kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۸۶۸۶
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۶

جنگ روانی با ناتوی عربی!



دکتر محمدحسین محترم
اين روزها در حالی تلاش رئيس‌جمهور آمریکا براي تشکيل ناتوي عربي در صدر خبرها قرار گرفته است که اولا موضوع تشکيل ناتوي عربي چیز تازه‌ای نیست و به زمان حادثه يازدهم سپتامبر در زمان بوش و همچنین سخنراني اوباما در نشست جي بيست آنتاليا و دعوت سران شوراي همکاري خليج فارس به کمپ ديويد برمي‌گردد که حالا ترامپ مدعی ایجاد آن شده است. وليد فارس مشاور سابق دونالد ترامپ در گفت‌وگو با شبکه تلويزيوني العربيه می‌گوید «سال 2010 من شخصا چندين برنامه در اين خصوص تدوين و در جلسات کنگره مطرح کردم». لذا مسئله تشکيل ناتوي عربي در چارچوب جنگ رواني عليه ايران مطرح مي‌شود.
ثانیاً این موضوعی است که خود آمریکایی‌ها همزمان با مذاکرات هسته‌ای در سایه غفلت تیم مذاکره‌کننده ایرانی و انفعال دستگاه دیپلماسی ایران جا انداختند که با برجام نفوذ و خطر موشکی ایران در منطقه بیشتر خواهد شد تا سه هدف را با این شگرد محقق کنند اول ایجاد نگرانی ساختگی برای برخي سران کشورهاي عربي و تنش در روابط این کشورها با ایران. دوم بهانه‌ای داشته باشند تا کشورهای عربی را بدوشند و ده‌ها ميليارد دلار تسليحات نظامي با وعده يکپارچه کردن سامانه دفاع موشکي بالستيک به آنها بفروشند. سوم بتوانند در روزی مثل امروز با برطرف شدن نگرانی‌هایشان از پیشرفت هسته‌ای ایران، بهانه‌ای داشته باشند تا زیر برجام بزنند و مطالبات جدید منطقه‌ای را مطرح کنند. لذا ناتوی عربی از طرح مقابله با ایران در 11سپتامبر و نهایتا از دل برجام بیرون آمده و به‌عبارتی هرچند دولت تدبیر ساده‌لوحانه در حالت خوشبینانه، توافق هسته‌اي را به معناي رفع تحریم‌ها و بازشدن فضاي تعامل بين‌المللي می‌پنداشت اما آمريکايي‌ها از زمان بوش فریبکارانه به‌دنبال فرصتي برای نفوذ در ایران و برخورد با توان موشکی ایران در منطقه از طريق پروژه ايران‌هراسي بودند که با برجام چنین فرصتی فراهم کردند و چنین سیاستی بر اهل سیاست و تحلیل آشکار بود، هرچند آنچه را پیر انقلاب در خشت خام می‌دید و هشدار می‌داد خوشبین نیستم، دولت تدبیر در آینه هم نمی‌دید و ادعای می‌کرد مرد میزه مذاکره است! برگزاري نشست‌هاي پياپي در مورد مسايل منطقه در اندیشکده‌های وابسته به پنتاگون و سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا و ادعای هنري کسينجر نظريه‌پرداز سياست خارجي آمریکا مبني بر اينکه خاورميانه با چهار خطر اصلي از جمله ايران روبه‌روست، از جمله بسترسازي‌ها براي تحریک کشورهاي عربي عليه ايران و پیگیری اهداف پنهان خود در پسابرجام بود. هرچند آقای ظریف ادعا دارد با برجام ایران‌هراسی را از بین بردیم!
ثالثاً پیگیری این طرح اوباما از سوی ترامپ بلافاصله پس از راهيابي به کاخ سفيد با سفر به رياض و انعقاد قراردادهاي چندصد ميليارد دلاري دیگری با سعودي‌ها علی‌رغم اینکه در افکار عمومی علیه طرح‌های دولت قبلی جنگ زرگری راه انداخت، نشان می‌دهد دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان مجری سیاست اصلی آمریکا هستند و راهبرد هر دو حزب علیه ایران، دو روی یک سکه هستند، یکی با دست چدنی و دیگری با دستکش مخملی روی دست چدنی! در دوره بوش هفت تريليون دلار در خاورميانه هزينه شد در حالی‌که هيچ دستاوردي جز تخريب وجهه آمریکا نداشت. بنابراين ماموريت اوباما ترميم وجهه آمریکا و ماموريت ترامپ بازگرداندن اين هزينه‌ها در سايه ايران‌هراسي و جنگ رواني علیه ملت ايران است. حالا ترامپ دوباره با هدف دوشیدن مجدد عربستان و برخی کشورهای دیگر عربی، همان ائتلاف عربي را که تاکنون سه بار از جمله در سوریه و یمن با شکست مواجه شده، تحت عنوان ناتوی عربی یا پيمان راهبردي خاورميانه - مِسا – مطرح کرده که قرار است دوازدهم و سيزدهم اکتبر - بيست‌ويکم و بيست‌ودوم آبان - در واشنگتن رونمايي شود. لذا به‌عبارتی با عرض معذرت خر همان خر است، پالانش عوض شده است! و سران عربی از نشست آينده در واشنگتن با حساب‌هاي خالي يا با بدهي‌هاي کمرشکن خارج خواهند شد.
رابعاً موضوع دیگری که باعث شده تا آمریکایی‌ها بار دیگر ناتوی عربی را مطرح کنند، این است که دریافته‌اند توان ایجاد ائتلاف بین‌المللی برای برخورد با ایران و به صفر رساندن صادرات نفت ایران را ندارند و مهم‌تر درک کرده‌اند که رئيس جمهور آمريکا نه توان جنگ و نه توان مذاکره با ايران را دارد. آنچه که نشان می‌دهد تهديدهای آمریکا لاف در غربت است این است که ترامپ ادعا می‌کند به دنبال مذاکره با تهران برای توافق بهتری است و این مواضع بیانگر آن است رئیس‌جمهور آمریکا تاجر قماربازی است که فقط به‌ دنبال قمار سیاسی است.
خامساً ادعای تشکیل ناتوی عربی اقدامی روانی در جهت تحت‌الشعاع قرار دادن شکست سعودی‌ها در تنگه باب‌المندب و ناامن شدن دریای سرخ برای کشتی‌های آمریکایی و همچنین کاستن از پیامدهای تهدید بازدارندگی جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه صادرات نفت یا برای همه کشورها امن خواهد بود یا برای هیچ کشوری!
سادساً موانعي که بر سر راه تشکيل ناتوی عربی از تلاش‌هايي که براي ايجاد اين ائتلاف صورت مي‌گيرد قوي‌تر است و تشکيل این ائتلاف با حقايق تعارض دارد که آن‌را از بنيان غیرممکن مي‌کند. مهم‌ترين مشکل بر سر راه تشکيل اين ائتلاف و هماهنگي نظامي و گردآمدن در پيرامون واشنگتن براي مقابله با ايران، اختلاف ميان کشورهاي عربی و به‌ویژه در شوراي همکاري خليج فارس است. قاهره و مسقط و دوحه و کویت نگاه متفاوتی با ابوظبي و ریاض در قبال ايران دارند. ايران عامل دغدغه این کشورها نیست. از سوی دیگر ما شاهد واکنشي از سوي هم‌پيمانان عربستان از جمله مصر در قبال هدف قرار گرفتن کشتی‌های سعودی‌ها در دریای سرخ و فرودگاه ابوظبي و شرکت آرامکو عربستان با موشک‌ها و پهپادهای یمنی نبودیم. لذا عمان حاضر نمي‌شود وارد چنين ائتلافي شود. کويت ملاحظات خود را دارد. قطر نيز از یک ‌طرف به دلیل اختلاف‌هايي که با امارات و عربستان و از سوی دیگر روابط حسنه‌ای که با ایران دارد آمادگي براي مشارکت در اين ائتلاف را ندارد. اردن و مصر هم بعيد است به صورت مستقيم وارد ائتلافي نظامي براي نبرد عليه ايران شوند. مشکل دوم این است که اين کشورها به لحاظ نظامي چنين قدرتي ندارند. نکته سوم بحران‌هاي داخلي در برخي از کشورهاي عربي مانع چنین طرحی است. نکته چهارم توانمندي موشکي قوي ايران است که کارشناسان معتقدند چه‌بسا اصابت يک موشک به دبي باعث فروريختن اقتصاد تمامي کشورهاي حوزه خليج فارس شود.
سابعاً آنچه که در باب‌المندب و دریای سرخ در هفته گذشته رخ داد یک امتحان واقعي بود. سعودی‌ها و اماراتی‌ها و آمریکایی‌ها که هسته ناتوی عربی را می‌خواهند تشکیل دهند اکنون تحت عنوان ائتلاف سعودی علیه یمن حضور دارند و نتوانستند از هدف قرار گرفتن کشتی‌های عربستان و فرودگاه ابوظبی و شرکت نفت عربستان جلوگیری کنند و مهم‌تر اینکه 5 سال در جنگ علیه یمن ناتوان و سردرگم هستند. حال با عوض شدن نام ائتلاف می‌خواهند در مقابل ایران قدرتمند چه‌کار کنند؟ مزید بر آن، فعلا کشوری که انتقال نفت عربستان را تهديد و دریای سرخ را ناامن کرده صرفاً يک کشور کوچک است نه يک کشور بزرگ مثل ایران! نکته مهم اینجاست که این کشور کوچک هم هنوز تمام توان خود را برای مقابله با سعودی‌ها و آمریکایی‌ها در منطقه به‌کار نگرفته است. آن‌گونه که محمد البخیتی عضو شورای سیاسی انصارالله یمن به شبکه المیادین گفته: «بعد از جنایت‌های عربستان علیه یمنی‌ها حق ماست که تمامی کشتی‌هایشان را هدف قرار دهیم اما هنوز به این مرحله نرسیده‌ایم و ما قادریم بنادر و فرودگاه‌های کشورهای ائتلاف عربی را ببندیم.» سخنگوی ارتش یمن هم اعلام کرده است «نبرد هوایی یمن علیه متجاوزان هنوز آغاز نشده و به‌زودی و در آینده نزدیک عربستان شاهد توان هوایی یمن نیز خواهد بود».
ثامناً اما نفوذی‌ها و جریان غربگرای داخلی با خط گرفتن از رسانه‌های غربی درصدد تعدیل اثرات تهدید بازدارندگی جمهوری اسلامی هستند که رئیس‌جمهور برای اولین بار بر آن تاکید کرد. در این خصوص در آینده سخن خواهیم گفت، ولی یکی از این خباثت‌های جریان نفوذی این است که با اوج‌گیری تهدیدات آمریکا، به‌دنبال شبيه‌سازي فرایند کره شمالي در مناسبات ميان ايران و آمريکا و پیچیدن نسخه ذلت دیگری برای ملت ایران هستند، اما این جریان باید درک کند علاوه‌ بر اینکه روابط کره شمالی و آمریکا هنوز تغییری نکرده و از یک‌طرف موشک‌های کره شمالی هنوز روی اهداف داخل آمریکا نشانه‌گیری شده‌اند و از طرف دیگر همچنان تحریم‌های کره شمالی پابرجاست، مقايسه ايران و کره شمالی بيش از اينکه مشابهت‌هايي نشان دهد، تفاوت‌ها را عيان مي‌سازد از جمله اینکه ايران در بستر منطقه‌اي در تمام غرب آسيا اعم از عراق، سوريه، لبنان، يمن، غزه،... حضور فعال و تاثیرگذار، و شکست تروریست‌ها در منطقه را در کارنامه موفق خود دارد. لذا در حالی‌که ایران دست برتر را در منطقه دارد؛ و در داخل از امکانات و توانمندی‌های فراوانی برای حل مشکلات و اداره کشور برخوردار است – اگر جریان نفوذی و غربگرای داخلی بگذارد- موضوع مذاکره با آمریکا به‌دلایل متعدد از جمله عقلانیت سیاسی - نظامی و محاسبه سود و هزینه‌های سیاسی - دیپلماتیک بسیار غیرقابل تصور و برخلاف منافع و امنیت ملی است.