کد خبر: ۱۳۲۱۰۷
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۵

فرصت‌هایی که تهدید می‌شود! (نکته ورزشی)


 
  سرویس ورزشی-
 درباره سرمایه‌های غنی و ذاتی ورزش کشورمان، بارها نوشته‌ایم. به سهم خود تاکید کرده‌ایم که ورزش ما چه از حیث مادی و چه از نظر نیروی انسانی دارای سرمایه‌های باارزشی است که به طور بالقوه ظرفیت ورزش را برای پیشرفت بالا برده است. آنچه می‌تواند بیش از هر عامل دیگری این ظرفیت بالقوه را به فعلیت درآورد و استعدادهای نهفته را آشکار سازد، «مدیریت» است. متاسفانه با تکیه بر واقعیات و شواهد موجود و علیرغم زحماتی که صورت می‌گیرد و تلاش‌هایی که برای ورزش انجام می‌شود، اما در یک سنجش دقیق و ارزیابی منصفانه به این واقعیت می‌رسیم که مدیریت ورزش ایران - در دوره‌های مختلف و نه فقط در شرایط فعلی - نتوانسته و یا به هر دلیل نخواسته، متناسب با داشته‌ها و هماهنگ با مطالبات و خواسته‌ها عمل کند و در این رهگذر خیلی از اتفاقات و پدیده‌هایی که در عرصه ورزش ما رخ داده است و می‌توانسته «فرصتی» برای بهبود وضع ورزش ما باشد به تهدیدی علیه آن تبدیل شده است!
تقریبا هفته‌ای نیست که اخباری که حکایت از اتفاقات خوشایند برای ورزش ما دارد، به گوش علاقه‌مندان نرسد، همین هفته گذشته، خبر «آقای گلی»، علیرضا جهانبخش، مهاجم ایرانی تیم الکمار هلند، در لیگ فوتبال این کشور، که هنوز از لیگ‌های درجه اول اروپا به حساب می‌آید، سخت باعث خوشحالی و مسرت دوستداران فوتبال ایران شد، خبر صعود تیم ملی پینگ‌پنگ مردان ایران به مسابقات دسته اول جهان و حضور راکت به دستان ایرانی در جمع برترین‌های جهان، خبر خوشحال‌کننده و امیدبخش دیگری بود که خاطر علاقه‌مندان به ورزش را در کشورمان شاد کرد همین طور قهرمانی شیر بچه‌های کشتی ایران درمسابقات دانش‌اموزی جهان و...، علاوه‌بر این طی دو هفته اخیر در جریان مسابقات فوتبال در رقابت‌های مختلف، شاهد حضور انبوه تماشاگران بودیم که صرف این حضور مردمی خود می‌تواند یکی از عوامل امیدوارکننده برای ورزش ما به حساب آید و به طور کلی بزرگ‌ترین سرمایه ورزش ایران از حیث انسانی به شمار آید. همه دیدیم که در جریان مسابقات، روز آخر رقابت‌های دسته اول باشگاه‌های ایران و جام آزادگان استقبال تماشاگر در ورزشگاه‌های محقر و فاقد امکانات مسجد سلمیان، تهران، بابل، و... حتی پای گیرنده‌های تلویزیونی چقدر گرم و پرشور بود، و باز دیدیم در دیدار نهایی جام‌حذفی فوتبال ایران چگونه ورزشگاه خرمشهر پر از تماشاگر علاقه‌مند شد.در حالی که هیچکدام از دو تیم فینالیست نه خرمشهری و نه حتی خوزستانی بودند! و... از این موارد و نمونه‌ها در ورزش ایران فراوان است. و اینها همان چیزهایی است که ما آنها را «سرمایه‌های ذاتی ورزش» ایران می‌نامیم. سرمایه‌هایی که می‌تواند پایه و مایه رشد و پیشرفت ورزش هر کشوری باشد. داشته‌هایی که بسیاری از کشورها مثل همین کشورهای حاشیه خلیج‌فارس که برای ورزش حسابی «پول» خرج می‌کنند، از همه یا خیلی از آنها بی‌بهره هستند، سرمایه‌هایی که هر کشوری آن را داشته و از آنها درست و با برنامه استفاده کرده است، به کشوری «صاحب ورزش» تبدیل شده است. و خلاصه اینها همان سرمایه‌ها و داشته‌های غنی و ذاتی است که ورزش ما از آن برخوردار است اما رشد و پیشرفت ورزش ایران متناسب و هموزن آن نیست و همان‌طور که‌اشاره شد تاسف وقتی بیشتر می‌شود که گاه مشاهده می‌شود از این سرمایه‌ها نه تنها به درستی و به عنوان یک «فرصت» در جهت پیشرفت ورزش کشور استفاده نمی‌شود بلکه به علت سوء مدیریت و قدرناشناسی و عدم جدیت، آنها به صورت «تهدید» هم در می‌آیند و موجب تاسف و وهن ورزش و جامعه ورزش هم می‌شوند!
بالاتر به درخشش علیرضا جهانبخش جوان برومند ایرانی در لیگ هلند ‌اشاره کردیم، همه می‌دانیم که در فوتبال و به طور کلی ورزش ما، ما یک «جهانبخش» نداریم بلکه امثال علیرضای عزیز در این ورزش و رشته‌ای مثل فوتبال فراوان و بسیار هستند. اگر تا دیروز امثال علی دایی و کریم باقری و خداداد عزیزی و مهدی مهدوی‌کیا و... در لیگ‌های معتبر دنیا درخشیدند، امروز جهانبخش و آزمون و انصاری‌فرد و... نام فوتبال ایران را در لیگ‌های اروپایی مطرح کرده‌اند، و فردا هم بدون شک باز جوانان برومند و هنرمند ایرانی، نام ایران را در میادین بزرگ جهان و بین‌المللی مطرح خواهند ساخت. در پهنه آسمان ورزش و فوتبال ما از این ستاره‌های فراوان وجود دارند، و اینها تنها معدودی از آنها هستند که اقبال بلندداشته و فرصت درخشیدن و مطرح شدن پیدا کرده‌اند و بسیاری از آنان به خاطر بدشانسی و مهم‌تر از آن عدم دلسوزی و قدرناشناسی و فقدان مکانیزم علمی و قوی کشف استعدادها در ورزش ما، اصلا حتی در میادین داخلی ورزش هم شناخته و مطرح نمی‌شوند. باز بالاتر به «حضور تماشاگر» در فینال جام حذفی‌اشاره داشتیم. در اینجا و در این موضوع یعنی «تماشاگر» که بزرگ‌ترین سرمایه انسانی ورزش است، باز شاهد عدم توجه و نوعی «کفران نعمت» هستیم. قدر این سرمایه را هم نمی‌دانیم. برای اینکه مخاطب خود را بهتر مشخص کرده باشیم، می‌گوئیم.
مدیریت کلان ورزش نه فقط در این مقطع بلکه در مقاطع و دوره‌‌های مختلف قدر این سرمایه عظیم و کارگشا را نمی‌دانند. برای اثبات این سخن نیازی به صغری و کبری چیدن وجود ندارد، کافی است نحوه برگزاری فینال جام‌حذفی و نحوه سرویس‌دهی و رفتار با تماشاگر را ملاحظه کنیم. سؤال می‌کنیم آیا این نحوه برگزاری، در شأن این تماشاگر، در شأن فینال جام‌حذفی فوتبال کشور بزرگ ایران و در شأن خرمشهر قهرمان بود و با این نوع و نحوه برگزاری واقعا به حق، یاد و نام و جایگاه شهیدانی سرفراز که با قهرمانی و رشادت و جانبازی، خرمشهر عزیز را از دست دشمن غدار و خونخوار، نجات دادند، گرامی داشته شد؟ یا اینکه بعد از برگزاری بازی و پایان به اصطلاح مراسم اهدای کاپ و جشن قهرمانی! فقط باید خدا را سپاسگزار باشیم که باز با لطف و کرم خود، بی‌تدبیری‌ها و مدیریت غیرمسئولانه و سرسری مسئولان را خنثی کرد و مصیبت و فاجعه‌ای بار نیامد! هرچند همه می‌دانیم این بازی یک مصدوم جدی داشت و یکی از علاقه‌مندان حاضر در ورزشگاه از ناحیه چشم آسیب جدی خورد!
 البته ما معتقدیم سؤالات بالا و نظایر آن را دستگاه‌های مسئول و تشکیلات ناظر - مثل مجلس شورای اسلامی - از مدیران و مجریان این معرکه‌ها باید بپرسند. مگر یکی از اهداف «وزارت» شدن، سازمان تربیت‌بدنی، همین نبود که مسئولان ورزش هر جا لازم باشد به نمایندگان مردم پاسخگو باشند، آیا اینجا و درباره نوع و نحوه برگزاری مسابقه‌ای در کلاس فینال جام حذفی کشور - که به نوعی پای آبرو و حیثیت فوتبال ملی در میان است - و اتفاقاتی خطرناک که در ورزشگاه فاقد امکانات محل برگزاری، رخ داد و... نباید دستگاه‌های ناظر و تشکیلاتی مثل مجلس شورای اسلامی ورود کنند و یقه باصطلاح مسئولان را بگیرند و آنان را به مجلس بکشانند و وادار به پاسخگویی کنند؟!
آیا نباید از آنان پرسید چرا خیلی جاها فرصت‌های کم‌ نظیر ورزش ایران را با جدی نگرفتن مسئولیت و سرسری انجام دادن کارها، و... به «تهدید» تبدیل می‌کنند؟ آیا حتما فاجعه‌ای باید رخ دهد و به خاطر عدم مدیریت و تعهد لازم بعضی مسئولان باید مصیبتی رخ دهد تا این‌گونه برنامه‌ریزی‌های غلط و برنامه‌ریزان فاقد حس تعهد و دغدغه نسبت به فرصت‌های مادی و انسانی ورزش، مورد نقد و سؤال دستگاه‌های ناظر قرار گیرد و...؟! و بالاخره می‌توان با روش‌های «این نیز بگذرد» و شیوه‌های مبتنی بر روزمرگی و لاابالی‌گری و... استعدادهای بالقوه ورزش را به فعلیت در آورد و ظرفیت‌های نهفته در آن را آشکار و شکفته کرد و...؟!