تخیل او غوطه بخورد مانند رمان علمی- تخیلی که علم نیست، بلکه رمان است؛ تاریخ هم باید به این شکل باشد و رماننویس نباید خود را در قامت یک مورخ ببیند.