نگاهی به ماهیت سینمای پیش از انقلاب 57 (قسمت اول)
ناقوس مسخ و نفرین!
پژمان کریمی
قرنها، پیش از قرن بیستم، بشر نسبت به ثبت تصویر و نمایش تصویر متحرک، دغدغه نشان میداد.
حاصل این دغدغه، ساخت و عرضه انواع دستگاه ثبت و نمایش بود.
بهطور مثال؛ در سال 1640 فردی از اهالی روم به نام «آتاناسیوس»، چیزی شبیه فانوس جادوئی را، با شوق فراوان به اطرافیاناش معرفی کرد. «سیمون ریتر» از اهالی وین در سال 1832 استروبوسکوپ را ساخت. کولمن سلرز در سال 1891، با کنیماتوسکوب، مشتاقان جادوی تصویر متحرک را شگفتزده کرد. از میان دانشمندان اسلامی، باید به ابنهیثم اشاره کرد که چیزی شبیه به اتاقک تاریک را عرضه کرد.
در نهایت نیز، برادران لومیر در سال 1895، در قالب دستگاه سینماتوگراف، در «گراند کافه» پاریس، تولد هنر و صنعت سینما را نوید دادند.
تاریخنگاران «سینما» اما؛ گواهی میدهند که پدیدآورندگان و کاربران دستگاههای نمایش تصویر متحرک، جملگی مفتون جذابیت و سرگرمی دنیای تصویر و سینما بودند. آوردهاند که خانوادههای اشرافی و بویژه خانوادههای آمریکایی، مشتریان خوبی برای دستگاههای نمایش برشمرده میشدند. پس از سال 1895، کمکم استقبال مردم از پدیده نوظهور سینما جدیتر شد و از تفنن محض، فاصله گرفت. این اتفاق دو علت داشت:
نخست اینکه با ساخت فیلم خبری در انگلستان، قابلیت اطلاعرسانی سینما، آشکار شد و مردم دریافتند که با «جادوی سینما» میتوان از رخدادها و فرهنگهای ملل- دور و نزدیک- آگاهی یافت.
دوم: ورود داستان به سینما و تولید فیلمی چون «سرقت بزرگ قطار» به کارگردانی «ادوین اس.پورتر» محصول سال 1903 آمریکا، نشان داد و ثابت کرد سینما ابزاری فرهنگی و کارآمد در حیطه مهندسی نگاه و اراده است.
همین دو علت، برای سیاستپیشگان غربی کافی بود تا هیجان زده، فصل تازهای را برای سینما آغاز کنند؛ «بهرهکشی در مسیر اهداف و غایات سیاسی»!
«توماس آلوا ادیسون» یهودی که در سال 1891، دستگاه مینه توسکوپ را ساخت، در سال 1897 فیلم «رقص هفت زن محجبه» را کارگردانی کرد.
در این فیلم ادیسون انگلیسیالاصل، به حجاب زن مسلمان به روشنی اهانت میکند تا به این شکل مواجهه و ستیزهجویی یهودیان صهیونیست را آشکارا به صحن سینما بکشاند.
در همان سالی که ادیسون یهودی به مسلمانان میتازد، «ژرژ ملیس» فرانسوی، «عرب مسخره» را میسازد تا با بدوی معرفی کردن و تحقیر اعراب مسلمان، به نوعی تمدن غربی را به رخ کشد!
ملیس، شعبدهباز و کاریکاتوریستی بود که شیفته سینما شد. او را پدر تروکاژ یا جلوههای تصویری در سینما خواندهاند. ملیس در نهایت، دچار فقر شدید شد و در فلاکت درگذشت.
سال 1915 فرا رسید. در این سال «دیوید وارک گریفیث» یهودی که از بنیانگذاران هالیوود صهیونیستی شناخته میشود، فیلم «تولد یک ملت» را ساخت و روانه پرده سینماها کرد.
این فیلم که نسبت به فیلمهای سیاسی ادیسون و ملیس، از پرداخت نسبتا بهتری در حوزه ساختاری و مضمون سیاسی بهره میبرد، تبعیض نژاد علیه رنگینپوستان را توجیه و پیشنهاد میکند و جالب اینکه همین اثر، به عنوان آغازین فیلم تاریخ سینمای آمریکا معرفی میشود. در مجموع، آمیختگی «سیاست» و «سینما»، فاصلهای با پیدایش سینما ندارد، اگرچه این آمیختگی، طی دو دهه گذشته، در سینمای جهان، روشنتر از پیش و برندهتر از همیشه، تصویر شده است.
ورود سینما به ایران
پنج سال پس از تولد سینما، سفر مظفرالدین شاه به فرنگ و اقامت و گشت و گذار او در فرانسه، منجر به آشنایی شاه قجری با سینما و اسباب و ادوات آن شد.
او چنان شیفته هنر هفتم شد که حکم به ورود آن به ایران داد.
چنانکه در کتاب «در مشروطه چه گذشت؟» آمده است؛ اگرچه شاهان قجری یعنی «ناصرالدین شاه و فرزندش مظفرالدین شاه» برای گردش و بهره از زیباییهای مغرب زمین، پا به سفر فرنگ گذاشتند، اما واقعیت این است که برخی از اطرافیان شاه قجر مانند زهیرالدوله فراماسون یا اتابک این چهره مرموز وابسته به دولت روس، در روی دادن سفرهای پرهزینه شاهان و دربار، فعال بودند و پافشاری میکردند.
فراماسون ها و مقهوران فرهنگ غربی، بر آن بودند که شاهان پس از آشنایی با پیشرفتهای علمی و دستاوردهای صنعتی غرب، راه استفاده از موفقیتهای اجنبی را در کشور، در کنار فرهنگ مغرب زمین، هموار نمایند. در همین راستا، مظفرالدین شاه را با «سینما» روبرو کردند. او نیز علاقهمند شد و دستور خریداری ادوات هنر هفتم را سخاوتمندانه از محل بیتالمال صادر کرد!
به این شکل «سینما» با انگیزه و غایت سیاسی، به ایران وارد شد...
قرنها، پیش از قرن بیستم، بشر نسبت به ثبت تصویر و نمایش تصویر متحرک، دغدغه نشان میداد.
حاصل این دغدغه، ساخت و عرضه انواع دستگاه ثبت و نمایش بود.
بهطور مثال؛ در سال 1640 فردی از اهالی روم به نام «آتاناسیوس»، چیزی شبیه فانوس جادوئی را، با شوق فراوان به اطرافیاناش معرفی کرد. «سیمون ریتر» از اهالی وین در سال 1832 استروبوسکوپ را ساخت. کولمن سلرز در سال 1891، با کنیماتوسکوب، مشتاقان جادوی تصویر متحرک را شگفتزده کرد. از میان دانشمندان اسلامی، باید به ابنهیثم اشاره کرد که چیزی شبیه به اتاقک تاریک را عرضه کرد.
در نهایت نیز، برادران لومیر در سال 1895، در قالب دستگاه سینماتوگراف، در «گراند کافه» پاریس، تولد هنر و صنعت سینما را نوید دادند.
تاریخنگاران «سینما» اما؛ گواهی میدهند که پدیدآورندگان و کاربران دستگاههای نمایش تصویر متحرک، جملگی مفتون جذابیت و سرگرمی دنیای تصویر و سینما بودند. آوردهاند که خانوادههای اشرافی و بویژه خانوادههای آمریکایی، مشتریان خوبی برای دستگاههای نمایش برشمرده میشدند. پس از سال 1895، کمکم استقبال مردم از پدیده نوظهور سینما جدیتر شد و از تفنن محض، فاصله گرفت. این اتفاق دو علت داشت:
نخست اینکه با ساخت فیلم خبری در انگلستان، قابلیت اطلاعرسانی سینما، آشکار شد و مردم دریافتند که با «جادوی سینما» میتوان از رخدادها و فرهنگهای ملل- دور و نزدیک- آگاهی یافت.
دوم: ورود داستان به سینما و تولید فیلمی چون «سرقت بزرگ قطار» به کارگردانی «ادوین اس.پورتر» محصول سال 1903 آمریکا، نشان داد و ثابت کرد سینما ابزاری فرهنگی و کارآمد در حیطه مهندسی نگاه و اراده است.
همین دو علت، برای سیاستپیشگان غربی کافی بود تا هیجان زده، فصل تازهای را برای سینما آغاز کنند؛ «بهرهکشی در مسیر اهداف و غایات سیاسی»!
«توماس آلوا ادیسون» یهودی که در سال 1891، دستگاه مینه توسکوپ را ساخت، در سال 1897 فیلم «رقص هفت زن محجبه» را کارگردانی کرد.
در این فیلم ادیسون انگلیسیالاصل، به حجاب زن مسلمان به روشنی اهانت میکند تا به این شکل مواجهه و ستیزهجویی یهودیان صهیونیست را آشکارا به صحن سینما بکشاند.
در همان سالی که ادیسون یهودی به مسلمانان میتازد، «ژرژ ملیس» فرانسوی، «عرب مسخره» را میسازد تا با بدوی معرفی کردن و تحقیر اعراب مسلمان، به نوعی تمدن غربی را به رخ کشد!
ملیس، شعبدهباز و کاریکاتوریستی بود که شیفته سینما شد. او را پدر تروکاژ یا جلوههای تصویری در سینما خواندهاند. ملیس در نهایت، دچار فقر شدید شد و در فلاکت درگذشت.
سال 1915 فرا رسید. در این سال «دیوید وارک گریفیث» یهودی که از بنیانگذاران هالیوود صهیونیستی شناخته میشود، فیلم «تولد یک ملت» را ساخت و روانه پرده سینماها کرد.
این فیلم که نسبت به فیلمهای سیاسی ادیسون و ملیس، از پرداخت نسبتا بهتری در حوزه ساختاری و مضمون سیاسی بهره میبرد، تبعیض نژاد علیه رنگینپوستان را توجیه و پیشنهاد میکند و جالب اینکه همین اثر، به عنوان آغازین فیلم تاریخ سینمای آمریکا معرفی میشود. در مجموع، آمیختگی «سیاست» و «سینما»، فاصلهای با پیدایش سینما ندارد، اگرچه این آمیختگی، طی دو دهه گذشته، در سینمای جهان، روشنتر از پیش و برندهتر از همیشه، تصویر شده است.
ورود سینما به ایران
پنج سال پس از تولد سینما، سفر مظفرالدین شاه به فرنگ و اقامت و گشت و گذار او در فرانسه، منجر به آشنایی شاه قجری با سینما و اسباب و ادوات آن شد.
او چنان شیفته هنر هفتم شد که حکم به ورود آن به ایران داد.
چنانکه در کتاب «در مشروطه چه گذشت؟» آمده است؛ اگرچه شاهان قجری یعنی «ناصرالدین شاه و فرزندش مظفرالدین شاه» برای گردش و بهره از زیباییهای مغرب زمین، پا به سفر فرنگ گذاشتند، اما واقعیت این است که برخی از اطرافیان شاه قجر مانند زهیرالدوله فراماسون یا اتابک این چهره مرموز وابسته به دولت روس، در روی دادن سفرهای پرهزینه شاهان و دربار، فعال بودند و پافشاری میکردند.
فراماسون ها و مقهوران فرهنگ غربی، بر آن بودند که شاهان پس از آشنایی با پیشرفتهای علمی و دستاوردهای صنعتی غرب، راه استفاده از موفقیتهای اجنبی را در کشور، در کنار فرهنگ مغرب زمین، هموار نمایند. در همین راستا، مظفرالدین شاه را با «سینما» روبرو کردند. او نیز علاقهمند شد و دستور خریداری ادوات هنر هفتم را سخاوتمندانه از محل بیتالمال صادر کرد!
به این شکل «سینما» با انگیزه و غایت سیاسی، به ایران وارد شد...