kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۰۵۶۳
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۷ - ۲۲:۲۹

تقاضای شگفت ابوریحان بیرونی برای زمان مرگ خود(خوان حکمت)

وجود مبارک امام مجتبي(ع) به ما فرمود: «كُونُوا اَوْعِيَهًَْ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيحَ الْهُدَی‏»؛ ظرف دانش و چراغ هدایت باشید (1)،مهم‌ترين وظيفه حوزوي و دانشگاهی خصوصاً و توده مردم عموماً، عمل به وصيت امام مجتبي(ع) است. فرمود ظرف دانش باشيد و چراغ هدايت؛درباره ائمه(عليهم السلام) اين دو وصف ذکر شده است که اينها عالم رباني‌اند، ظرف علمند، در زيارت «جامعه» به اينها عرض مي‌کنيم، شما معدن علم هستيد و شما مصباح هدايت هستيد، مخصوصاً درباره وجود مبارک سيّدالشهداء(ع) که «الحسين مصباح‌الهدي»؛(2) امام مجتبي مي‌فرمايد اين کار براي شما هم هست. نه تنها براي شما هم هست، حتماً بايد اين کاره باشيد؛ منتها ائمه(عليهم السلام) آن ذوات قدسي در قلّه‌اند، شما در دامنه و در دشت هستيد. جاي خالي نداشته باشيد: «كُونُوا أَوْعِيَهًْ الْعِلْمِ»؛ ظرف علم باشيد. وقتي ظرف علم شديد، از بنان و بيان شما علم نشأت مي‌گيرد، حرف مي‌زنيد عالمانه است، چيزي مي‌نويسيد عالمانه است، قيام و قعودتان عالمانه است، يک ظرف عطر وقتي درب آن باز مي‌شود جز بوي خوب چيزي ديگر ندارد. دانشگاهي و حوزوي وقتي حرف مي‌زند، کار انجام مي‌دهد، چيزي مي‌نويسد، جز علم اثر ديگری ندارد.
ضرورت علم‌آموزی تا آخر عمر
خدا برخي از حکماي ما را غريق رحمت کند! فرمودند که به هر حال اين قلب يک ظرفيت محدودي دارد، شما بخواهيد قصّه و حرف‌هاي عادي که فلان کس چه گفته، فلان روزنامه چه نوشته، اين‌ها را در ظرف پر کنيد، اين ديگر جا براي حرف‌هاي ديگر ندارد. اين نظير معده است،انسان‌ اگر يک سلسله غذاهاي بي‌خاصيت بخورد، به هر حال اين معده پر مي‌شود و ديگر جا براي غذاي سالم نيست. ذهن ما درست است که مجرد است؛ اما تجرّدش محدود است، مگر چقدر ظرفيت دارد؟ هر حرفي را آدم گوش بدهد، هر قصّه‌اي را بخواهد بخواند، هر حرفي را بخواهد بزند، اين دل پر مي‌شود، آن وقت جا براي فهميدن نيست!
مرحوم بوعلي مي‌گويد من عهد کردم که قصّه نخوانم! داستان‌سرايي براي چه؟ افسانه براي چه؟ اين فضاي مجازي براي چه؟ مگر اين دل چقدر ظرفيت دارد؟ اين امام مجتبي است فرمود: تا مي‌توانيد ظرف دانش باشيد. آن وقت از ظرف دانش، حرفي که مي‌زنيد عالمانه است، چيزي هم مي‌نويسيد عالمانه است، اين قيام و‌ قعود شما بعد از تصوّر شماست، وقتي درک کرديد که بلند شويد يا بنشينيد، اين قيام و قعود شما عالمانه است. عالم بشويد که راه خودتان را ببينيد، چراغ هدايت باشيد که به ديگران راه بدهيد.
حضرت پیامبر(ص) فرمود:«سَلْمَانُ‏ مِنَّا»(3) بسياري از بزرگان هستند هم در خانم‌ها هم در آقايان که ائمه فرمودند: «هو منّا»(4) يا «هي منّا»،(5) اين اختصاصي به سلمان ندارد. ببينيد همسر سلمان رحلت مي‌کند مي‌ميرد علي بن ابي‌طالب، آنکه از نظر حکومت کلّ خاورميانه در آن روز در اختيارش بود، نامه تسليت براي او مي‌نويسد؛ منتها اين‌گونه از نامه‌ها در نهج‌البلاغه نيامده است. نامه‌هاي حضرت فراوان است؛ بخشي از مکتوبات حضرت در نهج‌البلاغه آمده است، خدا سيد رضي را غريق رحمت کند که خيلي عاقلانه کار کرده است، چون در بخشي از نامه‌ها حضرت خيلي حمله تُند و تيز به مخالفان دارد. اگر آن نامه‌ها را سيّد رضي در نهج‌البلاغه نقل مي‌کرد که نهج‌البلاغه، نهج‌البلاغه فعلي نبود. الآن هشتاد درصد شروح نهج‌البلاغه از اهل سنت است،قوي‌ترين و غني‌ترين شرح‌ها که از بزرگان اهل اعتزال است وابن ابي الحديد از همين‌هاست. همين ابن ابي الحديد در شرح نهج‌البلاغه به قطب راوندي که از بزرگان و مفاخر ما شيعه‌هاست و نهج‌البلاغه را شرح کرده است خيلي سخت مي‌تازد که مرادِ علي اين است، نه آنکه تو فهميدي! اگر سيد رضي آن بيانات تُند و تيز حضرت امير را نقل مي‌کرد، شيعه و سني ارباً اربا (تکه تکه) شده بود. او عاقلانه نقل کرد؛ آن حرف‌هاي تُند و تيز را در جاي خود نقل کرد، اين حرف‌هايي که جزء بين‌المللي و منشورات اسلام است اينها را در نهج‌البلاغه جمع کرده است؛ اين کار سيد رضي است. اين نامه‌هاي خصوصي و خانوادگي و شخصي را در نهج‌البلاغه نقل نکرده است، وگرنه سلمان يک فرد عادي است ـ چون مي‌دانيد آن روزي که وجود مبارک حضرت امير خليفه شد، کلّ خاورميانه در اختيار او بود. يک استانداري از اهواز و بصره تا کرمان شروع مي‌شد، اين فلات وسيع را ابن عباس اداره مي‌کرد، استاندارش او بود. بخش وسيع ديگري را سه، چهار تا استانداري اداره مي‌کردند. ايران به اين عظمت يک گوشه از فلات او بود. مصر را همين حضرت امير اداره مي‌کرد. الان مصر يک کشور پهناوري است آن روز در زمان حضرت امير، يک استانداري بود، مالک‌اشتر استاندار او بود اين علي(ع) براي شاگردان خود حرمت قائل است، براي مرگ همسرش تسليت مي‌نويسد، اين نامه رسمي است در آنجا.
وجود مبارک امام مجتبي(ع) فرمود: تا زنده‌ايد دنبال فهم و علم باشید! یا هيچ عاقلي دهان باز مي‌کند بگويد من فارغ التحصيل هستم؟ فرمود تا نفس مي‌کشيد درس بخوانید! يا درس بده، يا درس بخوان، يا بحث بکن، يا مطالعه بکن، يا کتاب بنويس. وجود مبارک امام صادق(ع) به مفضّل فرمود: «فَإِنْ مِتَ‏ فَوَرِّثْ‏ كُتُبَكَ‏ بَنِيك‏»،(6) تو شاگرد ما هستي، تو شيعه ما هستي، تو با ما ارتباط داري. تو وقتي مُردي، بچه‌هايت چهار جلد کتاب تو را ارث ببرند، نه نوشته ديگران را بگيري در کتابخانه‌ات بگذاري. چهار تا کتاب علمي بنويس که بچه‌هاي تو کتاب تو را از تو ارث ببرند، نه اينکه کتاب براي کتابخانه خريدي!
براده‌های قلم ابوریحان بیرونی
اين امام مجتبي است مي‌فرمايد تا نفس مي‌کشيد درس بخوانید، تا بشود ظرف علم و چراغ هدايت، آن هم درسي که راهي به ديگران نشان بدهد، آدم شبانه‌روز عمر مي‌دهد ونباید چيزي ياد بگيرد؟! چرا ابوريحان و امثال ابوريحان بعد از هزار سال همچنان به عظمت مانده‌اند؟ اين‌ها گذشته از اينکه راه‌هاي علمي را طي کردند حرف‌هاي تازه آوردند، عمر را در راه علم صرف کردند. در روزگار گذشته که گاز و برق و مانند آن نبود که وسايل سوخت و سوز آشپزخانه را آنها تأمين بکنند، همين ذغال بود و هيزم. هر کسي در انبار منزلش يک مقدار ذغال و هيزم براي تأمين آشپزخانه داشت و اگر بنا بود مُرده‌اي را با آب گرم بشويند، هيزم داشتند؛ ولي مرحوم ابوريحان وصيت مي‌کند که با آن براده‌هايي که من يکجا جمع کردم، با آن براده، آب گرم کنيد و مرا با آن غسل بدهيد. گفتند که آن براده زياد نيست چه خصوصيتي دارد که آن براده‌ها را زير ديگ بگذاريم؟ آن روز هم خودکار و اين‌ها نبود، همين قلم ني بود. اين قلم ني را بعد از اينکه يک مقدار مي‌نوشتند جِرم مي‌گرفت خط مي‌زدند مي‌بريدند. گفت من براده‌هاي قلم ني خودم را همه را يکجا جمع کردم و در آشپزخانه گذاشتم که با آن، آب گرم کنيد و مرا با آن آب گرم غسل بدهيد تا دنياي کنوني بفهمد اسلام يعني علم و من به اميد اين‌ها آينده دارم. اين‌ها آينده مرا تأمين مي‌کند. اين براده‌ها به حسب ظاهر براده قلم ني است؛ ولي من با اين، مطالب الهي و اسلامی نوشتم. اينها آثار شيعه ماست. اين‌ها را چه کسي تربيت کرده؟ شما يک نمونه از اين‌ها در ايران قبل از اسلام نداريد يا نداريم، اين‌ها را همين اهل بيت(ع) تربيت کرده است.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي‌آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 4/8/96
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
___________________
1. الکافی(ط ـ الإسلاميه)، ج1، ص301.
2. عيون اخبار الرضا(ع)، ج‏1، ص60.
3. همان، ج‏2، ص64.
4.. الاختصاص، النص، ص68.
5. کتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص905.
6. بحار الانوار (ط ـ بيروت)، ج‏2، ص150.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر می‌شود.