به یاد شهید آوینی؛ الگوی کار فرهنگی تمیز و خودجوش
آتش به اختیارِ عاشقی
گرچه از رایج شدن اصطلاح «آتش به اختیار» در فضای فرهنگی و رسانهای ایران کمتر از یک سال میگذرد اما مصداقهای تعبیر رهبر انقلاب مبنی بر «کار فرهنگی تمیز و خودجوش»، خیلی سال قبل، در دوران انقلاب و حتی پیش از آن ظهور کردند. از مرحوم امیرحسین فردی که مسجدی کوچک در جنوب تهران را به پایگاهی برای فعالیت و ظهور نسل جدیدی از نویسندگان و هنرمندان انقلابی تبدیل کرد تا امثال شهید مهدی رجب بیگی که با شعرها و یادداشتهای آتشین و پرجوش و خروش خود، خون تازهای را در رگهای انقلاب میدمیدند و... اما بدون تردید، هیچ چهرهای چون شهید سیدمرتضی آوینی را نمیتوان یافت که همه فعالیتهایش بر مدار آتش به اختیار گذشته باشد. طوری که میتوان این شهید اهل دوربین و قلم را الگویی تمام عیار برای «کار فرهنگی تمیز و خودجوش» دانست.
انتقال و ماندگاری بسیاری از خاطرات، تصاویر و مفاهیم دوران دفاع مقدس در دوران ما تا حد بسیار زیادی مدیون آثاری است که شهید آوینی از خود به یادگار گذاشت یا شرایط خلق آنها را فراهم کرد. این آثار و فعالیتهای فرهنگی و رسانهای نیز قطعا بدون کار «آتش به اختیار» به وجود نمیآمدند.
مجموعه مستندهای «روايت فتح» و همچنین برخی از نوشتهها و مقالات این شهید، حاصل چنین رویکردی بودند. آويني در اين مجموعه، شيوه و سبك جديدي را در مستندسازي بنا كرد كه پيش از اين سابقه نداشت. آويني يك هنرمند مستقل بود. او نه سفارشيساز دولت بود و نه گوش به زنگ رسانهها و جشنوارههای خارجي. هنرمند مستقل، به امكانات و بودجه دولتي وابسته نيست. اين گونه هنرمنداني براي رسيدن به هدف خود معطل رسيدن بودجه نمیمانند و حتي شده تنها با يك قلم یا دوربين و وسائل ابتدایی نيز حرف خود را میزنند.
آويني در ارتباط مستقيم و بيواسطه با مردم و جامعه به واقعيات دست میيافت. او از بالا به مردم نگاه نمیكرد، نه تنها اين گونه نبود كه كاملا برعكس بسیاری از به اصطلاح هنرمندان این روزگار، همراه با مردم روزگار میگذراند و مبارزه میکرد. مستندهايي چون «هفت قصه از بلوچستان»، «خانگزيدهها»، «شش روز در تركمن صحرا» و «گمگشتگان ديار فراموشي» حاصل همين سبک کار هنری هستند. فيلمهايي كه نه براي ژست روشنفكري و كسب رضايت جشنوارههای غربي و خوشحالی محافل خاص، كه براي عمل به تكليف انقلابي ساخته شدند.آوینی در مصاحبهای که سال 65 با وی انجام شد گفته بود: «در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورتهای موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی کشاند... تقدیر این بود که بیل را کنار بگذاریم و دوربین برداریم.» و در بخش دیگری از همین گفت وگو تصریح کرده بود: «ما در گروه جهاد سازندگی کسی را وادار به کاری نمیکنیم. کار ما بر انگیزههای فردی فیلمسازانمان بنا شده است.»
سید شهیدان اهل قلم، در مقاله «یک تجربه ماندگار» ماهیت آنچه «آتش به اختیار» مینامیم را دقیقتر توضیح داده بود: «هنوز هم من در عرصه تلاشهای فرهنگی هنری از سازمانهای موجود در نظام بروکراتیک کشور نا امید هستم.» و «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آنها را به جبهههای دفاع مقدس میکشاند، نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمیتوانست در این عرصه منشا فعل و اثر باشد. گروههای فیلمبرداری ما با همان انگیزههایی كه رزمآوران را به جبههها كشانده بود كار میكردند؛ داوطلبانه و بدون چشمداشت مالی، در كمال قناعت و شجاعت آماده برای شهادت. این آمادگی، اصلی بود كه باقی ضرورتها را ایجاب و ایجاد میكرد. یعنی اگر گروههای فیلمبرداری ما آماده برای مرگ نبودند، دیگر قناعت و صداقت و دیگر صفات ممدوحشان فایدهای نمیتوانست داشته باشد. اینجا عرصهای نبود كه فقط پای تكنیك و یا هنر در میان باشد. بهترین كارگردانهای سینما اگر آمادگی برای كشته شدن نمیداشتند، نمیتوانستند در میان ما مفید به فایده و ارجمند باشند.» و «حالت تعلیق كه ما میان جهاد سازندگی و تلویزیون داشتیم، این قابلیت را ایجاد كرده بود كه مجموعه ما همچون یك گروه ویژه عمل كند، گروه ویژهای كه بتواند همپای انقلاب بدود و از هیچ واقعه مهمی عقب نماند. هرگز از یك تشكیلات رسمی دولتی برنمیآید كه چنین عمل كند.» و «این كارها كه ما كردیم از پول یا بوروكراسی یا سیستمهای نظامی و یا هر چیز دیگر برنمیآید؛ عشق میخواهد و انگیزش. ریشه انگیزش هم در عشق است.»
این چنین بود که در سالهای پس از جنگ نیز، با در گرفتن جنگ جدیدی که «تهاجم فرهنگی» خوانده شد، آوینی به طور خودانگیخته و آتش به اختیار، نوع تازهای از کار مطبوعاتی که با نیازهای جامعه مطابقت داشت را پدید آورد و در پیش گرفت. در دورانی که این عرصه منحصر به شبه روشنفکرها و نشریات آنها بود، آوینی هم ژورنالیسم فرهنگی و هنری، متکی بر تعهد و تخصص را در برابر این جریانها که نه به مسئولیت هنر اعتقادی داشتند و عوامفریبی را جایگزین علم و سواد کرده بودند، به وجود آورد. همان طور که شیوه و سبک مستندسازی شهید آوینی بعدها الهامبخش مستند مقاومت شد، راه جدیدی هم که او در زمینه ژورنالیسم هنری باز کرد، بعدها الگوی نسل جدید منتقدان و ژورنالیستهای جوان قرار گرفت.
آرش فهیم
انتقال و ماندگاری بسیاری از خاطرات، تصاویر و مفاهیم دوران دفاع مقدس در دوران ما تا حد بسیار زیادی مدیون آثاری است که شهید آوینی از خود به یادگار گذاشت یا شرایط خلق آنها را فراهم کرد. این آثار و فعالیتهای فرهنگی و رسانهای نیز قطعا بدون کار «آتش به اختیار» به وجود نمیآمدند.
مجموعه مستندهای «روايت فتح» و همچنین برخی از نوشتهها و مقالات این شهید، حاصل چنین رویکردی بودند. آويني در اين مجموعه، شيوه و سبك جديدي را در مستندسازي بنا كرد كه پيش از اين سابقه نداشت. آويني يك هنرمند مستقل بود. او نه سفارشيساز دولت بود و نه گوش به زنگ رسانهها و جشنوارههای خارجي. هنرمند مستقل، به امكانات و بودجه دولتي وابسته نيست. اين گونه هنرمنداني براي رسيدن به هدف خود معطل رسيدن بودجه نمیمانند و حتي شده تنها با يك قلم یا دوربين و وسائل ابتدایی نيز حرف خود را میزنند.
آويني در ارتباط مستقيم و بيواسطه با مردم و جامعه به واقعيات دست میيافت. او از بالا به مردم نگاه نمیكرد، نه تنها اين گونه نبود كه كاملا برعكس بسیاری از به اصطلاح هنرمندان این روزگار، همراه با مردم روزگار میگذراند و مبارزه میکرد. مستندهايي چون «هفت قصه از بلوچستان»، «خانگزيدهها»، «شش روز در تركمن صحرا» و «گمگشتگان ديار فراموشي» حاصل همين سبک کار هنری هستند. فيلمهايي كه نه براي ژست روشنفكري و كسب رضايت جشنوارههای غربي و خوشحالی محافل خاص، كه براي عمل به تكليف انقلابي ساخته شدند.آوینی در مصاحبهای که سال 65 با وی انجام شد گفته بود: «در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورتهای موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی کشاند... تقدیر این بود که بیل را کنار بگذاریم و دوربین برداریم.» و در بخش دیگری از همین گفت وگو تصریح کرده بود: «ما در گروه جهاد سازندگی کسی را وادار به کاری نمیکنیم. کار ما بر انگیزههای فردی فیلمسازانمان بنا شده است.»
سید شهیدان اهل قلم، در مقاله «یک تجربه ماندگار» ماهیت آنچه «آتش به اختیار» مینامیم را دقیقتر توضیح داده بود: «هنوز هم من در عرصه تلاشهای فرهنگی هنری از سازمانهای موجود در نظام بروکراتیک کشور نا امید هستم.» و «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آنها را به جبهههای دفاع مقدس میکشاند، نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمیتوانست در این عرصه منشا فعل و اثر باشد. گروههای فیلمبرداری ما با همان انگیزههایی كه رزمآوران را به جبههها كشانده بود كار میكردند؛ داوطلبانه و بدون چشمداشت مالی، در كمال قناعت و شجاعت آماده برای شهادت. این آمادگی، اصلی بود كه باقی ضرورتها را ایجاب و ایجاد میكرد. یعنی اگر گروههای فیلمبرداری ما آماده برای مرگ نبودند، دیگر قناعت و صداقت و دیگر صفات ممدوحشان فایدهای نمیتوانست داشته باشد. اینجا عرصهای نبود كه فقط پای تكنیك و یا هنر در میان باشد. بهترین كارگردانهای سینما اگر آمادگی برای كشته شدن نمیداشتند، نمیتوانستند در میان ما مفید به فایده و ارجمند باشند.» و «حالت تعلیق كه ما میان جهاد سازندگی و تلویزیون داشتیم، این قابلیت را ایجاد كرده بود كه مجموعه ما همچون یك گروه ویژه عمل كند، گروه ویژهای كه بتواند همپای انقلاب بدود و از هیچ واقعه مهمی عقب نماند. هرگز از یك تشكیلات رسمی دولتی برنمیآید كه چنین عمل كند.» و «این كارها كه ما كردیم از پول یا بوروكراسی یا سیستمهای نظامی و یا هر چیز دیگر برنمیآید؛ عشق میخواهد و انگیزش. ریشه انگیزش هم در عشق است.»
این چنین بود که در سالهای پس از جنگ نیز، با در گرفتن جنگ جدیدی که «تهاجم فرهنگی» خوانده شد، آوینی به طور خودانگیخته و آتش به اختیار، نوع تازهای از کار مطبوعاتی که با نیازهای جامعه مطابقت داشت را پدید آورد و در پیش گرفت. در دورانی که این عرصه منحصر به شبه روشنفکرها و نشریات آنها بود، آوینی هم ژورنالیسم فرهنگی و هنری، متکی بر تعهد و تخصص را در برابر این جریانها که نه به مسئولیت هنر اعتقادی داشتند و عوامفریبی را جایگزین علم و سواد کرده بودند، به وجود آورد. همان طور که شیوه و سبک مستندسازی شهید آوینی بعدها الهامبخش مستند مقاومت شد، راه جدیدی هم که او در زمینه ژورنالیسم هنری باز کرد، بعدها الگوی نسل جدید منتقدان و ژورنالیستهای جوان قرار گرفت.
آرش فهیم