kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۳۸۳۸
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۴

راه مبارزه!

پژمان کریمی

بی شک و ‌بدون اغراق، بالندگی و جلوه‌ پویا و روشن و خیره‌کننده «‌ادبیات فارسی‌» مرهون آمیختگی‌اش با پدیده‌ معارف اسلامی است. معارف اسلامی است که نگاه و دریافت و ذهن اهل قلم را جهت و شکل می‌دهد، خلاقیت وی را دامن می‌زند و بارور می‌کند، مضمون‌سازی و محتوا پروری را در قامت و نقش قلم متبلور می‌نماید.
چنین است که‌ ادبیات فارسی به ویژه آنچه در حدود جغرافیای ایران امروزی معنا و توصیف می‌شود، در کنار تلطیف احساسات و امتداد‌دهی به نگاه مخاطب، به مثابه‌ ابزار‌ی برای گسترانیدن معارف اسلامی به شمار می‌آید.
چنین خصیصه‌ای اما، برای دو گروه منتسب به دایره‌ ادبیات؛ قابل تحمل نبوده و نیست:
اول: طیفی که تلاش می‌کند ادبیات را به هر شکل ممکن از آموزه‌ها و معارف دین اسلام تهی کند!
در راستای همین تلاش است که رویکرد ادبیات به سیاست دینی را هم کتمان می‌سازد! چرا؟ چون می‌داند آرمان و غایت و کارویژه‌ «هنر و ادبیات و سیاست دینی (اسلامی)» مانع بلند تفرعن، استکبار فردی و دولتی و لجام‌گسیختگی نفسانی است!
پس می‌گوید:« دین یک امر فردی است که با آزادی انسان در تعارض است و نباید در مجرای تبلیغ، بر کسی و مجموعه‌ای و جامعه‌ای تحمیل شود. سیاست نیز مساوی اراده‌ تصاحب ابزار قدرت است، ناظر بر منافع فردی و گروهی دنیایی است پس با شان ادبیات که برخاسته از احساسات رقیق انسانی و غایتش تلطیف احساسات ناب است در تعارض قرار دارد.»
این در حالی است که دین مبین اسلام، به عنوان برنامه‌ الهی زندگی، رستگاری انسان را فراهم می‌کند و شئون برخاسته از این دین الهی، نه در جهت مطامع دون دنیوی، که ناظر بر مصلحت و رستگاری انسان است!
دوم: طیفی که نه رسالت دین الهی را می‌شناسد و نه غایت هنر متعالی را! از این رو، با مقوله‌ دین وهنر و ادبیات، لاابالی و بی‌تقید و از روی سبکسری برخورد می‌کند.
همین دو طیف بودند که در دهه‌‌ سی تا اواسط پنجاه شمسی، ادبیات فارسی ایران را آماج سروده‌های دین ستیزانه و سکولاریستی قرار دادند. حکومت پهلوی دوم، زیرکانه، شاعران و نویسندگان چپ را پر و بال داد و نشریات شبه روشنفکری یکی پس از دیگری به تبلیغ ادبیات منهای دین و دین ستیز و الحادی پرداختند. شاعران چپ به حدی مجال عرض اندام یافتند که برخی شان به عنوان نمایندگان و برکشیدگان خلف ادبیات ایران معرفی و جوانان به پیروی از آنان فراخوانده شدند. جالب اینکه افرادی از اینان چون احمد شاملو، در زمره‌ مخالفان دستگاه پهلوی شناخته می‌شدند در حالی که چنین نبود و پیدا و نهان جیره‌خوار دولت به شمار می‌رفتند و برخی شان چون غلامحسین ساعدی – در اواخر دوران پهلوی – به همکاری با ساواک پرداختند.
دو طیف یاد شده طی چهار دهه‌ اخیر که از عمر جمهوری اسلامی می‌گذرد، همچنان فعال هستند. در دوران موسوم به سازندگی بود که نشریاتی چون «گردون» عرصه‌ تاختن آنها بود. در دوران سیاه موسوم به اصطلاحات، کانون‌های ادبی ضد انقلاب زیر چتر فرهنگسراها، پا گرفتند و تبدیل به پایگاه شاعران و نویسندگان ضد دین شدند که برخی از این کانون‌ها همچنان فعال‌اند و در پوشش شبهای شعر و تورهای مثلا ادبی مختلط از دختر و پسر به ترویج ادبیات سیاه مشغول هستند. فراوان شدن تلویزیون‌های ماهواره‌ای این فرصت را به دین‌ستیزان داد که در قالب برنامه‌های به ظاهر ادبی، فعالیت کنند؛ برنامه‌هایی چون تفسیر شاهنامه و یا برنامه‌هایی که محور اصلی آن، ترویج ترانه است. چرا که ترانه محمل مناسبتری برای ترویج عشق مجازی است و احساسات سطحی را زود و به شکلی کلان درگیر می‌کند. این ویژگی نیز درست نقطه‌ مقابل شعر ناب ادبیات فاخر فارسی است.
خوشبختانه طی دو دهه‌ گذشته با ورود شاعران و نویسندگان جوان متعهد و کار بلد به عرصه‌ ادبیات و بالندگی ادبیات مقاومت به عنوان جلوه‌ای از تموج ادبیات فارسی در سطح رسانه‌های گوناگون، شاهد انزوای دو طیف یاد شده هستیم. اما از آنجا که بلوک رسانه‌ای غرب در اختیار و خدمت طیف‌های معاند است، این گونه به نظر می‌آید؛ ادبیات فارسی جعلی- یعنی آنچه در مقابل ادبیات فارسی اصیل و فاخر و دینی است- در حال رشد و سر به آسمان سایی است. در صورتی که کافی است تعداد شمارگان کتابهای ادبیات فارسی جعلی را بدانید. 100 تا 500 نسخه، تعداد شمارگان نامدارترین شاعران و نویسندگان دین ستیز و مدعی روشنفکری است. این تعداد را با جامعه‌ مخاطب 80 میلیونی قیاس کنید. این تعداد را با تعداد شمارگان مثلا کتاب ارزشمند «دا » که بیش از 150 بار تجدید چاپ شده است، مقایسه کنید.
 انزوا واقعیت قطعی طیفهای ضد دین ادبیات است.
اما این انزوا چنانکه ‌اشاره شد با یاری بلوک رسانه‌ای غرب به نظر نمی‌آید.
بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا، رادیو فردا، رادیو زمانه و...محملی برای طرح عناصر منزوی هستند. با بهانه و بی‌بهانه عناصر منزوی هدف مصاحبه و موضوع گزارش قرار می‌گیرند. کتابهای آنان بررسی می‌شود و به عنوان نمونه‌های عالی ادبیات، نقطه‌ تمجید واقع می‌شوند. اما در نوع استقبال مردم ایران از ورشکستگان ادبی و سیاسی و آثارشان تغییر‌ی رخ نمی‌دهد.
چرا؟ چون مردم ایران با فرآورده‌ای فکری و هنری که رنگ و بویی غیرالهی دارد، ارتباطی برقرار نمی‌کنند و آن را هشیارانه و قاطعانه پَس می‌زنند. بخصوص اگر صاحب اثر – شاعر و نویسنده – دارای تظاهرات روشن ضد ملی و ضد دینی باشد. به خصوص اگر مبلغ صاحب اثر زیر نام رسانه‌ بیگانه و سلطنت طلب و چپ و...قد افراشته و دهان باز کرده باشد.
بی‌شک دشمن داخلی و خارجی با وجود درک بی‌نتیجه بودن تلاش‌ها برای تحریف ادبیات اصیل فارسی، دست و پا عقب نمی‌برد. بدون تردید، دشمن همچنان بر ادامه‌ مسیر و برای رسیدن به هدف، اصرار دارد. در برابر او، اهالی متعهد و انقلابی و پاسداران ادبیات اصیل فارسی، باید‌:
یک: با اراده‌ای جهادگرایانه – در بعد فرهنگی - همچنان به پویش ادبی راستین و اصیل و دینی ادامه دهند.
دو- با تزکیه‌ نفس و بهره از تجربیات و دانش اندوزی بیشتر و بیشتر و سختگیری بر قلم خود و استقبال از نقد دوستان کارا، آثار خود را بالنده‌تر سازند.
سه: بر پایه‌ ضروریات روز قلم زنند. بطور مثال؛ اگر امروز باید از «تاریخ انقلاب اسلامی» بیش از پیش گفت؛ پس چنین کنند.
چهار: وحدت میان اهالی قلم حیطه‌ ادبیات فارسی را محدود و محصور در مرزهای ایران نبینند. شاعران پارسی‌گوی متعهد مانند شاعر هندی «اخلاق آهن»، در هندوستان و پاکستان، افغانستان و تاجیکستان بسیارند.
پنج: رسانه‌ها را رنگ ادبیات دهند و از کارکرد و جهاد رسانه‌ای جا نمانند.
شش: ارتباط با مخاطب نسل جدید را از طریق، برپایی همایش‌ها و شب‌های داستان و شبهای شعر و حضور در مدارس و دانشگاه‌ها، جدیتر قلمداد کنند.