kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۴۴۱۸
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۰۷
حواشی حضور مشکوک و پر ابهام یک میهمان در «ماه عسل»

وقتی سلامت جسمی و روانی جامعه بازیچه یک برنامه تلویزیونی می‌شود

برنامه ماه عسل با دعوت از یک خانم و طرح ادعاهای عجیب درباره یک بیماری ناشناخته و رونمایی از یک «معجزه»، بازی خطرناکی را با سلامت دختران و زنان ایرانی آغاز کرد.

روز سه‌شنبه ۸ خرداد، در دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان، برنامه بسیار پربیننده «ماه‌عسل» با اجرای احسان علیخانی، از فردی به نام «یاسمن ‌اشکی» با سابقه یک دهه بیماری ناشناخته با علائمی مشابه ایدز دعوت کرد که به ‌تازگی و بعد از کنترل بیماری بسیار نادر و ناشناخته‌اش (که کنترل آن به تعبیر پزشک آمریکایی چیزی شبیه «معجزه» بود) به کشور بازگشته است.
به گزارش مشرق، میهمان برنامه مدعی می‌شود در ۱۷ سالگی به بیماری «ژنتیکی» مبتلا شده که علائمش شبیه ایدز بوده و از ۱۴۶ بیمار مشابه در یک کلینیک آمریکایی، تنها او زنده مانده و به دلیل تشابه بیماری‌اش با ایدز، «نذر» کرده تا زنده است «مردم ایران» را از خطرات ایدز و بیماری‌های مقاربتی آگاه کند!
او در ادامه از خطر بیماری‌های دستگاه تناسلی می‌گوید که بعضی از انواعش عامل سرطان است و مدعی می‌شود یک سونامی خطرناک طی ۱۰ سال آینده زنان و مادران ایرانی را تهدید می‌کند لذا باید کودکان ایرانی واکسن پیشگیری از ویروس این بیماری را دریافت کنند. به همین منظور و با همراهی برنامه ماه‌عسل، به‌عنوان یک سلبریتی در حوزه آسیب‌های اجتماعی معرفی و از مردم تقاضای کمک مالی می‌کند.
چنین «پرونده‌ای» در دنیای پزشکی که از بین ۱۴۶ نفر در یک مرکز تحقیقات پزشکی، به تنهایی زنده بیرون آمده و به قول خودش مشمول یک «معجزه» پزشکی شده است، دست‌کم باید نامش در چندین نشریه و وب‌سایت محلی آمریکایی که به‌شدت دنبال چنین داستان‌هایی هستند، انتشار پیدا می‌کرد و اصولاً چنین مورد خاصی باید چندین مقاله را در ژورنال‌ها و مجلات پزشکی به خود اختصاص می‌داد. نام خانم ‌اشکی چه با نام کوچک «yasi» چه «Yasaman» و چه حتی «Jasmin» یا «Yasmin» در هیچ خبر و گزارش پزشکی به زبان انگلیسی نیامده و حتی مشخصات پروفایلی کاملی هم از این بیمار نادر و درمان «معجزه» آسای او در فضای گسترده سایبر و اینترنت موجود نیست.
نکته اینجاست که همه آنچه درباره او به زبان انگلیسی وجود دارد، درباره «یاسی ‌اشکی»، دختر جوانی است که به همراه دوستانش یک موسسه و وب‌سایت «آموزش سلامت جنسی» را اداره می‌کنند و کلامی از معجزه‌ای که برای او اتفاق افتاده صحبت نمی‌شود.
خود او حتی در مصاحبه‌ای که سال گذشته با روزنامه «شرق» به تاریخ ۳ خرداد ۹۵ داشت، هیچ ‌اشاره‌ای به داستان «بیماری»‌اش نمی‌کند.
وب‌سایت «pri.org» نیز در گزارشی به قلم «شیرین جعفری» به تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۱۸، هیچ اشاره‌ای به بیماری شخص او ندارد.
مصدوم حمله شیمیایی به تهران؟!
اما نکته بسیار جالب‌تر این‌که همین خانم «یاسی ‌اشکی» در تاریخ ۱۳ خرداد ۹۱ در گفت‌وگو با وب‌سایت «رادیو زمانه» خود را به نوعی جانباز جنگی معرفی می‌کند. به متن گزارش رادیو زمانه دقت کنید:
«مدتی است که گروهی از دانشجویان ایرانی‌تبار کالیفرنیا در فیس‌بوک یک کمپین ضد جنگ به نام «چهار دقیقه» برای جلوگیری از جنگ علیه ایران و یا چهار دقیقه برای صلح راه‌اندازی کرده‌اند. هدف آنها تشویق مردم جهان برای نوشتن نامه به میشل اوباما، بانوی اول ایالات ‌متحده است و خواهان پادرمیانی او برای دست نگه‌داشتن دولت آمریکا از جنگ با ایران شده‌اند...درباره این کمپین و دامنه گسترش آن با یاسمن‌ اشکی، یکی از بنیان‌گذاران این کمپین گفت‌وگو کرده‌ام. یاسمن خود یکی از آسیب‌دیدگان جنگ ایران و عراق است و درعین‌حال در آمریکا دوره شیمی‌درمانی خود را می‌گذراند. وی در گفت‌وگو با رادیو زمانه اظهار دشت، فعالیت‌های ضدجنگ او به تجربه‌های شخصی او برمی‌گردد و این‌که در کودکی هنگام حمله نیروهای هوایی عراق به تهران خون او آلوده به مواد شیمیایی می‌شود. در اثر این آلودگی سیستم امینی بدن او نظم معمولی خود را از دست می‌دهد.گفته‌شده است که این نوع بیماری‌ها تنها در جوامع جنگ‌زده به چشم می‌خورد و درمان آن بسیار سخت و گاهی هم ناممکن است.»
تناقض بزرگی که در این مصاحبه گفته شد این است ‌که عراق طی جنگ ۸ ساله تحمیلی، هیچ‌گاه تهران را بمباران شیمیایی نکرد، بلکه تهران موشک باران شد و استفاده از سلاح شیمیایی در مناطق مسکونی، مربوط به مناطقی در غرب کشور چون «سردشت» بود. در همین برنامه ماه‌ عسل، ‌اشکی ابتدا می‌گوید که دچار یک نقص ژنتیکی خودایمنی است. یک جست‌وجوی ساده اینترنتی از سوی دست‌اندرکاران برنامه به راحتی اظهارات خلاف واقع و متناقض خانم‌اشکی را آشکار می‌ساخت.
خانم ‌اشکی «ادعا» می‌کند تا زمان افشای راز بیماری‌اش در ماه‌عسل، حتی پدر و مادرش هم از این بیماری سخت، صعب‌العلاج با دوره‌های درمانی طولانی و آثار بدنی و روانی که شرح آن از زبان خود ایشان در این برنامه شنیده شد، خبر نداشتند! او همه این داستان‌های احساسی و غیرقابل اثبات را می‌گوید تا همه را به‌ضرورت واکسینه کردن علیه این بیماری و تزریق واکسن HPV (بیماری‌ای که از طریق تماس جنسی، منتقل می‌شود) به همه دختران نوجوان ۹ تا ۱۱ سال و همچنین جمع‌آوری کمک مالی برای پروژه تولید واکسن در داخل کشور، قانع سازد. این در حالی است که واکسن HPV با نام‌های تجاری«۹ «Gardasil» «Gardasil» و «Cervarix» از زمان اولین عرضه خود در ۲۰۰۶ تاکنون یکی از جنجالی‌ترین داروها بوده است، چرا که آثار جانبی استفاده از این واکسن، باعث شده که در بسیاری از نقاط دنیا این واکسن را برنامه‌های واکسیناسیون خود کنار بگذارند و یا آن را یک داروی ممنوعه اعلام کنند.
با این حال ایشان مدعی است که به یک بیماری «خودایمنی» دچار بوده است که هیچ ویروس بیرونی عامل آن نبوده است. این‌که یک بیماری «خودایمنی» که ویروس هم عامل آن نبوده، چه ربطی به بیماری ویروسی مقاربتی به نام ایدز یا HPV دارد که این خانم «نذر» می‌کند درباره آن به تک‌تک ایرانی‌ها اطلاع‌رسانی کند، سوالی است که باید احسان علیخانی و مسئولان شبکه سوم سیما که این فرد را به رسانه ملی دعوت کرده‌اند، پاسخ دهند. قضیه وقتی جالب می‌شود که بدانیم که در کنار سایت فیلترشده «کنترل اس» که مربوط به اطلاع‌رسانی درباره بیماری‌های مقاربتی است، وب‌سایت دیگر این خانم و دوستانش با عنوان «قایم باشک»، اصولاً بر محور آموزش جنسی به کودکان و نوجوانان با هدف جلوگیری از کودک‌آزاری است و در کلاس‌های مختلف به گفته خانم ‌اشکی، به کودکان و نوجوانان مسائل جنسی آموزش داده می‌شود که مشخص نیست در این کلاس با سنین مختلف از خردسال تا نوجوان و حضور همزمان دختران و پسران، بر چه مبنایی آموزش می‌بینند؟!
خانم‌ اشکی در این برنامه می‌گوید که در ایران به دنیا آمده، در ایران به مدرسه، راهنمایی و دبیرستان رفته است و طبق گزارش وب‌سایت pri.org او ۷ سال پیش از ایران خارج شده است؛ اما لهجه خانم‌اشکی شبیه کسی است که از کودکی در یک محیط بیگانه بزرگ شده و زبان فارسی را به عنوان زبان دوم یاد گرفته است. او خود در این برنامه می‌گوید که در اوایل ۲۰ سالگی به همراه پدر و مادرش از ایران به آمریکا رفته است. با در نظر گرفتن آن ۷ سال، خانم‌اشکی اکنون باید چیزی در حدود ۲۷-۲۸ سال داشته باشد. این‌که او چگونه سنش به بمباران شیمیایی دوران جنگ (که در برخی شهرهای غرب کشور رخ داد) در سال‌ها میانی دهه ۶۰ قد می‌دهد (آن طور که در گفت‌وگو با رادیو زمانه ادعا کرده) معمای دیگری است که‌اشکی و میزبانش احسان علیخانی باید توضیح بدهند.
  ادعای دیگرش این بوده که از ۱۷ سالگی دچار عفونت‌های پی‌در‌پی شده و آن قدر مریض بوده که به مدت ۸ سال تب او قطع نشده بود! با این حال چون بیماری‌اش «تدریجی» بوده، هیچ‌کدام از نزدیکانش متوجه بیماری او نشده‌اند!؟ از سوی دیگر ادعا می‌کند که به واسطه تأثیرات بیماری ناشناس خود، توان راه رفتن، تکلم و حتی غذا خوردن را از دست می‌داده تا بدان حد که آرزو می‌کرد لااقل «ایدز» می‌داشت تا تکلیفش روشن می‌شد! باوجوداین علائم، هیچ‌کدام از نزدیکان خانم‌اشکی از این بیماری او خبر نداشتند. این در حالی است که ایشان مدعی است که زمانی که به خانه پدر و مادرش در آمریکا بازگشته بود، روزی ۲۰ ساعت می‌خوابیده و توان بیرون آمدن از تخت را نداشته است.
اما گاف بزرگ این خانم وقتی است که می‌گوید بعد از آنکه پزشکان متعددی در طی سال‌ها در ایران و آمریکا او را دیده و هیچ بیماری را در او تشخیص ندادند، یک روز یک پزشک اورژانس به او توصیه کرد که «شیمی‌درمانی» انجام دهد (بدون این‌که هیچ علامتی از سرطان داشته باشد!) تا سیستم دفاعی بدن او که کار نمی‌کرد، «غیرتی» و «بیدار» شود!؟ او فراموش کرده که چند دقیقه پیش‌تر گفته بود که بیماری مادرزادی «خود ایمنی» دارد که در آن سیستم دفاعی از کار نیافتاده، بلکه بسیار هم فعال است، لیکن بر علیه سلول‌های خود بدن عمل می‌کند. او این را هم توضیح نمی‌دهد که اگر بیماری او در همه آن سال‌ها تشخیص داده نمی‌شد، چطور او فهمیده بود که بیماری‌اش یک بیماری ژنتیکی «خود ایمنی» است؟
اما نقطه اوج ادعاهای متعدد خانم ‌اشکی آنجا بود که گفت در یک مرکزی تحت شیمی‌درمانی، به مدت سه سال و نیم، قرار گرفت که در نوبت اول ۶۰ نفر و در نوبت دوم ۸۵ نفر که تحت همان شیمی‌درمانی بودند، مردند و فقط او زنده ماند! آنگاه این سوال مبهم بدون جواب می‌ماند که آن «پزشک اورژانس» چطور به ۱۴۵ بیمار برای کار «پژوهشی و تحقیقاتی» دسترسی داشته که از اتفاق بیماری نادر و ناشناسی مثل یاسی ‌اشکی داشتند (کار پژوهشی- درمانی با این حجم از بیمار ناشناخته و نادر، کار یک تیم از دانشمندان پزشکی در یک پروژه ملی است، نه یک پزشک اورژانس) و چه طور این پزشک، با وجود این ناشناختگی برای همه آنها «شیمی‌درمانی» لوکمیا (سرطان خون)، یعنی سخت‌ترین و سنگین‌ترین نوع شیمی‌درمانی را تجویز کرده بود. در شیمی‌درمانی، هدف اصلی از بین بردن یا دست‌کم کوچک‌سازی تومورهای سرطانی است و داروهای شیمی‌درمانی روی توده سرطانی اثر می‌گذارند. وقتی هیچ توده سرطانی در فردی تشخیص داده نشده است، دقیقاً با چه هدفی داروهای شیمی‌درمانی به او تزریق می‌شود؟ این هم سوال دیگری است که متخصصان باید درباره آن بیشتر توضیح بدهند.
معجزه‌ای بی‌صدا
همان طور که در ابتدای این گزارش گفته شد، به فرض که اصولاً خانم یاسی‌اشکی به چنینی بیماری ناشناخته‌ای دچار بود و در بین ۱۴۶ نفر، تنها فرد زنده مانده بود، نام او به عنوان یک «معجزه» پزشکی باید در رفرنس‌های علمی و پزشکی دنیا و ایران می‌پیچید و او به یک چهره معروف تبدیل می‌شد، اما دریغ از یک برگ سند برای اثبات این ادعا...
او بابت بیماری عجیب‌ و غریب خود که «ایدز» نیست، «نذر» می‌کند که در خانه تک‌تک ایرانی‌ها را بزند و بگوید «تو را به خدا از خودتون محافظت کنید تا ایدز نگیرید، وگرنه به سرنوشت من دچار می‌شوید.» بگذریم از این‌که هیچ عکس، فیلم، سند، شرح یا گزارشی هم از دوران ابتلای خانم ‌اشکی به این بیماری «وحشتناک»، «کشنده» و «نادر» در برنامه ارائه نمی‌شود که پشتوانه ادعاهای خانم ‌اشکی باشد؛ و قابل تامل این‌که که سیر «داستان» خانم یاسی ‌اشکی از ادعای ابتلا به یک بیماری با علائم ایدز آغاز می‌شود، با نذر برای آگاه‌سازی تک‌تک ایرانیان درباره «ایدز» ادامه می‌باید و به تبلیغ مشارکت مردمی در ساخت واکسن «HPV» ختم می‌شود، در حالی که کار اصلی خانم‌اشکی در بیرون استودیو آموزش «سلامت جنسی» و جلوگیری از «کودک آزاری» است. جالب آنکه در همین مدت کوتاه برنامه ماه عسل با اختصاص یک شماره حساب، مبلغ 600 میلیون تومان از مردم برای آنچه خانم‌اشکی ادعا کرده است، جمع‌آوری می‌شود.
واکسن غیر محبوب
با همه این حرف‌ها شاید جالب باشد بدانید که رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۳ به واسطه اثرات جانبی این واکسن، استفاده از آن را در این رژیم موردبازنگری قرارداد، یا دولت ژاپن در همین سال ۲۰۱۸ از پروژه تولید واکسن HPV کنار کشید. وزارت بهداشت هند هم در ژانویه ۲۰۱۸، واکسن HPV را از برنامه ایمن‌سازی عمومی خود حذف کرد و این‌ها تنها چند نمونه از دولت‌هایی بودند که در مواجهه با این واکسن، موضع مخالف گرفتند و جلوی اجرای واکسیناسیون را گرفتند.
نکته آخر این‌که به فرض که واکسن موردنظر واکسن بسیار ایمن، کارآمد و ثابت‌شده باشد، چرا باید یک شخص غیرمتخصص که (ظاهراً) رشته او مدیریت مالی است، به مردم ایران لزوم زدن این واکسن را یاد بدهد و برای این ماجرا تبلیغ نماید و پول جمع کند؟ چرا بهترین وقت آنتن، دریکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون در ساعتی که بخش عمده خانواده‌های ایرانی آماده نشستن پای سفره افطار هستند، باید صرف مطرح کردن فردی با سوابق مبهم، با داستانی قابل تشکیک و فعالیت‌هایی قابل بحث (که در صلاحیت او نیست) شود و چنین فردی به‌یک‌باره، با یک داستان پرتناقض به یک «برند» در حوزه بهداشت و درمان تبدیل شود؟