طنز دانشجویی
زندگي به توان فرمول!
سيدهطاهره موسوي
تخيلي که نگفتهاند اين رشته، مادر تمامي رشتههاست. چرا جاي دور برويم؛ همين آرايههاي ادبي رشته ادبيات را از آرايههاي ساختمان داده اين رشته، استعاره گرفتهاند يا فکر ميکنيد چطوري شده که از آب، برق گرفتهاند؟ همين تابع مولد را عملياتي کردهاند و مولد برق از آب شد و همين چرخهاي عقب ماشين که مکانيکها براي طراحياش کلي کلاس ميگذارند، با معادلات ديفرانسيل، به هم وصل و مجهول حرکت و سرعت از آن به دست آمده است و نيز همين جراحي دماغ فکر ميکنيد از کجا آمد و اين همه پزشک، چه طوري دماغ عمل ميکنند؟ ساده است؛ همه از دماغ چندين و چندبار مشتق ميگيرند؛ تا به يک برسند و سپس دماغ را يکِ يک کنند. همين جبر زندگي که همه را مجبور به تسليم کرده، با DNA گرفتن از جبر مجرد، قابل اثبات است. اصلاً همين ازدواج و طلاق هم باز به اين رشته وابسته است. زماني دو شخص ازدواج ميکنند که به همگرايي برسند و زماني هم راهي طلاق ميشوند که به واگرايي برسند. مهندسان راهسازي با استفاده از همين گرافهاست که چنان جاده ميسازند که از يکي ميروي و به ديگري ميرسي و بعد از ديگري دوباره يک دور در جا ميزني و دوباره ميبيني سر نقطه اول هستي. حالا خدا رو شکر به دره هدايت نميشويد. اصلاً رياضي در درياها هم کاربرد دارد؛ همين دريانوردها طول موجها را با تابع سينوسي، تخمين ميزنند و بعد با استفاده از انواع اتحاد، خودشان را از هر بلايي نجات ميدهند. واقعاً اگر قضاياي اينشتين و بيز در احتمال وجود نداشت، آن وقت جامعهشناسان با چه اطميناني نظريه ميدادند؟
روانشناسان مدام به مريضهاشان پيشنهاد ميکنند که اگر خواستيد شادي کنيد، خندههاتان را به توان برسانيد و از غمها جذر با فورجه nام بگيريد؛ از خاطرههاي بد، فاکتور بگيريد و فاکتوريل خاطرههاي دوست داشتني را حساب کنيد.
دانشجوهاي اين رشته بايد مثل مثلث متساويالساقين باشند يا همان کوه خودمان؛ صبور و محکم در برابر مسائلي که حتي اگر مغز سلولهايش را هم باز کني، باز به انتگرال توابع مثلثاتي برسي. اصلاً دانشجويان اين رشته بس که با مسائل درگير هستند يا مدام صبح به صبح خودشان را زير راديکال ميگذارند تا ببينند جذر کامل دارند يا نه، يا مدام بازه خودشان را عوض ميکنند، از اين طرفيها فاصله ميگيرند و به آن طرفيها ميپيوندند.
دانشجويان اين رشته، بايد آهنرباي حل مسائل جديد باشند و در برخي مواقع حلال؛ البته نه مثل آب که نمک را حل ميکند؛ نه، بايد معادلات ديفرانسيل، مثلثاتي، خطي و... را در چند ثانيه متناهي حل کنند.
ديده شده که محصلان خانم اين رشته، گاهي به فيثاغورس هم نکته ميگيرند و ميگويند: چه کسي گفته مجموع 2 سهم تواني برابر است با يک سهم تواني؛ اصلاً براي چه سهم پسران دو برابر دختران است!
برخي ديگر از دانشجوهاي اين رشته، تا بينهايت عشق در سريهاي زماني پيش ميروند و يک دفعه ميبيني سر از بيستون در ميآورند و با نبوغ رياضي و حل معادلات سيگمايي فراوان، به اثبات ميرسانند که بيست ستوني در کار نيست؛ شوخي با نظريه اعداد است!
دانشجويان حسابگر اين رشته بس که از دلتا شروع کردند و از درياي مواجِ حد گذشتهاند و گاهي هم با چتر سهمي رو به پايين خودشان را از سيل بارانهاي معادله خط نجات دادهاند، داراي چنان سرعت تجزيه و تحليلي شدهاند که ميتوانند به صورت تصاعدي، تمام اکسيژنهاي هوا را بشمارند و دياکسيدکربن را تجزيه کنند. ما بر مبناي توابع خطي به مسئولين پيشنهاد ميکنيم که به جاي طوفان فکري و صيد ماهي انديشهاي، يک نفر از فارغالتحصيلان اين رشته را استخدام کنند؛ تا با يک درخت تصميمگيري، ميوههاي چندميلياردي نصيبشان کند. خدا را چه ديدي؛ شايد مشکل لايه اوزون هم حل شد.
ما اين همه کاربرد براي رياضي گفتيم، ولي هنوز هم با هيچ فرمولي نتوانستيم اثبات کنيم که چرا برخي از دانشجويان رشته رياضي بيکارند. اصلاً انگار اسم رشته رياضي، وابستگي خطي دائم با بيکاري دارد.
دانشجويان اين رشته تا مقطع ليسانس، مجبورند 4 سال متوالي هر روز با X و Y و لاندا و لاپ لاس و... سلام عليکي کنند و بعد از 4 سال که با کوله باري از مسئله و فرمول از دانشگاه فارغالتحصيل شدند، تازه به مشکل بزرگ و لاينحل بيکاري ميرسند. براي اين که در روزهاي فراغت حوصلهشان سر نرود، پيشنهاد ميکنيم يک روز ميهمان تيلور باشند؛ يک روز با عدد اويلر عکس بگيرند؛ يک روز ميزبان نيوتن باشند و يک هفته با گاوس، مسافرت کنند و زندگي خود را به توان فرمول برسانند!