kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۱۱۰۱
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۲۰:۳۵
حاجعلی کیا و سازمان کوک به روایت اسناد ساواک - 16

زمین‌خواری‌های سپهبد کیا صدای دربار را هم درآورد

یکی دو سال بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی شاهنشاهی، بخشدار چالوس در گزارشی پیرامون زمین‌های زراعی و ویلای تابستانی سپهبد کیا در روستایی به نام «آیش‌بن» و نفوذ محلی وی، نوشت‌:
«در چند کیلومتری شهر، محلی است به نام آیش بن، که محل زراعت و تابستانی تیمسار بازنشسته سپهبد کیا می‌باشد. ایشان دارای نفوذ زیادی است و عده‌ای از اهالی چالوس، حالا روی چه جهاتی است، منافع و مصالح آنها ایجاب می‌کند، به ایشان نزدیک هستند. تیمسار نامبرده هم سعی می‌کند نفوذ خود را به وسیله طرفدارانش اعمال و حفظ نماید. از جمله کسانی که تحت نفوذ نامبرده هستند، انجمن شهر چالوس و آقای عباسی شهردار محل است... موقعی که بازرس وزارت کشور به چالوس آمده بود، آقای زال زر که از فدائیان جنگ و از عناصر شاهدوست و سال‌ها مبارزه با توده‌ای‌ها کرده بود، نامه‌ای به ایشان تقدیم و درخواست کرده بود که از دولت بخواهند نفوذ تیمسار را از سر ما ملت کم کند و منظور آنها هم این است که این شهر از نفوذ تیمسار پاک شود و صاحب نفوذ و قدرت باید دولت باشد نه‌اشخاص»171
و سه ماه بعد از این گزارش، با صراحت به تصرف عدوانی املاک زارعین منطقه توسط او‌اشاره شد‌:
«سپهبد کیا از یک سال قبل برای بسط نفوذ خود، املاکی که در شهرستان‌های شمالی و در زمان تصدی اداره دوم ستاد کل بزرگ ارتشتاران به دست آورده، مشغول اقداماتی شده و با اعمال نفوذ، رؤسای ادارات محلی را از بین طرفداران خود انتخاب و منصوب می‌نماید، تا برای ادامه عملیات خلاف خود حامی و پشتیبان قانونی داشته باشد و املاک زارعین را تصرف نماید.»172
پس از تحقیق، معلوم شد که سپهبد کیا در فروردین ماه سال 1338ش، «پنج دانگ مشاع از ششد‌انگ قریه آیش بن دهستان کلارستاق» را از اداره املاک پهلوی خریداری نموده و برای احداث جاده، قصد تصرف زمین‌هایی که در مسیر قرار دارند را دارد.173
نتیجه‌ این تحقیقات مشخص نیست؛ ولی چهار سال بعد از آن، در سال 1347ش، فردی به نام قربانعلی پورکریمی در شکایتی به دفتر مخصوص شاهنشاهی نوشت‌:
«تیمسار بازنشسته سپهبد حاج علی کیا بدون توجه و رعایت قانون، با تشکیل عده‌ای پارتیزان از ایادی جیره‌خوارش، با تجاوز و تخریب‌های شبانه که پرونده آن در دادگستری نوشهر و ژاندارمری چالوس مطرح است، که عملیات تخریبی ایادی تیمسار نامبرده در چند روز اخیر امور زراعتی برنجکاری اینجانب قربانعلی پورکریمی کشاورز قریه گرامیجان آیش بن چالوس فراهم نموده، چاکر را از هستی ساقط ضمن تقاضای خسارت استدعای رسیدگی و رفع مزاحمت از اینجانبان را دارد که سپهبد بالا با اعمال زور و نفوذ و غارت تخریب فراهم آورده، انتظار بذل توجه بیشتری داشته تا حقوق حقه کشاورزان پایمال زور شخصی که خود را روزی امیری مقتدر و حامی جان و مال و ناموس افراد کشور دانسته، امروز برای منافع شخصی چنین گستاخانه و بی‌اعتنا به قانون که انقلاب سفید شاه و ملت نام دارد و مورد احترام و مرحمت شخص اول مملکت و مقامات عالیه کشور است، نموده و همچنین از مقام گذشته خود که مورد احترام فرماندهان و رؤسای نظامی منطقه و مردم شاهدوست و خدمتگزار است سوءاستفاده می‌نماید.» 174
سه ماه بعد از این شکایت، در مهمانی خصوصی منزل خواهرش که استاندار وقت مازندران نیز حضور داشت، معلوم شد که سپهبد کیا قصد ایجاد پلاژ در املاک اختصاصی خود را داشته و از استاندار تقاضا نموده تا اجازه‌ی آن را از شاه بگیرد. ‌175
«تیمسار بازنشسته سپهبد کیا مقدار 5 دانگ از قریب 16 هکتار زمین ساحلی نزدیک سرداب رود چالوس را در اختیار دارد، که می‌خواهد جاده‌ای ساحلی به طول دو کیلومتر و عرض... در آن احداث و تأسیسات پلاژ ایجاد نماید.»176
از نتیجه احداث این جاده و پلاژ نیز مطلبی در سوابق موجود نیست؛ ولی در 3 سال بعد از آن، گزارشی تهیه گردید که معلوم شد سپهبد کیا نه تنها در تصرف زمین‌های بایر و مزروعی توانمندی خاصی دارد که در معامله با دربار نیز، دارای این توانایی می‌باشد‌:
«نامبرده در چندی قبل ملکی را از دربار خریداری می‌نماید و چون کل مبلغ را نپرداخته، آن را به رهن وزارت دربار می‌گذارد؛ ولی از طرف دیگر روی آن ملک معاملاتی خلاف انجام می‌دهد که مغایر با اصول حقوقی و اخلاقی بوده است. نامبرده به دستور بازپرس شعبه 31 نوربخش ممنوع‌الخروج می‌گردد، ولی اخیراً دادستان تهران، پیشوائی اجازه خروج وی را از کشور داده است.»177
که البته این گزارش نیز، مانند دیگر گزارش‌های موجود در سابقه، مورد پیگیری واقع نشد و سپهبد کیا محکم و استوار به فعالیت‌های خود ادامه داد.
تجارت داخلی و خارجی
حاجعلی کیا، در زمان تحصیل نظامی در سوئد، راه و رسمِ معامله با خارجیان را نیز فراگرفت و فعالیت‌های تجاری‌اش را آغاز کرد که تا پایانِ عمر مشغولِ آن بود و در این رابطه، با سفرای سوئد در ایران نیز ارتباط داشت.178 وی در این رابطه می‌گوید‌:
«من، پس از پایان تحصیلات عالیه نظامی در سوئد بودم که جنگ جهانی درگرفت و راه مراجعتِ من به وطن، با تمام علاقه‌ای که داشتم، بسته شد... به همین جهت برای استفاده از وقت، به مطالعه و درس و سپس عمل تجارت پرداختم و در همان استکهلم، با کمپانی لیه تورنه که از کمپانی‌های بزرگ صادرکننده سوئد بود، شرکتی به نام شرکت تهران تشکیل دادم، با تجار ایرانی منجمله برادرم که با مقادیر زیادی کالای ایرانی بخصوص فرش، در آلمان و اطریش محصور مانده بودند، ارتباط تجارتی برقرار و اجناس آنها توسط من در سوئد به فروش می‌رفت. رفته رفته در نتیجه درستی و پشتکار و انصاف که در خارجه از شرایط اساسی موفقیت در زندگانی است، سرمایه به دست آوردم و طوری در رفاه بودم که اغلب وقتی به علت جنگ و بدی ارتباط، بودجه سفارت ما در استکهلم دیر می‌رسید، من به سفارت وام می‌داد.»179