زندگی عقلانی در حکمتهای لقمانی-بخش اول
منصور پورمحیطی
موعظهها پندهای عام است که موجبات تذکر آدمی را فراهم میآورد تا همواره هدف و مقصود از یاد نرود و در مسیر دیگر و خلاف مقصود گام بر ندارد و حرکت نکند. موعظهها فلسفه و سبک زندگی را به آدمی میآموزد. همگان نیازمند موعظه هستند و حتی پیامبر(ص) از ابوذر میخواهد تا او را موعظه کند. نویسنده در مطلب پیش روبه سراغ موعظههای حکیمانه لقمان حکیم(ع) رفته تا به واکاوی سبک زندگی اسلامی و قرآنی بر اساس آن بپردازد.نخستین بخش از این مطلب از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
فرق موعظه و نصیحت
وعظ به معنای پند، به سخنان و حتی رفتاری گفته میشود که موجب تذکر و بیداری انسان میشود و شامل وعده و وعید است. اصولا موعظه همانند برهان و جدال احسن به کلیات مسائل و امور توجه دارد و از قضایای شخصی بیرون است. از همین رو خداوند به پیامبر(ص) فرمان میدهد تا برای اثبات حقانیت و تبیین حقایق از این روشهای سه گانه بهره گیرد.(نحل، آیه 125)
خداوند میفرماید: ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَهًْ الْحَسَنَهًِْ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده و او به هدایت یافتگان داناتر است.
حکمت، تعلیم است و موعظه تذکر به عاقبت کاری(ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، ص 466)؛ حکمت بر استدلال و عقلانیت تکیه میکند، در حالی که موعظه بر عواطف نیز توجه دارد.(نگاه کنید: مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 11، ص 455 - 456) پس در موعظه مطالبی بیان میشود که نفس شنونده را نرم کرده و قلبش را به رقّت در آورده و آنچه مایه صلاح حال شنونده است بیان میشود تا مایه عبرت شود.(طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص ۳۷۱)
در حقیقت، «حکمت» راه رسیدن به حق و واقع به واسطه علم و عقل است. حکمت از ماده «حکم»، به معناى بازداشتن و منع است و اولین معنا از آن، حکم کردن در قضاوت و داوری است که باعث جلوگیرى از ظلم میشود. از ویژگیهاى حکمت آن است که جهل و نادانى را از انسان باز میدارد. در «حکمت» انسان به وسیله علم و عقل به حق و حقیقت چیزی پی میبرد،(المفردات فی غریب القرآن، راغب الاصفهانی، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص249) اما در «موعظه»، کارهاى نیک به گونهای یادآورى میشود که با شنیدن آن بیان، قلب شنونده نرم شده و در نتیجه تسلیم میشود.(العین، خلیل فراهیدی، ج 2، ص 228)
تاکید قرآن بر موعظه حسنه و مقید کردن آن نشان میدهد که موعظه میتواند در دو قالب حسنه و سیئه انجام گیرد؛ یعنیاشخاص میتوانند دیگران را به کارها و رفتارهای نیک و خیر دعوت کنند یا به کارهای بد و زشت بخوانند.
اما نصیحت از ریشه نصح در خیاطی یعنی کسی که که خوب دوخته و هیچ درز و خلالی را به جا نگذاشته یا نصح عسل به معنای جدا کردن موم از عسل و صاف کردن آن، در اصطلاح به معنای پندهایی است که ناظر به شخص و از مصادیق قضایای شخصی است و ناصح میکوشد تا با این روش مشکلی را حل و خوب و بد را جدا کند.
در ترجمه آیه 91 سوره توبه که خداوند میفرماید: إِذَا نَصَحُواْ لِلّهِ وَرَسُولِهِ؛ آن را به اخلاص ترجمه کرده اند؛ چنانکه توبه نصوح (تحریم ، آیه 8) به معنای توبه خالص آمده است؛ زیرا همانند عسل مصفا از ناخالصی موم در آمده است. پس کسی که نصیحت میکند تلاش دارد تا خالصانه به دیگری کمک کند و مشکلات او را حل و فصل نماید. از همین رو میتوان گفت که نصیحت نسخه پیچی نسبت به شخص و مسئله شخصی است. در این روش، ناصح با توجه به خصوصیات شخص و مسئلهاش نسخهای را در قالب نصیحت بیان میکند. از همین رو در نصیحت مسایل جزیی و شخصی مطرح میشود. بنابراین، نمیتوان هر کسی را نصیحت کرد ولی همگان را میتوان موعظه کرد.
از آنجا که نصیحت به مسائل شخصی و قضایای جزیی ارتباط دارد و ناظر به رفتارها و گفتارها شخص خاصی میشود، در جمع نمیتوان کسی را نصیحت کرد و باید خصوصی و اختصاصی این کار انجام گیرد؛ از این رو امیرمومنان علی(ع) درباره نصیحت کردن دیگران در جمع هشدار میدهد و میفرماید: نصحك بين الملأ تقريع؛ نصيحتى كه در حضور ديگران انجام بگيرد يك نوع ملامت و عتاب است.(غرر الحکم، فصل 82؛ شماره 17)
اما موعظه را میتوان در جمع و یا به طور خصوصی نیز مطرح کرد، زیرا بیان کلیات است و ناظر به اعمال و رفتار شخص یااشخاص نیست.
موعظه، روش تربیتی
يكى از روشهاى تربيت، موعظه است. موعظه با تعليم، سخنرانى و اقامه برهان تفاوت دارد و از تأثير ويژهاى برخوردار است. به هنگام وعظ، سخن به گونهاى به شنونده القا مىشود كه در قلب او نفوذ كرده و حالت رقت و صفا و نورانيتى در آن به وجود آورد. گرچه موعظه غالباً به صورت خطابى القا مىشود و از براهين عقلي استفاده نمىشود، ليكن اثر آن بيشتر از استدلالهاى عقلى است.
موعظه، فطرت انسان را بيدار مىكند و در دل مىنشيند و از دليل و برهان و امر و نهى بيشتر تأثير دارد. پندپذيرى استعدادى است كه در جان انسان نهاده شده و براى قبول تربيت آمادهاش ساخته است. پند و نصيحت يك نياز طبيعى است. ممكن است كسى از تعليم ديگران بىنياز باشد؛ امّا هيچ كس نيست كه از موعظه بىنياز باشد، حتى دانشمندان و افراد صالح نيز گاه گاه به موعظه نيازمند مىشوند.
اسلام نيز موعظه را يك امر مفيد و مؤثر مىداند و در مورد ارزش و اهميت آن احاديث فراوانى وارد شده است. اميرالمؤمنين علی(ع) میفرماید: المواعظُ صقالُ النفوس، و جلاءُ القلوب؛ موعظهها نفوس انسانها را صاف و نورانى مىكنند.(غررالحكم، فصل اول، شماره 373)
قرآن نيز از همين روش استفاده كرده و سرشار از موعظه است، بلكه خود را به عنوان يك كتاب موعظه معرفى مىكند. خدا در قرآن مىگويد: هذا بَيانٌ لِلنّاسِ وَهُدىً وَمَوْعِظَهًْ لِلْمُتَّقِينَ؛ اين كتاب بيان براى مردم و هدايت و موعظه براى پرهيزكاران است.(آل عمران، آیه 138) و یا در جایی دیگر میفرماید: اى مردم! از جانب خدا براى شما موعظه آمده، شفاى دلهاى شما و هدايت و رحمت براى مؤمنين است.(یونس، آیه 57) و نیز مىفرمايد: همانا كه آياتى روشن را براى شما نازل كرديم و داستانِ گذشتگان و موعظهاى براى پرهيزكاران است.(نور، آیه 34)
چنانکه گفته شد موعظه موجب تذكر مىشود؛ از همین رو در قرآن بدان توصيه شده است: كسانى را كه از عذاب خدا مىترسند به وسيله قرآن تذكر بده.(ق، آیه 50) و در جایی دیگر نیز مىفرمايد: مردم را تذكر و پند بده، زيرا تذكر براى مؤمنين سودمند است.(ذاریات ، آیه 55) و در جایی دیگر مسئولیت پیامبر(ص) را موعظه دانسته و مىگويد: اى رسول! مردم را تذكر بده، زيرا تو پند دهنده هستى.(غاشیه، آیه 21)
شیوه لقمان
باید توجه داشت که حکیم کسی است که از همه روشهای سه گانه (حکمت و موعظه و مجادله احسن) برای رسیدن به مقصد و هدف خردمندانه خویش سود برد؛ به این معنی که گاه لازم است تا استدلال و برهان عقلی و قطعی اقامه کند و قاطعانه حکمی را در امری بیان نماید و مطلبی را به کرسی نشاند؛ و گاه لازم است تا عواطف و احساسات شخص را درگیر کند و آن حکم عقلی حکیمانه را به قلب برساند و عقد ذهنی را به عقد قلبی تبدیل کند و گاه نیز لازم است تا کسانی که دارای شبهات هستند و ذهن و قلبشان آمیخته به حق و باطل است، با جدال احسن و ادله معقول مقبول نزد شخص، او را به سوی حق راهنمایی کند.
لقمان حکیم(ع) همه این سه راه را مورد استفاده قرار داده است. این مطلب را میتوان از آیات سوره لقمان نیز به دست آورد که با مهربانی فرزندش را مخاطب قرار میدهد و عواطف و احساسات او را به عنوان فرزند تحریک میکند تا پذیرای سخنان خالصانه و بیغرض و مرض پدر باشد. همچنین بااشاره به شرک برخی از والدین میکوشد تا نشان دهد با والدین مشرک نیز میبایست به گونهای برخورد کرد تا سخن فرزند مورد پذیرش شود؛ زیرا والدین مشرک اگر رفتار نیک فرزند را ببیند و فرزند در هیچ امری با آنان جز شرک مخالفت نکند، تسلیم میشوند.
حکمتهای لقمان حکیم
خداوند در قرآن سورهای را به لقمان(ع) اختصاص داده است. البته در اینکه آن بزرگوار پیامبر است تشکیک و تردید شده است ولی شکی نیست که ایشان از اولیای الهی است به طوری که خداوند فلسفه و سبک زندگی او را به عنوان سرمشقی برای انسانها بیان کرده است.
حکمتهایی که لقمان در چارچوب مواعظ تربیتی برای فرزند خویش بیان کرده، آموزههایی است که میتواند انسان را در مسیر کمالی قرار داده و به فرجام نیک برساند. البته آنچه از حکمتهای لقمانی میتوان دریافت فلسفه و سبک زندگی بویژه اجتماعی و در تعاملات با مردم است. در حقیقت لقمان (ع) به ما میآموزد که چگونه فکر و عمل کنیم تا زندگی سعادتمندی در دنیا و آخرت برای خویش و دیگران رقم زنیم.
سوره لقمان ۳۴ آیه دارد. آیات ۱۲ تا ۱۹ سوره مستقیم به لقمان حکیم و سخنان و مواعظ حکیمانهاشاشاره دارد. خداوند در آیه ۱۲ سوره بیان میکند که به لقمان(ع) حکمت داده است و سپس به مواعظ حکیمانه آن حضرت(ع) با فرزندش میپردازد. این مواعظ ناظر به مباحث توحید و رفتارهای اجتماعی است.
از جمله مواعظ ایشان میتوان به شکرگزاری، اجتناب از شرک، اهتمام به والدین بویژه مادر و تعامل پسندیده حتی با والدین مشرک، توجه به معاد در رفتارها و زندگی دنیوی، اقامه نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر در مصیبت، ترک نخوت در رفتار با مردم، پرهیز از تکبر و رفتارهای متکبرانه، پرهیز از خیالبافی و خودبزرگ بینی و تفاخر، اعتدال و میانهروی در رفتار، کاستن از صوت و صدا و آهسته سخن گفتن و مانند آنهااشاره کرد.
اما این همه ،پندهای حکیمانه حضرت لقمان(ع) نیست؛ زیرا بخشی دیگر از آنها در روایات معصومان(ع) آمده است که توجه به آنها میتواند فلسفه و سبک زندگی اسلامی را تحت تاثیر قرار دهد و ما را با بهترینهای فکری و رفتاری آشنا سازد.
مواعظ لقمان(ع)
در کلام امام باقر(ع)
از جمله امامان معصوم(ع) که به مواعظ لقمان توجه داشته، حضرت امام محمد باقر(ع) است. ایشان همانند دیگر پیشوایان معصوم (ع) در چارچوب تبیین آموزههای قرآن و بیان مصادیق و جزئیات بیشتر و توجه به فروعات جوامع الکلم قرآنی پندهای حکیمانه لقمان را بیان کرده و این گونه مردم را با فلسفه و سبک زندگی اسلامی و قرآنی در چارچوب مواعظ لقمانی آشنا ساخته است.
۱- شتاب در توبه : امام باقر(ع) در بیانی میفرماید:در نصایح لقمان به پسرش این بود که: «توبه را در دلت تازه کن و پیش از آنکه کارَت فرا رسد و قضایت قطعى شود و بین تو و آنچه مىخواهى ، فاصله بیفتد ، در ایّام فراغت و فرصت خویش، براى توبه شتاب کن».(الکافی، ج ۲ ،ص ۱۳۵ ، ح ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۱۳، ص ۴۲۶ ، ح ۱۹)
خداوند به بندگانش فرصت میدهد تا پیش از احتضار و آمدن مرگ و یا پیش از عذابهای استیصالی توبه کنند(نساء، آیه ۱۸؛ زمر، آیات ۵۳ و ۵۵)، اما وقتی مرگ فرا رسید یا عذاب استیصال در دنیا دامنگیر فرد یا قومی شد، دیگر فرصت توبه برداشته میشود(همان)؛ چرا که در این زمانها، دیگر توبه و ایمان آوری سودی ندارد.(یونس، آیات ۵۱ و ۹۱)حضرت لقمان(ع) بر اساس این آموزههای الهی است که از فرزندش میخواهد تا در دام وسوسههای ابلیس گرفتار نشود و توبه را به تاخیر نیندازد؛ زیرا عمر آدمی تضمین نشده و هر لحظه ممکن است جان آدمی به توفی کامل گرفته شود و اجلش سر آید.
باید به این نکته توجه داشت که ارتکاب گناهان و بویژه تکرار و اصرار بر آن، موجب سنگدلی و دفن شدن فطرت سالم و عقل و علم آدمی میشود(شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۸ تا ۱۲) و آدمی به سبب بیتقوایی، قدرت تشخیص خود را از دست میدهد(کافی، ج ۲،ص ۲۱۴) و گاه امور را وارونه میبیند و چون واژگونه است، مسائل را واژگونه مینگرد و تحلیل میکند و بدوزشت برای او خوب و زیبا جلوهگری کرده(ملک، آیه ۱۲) و او را از انتخاب درست و نیز توبه باز میدارد و این گونه است که توفیق توبه از وی سلب میشود؛ چنانکه دشمنان اهل بیت(ع) بویژه جنایتکاران کربلا توفیق توبه نیفتند. از همین رو خداوند در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره نساء بر فوریت توبه از گناه تاکید میکند و پذیرش حتمى توبه را مشروط به تأخیر نینداختن آن تا دم مرگ و احتضار از سوى گناهکاران میکند؛ زیرا در صورت تاخیر ممکن است که توفیق توبه فراهم نیاید و دل وارونه و سیاه ،علاقهای به توبه نداشته باشد. در آیات قرآن به موضوع توبه بسیار توجه داده شده است؛ زیرا توبه فرصتی برای بازگشت به سوی خدا و صراط مستقیم است. از آنجا که دشمن سوگند خورده، انسان را به گناه سوق میدهد و میکوشد تا مردمان را به دوزخ بکشاند، با وعدههای دروغین میکوشد تا تسویف و تاخیر در توبه صورت گیرد تا این گونه فرصت بازگشت از انسان را سلب کند. توبه پیش از نزول عذاب استیصال الهی و پیش از احتضار ممکن است؛ اما پس از آن توبهای پذیرفته نمیشود.(بقره، ایه ۵۴؛ انعام، آیه ۱۵۸؛ یونس، آیات ۹۰ و ۹۱)
۲- ایمان به معاد: یکی از مهمترین موضوعاتی که نقش کلیدی در فلسفه و سبک زندگی انسان به جا میگذارد، مسئله معاد و رستاخیز است. ایمان و عدم ایمان نسبت به رستاخیز دو نوع فلسفه و سبک زندگی متفاوت ایجاد میکند. از همین رو خداوند درباره کسانی که نسبت به معاد تردید و تشکیک میکنند و با شبهه آفرینی میکوشند آن را ابطال کنند، میفرماید که آنان با این کار خویش میخواهند راه فجور را بر روی خویش بگشایند تا پاسخ گویی نسبت به افکار و رفتار معنا و مفهومی نداشته باشد. یعنی با شبهه علمی میکوشند تا شهوت عملی خود را تثبیت و خود را از گناه و احساس آن برهانند.(قیامت، آیات ۱ تا ۵)
یکی از مواعظی که خداوند از لقمان(ع) نقل میکند توجه به مسئله معاد است. لقمان میفرماید: فرزندم، اگر عملِ تو هموزن دانه خَردلى و در تختهسنگى یا در آسمانها یا در زمین باشد، خدا آن را مىآورد، که خدا بس دقیق و آگاه است.(لقمان، آیه ۱۶)
امام باقر(ع) فرمود: در نصایح لقمان به پسرش است که گفت : «اى پسرم! اگر درباره مرگ تردید دارى، خواب را از خود، دور کن ـ که نخواهى توانست ـ و اگر درباره رستاخیزْ تردید دارى، بیدار شدن از خواب را از خود دور کن ـ که نخواهى توانست ـ؛ زیرا اگر اندیشه کنى، مىدانى که جان تو در دست دیگرى است و همانا خواب، به منزله مرگ است و بیدارى پس از خواب ، به منزله بر انگیخته شدن پس از مرگ». (قصص الأنبیاء ، ص ۱۹۰ ح ۲۳۹؛ بحار الأنوار ، ج ۱۳ ، ص ۴۱۷ ، ح ۱۱)
لقمان با بیان مثالی بر آن است تا رستاخیز را بیان کند و تردیدها و تشکیکها در این مورد را از میان بردارد. البته خداوند در آیه ۴۲ سوره زمر ارتباط میان مرگ و خواب را بیان کرده است و در روایات نیز از خواب به برادر مرگ تعبیر شده است. پس هر خوابیدن ما نوعی توفی و گرفتن روح و نفس آدمی است، با این تفاوت که در اجل حتمی و مرگ، توفی کامل انجام میگیرد و ارتباط میان جسم و روح قطع میشود اما در هنگام خواب هنوز نوعی ارتباط ضعیف باقی و برقرار است.
همین مطلب از لقمان در جایی دیگر اینگونه نقل شده است: پسرم! تو همان گونه که مىخوابى، مىمیرى و همان گونه که بیدار مىشوى، بر انگیخته مىگردى.(تنبیه الخواطر : ج ۱ ص ۸۰؛ بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۴۲۱ ح ۱۷ )
طبرانی نیز نقل میکند:لقمان (ع)به پسرش گفت ـ: اى پسرم! اگر به رستاخیز یقین ندارى، پس هر گاه خوابیدى ، بیدار نشو؛ زیرا تو همان گونه که بیدار مىشوى ، بر انگیخته خواهى شد.(الدعاء للطبرانی : ص ۴۹۳ ح ۱۷۳۷ )
در جایی دیگر نیز آمده است: لقمان به پسرش سفارش کرد و گفت : « پسرم! بدان که مرگ براى مؤمن، مانند یک لحظه خوابیدن است و بر انگیخته شدن او ، مانند بیدارى از همان خواب است. پس این سفارش را از من بپذیر و آن را پیش چشمان خود قرار بده. خداوند ، جانشین من بر توست و او براى ما کافى است و وکیل خوبى است».(أعلام الدین ، ص ۹۳؛ بحار الأنوار ، ج ۸۲ ص ۱۷۹ ح ۲۲ )
۳- امانتداری: از دیگر مواعظ حکیمانهای که امام باقر(ع) از لقمان نقل میکند، مسئله مهم امانتداری است. امانت در آیات قرآن اختصاص به حوزه اقتصادی و مادی ندارد، بلکه شامل امانتهای معنوی چون امانتهای الهی نیز میشود. (احزاب، آیه ۷۲) ولایت و امامت و قرآن و مانند آنها امانتهای الهی در دست بشر است که باید آن را به خوبی حفاظت کنند و بدون هیچ خیانتی به صاحب آن بازگردانند.(روایات تفسیری ذیل آیه)
اما امانت در عمل اجتماعی نیز نقش بسیار حیاتی دارد. امانت در حقیقت بیانگر عدالت خواهی انسان است. ریشه بسیاری از فضیلتهای انسانی به عدالت باز میگردد. میوه عدالت ،صداقت و میوه صداقت، امانتداری است. انسانی که عادل و صادق است، امین مال و جان و عرض مردمان است. بر اساس آموزههای قرآن انسان باید تلاش کند هر آنچه را که به امانت در نزد اوست محافظت کرده و به صاحب آن بازگرداند. خداوند در آیه ۵۸ سوره نساء میفرماید: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا؛ براستی خداوند شما را امر میکند تا امانتها را به صاحبان آن بازگردانید و ادای امانت کنید.
امام باقر(ع) از جمله مواعظ حکیمانه لقمان را تشویق به امانتداری دانسته و میفرماید: پسرم ! امانت را ادا کن تا دنیا و آخرتت سالم بماند و امین باش؛ زیرا خداى تعالى خیانتکاران را دوست ندارد. (قصص الأنبیاء : ص ۱۹۰ ح ۲۳۹، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۴۱۷ ح ۱۱ )
4.تظاهر به خشیت الهی: بر اساس آموزههای قرآنی انسان نباید تظاهر به فسق و فجور داشته باشد؛ بلکه تظاهر به پاکی و طهارت امری پسندیده است؛ زیرا اگر انسان حتی گناهکار باشد، با تظاهر به طهارت و تقوا میتواند کم کم خودش را دگرگون کند؛ زیرا مردم از او توقع و انتظار طهارت و تقوا دارند؛ همین مسئله موجب میشود که رفتارش تغییر کند و سیره ظاهریاش در نهایت، قلبش را دگرگون سازد. انسان حتی اگر گناهکار است باید خشیت از خدا را در دل داشته باشد و اگر نتوانست باید بکوشد تا این خشیت را در رفتارش در جامعه نشان دهد تا زمینه بازسازی قلب فراهم آید؛ جرات و تجری در رفتار و بیمبالاتی و اقدام به تظاهر به گناه و و مانند آن موجب میشود که فرصت توبه از دست برود؛ زیرا کسی که جرات یافته و در میان مردم نیز بیمبالات و تظاهر به فسق و فجور میکند، دیگر قلب نیز سیاه میشود؛ اما ترس اجتماعی خود زمینهای میشود تا این خشیت به قلب بازگردد و انسان زمینه توبه و بازگشت به سوی خدا را بیابد.
از جمله پندهایی که لقمان به فرزندش داده و امام باقر(ع) آن را نقل میکند، توجه به این رفتار اجتماعی برای بازسازی قلب و رسیدن به مقام خشیت است که خداوند آن را جزو امور بسیار مهم و صفت عالمان میداند.(نور، آیه ۵۲؛ احزاب، آیه ۳۹؛ فاطر، آیه ۲۸) لقمان(ع) در این باره میفرماید::کانَ فیما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ : … یا بُنَیَّ ، لا تُرِ النّاسَ أنَّکَ تَخشَى اللّهَ وقَلبُکَ فاجِرٌ؛ «... پسرم! به مردم ، چنین نشان نده که از خدا مى ترسى ، در حالى که دلت گنهکار است».