kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۱۰۸۴
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۸
نگاهی به سریال «پدر»

هر چه غیرمنطقی‌تر، جذاب تر!

آرش فهیم

هر چه غیرواقعی و بی‌منطق تر، جذاب تر! این حکم، یکی از مبانی تولید درام‌های عامه پسند در همه جای دنیاست و اغلب تجاری سازان عرصه نمایش، از این فرمول مطمئن برای دست یافتن به مخاطب گسترده استفاده می‌کنند. هر چند که جذب مخاطب، یک ارزش محسوب می‌شود و بدیهی است، یک أثر هنری یا محصول فرهنگی، هر چه پرمخاطب‌تر باشد، تأثیرگذاری بیشتری هم خواهد داشت. همچنانکه آثار هنری و نمایشی، به هر حال با واقعیت متفاوت هستند و اگر قرار بر واقع‌نمایی باشد که دیگر هنر پدید نمی‌آید! اما اینکه سازندگان یک أثر، تمام همت خود را برای نمایش یک دنیای جعلی و آدم‌هایی با اعمال و عکس‌العمل‌های مصنوعی به کار گیرند، قابل انتقاد است؛ مثل آنچه در سریال «پدر» اتفاق افتاده. این سریال، حاصل جمع منطق‌ستیزی، کلیشه گرایی، افراط و اغراق در همه چیز و در‌هم آمیزی مفاهیم و معانی متناقض است. جذابیت و نوع برقراری ارتباط با مخاطب در این سریال، برساخته از دنیایی است که عقلانیت و علت و معلول در رویدادهای آن وجود ندارد.
«پدر» با طراحی و فیلمنامه حامد عنقا و به کارگردانی بهرنگ توفیقی ساخته شده. منطق‌گریزی افراطی در فیلمنامه‌های قبلی «حامد عنقا» نیز دیده می‌شد، اما در «پدر» به اوج رسیده است. یکی از مولفه‌های خاص آثار او که در چند فیلمنامه دیگرش هم دیده می‌شد، زنده شدن مرده است! در «قلب یخی» دختری که در ابتدای سریال جنازه‌اش پیدا شد و همه او را شناسایی و بعد هم دفن کرده بودند، در آینده نه چندان دور ناگهان حی و سالم، وسط خیابان ظاهر شد! بدون اینکه اصلا معلوم شود چطور این اتفاق رخ داده و وی این همه وقت کجا بوده و آنکسی که به جای وی به خاک سپرده شده چه کسی است؟ در «انقلاب زیبا» هم این موضوع تکرار شد. به همین دلیل، در سریال «پدر» هم قابل پیش‌بینی بود که حامد زنده است و نمرده. تماس تلفنی به لیلا در قسمت آخر به زنده بودن حامد‌اشاره دارد که احتمالا در فصل دوم این سریال خواهیم دید. به خصوص اینکه هیچ توضیحی درباره چگونگی مرگ حامد و سانحه‌ای که برای وی پیش آمد داده نشد.
وقتی پایه و اساس یک اثر در فرم، واقع‌گریزی مفرط باشد، در جهان بینی و محتوای حاکم بر اثر نیز باید منتظر صدور پیام‌ها و معانی غیرواقعی بود. دیدگاه اجتماعی سریال «پدر» نیز درست مانند داستان آن شکل گرفته است. حاج علی، با بازی خوب مهدی سلطانی، همه بار سریال را بر دوش دارد و نقطه عطف درام است، اما شخصیت وی پر از تناقض به نظر می‌رسد. او یک مرد اصیل و جوانمرد است و تقریبا همه صفات نیک در وی جمع شده، اما مشخص نیست که چرا این مرد لوتی مسلک و بزرگ و مومن، در این شرایط اقتصادی نامطلوب این همه با مردم فاصله دارد و چنین زندگی‌اشرافی و پر زرق و برقی را برای خود و خانواده‌اش فراهم کرده؟ کجای سلوک اجتماعی «حاج علی» با جوانمردان همخوانی دارد؟ نمی‌خواهیم به هر کسی که مکنت و ثروت حاج علی را دارد اتهام بزنیم، فرض می‌کنیم که از راه‌حلال به اینجا رسیده، قبول! اما مسئله در عدم تناسب این وضعیت با خلق و خوی حاج علی است. یعنی نمی‌توان پذیرفت که مردی با مرامی عارفانه و زاهدانه، در ملک نجومی ساکن باشد و با خودروی میلیاردی بین مردم رفت و آمد کند! بین شخصیت فردی حاج علی و رفتار اجتماعی وی، همان شکافی که امروز بین فقیر و غنی به وجود آمده دیده می‌شود. علاوه‌بر این، حاج علی همه اعضای خانواده و نزدیکان خودش را به عنوان مدیر در کارخانه‌اش منصوب کرده. ازقضا، بیشتر آنها نیز افرادی کلاه‌بردار و حقه باز هستند. این هم از عجایبی است که تنها در یک «سریال-فارسی» رخ می‌دهد که یک مرد صالح و درستکار، بیشتر اطرافیانش ناسالم هستند و او نیز تا آخر متوجه باطن آنها نمی‌شود و اجازه می‌دهد تا هر بلایی که می‌توانند سر مردم بیاورند!
دیگر شخصیت مهم سریال «پدر» حامد است که شخصیت پردازی وی نیز متناقض است. از طرفی، ما با یک جوان معتقد و متدین روبرو هستیم که از نظر اجتماعی و سیاسی، خنثی و بی‌جهت و بی‌هدف است. او سر در لاک خود دارد و به هیچ مسئله‌ای که در اطراف و پیرامونش می‌گذرد کاری ندارد. درحالی که در روایات دینی تصریح شده که فرد مومن نباید خودش را در مظان اتهام قرار دهد، اما جوان مذهبی سریال پدر، حتی اتهام گناه کبیره را به گردن می‌گیرد تا دشمنش رهایی یابد! در جای دیگری هم با اینکه در یک درگیری بی‌تقصیر بوده، حرف زور و غیرقانونی رقیبش را می‌پذیرد و یک چک 100 میلیون تومانی تقدیمش می‌کند! از طرفی، حامد یک دانشجوی تیزهوش و زرنگ به نمایش در‌می‌آید که حافظ کل قرآن هم هست. همین جوان باهوش، وقتی از پنجره خودش را بیرون می‌اندازد و دستش می‌شکند، به جای اینکه سوار تاکسی شود و خودش را به درمانگاه برساند تا به دستش رسیدگی شود، ساعت‌ها بدون هدف در سطح شهر پرسه می‌زند!
یکی دیگر از ترفندهایی که معمولا در این گونه سریال‌ها به کار گرفته می‌شود، باز شدن گره مشکلات با مرگ یا قتل افراد است. یعنی یک نفر که نقطه مقابل قهرمان فیلم است و همه در تعلیق چگونگی شکست دادن او به سر می‌برند، به راحتی می‌میرد و همه گره‌ها باز می‌شود! مثل ماجرایی که در این سریال برای عموی لیلا رخ داد؛ او یک مانع بزرگ بر سر راه حاج علی بود. یکی از عوامل روانی که باعث می‌شود تا مخاطب این سریال را دنبال کند، نفرت از این شخصیت منفی و آرزوی ضربه خوردن اوست. اما این یک حربه پیش پا افتاده است که به جای حل معما از طریق دراماتیک و با تکیه بر توانایی‌های قهرمان سریال، یک حادثه و مرگ رقیب، منجر به حل مسئله شود!