کیروش کیست و چه میگوید؟!(نکته ورزشی)
یکی از موضوعاتی که هفته گذشته درباره فوتبال در محافل فوتبالی و شاید هم ورزشی مورد توجه وبحث قرار گرفت ماجرای اختلافی بود که میان مسئولان و مربیان تیم امید با مسئولان و مربیان تیم ملی ودر راس همه کارلوس کیروش در گرفت.
سرویس ورزشی-
درگیری در نگاه ظاهری و آنچه از اظهارات طرفین برمی آمد برخلاف اکثر دعواها و درگیریهای فوتبال ورزش ما که شخصی و خودخواهانه است بر سر «کار» و ناهماهنگیهای موجود بود. هرچند که متاسفانه در این ماجرا و اختلاف کاری عدهای هم اکثرا با نیات خیر و البته احتمالا با تحریک بعضی عناصری که نان خود را در ورزش در تنور اختلافات پخت میکنند به وسط آمده و در حالیکه عرق ملی و غیرت وطنیشان به حرکت در آمده بود عمدتا علیه کیروش به میدان آمدند که حتی در مواردی حرف از «خرد کردن دهان طرف» آن هم به صورتی که «در کتاب گینس ثبت کنند»!! به میان آمد که البته ضمن طنز بودن باعث تاسف هر شنوندهای بود!
در کار تیمی بالاخره اختلاف و درگیری و بگو مگو امری اجتنابناپذیر است و پیش میآید اما اینکه به جای برخورد منطقی و دلسوزانه با موضوع کار به قشونکشی و متلک اندازی؛ شعارهای قومیتگرایانه و تهدید مشت و لگد و... بکشد آن هم از جانب کسانی که در فوتبال ما به نام بزرگتر و پیشکسوت شناخته میشوند چندان صورت خوشی ندارد و حتی موجب نگرانی و طرح این سؤال میشود که به راستی ما کجا داریم میرویم؟
چرا در ورزش و فوتبال ما (به کلیت جامعه کاری نداریم که آن هم از این درد به شدت رنج میبرد) حرمتها رعایت نمیشود؟ حریمها شکسته میشود؟ زحمتها وتلاشها نادیده گرفته میشود و... فرهنگ «قدر ناشناسی» نهادینه شده است؟!
از کسانی که اصلا ربطی به ورزش و جامعه ورزش ندارند و غریبههائی هستند که اندک زمانی به لطف رانتهای حزبی و وابستگیهای سیاسی در بعضی پستهای مدیریتی و حتی حساس وارد ورزش شدند و بعد هم به خاطر بیکفایتی ناشی از ناآشنایی با حوزه کاری خود مجبور به کنارهگیری ورفتن به دنبال کار خود شدند؛ به طور طبیعی توقعی وجود ندارد آنان به خاطر همان عدم آشنایی با زیر و بمهای ورزش باز هم به وقت لزوم بازیچه دست جریانات تفرقهافکن و مخرب در ورزش میشوند تا در اینطور ماجراها با وجود اینکه فکر میکنند خیلی هشیار و زرنگند وبر مسائلاشراف و آگاهی دارند، عملا و شاید برخلاف میل خود در زمین آنها نقش نوچههای شلوغ کن را بازی کنند! اما از آدمهایی که چکیده ورزش هستند با جریانات و عناصر و آدمهای ورزش آشنا هستند توقع میرود که در اینطور مواقع هشیارانه و آنطور که از افراد سرد و گرم چشیده و استخوان خرد کرده انتظار میرود عمل کنند.
«علتالعلل»ی که دیده نمیشود!
از این موضوع که خیلی هم مهم است- یعنی نقش و انتظاری که جامعه ورزش از پیشکسوتان خود توقع دارد- بگذریم باز پای بحث مهم دیگری به میان میآید که همانا بحث «مدیریت» است.
در ماجرای پیش آمده میان دستاندرکاران فنی دو تیم ملی و امید متاسفانه مثل خیلی وقتها و خیلی اتفاقات دیگر بعضی از سر فقدان قدرت تحلیل و بعضی کاملا هدفدار و مغرضانه جای معلول را با علت عوضی گرفتند. یعنی به جای اینکه موشکافی نمایند که در این مشکل ذکر شده کجا و چه کسی نقش خود را به درستی ایفا نکرده است همانطور که بالاتر اشاره شد بحثهای احساسی و گاه بیربط مطرح شد که رنگ و بوی روکم کنی و تصفیه حساب لفظی یا فیزیکی داشت! در حالیکه غالبا اصل ماجرا و علت اصلی که همان عامل «مدیریت» یا اصلا دیده نشد و یا کمرنگ ودر حاشیه دعواها و بگومگوها مطرح شد.
فدراسیون فوتبال به عنوان متولی و ادارهکننده اصلی و آقای تاج به عنوان نماد و مدیر این تشکیلات اگر به درستی وبه موقع و با جرات و اقتدار به وظیفه خود عمل کنند آنگاه بدون تردید درصد عمدهای از اینگونه درگیریها و برخوردهای حرمت شکنانه و تاسف بار رخ نمیدهد.
بنابراین علت العلل اینگونه مسایل نه کی روش است ونه استیلی ونه کرانچار ونه مک درموت و... نه بنده ونه جنابعالی! بلکه به دلیل عدم برخورد قاطع و مدیریتی وقانونی و فدراسیون فوتبال و مسئولان آن است.
بارها نوشته ایم کی روش مگر کیست و چه میکند؟ برویم یکبار دیگر بررسی کنیم ما او را در فوتبال خود استخدام کردهایم که چه بکند؟ آیا اورا آوردهایم تا مثل مرحوم رایکوف دنبال استعدادها و کشف و پرورش آنها باشد یا کیروش را آوردهایم تا فقط و فقط با تیم ملی در این فوتبال «نتیجه زده کمیت محور» برای ما و همه ما «نتیجه» کسب کند و علیالخصوص کاری کند که اولا " هرطور شده- ولو به قیمت نابودی خود فوتبال - تیمملی را به جامجهانی ببرد و ثانیا-این یکی تازه ورد زبان کوچک و بزرگ این ورزش و حتی غیر ورزش شده!- کاری کند که تیمملی به دور دوم جام جهانی صعود کند!!
وقتی در فوتبال ما اینطور به غلط هدفگذاری میشود و همه به ویژه مدیران و مسئولان فوتبال و ورزش تحت القائات مشتی ورزشی نما با افکار بچگانه و سطحینگرانه واقع میشوند واز واقعیات و مشکلات اصلی و نیازها و ضرورتها غافل میشوند و به جای روی آوردن به انجام کارهای اساسی و زیربنایی و ساختن و محکم کردن پایهها و ساختار فوتبال یکسره به دنبال کسب نتیجه میافتند تا این وزیر از وزیر قبلیکم نیاورد این دولت مثل دولت قبلی تیم به جامجهانی ببرد و...! اصل ماجرا فراموش میشود و کی روش را با سلام و صلوات میآوریم تا خواستههای کوچک و اهداف بازیگوشانه ما را تحقق بخشد، چه کسی مقصر است؟ کی روش یا نحوه هدفگذاری هدفگذاران و استراتژیستهای ورزش؟
تحلیلهای غلط!
کیروش یک مربی حرفهای است که مثل هر مربی حرفهای دیگری در قبال مزدی که میگیرد خود را متعهد میداند در حد امکان ماموریتی را که بر عهده گرفته انجام دهد؟ آیا او ماموریت خود را انجام نداده است ؟ آیا او تیم ملی نساخته که دوبار پیاپی به جام جهانی صعود کرده است؟ آیا او طبق خواسته مدیران و جامعه فوتبالی که - به دلایلی که ذکرش از حوصله این مقال خارج است- به شدت نتیجهگرا شده عمل نکرده است؟ خود کی روش در مصاحبهای که اواسط هفته گذشته و بعد از فروکش کردن نسبی این ماجرا انجام داد گفت «من برای تک تک حرفها و کارهایم دلیل و توجیه منطقی دارم»!
عرض ما این است که در مسائلی که پیش میآید درست موضوع را تحلیل و موشکافی کنیم. روش درست تحلیل مسایل خود نیمی از راهی است که باید برای حل مسایل طی شود. این البته فقط به ورزش مربوط نمیشود. اصلی است که در کلیه امور فردی و اجتماعی کاربرد وارد. ریشه و دلیل بسیاری از مشکلات لاینحل ورزشی و حتی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و...فردی ریشه در تحلیل غلط مسائل دارد. باری؛ به حرف خود بازگردیم.
بارها به سهم خود نوشتهایم ریشه اکثر مشکلات فوتبال و بلکه ورزش ما در نگرش مدیریتی و نحوه هدفگذاری است. اکثر مسائل و مشکلات ورزش ما ریشه در این ماجرا دارد. ما بارها ودر مقاطع مختلف از کی روش حمایت کردهایم برای اینکه میبینیم او دارد برای رسیدن به هدف و ماموریتی که برایش تعریف شده و بابتش حقوق میگیرد با جدیت و بدون تعارف به وظیفهاش عمل میکند حتی لازم باشد درگیر میشود و برای برطرف کردن موانع و هموار کردن راه دعوا هم میکند.
ما در همین صفحه به دفعات نوشتهایم نتیجه و پیروزی و مقام و سکو و رفتن به جام جهانی خوب است، نمک کار و باعث جذابیت ورزش و رقابتهای ورزشی است اما این نباید به قیمت نادیده گرفتن مسایل اصلی و غفلت از نیازهای اساسی ورزش شود.
نباید نتیجهگرایی به صورت افراطی درآید و کمیت و برد و باخت محور فعالیتها و هدف ورزش و رشتههایی مثل فوتبال درآید. این نکته را بارها نوشته وگوشزد کردهایم اما خطاب به مسئولان و مدیران نه به کیروش و همکارانش.
دلیل هم خیلی روشن است این کیروش نیست که برای فوتبال ما هدفگذاری میکند، بلکه ورزش؛ فوتبال و... مدیر و رئیسدارد. کیروش و امثال او وقتی هدفگذاریها انجام شده است وارد بازی و میدان میشوند. بنابراین کیروش و عملکرد و رفتار او چه خوب و چه بد؛ معلول است علت به گمان ما جای دیگری است که اشاره شد.
درگیری در نگاه ظاهری و آنچه از اظهارات طرفین برمی آمد برخلاف اکثر دعواها و درگیریهای فوتبال ورزش ما که شخصی و خودخواهانه است بر سر «کار» و ناهماهنگیهای موجود بود. هرچند که متاسفانه در این ماجرا و اختلاف کاری عدهای هم اکثرا با نیات خیر و البته احتمالا با تحریک بعضی عناصری که نان خود را در ورزش در تنور اختلافات پخت میکنند به وسط آمده و در حالیکه عرق ملی و غیرت وطنیشان به حرکت در آمده بود عمدتا علیه کیروش به میدان آمدند که حتی در مواردی حرف از «خرد کردن دهان طرف» آن هم به صورتی که «در کتاب گینس ثبت کنند»!! به میان آمد که البته ضمن طنز بودن باعث تاسف هر شنوندهای بود!
در کار تیمی بالاخره اختلاف و درگیری و بگو مگو امری اجتنابناپذیر است و پیش میآید اما اینکه به جای برخورد منطقی و دلسوزانه با موضوع کار به قشونکشی و متلک اندازی؛ شعارهای قومیتگرایانه و تهدید مشت و لگد و... بکشد آن هم از جانب کسانی که در فوتبال ما به نام بزرگتر و پیشکسوت شناخته میشوند چندان صورت خوشی ندارد و حتی موجب نگرانی و طرح این سؤال میشود که به راستی ما کجا داریم میرویم؟
چرا در ورزش و فوتبال ما (به کلیت جامعه کاری نداریم که آن هم از این درد به شدت رنج میبرد) حرمتها رعایت نمیشود؟ حریمها شکسته میشود؟ زحمتها وتلاشها نادیده گرفته میشود و... فرهنگ «قدر ناشناسی» نهادینه شده است؟!
از کسانی که اصلا ربطی به ورزش و جامعه ورزش ندارند و غریبههائی هستند که اندک زمانی به لطف رانتهای حزبی و وابستگیهای سیاسی در بعضی پستهای مدیریتی و حتی حساس وارد ورزش شدند و بعد هم به خاطر بیکفایتی ناشی از ناآشنایی با حوزه کاری خود مجبور به کنارهگیری ورفتن به دنبال کار خود شدند؛ به طور طبیعی توقعی وجود ندارد آنان به خاطر همان عدم آشنایی با زیر و بمهای ورزش باز هم به وقت لزوم بازیچه دست جریانات تفرقهافکن و مخرب در ورزش میشوند تا در اینطور ماجراها با وجود اینکه فکر میکنند خیلی هشیار و زرنگند وبر مسائلاشراف و آگاهی دارند، عملا و شاید برخلاف میل خود در زمین آنها نقش نوچههای شلوغ کن را بازی کنند! اما از آدمهایی که چکیده ورزش هستند با جریانات و عناصر و آدمهای ورزش آشنا هستند توقع میرود که در اینطور مواقع هشیارانه و آنطور که از افراد سرد و گرم چشیده و استخوان خرد کرده انتظار میرود عمل کنند.
«علتالعلل»ی که دیده نمیشود!
از این موضوع که خیلی هم مهم است- یعنی نقش و انتظاری که جامعه ورزش از پیشکسوتان خود توقع دارد- بگذریم باز پای بحث مهم دیگری به میان میآید که همانا بحث «مدیریت» است.
در ماجرای پیش آمده میان دستاندرکاران فنی دو تیم ملی و امید متاسفانه مثل خیلی وقتها و خیلی اتفاقات دیگر بعضی از سر فقدان قدرت تحلیل و بعضی کاملا هدفدار و مغرضانه جای معلول را با علت عوضی گرفتند. یعنی به جای اینکه موشکافی نمایند که در این مشکل ذکر شده کجا و چه کسی نقش خود را به درستی ایفا نکرده است همانطور که بالاتر اشاره شد بحثهای احساسی و گاه بیربط مطرح شد که رنگ و بوی روکم کنی و تصفیه حساب لفظی یا فیزیکی داشت! در حالیکه غالبا اصل ماجرا و علت اصلی که همان عامل «مدیریت» یا اصلا دیده نشد و یا کمرنگ ودر حاشیه دعواها و بگومگوها مطرح شد.
فدراسیون فوتبال به عنوان متولی و ادارهکننده اصلی و آقای تاج به عنوان نماد و مدیر این تشکیلات اگر به درستی وبه موقع و با جرات و اقتدار به وظیفه خود عمل کنند آنگاه بدون تردید درصد عمدهای از اینگونه درگیریها و برخوردهای حرمت شکنانه و تاسف بار رخ نمیدهد.
بنابراین علت العلل اینگونه مسایل نه کی روش است ونه استیلی ونه کرانچار ونه مک درموت و... نه بنده ونه جنابعالی! بلکه به دلیل عدم برخورد قاطع و مدیریتی وقانونی و فدراسیون فوتبال و مسئولان آن است.
بارها نوشته ایم کی روش مگر کیست و چه میکند؟ برویم یکبار دیگر بررسی کنیم ما او را در فوتبال خود استخدام کردهایم که چه بکند؟ آیا اورا آوردهایم تا مثل مرحوم رایکوف دنبال استعدادها و کشف و پرورش آنها باشد یا کیروش را آوردهایم تا فقط و فقط با تیم ملی در این فوتبال «نتیجه زده کمیت محور» برای ما و همه ما «نتیجه» کسب کند و علیالخصوص کاری کند که اولا " هرطور شده- ولو به قیمت نابودی خود فوتبال - تیمملی را به جامجهانی ببرد و ثانیا-این یکی تازه ورد زبان کوچک و بزرگ این ورزش و حتی غیر ورزش شده!- کاری کند که تیمملی به دور دوم جام جهانی صعود کند!!
وقتی در فوتبال ما اینطور به غلط هدفگذاری میشود و همه به ویژه مدیران و مسئولان فوتبال و ورزش تحت القائات مشتی ورزشی نما با افکار بچگانه و سطحینگرانه واقع میشوند واز واقعیات و مشکلات اصلی و نیازها و ضرورتها غافل میشوند و به جای روی آوردن به انجام کارهای اساسی و زیربنایی و ساختن و محکم کردن پایهها و ساختار فوتبال یکسره به دنبال کسب نتیجه میافتند تا این وزیر از وزیر قبلیکم نیاورد این دولت مثل دولت قبلی تیم به جامجهانی ببرد و...! اصل ماجرا فراموش میشود و کی روش را با سلام و صلوات میآوریم تا خواستههای کوچک و اهداف بازیگوشانه ما را تحقق بخشد، چه کسی مقصر است؟ کی روش یا نحوه هدفگذاری هدفگذاران و استراتژیستهای ورزش؟
تحلیلهای غلط!
کیروش یک مربی حرفهای است که مثل هر مربی حرفهای دیگری در قبال مزدی که میگیرد خود را متعهد میداند در حد امکان ماموریتی را که بر عهده گرفته انجام دهد؟ آیا او ماموریت خود را انجام نداده است ؟ آیا او تیم ملی نساخته که دوبار پیاپی به جام جهانی صعود کرده است؟ آیا او طبق خواسته مدیران و جامعه فوتبالی که - به دلایلی که ذکرش از حوصله این مقال خارج است- به شدت نتیجهگرا شده عمل نکرده است؟ خود کی روش در مصاحبهای که اواسط هفته گذشته و بعد از فروکش کردن نسبی این ماجرا انجام داد گفت «من برای تک تک حرفها و کارهایم دلیل و توجیه منطقی دارم»!
عرض ما این است که در مسائلی که پیش میآید درست موضوع را تحلیل و موشکافی کنیم. روش درست تحلیل مسایل خود نیمی از راهی است که باید برای حل مسایل طی شود. این البته فقط به ورزش مربوط نمیشود. اصلی است که در کلیه امور فردی و اجتماعی کاربرد وارد. ریشه و دلیل بسیاری از مشکلات لاینحل ورزشی و حتی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و...فردی ریشه در تحلیل غلط مسائل دارد. باری؛ به حرف خود بازگردیم.
بارها به سهم خود نوشتهایم ریشه اکثر مشکلات فوتبال و بلکه ورزش ما در نگرش مدیریتی و نحوه هدفگذاری است. اکثر مسائل و مشکلات ورزش ما ریشه در این ماجرا دارد. ما بارها ودر مقاطع مختلف از کی روش حمایت کردهایم برای اینکه میبینیم او دارد برای رسیدن به هدف و ماموریتی که برایش تعریف شده و بابتش حقوق میگیرد با جدیت و بدون تعارف به وظیفهاش عمل میکند حتی لازم باشد درگیر میشود و برای برطرف کردن موانع و هموار کردن راه دعوا هم میکند.
ما در همین صفحه به دفعات نوشتهایم نتیجه و پیروزی و مقام و سکو و رفتن به جام جهانی خوب است، نمک کار و باعث جذابیت ورزش و رقابتهای ورزشی است اما این نباید به قیمت نادیده گرفتن مسایل اصلی و غفلت از نیازهای اساسی ورزش شود.
نباید نتیجهگرایی به صورت افراطی درآید و کمیت و برد و باخت محور فعالیتها و هدف ورزش و رشتههایی مثل فوتبال درآید. این نکته را بارها نوشته وگوشزد کردهایم اما خطاب به مسئولان و مدیران نه به کیروش و همکارانش.
دلیل هم خیلی روشن است این کیروش نیست که برای فوتبال ما هدفگذاری میکند، بلکه ورزش؛ فوتبال و... مدیر و رئیسدارد. کیروش و امثال او وقتی هدفگذاریها انجام شده است وارد بازی و میدان میشوند. بنابراین کیروش و عملکرد و رفتار او چه خوب و چه بد؛ معلول است علت به گمان ما جای دیگری است که اشاره شد.