سرمربی وزنهبرداری نوجوانان سکوتش را شکست
توکلی: آنهایی که با آبروی تیم ملی بازی کردند معرفی میکنیم
سرمربی تیم وزنهبرداری نوجوانان پس از یک ماه سکوت را شکست و پرده از حقایقی برداشت که میتواند در معرفی مسببان اصلی دوپینگ چهار ملیپوش وزنهبرداری تاثیرگذار باشد.
حسین توکلی با ابراز تاسف از مثبت اعلام شدن دوپینگ چهار ملیپوش مازندرانی تیم نوجوانان ایران، به تشریح برخی از اتفاقات پشتپرده این ماجرا پرداخت که گزیدهای از صحبت وی در ادامه میآید:
* اینها قبل از اینکه به اردو بیایند اقدام به مصرف داروهای غیر مجاز کرده بودند. از طرفی ستاد ملی مبارزه با دوپینگ (نادو) هم با وجود نمونهگیری از ملیپوشان هنوز برگه آنالیزی به ما نداده است که ثابت شود این آزمایشها به آزمایشگاه کلن ارسال شده است یا خیر. در چنین شرایطی من از کجا باید بفهمم که وزنهبردارم چه چیزی مصرف کرده است؟ نه لابراتوار شخصی دارم و نه از روی چهره طرف میتوانم به حقیقت ماجرا پی ببرم. فاکتورهایی که من مربی دارم یکی حرف خود وزنهبردار است که متاسفانه این چهار نفر به سرمربیشان دروغ گفتند. فاکتور دوم هم بحث آزمایش گرفتن از بچه ها است که تا زمانی که برگه آنالیز نتایج در اختیار ما قرار نگیرد نمیتوان به آن استناد کرد.
* متاسفانه ورزشکاران به مربی شهرستانیشان بیشتر از سرمربی تیم ملی اعتماد کردند. مربیان شهرستانی هم به جای آنکه در راستای برنامههای سرمربی تیم ملی حرکت کنند فقط به دنبال این بودند که جایگاه خودشان را در سطح استان تثبیت کنند. جالب آنکه همان مربیان به ورزشکاران گفته بودند اگر در مورد این مسائل چیزی به سرمربی تیم ملی بگویند به آنها اجازه نخواهند داد در سطح استان فعالیت کنند. یا تهدیدشان کرده بودند اگر توکلی از این موضوع با خبر شود آنها را از اردوی تیم ملی خط میزند.
* این مربیان به بهانه انجام کار آزمایشگاهی از سن کم وزنهبرداران سوء استفاده کرده و از خانوادههایشان پولهای زیادی گرفتهاند. خود بچهها اقرار کردند که این داروها را به سفارش مربی شهرستان شان استفاده کردهاند و مربیان هم با بردن آنها به آزمایشگاهی در شمال و گرفتن آزمایش، این اطمینان را به وزنهبرداران داده بودند که دوپینگشان مثبت نمیشود. این داستان سری دراز دارد و به زودی از خیلی از این مسائل پرده برداری میشود.
* متاسفانه اعتبار 20 ساله من با اشتباه بچهگانه یک مربی شهرستانی و البته ندانمکاری خود وزنهبرداران زیر سؤال رفته است. حالا به مرزی رسیدم که دیگر رغبتی برای کار کردن ندارم.
* شاید من اشتباه کردم که به گفته ورزشکارانم اعتماد کردم. من تمام تلاشم را کردم تا تیم نوجوانان به عنوان آیندهسازان تیم ملی بزرگسالان در مسیر درستی پرورش پیدا کنند اما همه چیز دست من نبود. آن مربی شهرستانی که اتفاقا دوست و همشهری من بود به جای اعتماد کردن به سرمربی تیم ملی در مسیر ضربه زدن به من حرکت کرد و با این کار خود هم به فدراسیون و تیم ملی لطمه زد و هم به خود این بچهها.
* اینها قبل از اینکه به اردو بیایند اقدام به مصرف داروهای غیر مجاز کرده بودند. از طرفی ستاد ملی مبارزه با دوپینگ (نادو) هم با وجود نمونهگیری از ملیپوشان هنوز برگه آنالیزی به ما نداده است که ثابت شود این آزمایشها به آزمایشگاه کلن ارسال شده است یا خیر. در چنین شرایطی من از کجا باید بفهمم که وزنهبردارم چه چیزی مصرف کرده است؟ نه لابراتوار شخصی دارم و نه از روی چهره طرف میتوانم به حقیقت ماجرا پی ببرم. فاکتورهایی که من مربی دارم یکی حرف خود وزنهبردار است که متاسفانه این چهار نفر به سرمربیشان دروغ گفتند. فاکتور دوم هم بحث آزمایش گرفتن از بچه ها است که تا زمانی که برگه آنالیز نتایج در اختیار ما قرار نگیرد نمیتوان به آن استناد کرد.
* متاسفانه ورزشکاران به مربی شهرستانیشان بیشتر از سرمربی تیم ملی اعتماد کردند. مربیان شهرستانی هم به جای آنکه در راستای برنامههای سرمربی تیم ملی حرکت کنند فقط به دنبال این بودند که جایگاه خودشان را در سطح استان تثبیت کنند. جالب آنکه همان مربیان به ورزشکاران گفته بودند اگر در مورد این مسائل چیزی به سرمربی تیم ملی بگویند به آنها اجازه نخواهند داد در سطح استان فعالیت کنند. یا تهدیدشان کرده بودند اگر توکلی از این موضوع با خبر شود آنها را از اردوی تیم ملی خط میزند.
* این مربیان به بهانه انجام کار آزمایشگاهی از سن کم وزنهبرداران سوء استفاده کرده و از خانوادههایشان پولهای زیادی گرفتهاند. خود بچهها اقرار کردند که این داروها را به سفارش مربی شهرستان شان استفاده کردهاند و مربیان هم با بردن آنها به آزمایشگاهی در شمال و گرفتن آزمایش، این اطمینان را به وزنهبرداران داده بودند که دوپینگشان مثبت نمیشود. این داستان سری دراز دارد و به زودی از خیلی از این مسائل پرده برداری میشود.
* متاسفانه اعتبار 20 ساله من با اشتباه بچهگانه یک مربی شهرستانی و البته ندانمکاری خود وزنهبرداران زیر سؤال رفته است. حالا به مرزی رسیدم که دیگر رغبتی برای کار کردن ندارم.
* شاید من اشتباه کردم که به گفته ورزشکارانم اعتماد کردم. من تمام تلاشم را کردم تا تیم نوجوانان به عنوان آیندهسازان تیم ملی بزرگسالان در مسیر درستی پرورش پیدا کنند اما همه چیز دست من نبود. آن مربی شهرستانی که اتفاقا دوست و همشهری من بود به جای اعتماد کردن به سرمربی تیم ملی در مسیر ضربه زدن به من حرکت کرد و با این کار خود هم به فدراسیون و تیم ملی لطمه زد و هم به خود این بچهها.