kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۲۰۹۹
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۹:۳۲
به یاد جانباز نخاعی شهید «عبدالعلی طاهریان»

ارتشی بسیجی و جانباز صبور!(حدیث دشت عشق)




جانباز شهید «عبدالعلی طاهریان»، فرزند «محمد حسن»، هفدهم فروردین ماه سال 1338 در سمنان به دنیا آمد. پدرش کارگر کارخانه ریسندگی بود؛ علاوه‌بر آن در منزل هم خیاطی می‌کرد. دوران ابتدایی را در دبستان عرب گذراند. او از کودکی با مسجد و امام جماعت انس داشت. از کتابخانه مسجد مهدیه کتاب می‌گرفت، مطالعه می‌کرد و در اختیار دیگران نیز قرار می‌داد. دوران متوسطه به هنرستان رفت. در خرداد سال 1358 در رشته برق دیپلم گرفت و پس از آن، سیم‌کشی ساختمان و تعمیرات لوازم برقی منزل را به عنوان شغلی که ممر درآمدش باشد انجام می‌داد.
خیلی زود در مسیر فعالیت‌های انقلابی قرار گرفت؛ شرکت در تظاهرات، پخش اعلامیه، شعارنویسی روی دیوار و... با فرا رسیدن ماه بهمن و خبر بازگشت امام به وطن،‌ عبدالعلی به تهران رفت و عضو کمیته استقبال شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سربازی را در ارتش گذراند. او سرباز ارتش در لشکر21حمزه، تیپ3 گردان171 بود. در عملیات فتح‌المبین شرکت کرد؛ از ناحیه دو پا مجروح و به بیمارستان انتقال یافت. در عملیات بیت‌المقدس هـم از ناحـیه فـک و صورت ترکش خورد. مجروحیتش آن‌قدر زیاد بود که تا ماه‌ها نتوانست غذا بخورد. پس از بهبودی دوباره عازم جبهه شد. بار سوم، دی ماه سال 1361 پس از 17 ماه حضور در جبهه‌های نبرد، در حالی‌که پشت خاکریز برای نماز به قامت ایستاده بود، ترکش خمپاره دشمن نخاعش را هدف گرفت و او را از دو پا فلج کرد. ماه‌ها در بیمارستان تحت معالجه بود. پس از بهبودی نسبی به «آسایشگاه جانبازان نخاعی امام خمینی» منتقل شد؛ با این وجود فعالیت‌های ورزشی داشت و عضو فدراسیون ورزشی جانبازان استان شد. اوقات خودش را با نقاشی و دوخت کوبلن و بافندگی با ماشین پر می‌کرد. مدتی بعد با شرکت در کنکور سراسری وارد دانشگاه تهران در رشته الکترونیک شد. در سال 1364 با شهادت تنها برادرش «حسینعلی» در عملیات والفجر8، درس را رها کرد و به سمنان رفت. در بنیاد شهید کار‌های فرهنگی می‌کرد. پس از آن دوبار دیگر در آزمون دانشگاه آزاد سمنان شرکت کرد و هر دو بار در رشته الهیات پذیرفته شد. او سرانجام پس از سال‌ها رنج و صبوری، در هفدهم مهرماه سال 1368، سکته قلبی کرد و چهار روز بعد، این جانباز نخاعی صبور و آرام، در بیمارستان امیرالمومنین(ع) سمنان به آرزوی دیرینه‌اش رسید و در مزار شهدای امامزاده یحیای سمنان، در کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد. او در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: خدایا! قلبی داشتم در حجاب، دارای هوی و هوسی که بر طاعت وجودم مخالف بود. زبانم آمیخته به گناه بود. پس چه بهتر از این حال که روی به‌درگاه تو آورم و از تو طلب آمرزش کنم!