kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۴۴۶
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۲
تأملاتی در بازتاب اندیشه و شخصیت امام خمینی(ره) در سینمای ایران

دنیای نو؟ با کدام پشتوانه و زیرکدام پرچم؟

این روزها مدیران سینمایی و هنرمندان هنر هفتم ایران از هوای تازه و رویکردهای نو در سینمای ایران می‌گویند.گفته ای که در نوع خود جای خوشوقتی و امیدواری دارد.
 محمد قمی

اما سوال اینجاست که مبانی فکری و آبشخورهای نظری این هوای تازه و فصل جدید در سینمای ایران کدامند؟
سینمای ایران بناست بر اساس کدام رویکردها و رهیافت ها  و با پرواز در کدام منظومه ها به خلق معانی و دنیاهای جدید همت گمارد و از رهاورد این همت، فصلی دیگر در حیات هنر هفتم این سرزمین سامان یابد؟
این سوال مهمی است. اگر به عقبه و آینده این سوال به درستی فکر نشود چه بسا ما دوباره در سیکل باطل حرکتی فرساینده و بی مبنا بیافتیم و یا با مبانی و معانی خاصی که ربطی به ما و سینمایمان ندارد انرژی ها را هرز دهیم و روحیه ها را هدر.
بی تردید مهم ترین و اولیه ترین گام در رسیدن به آنچه گفته شده، یعنی ایجاد فصلی امیدآفرین و نشاط‌آور برای سینما، تبیین و تدقیق همین مبانی و پشتوانه های نظری آن است.
سینمای ایران به روح تازه، به هوای نو، به جان دوباره و به خونی گرم در کالبد خویش نیازمند است و هیچکس در این تردیدی ندارد.سینمای ایران در مرداب ایده های تکراری و گاه نازل و تب و تاب حواشی بی ربط و فرساینده گیر افتاده است و این هم مثل روز روشن است.
دامان سینمای ایران از یک سو به ابتذال و از دیگر سو به جشنواره‌زدگی مفرط آلوده شده است و این نیز از فیلم های ما هویداست. و بی‌تردید اگر بناست فصلی نو در این سینما شکل بگیرد و راهی دیگر رود، بایستی راهکارهای نظری و مبانی عملی رسیدن به چنان موقعیتی تشریح گردد وگرنه در خلأ به هیچ جا نمی توان رسید و در بی مبنایی، جز چرخیدن دور خود و یا درجازدن و پسرفت چیزی عاید کسی نخواهد شد.
تئوری ها و مبانی پوسیده و بی‌رمق این سالها که متأسفانه یا گرته‌برداری ابتر و شیفتگی زده ای از تصویر مالیخولیایی غرب متصور عده ای اهالی این سینما بود، امتحان خود را پس داده و مردم هرگز به چنان سینمایی روی خوش نشان ندادند.از طرف دیگر، کارکردهای فرسوده و تکراری سینمای عامه گرای خیالی و نشانه گذاری های نخ نمای فیلمفارسی‌های مد روز هم دیگر رنگی ندارد  و کسی را به جنبش درنمی آورد.
اینجاست که باید گفت این سینما اگر راهی هم داشته باشد از دل مردم و از متن منویات انقلابی و اسلامی آنها می گذرد. گنجینه ارزشمند و لایزال اندیشه اسلامی و تاریخ دراماتیک و پرفراز و نشیب حرکت های مردمی در کنار آرمان های مردی که تا همیشه رهبر این ملت و امت واحده خواهد بود.امام خمینی(ره) و فکر و سیره و روحیه اش؛ با آن همه عمق و وجوه زیبای هنرورزانه.
براستی چه منبعی غنی تر و چه مایه ای پربارتر و چه راهی استوارتر و زیباتر از راه امام و امت انقلابیش که توانستند بزرگترین رویداد قرن را در جامه ای از فرهنگ و هیئتی از اندیشه و تحت لوای شعور و شعار و شعائر دینی به سرانجام رسانند و انقلابی به بزرگی و عظمت و معنای بهمن 57 پدیدار سازند؟و سینمای ایران با این دستاورد و میراث عظیم چه کرده است؟ کدام گوشه از این دنیای پرمعنای دراماتیک ارزشی و پرخون را نقش زده است؟
کدام سردار جنگ، کدام واقعه دوران سترگ و سهمگین و زیبا و خاطره گون انقلاب، کدام فراز تاریخی، کدام فکر و اندیشه انقلابی و اسلامی ما در طول بیش از سه دهه گذشته در سینمای ما آنچنان که درخور و شایسته اش بوده به ظهور و بروز رسیده است؟
این سوال مهمی است که پاسخ صریح و صحیح به آن هم می تواند در واکاوی آنچه بر این سینما گذشته، موثر باشد و هم در تعیین و تبیین راهکارهای آینده نقشی اثرگذار داشته باشد. اگر در تاریخ سینمای این سی و پنج سال مروری داشته باشیم و انبوه فیلم های تولیدی سینمای ایران را بررسیم، شاهد خواهیم بود که در عین وجود بارقه ها و جرقه هایی ملهم از دغدغه های شخصی عده ای از هنرمندان ارزشی و متعهد، چندان نمی توان جریان مستمر و مستحکمی را یافت که توانسته باشد مجموعه ای فیلم های منطبق بر آرمان ها و اندیشه‌های دینی و انقلابی را به منصه ظهور و بروزی سینمایی رسانده باشد.و این واقعیت تلخ علاوه بر آنکه نشانه کم‌کاری خود هنرمندان است بیش از آن، گویای خلأیی است که در حوزه مدیریتی و بخش سیاستگذاری این سینما احساس می شود.
وقتی بسیاری از کشورها تاریخِ نداشته و اسطورهای خیالی خویش را با هنر سینما به ظهور می رسانند و یا حتی مثل آمریکایی ها، از گذشته تاریک و خیانت بار خویش، صحنه‌های قهرمانانه و موقعیتهای افتخارآمیز پدید می آورند، چرا ایران اسلامی باید با هزاران قهرمان واقعی و موقعیت حقیقی و آرمان هایی که این ملت با خون خویش بر آنها مهر تأیید زده اند، سینمایی این چنین نحیف و بی رمق و بی آرمان را تحمل کند؟!
امام خمینی(ره) با اندیشه ناب و سلوک تابناک خویش، هم شخصیتی بی نظیر را برای هدایت این مردم به ظهور و بروز رساند و هم آرمان هایی مغفول مانده همچون عدالت و هویت انسانی و روحیه جهادی و اعتماد به نفس و... هزاران گوهر تابناک و ناب را به عرصه حیات فردی و اجتماعی این ملت مظلوم و صبور آورد.
و حال سؤال اینجاست که این شخصیت و آن رهاورد، در سینمای ما چه بازتابی داشته و چه اتفاقی درش رخ داده؟!آیا براستی وقتی به کارنامه سینمای این سه دهه رجوع می کنیم آنچه را که درخور این آرمان ها و شخصیت بی نظیر رهبر فقید انقلاب اسلامی باشد خواهیم یافت؟
این سؤال مهی است که باید به روشنی و صراحت و صداقت به آن پاسخ گفت و از قبل این پاسخ واقعی و نه شعاری و صوری، هم نقاط مبهم آن را بازشناخت و هم نکات روشن و امید بخشش را مورد توجه قرارداد.
همه ما می دانیم که ما راهی نداریم جز آنچه امام و امت انقلابیش در بهمن 57 با خون و آبرو و هویت و دین و آیین خویش بر آن صحه گذاردند و هر راه دیگری که طریقی جز این را بپوید، هر چند بتواند برای مقطعی کوتاه موج آفرینی کند و با فریب و نیرنگ، بر امواج مجازی جشنواره های آن ور آبی سوار شود، اما دیر یا زود حباب توخالیش خواهد ترکید و چیزی جز هوا نصیب اهالیش نخواهد کرد.
سینمای ایران بناست بر اساس کدام رویکردها و رهیافتها  و با پرواز در کدام منظومه ها به خلق معانی و دنیاهای جدید همت گمارد و از رهاورد این همت، فصلی دیگر در حیات هنر هفتم این سرزمین سامان یابد؟این سوال مهمی است. نیست؟!
به آن بیندیشیم!