نگاهی به اسکار 2019 و بهترین فیلم آن (کتاب سبز)
یک کمدی درام احمقانه
فرزاد میرحمیدی
نود و یکمین دورۀ جایزۀ آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا یا همان اسکار، در حالی برگزار شد که برخلاف رویهای همیشگی، مجری آن- «کوین هارت»- به علت اظهارنظرهای گذشتهاش در شبکههای اجتماعی دربارۀ دگرباشان (همجنسگرایان) مجبور به عذرخواهی و کنارهگیری شد. این مجری و کمدین رنگینپوست در حالی از اجرای نمایش امسال کنار گذاشته شد که نود و یکمین دورۀ اسکار هم بر طبق برنامهریزیهای آکادمی علوم و هنرهای سینمایی در چند سال اخیر، دستورالعملی مشخص به خصوص در مورد رنگینپوستان داشت.
با این حال، برکناری مجری رنگینپوست امسال به علت اظهار نظرهای چند سال پیشترش، خود نشان از سرگردانی و سرگشتگی متولیان و کارگزاران سینمای ایالات متحده در مقولۀ نژادپرستی دارد. به ویژه که معمولاً اغلب فیلمهای خوبی که مستقیم و به دور از محافظهکاری برعلیه نژادپرستی یا هر گونه تبعیض اجتماعی دیگر در ایالات متحده ساخته شدهاند به طور مستقیم و ویژه جوایز اصلی در اسکار را نبردهاند1 و حتی خود فیلمسازان و کمپانیهای فیلمسازی در ایالات متحده در برابر این گونه تعارضات اجتماعی، وضعیتی ضد و نقیض و دوگانه دارند. وضعیتی که در مورد فیلمهایی همچون «دیترویت» و «بلک کلنزمن» (دیگر فیلم اسکار امسال با موضوعات نژادی) در اعماق لایهها و نشانههای متنی و پیرامتن فیلم محسوس است.
اما برندۀ بهترین فیلم امسال اسکار نیز از این قاعده مستثنا نبود، «کتاب سبز» یا «Green Book» ساختۀ «پیتر فارلی»، داستان یک پیانیست رنگینپوست است که به همراه بادیگارد و رانندۀ سفیدپوستش- که اتفاقاً از سیاهان خوشش نمیآید- به یک تور موسیقی جز- جامائیکایی در ایالتهای جنوبی آمریکا میرود. اگرچه تخیل بالای نویسندگان فیلم- «برایان کوری» و «نیک واللونگا» و خود کارگردان- در ایجاد خنده و صحنههای کمدی در دهۀ 60 در ایالتهای جنوبی آمریکا که سختترین قوانین و برخوردهای نژادپرستانه را با سیاهان داشتند، به قول آمریکاییها «Unbelievable» (باورنکردنی!) به نظر میرسد که اتفاقاً جایزۀ بهترین فیلمنامۀ غیر اقتباسی را نیز از آن فیلم کرد، با این حال خود ژانر فیلم که تلفیقی از کمیک و درام باشد، خود به تنهایی گواه نوعی تضاد و دوگانگی در باور هالیوود و سرمایهگزارانش به رویارویی با مقولۀ نژادپرستی در ایالات متحده است.
همانگونه که منتقد هالیوود ریپورتر- «تاد مک کارتی» دربارۀ فیلم میگوید: «کتاب سبز تقریباً از برخی جهات یک تناقض آشکار است. یک کمدی درام خوشساخت و دوستداشتنی که در مورد یک موسیقیدان سیاهپوست نابغه و رانندۀ سفیدپوستش در یک تور در سال 1962 در جنوب است. فیلم که در دورۀ موج تولید آثار سینمایی در موضوعات نژادی است، آن قدر رویکرد معمولی و خونسردانهای دربارۀ این داستان دارد که هر زمانی بعد از دهۀ 60 میتوانست روایت شود.» همچنین تضاد میان شخصیتها و این که چگونه این شخصیتها- به خصوص شخصیت رانندۀ سفیدپوست با بازی «ویگو مورتنسن»- و نظرش در مورد سیاهان در طول یک سفر چند روزه تغییر میکند از جمله تناقضهایی است که از چشم منتقدان دور نمانده است. «کوین لالی» از منتقدان مجلۀ بینالمللی فیلم2 در این باره مینویسد: «چیزی تقریباً گریزناپذیر در مورد این شخصیتهای واقعی که مجالی برای نمایش پیدا میکنند وجود دارد و آن این که به شدت غیر معمول، درگیرکننده و خیالی است، سفر آنها که از خصومت به دوستی عمیق میرسد.»
اما این تناقضات و دوگانگی، به هر حال برای هالیوود قابل درک است. رویکرد دوگانه و مواضع ضد و نقیضی که در تمام سطوح اجرایی، حقوقی و فرهنگی در مورد مسئلۀ تبعیض نژادی در مورد مهاجران و رنگینپوستان در جامعۀ آمریکا به چشم میخورد و به گونهای میتوان ترامپ و مواضعش در این مسائل را نمود بارز آن دانست. ترامپی که مهاجران لاتینتبار را آشغال و فاضلاب میخواند و در رویارویی نژادپرستان و مخالفان آنها در نخستین سال ریاست جمهوریاش هر دو را به یک اندازه مقصر و مستوجب شماتت میداند. اما هالیوود و صنعت عظیم فیلمسازیاش علیرغم ژستهای ضد ترامپیاش، خوب میداند که عمده سرمایهگزاران و کارفرمایانش، لابیهایی هستند که پشت سر ترامپ و حامیان جمهوریخواهش قرار دارند و با نقش تاریخی خود به وضوح آشناست. همان نقشی که به تعبیر منتقدانش، بیش از هر چه شبیه به یک فانتزی و شاید هم یک کمدی درام جذاب و احمقانه است! 3 و شاید هم به همین دلیل است که به عقیدۀ بسیاری از این منتقدان، برترین فیلمسازان جهان همچون «هیچکاک»، «آکیرا کوروسوا»، «دیوید لینچ» و ... هیچگاه هیچ اسکاری نگرفتهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- به غیر از فیلم 12 سال بردگی از «استیو مک کویین»که در اسکار 2013 برندۀ جایزۀ بهترین فیلم شد.
2- Film Journal International
3- اشاره به گفتۀ منتقد سرشناس آمریکایی- «جیسون سولومونز»- دربارۀ فیلم «شکل آب» در اسکار 2018، که آن را یک فانتزی عاشقانۀ احمقانه نامیده بود.