درد اقتصاد(نگاه)
محمدهادی صحرایی
«من برخلاف بعضی از تحلیلها، احتمال میدهم که دشمن برای اینکه مردم را از ادامه این راه و این حضور مأیوس و پشیمان کند، حتی مشکلات جدید اقتصادی را بر ما تحمیل نماید. هیچ بعید نیست مشکلاتی را برای فروش نفت، تهیه مواد اولیه و کالاهای ضروری به وجود آورد، تا فشار را بر مردم زیاد کند. دولت و مجلس و مسئولان باید دست به دست هم دهند و بهترین راهها و موفقترین شیوهها را جستوجو کنند، تا مشکلات اقتصادی مردم کم شود.»(۱) این سخنان استوار و آشنا، متعلق به امروز و دیروز نیست. تجربیاتی است که «برخلاف بعضی تحلیلها» در خردادماه سال 1368 توسط رهبر معظم انقلاب بیان شده است. خرداد 1368. یعنی همان ماه و سالی که به امامت امت رسیدند. در شرایطی که از اتمام جنگ تحمیلی، کمتر از یکسال میگذرد و از رحلت حضرت امام نیز کمتر از یک ماه گذشته است و کشور، تجربه جدیدی را شروع کرده و رهبر جوانی را به خود میبیند و در آغاز کار دولت اول سازندگی است.
آخر سال و با نزدیک شدن به پایان اسفند و روز ملی شدن صنعت نفت، تحلیلهای مختلف و متنوعی از، قسمتی از داستان عجیب نفت ارائه میشود که عمده آنها فارغ از عمق مسئله، تنها به بزرگداشت روز نفت میپردازند و نهایتاً در آن به تمجید از شخصیت دکتر مصدق و به ندرت آیتالله کاشانی پرداخته میشود و هرکسی از ظن خود یار نفت میشود و این روز را گرامی میدارد، ولی از «درد نفت و تفکر نفتی» و عبرتهای عجیب آن غافل است. ثروت اگرچه نعمت است و جای شکر دارد ولی اگر درگیر بیبرنامگی و تنبلی مسئولان و مردم شود، بیم آن است که خدای نخواسته به نقمتی مزمن و مستهلک تبدیل گردد. هرچند که یقیناً نعمات خدادادی نقمت نیستند ولی به قول مولوی « آب در کشتی هلاک کشتی است / آب اندر زیر کشتی پشتی است» به این معنی که باید نحوه استفاده از نعمات را دانست. مثلاً اقوامی که به فکر و بازوی خود اتکا کردند، موفقتر از کسانی بوده و هستند که همچون«بچه پولدارها» نان از عمل خویش نمیخورند. به دیگر سخن، امروزه کسی شاه معدوم را به خاطر نفت فروشی و فخرفروشی به آن تحسین نمیکند همانگونه که حاکمان حجاز را بهخاطر «گاو شیرده بودنشان» مسخره میکنند و نیز از مسئولین دولتی ما بهخاطر خامفروشی انتقاد میکنند.
روزگاری خواهد آمد که آیندگان ما را ملامت و مزاح کنند چراکه حاملهای انرژی را به جای انرژی مصرف میکنیم و به جای محصول، اصل را خوردهایم و به قول بازاریها از مایه خوردهایم؟ و... و واقعاً پاسخ ما چه خواهد بود؟ آیا نمیشود به جای خامفروشی، محصولفروشی کرد و به جای تاک و نهال، انگور و کشمش فروخت؟ از دوره پهلوی که اقتصادمان را به تمام معنا به نفت وابسته کردند، توقعی نیست. ضرورت دوران جنگ تحمیلی و نیاز مبرم کشور به درآمد موجه است. غیر از اینها، اگر به دشوار و غیرممکن بودن قطع وابستگی به صورت یکجا نیز قائل باشیم ولی بعد از این دوران، دیگر توجیهپذیر نیست که اهمالی صورت گیرد. وقتی که درد اقتصاد مشخص است و یکی از مؤثرترین درمانها هم مشخص، پس مشکل کار کجاست که صورت نمیگیرد؟ به نظر میرسد اگر از همان سالی که رهبری، سخن از مضر بودن وابستگی اقتصاد به نفت گفتند، با همت دولت و همکاری مجلس وقت، بودجه کشور سالی 3درصد وابستگی خود به نفت را کم میکرد، امروز با گذشت 30 سال از آن روز، اقتصاد کشور، 90 درصد از وابستگی مفرط به نفت رها شده بود. میدانید رهایی 90 درصدی یعنی چه؟
تأسف امروز، زمانی بیشتر میشود که بدانیم با قطع تدریجی این وابستگی، فضا و فرصت شکوفایی برای بسیاری از ظرفیتهایی ایجاد میشد که امروز در محاق فراموشی یا محال آرزوها خفتهاند. با آن کار، چه بسیار زمینههای اقتصادی جدیدی که پیش روی اقتصاد ایران گشوده میشد و چه بازارهای جدیدی که برای کشور و مردم باز میشد. پایه فرآوری صدها محصول نفتی و صدها فناوری صنعتی در ایران گذاشته میشد، خام فروشی تعطیل و محصولفروشی و معقولسازی تجارت آغاز میشد. صنایع تولیدی و تبدیلی یکی پس از دیگری درست میشد و از همه مهمتر سایه تهدید و تحریم دشمنان برداشته میشد و چماق و هویجشان بر سرشان خراب میشد و... و میتوان ساعتها در مورد این آرزوی برباد رفته سخن گفت و به دستاندرکارانی که کوتاهی کردند انتقاد کرد. واقعیت ایناست که عرصه وزارت خانههای اقتصادی و مهمی چون نفت، اصلاً و ابداً نباید محل بده بستانهای سیاسی و حزبی باشد و بهعنوان طعمه احزاب دیده شود. صندلیهای مهمی مثل سازمان برنامه و بودجه، وزارتهای اقتصاد، صمت، نفت و... جای مدیران باهوش، پاکدست و انقلابی است و اگر خدای نخواسته غیر از این باشد و بهعنوان سفرهخانه احزاب و صندوق انتخابات دیده شود، خیانتی نابخشودنی و تاریخی است.
خطر نفوذ مدیرانی که با منافع کشورِخود، بیاندیشه و بیمحابا و لقمهانگارانه رفتار کنند یقیناً بدتر از جنگ تحمیلی دشمنانِ خونخوار خواهد بود. طبیعی است، دشمنان عاقل و فریبکار با دیدن امثال این مدیرانِ فریبخوار و کارنابلد، با خوشحالی از جنگ منصرف میشوند و دیگر ننگ تجاوز را به دامن نمیخرند و چهره خشم و خشن خود را به لبخند اینان میسپارند و خود به اغوا و طراحی معاهدات الزامآور میپردازند تا بیش از جنگِ ائتلافی، تخریب کنند و به دشمن غنیمت هدیه کنند. این وجیزه، شأنی اجل از دستهبندیهای حقیر سیاسی دارد و معتقد است گرفتاری بزرگ امروز کشور، گرفتار آمدن به برخی مدیرانی است که نه از منظر شایستگی و لیاقت که از راه وابستگی و سیاست در مسند قرار گرفتهاند و این درد گران، باعث تأسفهای عمیق مردم مظلوم ایران است که آهش، از قلم منتقدین منصف به گوش میرسد و پاسخ همه اینها را نیز میتوان به شیوه نوبرانه، حتی در کمتر از 5 دقیقه هم داد «زنونابین». ولی درد ماندگار در تاریخ ایناست که چه فرصتهای بینظیری که با یک انتخاب بر فنا شدند و چه منافع و گنجهایی که پای « باغهای خیالی» فدا شدند و چه افتخاراتی که با یک «سایه ترس موهوم» از دست رفتند.
سخن حکیمانه ایناست رفیق! چوبی که امروز میخوریم بهخاطر پشت کردن به خدا و مردم و روکردن به کدخداست. همان کدخدایی که جشن ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند را به عزای کودتای 28 مرداد تبدیل کرد. همان کدخدایی که دولت ملی را پیش پای پادشاه دیکتاتور قربانی نمود و عجیب آنکه مصدق نه انقلابی بود و نه حزباللهی و نه مرگ برآمریکا گفته بود که شاه و اربابش با او چنین کردند و عجیبتر آنکه آنها که دم از ملیگرایی میزنند و به روح مصدق قسم میخورند و برایش عدیل میتراشند، باعث و بانی غربت و مرگش را فراموش کردهاند و آنها که دم از وطن میزنند، بر زخم وطن نمک میزنند. 29 اسفند سالروز ملی شدن صنعت ایران مبارک باشد ولی به شرطی که بتوانیم این ملی بودن را حفظ کنیم و درست ترجمه کنیم. نفت و مشتقاتش، چرک و خون زمین نیست که هدر بدهیم و باجی نیست که به دشمن بپردازیم. ثروتی خدادادی و متعلق به همه ایرانیان است تا انتهای تاریخ. در مصرف آن باید نهایت دقت و وسواس را به خرج داد و از دست هوسبازان سیاسی کار خارج نمود. درآمد نفت، خرجی احزاب و قلک آقازادگان برای انتخابات و آب باریکه بازنشستگی مدیران سیاسی نیست. نفت سرمایه ملی است.
نباید پرداختن به نفت، به روز تعطیل و آخر سال سپرده شود. بهگونهای که نه روزنامهای به آن بپردازد و نه کسی بتواند در هیاهوی عید، از آن احوالی بگیرد. رهبر انقلاب بارها و بارها به کراهت وابستگی اقتصاد و بودجه به نفت و ضرورت حیاتی رها شدن از این چسبندگی، سخن گفتهاند و تذکر و دستور دادهاند که به تعبیر ایشان «دولتها کارهایی را هم انجام دادهاند» ولی ظاهراً کافی نبوده و این معضل بزرگ همچنان در بین دولتهای مختلف با توجیهات مختلف دست به دست شده است و مشکل همچنان باقی است و تحریم نفت همچنان حربه ناجوانمردانه در دست دشمنان است و باعث لکنت و تبعیت از بیگانگانِ برخی که جز فروش نفت به هیچ ابتکار و درآمد دیگری نمیتوانند بیندیشند شده است. کسانی که قادر به فهم اقتصاد مقاومتی با رویکرد عالمانه درونزا و بروننگر نیستند تا چه رسد به اجرا کردن آن. واقعیت مهم ایناست که اگر ناف نفت از اقتصاد کشور بریده شود، میتوان به رشد و شکوفایی آن امید بست وگرنه، نه اقتصاد کشور رشد میکند و نه خلاقیتی پا میگیرد و برای همیشه، عدهای از ترس تحریم، تن به وابستگی و فروش منافع و منابع کشور میدهند.
رهبری یکی از «خیانتهای» رژیم گذشته را وابسته کردن اقتصاد ایران به نفت مینامد. ایشان در 13 اردیبهشت73 از آرزوی خود میگویند و تصریح میکنند که « باید درِ چاهها را ببندیم و اصلاً فرض کنیم کشور کالایی به نام نفت ندارد. ما باید اقتصاد خود را براساس کالاها و محصولات غیرنفتی بنا نهیم». ایشان در اول فروردین همان سال میگویند: «حالا فرض کنید بهجای کشورهای عربستان، ایران، اندونزی، امارات، کویت و غیره و غیره، نفت در اختیار آمریکا و انگلیس و ایتالیا و بعضی کشورهای دیگر اروپایی بود و ما میخواستیم از آنها نفت بخریم. شما را به خدا، حاضر بودند حتی یک قطره نفت به ما بدهند؟! اگر شما میخواستید یک بشکه نفت از آنها بگیرید، صد گونه شرط و شروط میگذاشتند و بعد هم به هر قیمتی که دلشان میخواست، آن را به شما میدادند! امروز همان نفت، یعنی همان مایع ذیقیمت را، با استفاده از خیانت بعضی از دولتهای تولیدکننده نفت، که دستشان در دست آنهاست، به کمترین قیمت ممکن میخرند و در واقع غارت میکنند و میبرند و از آن، همه اساس مدنیّت صنعتی کنونی را بر پا میدارند. روشناییشان از نفت ماست؛ گرمایشان از نفت ماست؛ حرکتشان از نفت ماست؛ کارخانه و مصنوعاتشان هم از نفت ماست»
مردم عزیز! این ادبیات دشمنان که رهبری به آن اشاره کردند به ادبیات امروز اروپا برای تصویب پالرمو و CFT شباهت ندارد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=28210