نگاهی مستند به خسارات اشغالگران در جنگ جهانی دوم به ایران- یک نشریه آمریکایی پیش از حمله متفقین به ایران:
هیچ صحنهای اهمیت ایران را ندارد
سید محمود کاشانی، فرزند آیتالله کاشانی و محقق و استاد دانشگاه، تجاوز ارتش متفقین به ایران و اشغال این کشور را نقشهای از پیش طراحی شده، دانسته و میگوید:
«... به دلائل سیاسی گوناگون، انگلستان تصمیم داشت که ایران را بهاشغال نظامی دربیاورد. یک دلیل که به طور رسمی ابراز شد، این بودکه متفقین یعنی انگلستان و آمریکا میخواستند ساز و برگ نظامی را از طریق ایران که در حقیقت به نظر آنها بهترین مسیر شناخته میشد، به شوروی برسانند تا ارتش شوروی توان ایستادگی در برابر نیروی نظامی آلمان را بدست بیاورد...»4
دولتهای انگلیس و شوروی قبلا در این زمینه گفتوگو کرده بودند. هریمن، نماینده دولت آمریکا که برای مذاکره به مسکو مسافرت کرده بود، همین راه را پیشنهاد کرد و اضافه نمود که باید برای تکمیل و توسعه این خط، طرحهایی نیز ارائه نمود و از همین جاست که اندیشه حمله نظامی به ایران یک تصمیم قطعی بین کشورهای انگلستان و شوروی در آمد. از همین رو دولت انگلستان و دولت آمریکا پیش از ملاقات و مذاکره روزولت و چرچیل در اقیانوس اطلس و امضای منشور آتلانتیک و انعقاد یک پیمان، مصمم شدند که برای کمکهای تسلیحاتی به شوروی ، ایران را اشغال نمایند.
محمد خان ملک یزدی در کتاب «ارزش مساعی ایران در جنگ با اشاره به بهانه و انگیزه هایاشغال ایران توسط متفقین»، مینویسد:
«... این مسئله امروز روشن است که متفقین فقط برای استفاده از راه ایران و خطوط ارتباطی منظم و مرتب آن به کشور ما حمله ور شدند.
با این حال با تخریب هدف اساسی متفقین یعنی پلها و جادهها و ایستگاهها از طرف نیروی ایران، وقفه بزرگی در پیشرفت ارتشهای مهاجم ایجاد میشد که ضرر آن بدون اغراق به اندازه شکست نهایی متفقین در نبرد علیه آلمان بود.
یعنی منظور اصلی آنها که ارسال مهمات و خواربار،تانک و هواپیما به روسیه بود، به کلی متوقف و در نتیجه نیروی نازی در جبهه مسکو فاتح و عاقبت روسیه را به دیار عدم میفرستاد و سپس با خاطری آسوده به سر وقت امپراتوری انگلیس روانه میشد...»5
هیچ صحنهای در جهان
اهمیت ایران را برای متفقین نداشت
خان ملک یزدی در همان کتاب «ارزش مساعی ایران در جنگ» به نوشتههای یک نشریه آمریکایی درباره ایران استناد میکند و مینویسد:
«... قبل از اینکه آمریکاییها برای اداره امور و حملونقل و مهمات به سوی شوروی وارد ایران شوند، یک نشریه از طرف ستاد ارتش آمریکا راجع به ایران چاپ و بین 28 هزار سربازان مامور به این کشور توزیع گردید که قسمتی از مطالب این نشریه به این قرار است:
ایران به علل بسیاری برای ملل متفق حائز اهمیت است، صرف نظر از آنکه این کشور راه زمینی برای عبور مهمات باشد، از لحاظ دارا بودن بزرگترین مخازن نفت جهان اهمیت فوقالعاده زیادی دارد. زمانی ناپلئون میگفت: ارتش روی شکمش راه میرود. امروز باید گفت: ارتش روی نفت راه میرود. اگر بالفرض ناگهان منابع نفت جهان خشک شود، دول صنعتی بلافاصله سقوط میکنند. محصول سالیانه نفت ایران به هشتاد میلیون چیلیک بالغ میگردد و این نفت برای مصارف هواپیماها وتانکهای ما در خاورمیانه و کشتیهای بریتانیای کبیر در اقیانوس هند و مدیترانه به کار میرود. هیچ صحنهای دیگر در جهان برای متفقین ، اهمیت ایران را از لحاظ سوق الجیشی و جنگی ندارد...» 6
دکتر همایون الهی نیز در مورد اهمیت اقتصادی ایران قبل از جنگ جهانی دوم در کتاب «اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ دوم جهانی» مینویسد:
«... اهمیت سوق الجیشی و نقش حیاتی ایران را در جنگ جهانی دوم میتوان به دو بخش متمایز ولی در عین حال مرتبط با یکدیگر تقسیم کرد: از یک طرف این سرزمین، دروازهای به خاورمیانه و هندوستان و از طرف دیگر یک خط ارتباطی بسیار مهم بین شوروی و متحدینش بود و همچنین یکی از خطوط حیاتی کمکرسانی متفقین به جبهه نبرد شوروی را تشکیل میداد. لذا آلمان و انگلیس با علم به این ارزشها در طرحهای نظامی خود، ایران را به عنوان میدان نبرد نهایی مد نظر داشتند...»7
سجاد راعی محقق و کارشناس اسناد تاریخی درباره شرایطی که منجر بهاشغال ایران از سوی متفقین شد، میگوید:
«... تا ماه ژوئن 1941 یعنی تیرماه 1320 رابطه ایران با کشورهای متحد و متفق براساس سیاست بیطرفی ایران ادامه پیدا کرد.اما از تیرماه با سیاستهای تغییر یافته کشورهای انگلیس و شوروی در رابطه با ایران مواجه میشویم...» 8
زمینهچینیهای اشغال ایران
اما برای پیاده کردن این تصمیم، طراحی فرایندی لازم بود تا حمله و اشغال ایران منطقی جلوه کرده و بر اساس قوانین بینالمللی، قانونی به نظر برسد. از این رو از اوایل تیرماه 1320 بهانهجوییهایی آغاز شد.
روز نهم تيرماه، خبرگزاريهاي آزاد فرانسه خبري منتشر ساختند مبني بر اينکه، دولت شوروي به ايران با سوءظن نگريسته و اين کشور را مرکزي براي حمله به شوروي ميداند. در همين روز سفير تازه شوروي به نام «آندره اسميرنوف» با تعليمات جديدي وارد تهران شد و با نخست وزير و کفیل وزارت امور خارجه ملاقات و از اقدام ايران در مورد اعلام بي طرفي در جنگ آلمان و شوروي اظهار تشکر و امتنان نمود و بلافاصله خبرگزاري تاس، خبر خبرگزاري فرانسه آزاد را مبتني بر تيره بودن روابط ايران و شوروي تکذيب کرد.
معالوصف بعضي از جرايد خارجي روش و رفتار رضاشاه را در ايران مورد انتقاد قرار ميدادند. در ملاقاتي که در همان روزها بين «علي منصور» نخست وزير و «سرريدر بولارد» وزير مختار انگلستان صورت گرفت، «بولارد»اشغال نظامي ايران را تکذيب کرد و بي طرفي ايران را محترم شمرد.
اما گفته میشود در آن هنگام حدود 700 نفر از متخصصان آلمانی در ایران مشغول به کار بودند. با آغاز جنگ بین آلمان و روسیه، ارتش هیتلر به سرعت در روسیه پیشرفت کرد به طوریکه با نزدیک شدن به قفقاز بیم آن بود که سریعا به ایران دست پیدا کرده و آن 700 آلمانی زمینهساز حاکمیتشان در ایران شوند.
سیاستی که ناگهان 180 درجه میچرخد!
روز بيست و هشت تير ماه 1320 «بولارد» وزير مختار انگليس و «اسميرنوف» سفير شوروي تذکاريه مشترکی به دولت ايران تسليم نمودند و از حضور اتباع آلماني در ايران ابراز نگراني کردند. همزمان با تسليم اين تذکاريه سفير ايران در مسکو و وزير مختار ايران در لندن را به وزارت امور خارجه آن کشورها احضار و تأکيد کردند که اتباع آلماني مقيم ايران هر چه زودتر بايد اخراج شوند. دولت ايران به تذکاريه دولتين پاسخ داد و متذکر شد رفتار اتباع بيگانه در ايران تحت مراقبت کامل است و هيچ گونه اقدامي از طرف آنها عليه همسايگان ما انجام نخواهد گرفت.
قاسم تبریزی، کارشناس تاریخ معاصر در مورد سابقه و علت اصلی حضور متخصصان و مستشاران آلمانی در ایران میگوید:
«... مستشاران آلمانی را خود انگلیسیها طبق قرارداد به ایران آوردند. اقدامی نبود که خود رضاخان شخصا تصمیم بگیرد. انگلیسیها تصمیم گرفتند که در سالهای پس از 1307 کارهای ساختمان سازی و برخی انجام امور صنعتی در ایران را به آلمانها بدهند. چون مدیریت و تشکیلات فراماسونری و سیاستمداران از خودشان بود، لذا کارهای صنعتی و فنی را به آلمانها سپردند. این همان دورهای است که ساختمان دادگستری، ساختمان بانک ملی، ساختمان راه آهن، همین زندان کمیته مشترک که الان موزه عبرت شده، توسط آلمانها ساخته شد. تا قبل از جنگ جهانی دوم، آلمانها زیر نظر انگلیسیها در همین راه آهن کار میکردند...»9
«... به دلائل سیاسی گوناگون، انگلستان تصمیم داشت که ایران را بهاشغال نظامی دربیاورد. یک دلیل که به طور رسمی ابراز شد، این بودکه متفقین یعنی انگلستان و آمریکا میخواستند ساز و برگ نظامی را از طریق ایران که در حقیقت به نظر آنها بهترین مسیر شناخته میشد، به شوروی برسانند تا ارتش شوروی توان ایستادگی در برابر نیروی نظامی آلمان را بدست بیاورد...»4
دولتهای انگلیس و شوروی قبلا در این زمینه گفتوگو کرده بودند. هریمن، نماینده دولت آمریکا که برای مذاکره به مسکو مسافرت کرده بود، همین راه را پیشنهاد کرد و اضافه نمود که باید برای تکمیل و توسعه این خط، طرحهایی نیز ارائه نمود و از همین جاست که اندیشه حمله نظامی به ایران یک تصمیم قطعی بین کشورهای انگلستان و شوروی در آمد. از همین رو دولت انگلستان و دولت آمریکا پیش از ملاقات و مذاکره روزولت و چرچیل در اقیانوس اطلس و امضای منشور آتلانتیک و انعقاد یک پیمان، مصمم شدند که برای کمکهای تسلیحاتی به شوروی ، ایران را اشغال نمایند.
محمد خان ملک یزدی در کتاب «ارزش مساعی ایران در جنگ با اشاره به بهانه و انگیزه هایاشغال ایران توسط متفقین»، مینویسد:
«... این مسئله امروز روشن است که متفقین فقط برای استفاده از راه ایران و خطوط ارتباطی منظم و مرتب آن به کشور ما حمله ور شدند.
با این حال با تخریب هدف اساسی متفقین یعنی پلها و جادهها و ایستگاهها از طرف نیروی ایران، وقفه بزرگی در پیشرفت ارتشهای مهاجم ایجاد میشد که ضرر آن بدون اغراق به اندازه شکست نهایی متفقین در نبرد علیه آلمان بود.
یعنی منظور اصلی آنها که ارسال مهمات و خواربار،تانک و هواپیما به روسیه بود، به کلی متوقف و در نتیجه نیروی نازی در جبهه مسکو فاتح و عاقبت روسیه را به دیار عدم میفرستاد و سپس با خاطری آسوده به سر وقت امپراتوری انگلیس روانه میشد...»5
هیچ صحنهای در جهان
اهمیت ایران را برای متفقین نداشت
خان ملک یزدی در همان کتاب «ارزش مساعی ایران در جنگ» به نوشتههای یک نشریه آمریکایی درباره ایران استناد میکند و مینویسد:
«... قبل از اینکه آمریکاییها برای اداره امور و حملونقل و مهمات به سوی شوروی وارد ایران شوند، یک نشریه از طرف ستاد ارتش آمریکا راجع به ایران چاپ و بین 28 هزار سربازان مامور به این کشور توزیع گردید که قسمتی از مطالب این نشریه به این قرار است:
ایران به علل بسیاری برای ملل متفق حائز اهمیت است، صرف نظر از آنکه این کشور راه زمینی برای عبور مهمات باشد، از لحاظ دارا بودن بزرگترین مخازن نفت جهان اهمیت فوقالعاده زیادی دارد. زمانی ناپلئون میگفت: ارتش روی شکمش راه میرود. امروز باید گفت: ارتش روی نفت راه میرود. اگر بالفرض ناگهان منابع نفت جهان خشک شود، دول صنعتی بلافاصله سقوط میکنند. محصول سالیانه نفت ایران به هشتاد میلیون چیلیک بالغ میگردد و این نفت برای مصارف هواپیماها وتانکهای ما در خاورمیانه و کشتیهای بریتانیای کبیر در اقیانوس هند و مدیترانه به کار میرود. هیچ صحنهای دیگر در جهان برای متفقین ، اهمیت ایران را از لحاظ سوق الجیشی و جنگی ندارد...» 6
دکتر همایون الهی نیز در مورد اهمیت اقتصادی ایران قبل از جنگ جهانی دوم در کتاب «اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ دوم جهانی» مینویسد:
«... اهمیت سوق الجیشی و نقش حیاتی ایران را در جنگ جهانی دوم میتوان به دو بخش متمایز ولی در عین حال مرتبط با یکدیگر تقسیم کرد: از یک طرف این سرزمین، دروازهای به خاورمیانه و هندوستان و از طرف دیگر یک خط ارتباطی بسیار مهم بین شوروی و متحدینش بود و همچنین یکی از خطوط حیاتی کمکرسانی متفقین به جبهه نبرد شوروی را تشکیل میداد. لذا آلمان و انگلیس با علم به این ارزشها در طرحهای نظامی خود، ایران را به عنوان میدان نبرد نهایی مد نظر داشتند...»7
سجاد راعی محقق و کارشناس اسناد تاریخی درباره شرایطی که منجر بهاشغال ایران از سوی متفقین شد، میگوید:
«... تا ماه ژوئن 1941 یعنی تیرماه 1320 رابطه ایران با کشورهای متحد و متفق براساس سیاست بیطرفی ایران ادامه پیدا کرد.اما از تیرماه با سیاستهای تغییر یافته کشورهای انگلیس و شوروی در رابطه با ایران مواجه میشویم...» 8
زمینهچینیهای اشغال ایران
اما برای پیاده کردن این تصمیم، طراحی فرایندی لازم بود تا حمله و اشغال ایران منطقی جلوه کرده و بر اساس قوانین بینالمللی، قانونی به نظر برسد. از این رو از اوایل تیرماه 1320 بهانهجوییهایی آغاز شد.
روز نهم تيرماه، خبرگزاريهاي آزاد فرانسه خبري منتشر ساختند مبني بر اينکه، دولت شوروي به ايران با سوءظن نگريسته و اين کشور را مرکزي براي حمله به شوروي ميداند. در همين روز سفير تازه شوروي به نام «آندره اسميرنوف» با تعليمات جديدي وارد تهران شد و با نخست وزير و کفیل وزارت امور خارجه ملاقات و از اقدام ايران در مورد اعلام بي طرفي در جنگ آلمان و شوروي اظهار تشکر و امتنان نمود و بلافاصله خبرگزاري تاس، خبر خبرگزاري فرانسه آزاد را مبتني بر تيره بودن روابط ايران و شوروي تکذيب کرد.
معالوصف بعضي از جرايد خارجي روش و رفتار رضاشاه را در ايران مورد انتقاد قرار ميدادند. در ملاقاتي که در همان روزها بين «علي منصور» نخست وزير و «سرريدر بولارد» وزير مختار انگلستان صورت گرفت، «بولارد»اشغال نظامي ايران را تکذيب کرد و بي طرفي ايران را محترم شمرد.
اما گفته میشود در آن هنگام حدود 700 نفر از متخصصان آلمانی در ایران مشغول به کار بودند. با آغاز جنگ بین آلمان و روسیه، ارتش هیتلر به سرعت در روسیه پیشرفت کرد به طوریکه با نزدیک شدن به قفقاز بیم آن بود که سریعا به ایران دست پیدا کرده و آن 700 آلمانی زمینهساز حاکمیتشان در ایران شوند.
سیاستی که ناگهان 180 درجه میچرخد!
روز بيست و هشت تير ماه 1320 «بولارد» وزير مختار انگليس و «اسميرنوف» سفير شوروي تذکاريه مشترکی به دولت ايران تسليم نمودند و از حضور اتباع آلماني در ايران ابراز نگراني کردند. همزمان با تسليم اين تذکاريه سفير ايران در مسکو و وزير مختار ايران در لندن را به وزارت امور خارجه آن کشورها احضار و تأکيد کردند که اتباع آلماني مقيم ايران هر چه زودتر بايد اخراج شوند. دولت ايران به تذکاريه دولتين پاسخ داد و متذکر شد رفتار اتباع بيگانه در ايران تحت مراقبت کامل است و هيچ گونه اقدامي از طرف آنها عليه همسايگان ما انجام نخواهد گرفت.
قاسم تبریزی، کارشناس تاریخ معاصر در مورد سابقه و علت اصلی حضور متخصصان و مستشاران آلمانی در ایران میگوید:
«... مستشاران آلمانی را خود انگلیسیها طبق قرارداد به ایران آوردند. اقدامی نبود که خود رضاخان شخصا تصمیم بگیرد. انگلیسیها تصمیم گرفتند که در سالهای پس از 1307 کارهای ساختمان سازی و برخی انجام امور صنعتی در ایران را به آلمانها بدهند. چون مدیریت و تشکیلات فراماسونری و سیاستمداران از خودشان بود، لذا کارهای صنعتی و فنی را به آلمانها سپردند. این همان دورهای است که ساختمان دادگستری، ساختمان بانک ملی، ساختمان راه آهن، همین زندان کمیته مشترک که الان موزه عبرت شده، توسط آلمانها ساخته شد. تا قبل از جنگ جهانی دوم، آلمانها زیر نظر انگلیسیها در همین راه آهن کار میکردند...»9