روایتی از كودتاى آمریکایی 28 مرداد 1332
با انتصاب یکی از عوامل کودتا به عنوان رئیس شهربانی
مصدق خودش را خلع سلاح کرد
چهارشنبه؛ 28 مرداد
ساعت 6/30 صبح تلفنچى منزل دكتر مصدق به دكتر صديقى وزير كشور اطلاع داد كه نخستوزير او را احضار نموده است. ساعت 7 دكتر صديقى در اتاق جلسه وزيران حاضر بود. دكتر مصدق وزير كشور را به اتاق خود فراخواند و دستوراتى درخصوص همهپرسى براى تشكيل «شوراى سلطنتى» به او ابلاغ كرد. دكترصديقى مىگويد:
«... [دكتر مصدق] گفتند: چون شاه از كشور تشريف بردهاند و لازم است تكليف قانونى وظايف مقام سلطنت معين شود، من با جمعى از آقايان صاحب اطلاع شور كردم رأى آقايان اين است كه شوراى سلطنتى بهوسيله مراجعه به آراء عمومى تشكيل شود. شما به فرمانداران تلگراف كنيد كه از محل مأموريت خود خارج نشوند و آنانكه به مرخصى رفتهاند به محل خدمت خود مراجعه نمايند تا پس از دادن دستور مراجعه به آراء عمومى، اينكار را انجام دهند...»86
دكتر صديقى نيز در همين روز بخشنامهاى به شرح ذيل براى استانداران، فرمانداران و بخشداران سراسر كشور صادر نمود:
«تلگراف- بيسيم مهندس
فرماندارى رونوشت استاندارى
چون براى مراجعه به آراى عمومى كه دستور آن به زودى صادر مىشود بايد فرمانداران و بخشداران در محل مأموريت حاضر باشند از تاريخ وصول تلگراف پيشنهاد نقل و انتقال و مرخصى و استفاده از مرخصيهاى اعطايى موكول به بعد خواهد شد و كليه فرمانداران و بخشداران بايد در محل مأموريت بمانند ضمنا به كليه فرمانداران و بخشدارانى كه در مرخصى هستند ابلاغ فرمائيد كه بىدرنگ به محل مأموريت خود مراجعت نمايند و براى شهرستانها و بخشهايى كه فاقد فرماندار و بخشدار است يا پيشنهادهايى كردهاند كه هنوز انجام نيافته استاندارى يا فرماندارى را موقتا به كفالت تعيين و ابلاغ نماييد كه به فوريت در محل حاضر شود اعتبار لازم براى هزينه سفر مأموريت حواله خواهد شد وصول تلگراف را فورى اطلاع دهيد:
12532/ ك - 28/5/32 وزير كشور»87
از ميان مطبوعات صبح روزنامههاى ژورنال دو تهران، ملت ما، آسياى جوان، آرام، ستاره اسلام و مرد آسيا فرمان انتصاب سرلشكر زاهدى به نخستوزيرى را چاپ نمودند. ضمن آنكه چهار روزنامه اخير به همراه شاهد و داد مصاحبه جعلى سرلشكر زاهدى را كه اظهار مىداشت او نخستوزير قانونى است را نيز به چاپ رساندند.88
قبل از ساعت 8 صبح گروههايى از جوانان و نوجوانان با همكارى اوباشان رانندگانى را كه از تجريش و سرپل تجريش عازم تهران بودند متوقف نموده و آنها را وادار مىكردند عكس شاه را روى شيشه اتومبيل خود نصب نمايند و چراغها را به علامت شادى روشن كنند. در غير اينصورت راننده را مضروب و به بدنه و شيشههاى ماشين خسارت وارد مىكردند.
قبل از ساعت 9 صبح گروههايى كه از فعاليت حزب توده در اين چند روز به تنگ آمده بودند بهطور خودجوش به حمايت از شاه در بازار اجتماع كرده و آماده فعاليت بودند. اما كسى نبود كه آنها را رهبرى كند. جلالى يكى از مزدوران سيا به سرعت رهبرى گروهى از جمعيت را بدست گرفته و آنان را به طرف مجلس هدايت كرد و در مسير راه آنها را تحريك كرد تا دفاتر باختر امروز را به آتش بكشند. افشار نيز گروهى ديگر را به طرف روزنامههاى حزب توده شامل شهباز، به سوى آينده و جوانان دموكرات رهنمون شد و همگى آنها را غارت كردند. اخبار غارتها و حملات به سرعت در سطح شهر منتشر شد. از سوى ديگر حوالى ساعت 9 گروهى از مزدوران كودتا به همراه جمعى از نظاميان كه بعضا لباس شخصى پوشيده بودند در ميدان بهارستان به حمايت از شاه شعار مىدادند. و با هواداران دكتر مصدق به زدوخورد پرداختند. سربازان مأمور فرماندار نظامى كه موظف به برقرارى نظم بودند بىآنكه مداخله كنند در كاميونهايشان نشسته و ناظر دعواى طرفين بودند.
در اين زمان كه اخبار اغتشاشات مدام در سطح شهر منتشر مىشد و مسؤولين مىبايست با بهكارگيرى نيروهاى امنيتى درصدد مقابله با كودتا برآيند، ولى دكتر مصدق نه تنها اقدامى نكرد بلكه عملا خود را خلع سلاح نمود. با وجود هشدار صريح و قاطع دادستان فرماندارى نظامى در روز قبل (27 مرداد) مبنى بر همدستى سرتيپ دفترى با كودتاگران و اذعان دكتر مصدق به رفتار مشكوك او در شب 25 مرداد، باز هم لاقيدى نموده و سرتيپ دفترى را به رياست شهربانى كل منصوب نمود. سرتيپ رياحى در اين باره مىگويد:
«صبح روز 28 مرداد، سرتيپ دفترى نزد مرحوم دكتر مصدق مىرود ساعت ده صبح همان روز دكتر مصدق به من تلفن كردند و فرمودند سرتيپ دفترى را به جاى سرتيپ مدبر به رياست شهربانى منصوب كنم... خدمت ايشان عرض كردم كه به هيچ وجه به دفترى اعتماد ندارم... آقاى دكتر مصدق اصرار فرمودند كه قطعا ايشان بايد رئيس شهربانى شود، چون به او اعتماد دارم... نتيجه انتصاب سرتيپ دفترى به رياست شهربانى اين شد كه به كمك فرماندار نظامى از يك واحد متحرك نظامى در شهر استفاده نمايد كه «بلوا» را خاموش كند، ولى طبيعى است كه او، عكس اين عمل را انجام داد...»89
دكتر غلامحسين صديقى وزير كشور نيز درخصوص انتصاب سرتيپ دفترى اظهار مىدارد:
«فراموش نمىكنم روز 28 مرداد، حدود ساعت 10 صبح، نخستوزير تلفن كرد و گفت حكم رياست شهربانى را بهنام سرتيپ محمد دفترى صادر كنيد. اينكار انجام شد. روز بعد [29 مرداد]از دكتر مصدق پرسيدم آقا؛ به اين افسر اعتماد داشتيد؟ دكتر فرمود: «آقا كاش مىبوديد و مىديديد اين افسر كه با ما نسبت دارد صبح روز 28 مرداد آمد و با گريه گفت: «آقا؛ به من خدمتى كنيد من چه موقع مناسبتر از حال مىتوانم به شما خدمت كنم!»90
بهطورى كه ملاحظه شد از نظرگاه دكتر مصدق «اعتماد» به مفهوم «احساسات» و «تعصبات قومى» تعبير مىشود. البته يقينا كنه مسائل عميقتر از اين بوده است و انتصاب سرتيپ دفترى در شرايط بحرانى و با وجود در مظان اتهام بودن او دلايل ديگرى هم داشته كه يكى از آنها واگذارى ابتكار عمل به كودتاگران بوده است. ضمنا بايد گفت دكتر مصدق در روز 28 مرداد سرتيپ دفترى را به سمت فرماندارى نظامى تهران نيز منصوب نمود و بدينسان دكتر مصدق قواى لازم را در اختيار كودتاگران گذارد و آنان را مجهز كرد.
86- نجاتى، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 539.
87- بزرگمهر، جليل، مصدق در محكمه نظامى، ص 65.
88- آمريكا و تحولات ايران، ص 217. اين مصاحبه توسط كودتاگران تدوين شده بود.
89- نجاتى، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 441.
90- نجاتى، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 537. سرهنگ 2 فرهنگ خسروپناه فرمانده هنگ بهادر داماد برادر دكتر مصدق بود، هنگام انتصابش مورد سوءظن بود ولى دكتر مصدق وساطت نموده و گفت: «او خيانت نمىكند، زيرا خودم انگشتر ازدواجش را بدستش كردهام!» از قضا سرهنگ خسروپناه نيز خيانت كرد. ر.ك. همان ص 393.