نگاهی به آنچه نوروز امسال در تلویزیون گذشت
از حاشیههای «پایتخت» تا برنامههای تکراری
آرش فهیم
19 اسفند سال قبل، وقتی نشست خبری معاون سیما و مدیران شبکههای تلویزیون برگزار شد و همه آنها به طور مفصل درباره برنامههای خود برای تعطیلات طولانی مدت آغاز سال جدید صحبت کردند، بارزترین نکته، تکراری بودن نامها و عناوین بود؛ دورهمی، مردان آهنین، کلاه قرمزی، پایتخت، دیوار به دیوار، فیلمهای سینمایی داخلی و خارجی و... برنامههایی هستند که سالهای قبل هم توسط این مدیران یا اسلاف آنها اعلام شده بودند.
حتی برنامههای گفت وگو محوری هم که برای سال تحویل یا قبل و پس از آن تهیه شدند نیز مشابه سالهای قبل اجرا شدند. همه آنها با دعوت از سلبریتیها یا چهرههای مشهور و غیرمشهور در حوزههای ورزشی و بازیگری و خوانندگی روی آنتن رفتند؛ درست مثل سالهای قبل. افرادی که اغلب آنها به زندگی لاکچری و مصرفگرایی مبتلا هستند اما قرار بود با حضور در این برنامهها به مردم درس زندگی و سبک زندگی بدهند! غافل از اینکه نیاز اصلی امروز ما در عرصه فرهنگ و رسانه، کشف و معرفی الگوهای کارآمد و اصلاح گر است؛ حضور چنین افرادی در این برنامهها بسیار کمرنگ بود.
البته تکرار و کلیشه، لزوما منفی نیست و دلیل استفاده از این برنامهها هم این بود که قبلا امتحان خود را در «جذب مخاطب» پس داده بودند. اما حتی باز تولید موفقترین محصولات نیز باید همراه با نوسازی و به روزرسانی باشند تا موجب تحرک و پویایی فرهنگ در بین مردم شوند. به ویژه اینکه تعطیلات طولانی مدت نوروز، یک مقطع زمانی راهبردی برای رسانه ملی محسوب میشود. چون در این روزها آمار مخاطب صداوسیما افزایش مییابد و این موضوع، یک فرصت خیلی مناسب برای رسانه ملی است تا تأثیرگذاری و جریانسازی فرهنگی و اجتماعی خود را افزایش دهد. نکته دیگر اینکه به هر حال، برنامههای نوروزی، نقش نوعی سرآغاز را دارند و شبکهها و گروههای مختلف، میتوانند با استفاده خوب از این موقعیت، توجه مردم را برای ادامه سال، جلب کنند. همچنانکه برخی از برنامهها و مجموعههای پرطرفدار، اولین بار به عنوان یک ویژه برنامه نوروزی خود را معرفی کردند و به خاطر حجم زیاد مخاطب، فصلهای بعدی آنها نیز تولید و پخش شد.
بگذارید «پایتخت» آباد بماند!
سیروس مقدم، کارگردان مجموعه «پایتخت» در سال 93 و در پی تولید و پخش تحسین برانگیز فصل سوم این سریال صراحتا با ادامه ساخت قسمتهای بعدی آن مخالفت کرده بود. او در گفتوگویی که همان موقع با نگارنده انجام داد و در همین صفحه هم منتشر شد، گفته بود: «به اعتقاد بنده، با «پایتخت 3»، سهگانه پایتختها کامل شده است. میشد با پایتختهای دیگر به روند «پایتخت»سازی تا سالها ادامه داد، اما دلم میخواهد خاطره خوش پایتختها،در ذهن مردم باقی بماند.» یعنی کارگردان این مجموعه نیز پیشبینی میکرد که ادامه پیدا کردن این سریال سبب ضعف آن خواهد شد و شد. درحالی که «پایتخت3» یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران به شمار میرود، «پایتخت4» هم از نظر ساختاری و هم محتوایی به طور آشکاری افت پیدا کرد و مسیر این تنزل در «پایتخت5» هم ادامه یافت.
همه جذابیت این سری از پایتخت، به خاطر عقبه درخشان این مجموعه است. در سه قسمت اول «پایتخت» ساختار درام و کمدی پاک با فرهنگ و زیست- بوم و آداب بخشی از سرزمین ایران و همچنین باورها و غرور ملی در هم آمیخته شده بودند. خانواده نقی معمولی با اینکه متعلق به استان مازندران و با لهجه این خطه بودند اما چکیدهای از همه مردم ایران و روحیات آنها به نظر میرسید. نقی، هما، ارسطو، بابا پنجعلی، فهیمه و... در عین خاص و متفاوت بودن اما طوری خلق شدند که باورمان نمیشود آنها ساختگیاند و تصور میکنیم که با آدمهایی واقعی مواجه هستیم. نکته مهم این است که بازیگرانی که ایفاکننده این نقشها هستند، فقط در قالب همین شخصیتها شناخته میشوند. مثلا افرادی که بازی محسن تنابنده را در سایر فیلمها میبینند، نمیتوانند با نقش وی در آن آثار ارتباط برقرار کنند.
پایتخت، با تکیه بر قدرت شخصیتهای باورپذیر و دوست داشتنی و فضای کاملا بومی و اخلاقی خود، به دل مردم راه یافت. در سری چهارم، علاوه بر اینکه ساختار روایی این سریال سست و بیانسجام شد، آن صمیمیت و گرمای سابق نیز در روابط و رفتار آدمهای سریال کمرنگتر به نظر میآمد و حتی جو « زیرآبزنی» در آن بالا گرفت. در «پایتخت5» هم در کنار جذابیت بالا و قدرت بالای برقراری ارتباط با مخاطب، این روند ادامه پیدا کرد. باز هم ما یک خط روایی مشخص و منطقی را در این سریال نمیبینیم. علی آبادیهایی که قبلا به خاطر صافی و سادگی روستایی خود دلبری میکردند، این بار دل خود را به سفر ترکیه سپردند و در این مسیر، دیگر از آن خصلتهای زیبا و دل نشین آنها کمتر میشد دید. تا جایی که حتی کارشان به مشارکت در قاچاق لباس هم کشید! مناسبات عاشقانه ارسطو که در سریهای قبلی، پاک و بیآلایش بودند جایش را به هیز بازیهای او در سفر هوایی و ماجراهای بد بوی بهتاش داد. در این سریال، همه در پی مچ گیری از هم هستند و عامل اصلی ایجاد موقعیتهای طنز را سوءتفاهم علی آبادیها نسبت به هم یا توهین و تمسخر یکدیگر گرفته است. استفاده از صدای یک خواننده ترک هم نوعی کج سلیقگی بود، چون با فضای حاکم بر این سریال تناسب ندارد؛ «پایتخت» در همه فصول آن متکی به بازنمایی جلوههای فرهنگ بومی و سنتی ایرانی بوده است و قرار گرفتن آهنگهای نسبتا مبتذل ابراهیم تاتلیس، برخلاف مشی دراماتیک این سریال است. ظرفیت پایتخت برای جذابیت به قدری بالاست که برای افزایش جذابیت، هیچ نیازی به این کارها نبود! تبلیغ جاذبههای گردشگری ترکیه آن هم به شکلی گلدرشت که توی ذوق میزد، در روایت «پایتخت5» سکته ایجاد کرد.
با این حال، «پایتخت5» در بین سایر سریالهای نوروز سیما با استقبال بیشتری از سوی مردم مواجه شد که این موفقیت به خاطر ملموس بودن شخصیتهای این سریال است. در حوزه جلوههای ویژه و جذابیتهای بصری، سریال «پایتخت» عملکرد مثبی دارد. صحنههای بالن سواری و به ویژه گیر افتادن پایتختیها در طوفان و وسط دریا، نسبت به صحنههای مشابه در سینما و تلویزیون کیفیت بهتری داشت. همچنین صحنههای درگیری با داعش در سوریه نیز مهیج و قابل قبول ارزیابی میشود.
سریالهایی برای دیده نشدن
به جز «پایتخت5» سایر سریالهای نوروزی امسال طوری ساخته شده بودند که تماشای آنها کار دشواری بود. سه مجموعه دیگر سیما در این ایام، دورهمی چند بازیگر در موقعیتهای ثابت و ایستا و بدون داستان بود.
«تعطیلات رویایی» که از شبکه دو پخش میشد، در بخشی از ساحل جزیره کیش گیر افتاده بود. گویی برای سازندگان این سریال، فقط همین کافی بود تا به سفارش منطقه آزاد کیش، برخی از جاذبههای گردشگری این منطقه را نمایش دهند و سایر الزامات یک مجموعه نمایشی را رها کرده بودند. چون هیچ منطق و اصولی بر ماجراهای این سریال حاکم نبود. مثلا مشخص نیست که دختری که پس از سالها پدر واقعی خود را پیدا کرده، چرا این همه راه به تعقیب پدر خود میپردازد و از شیراز تا کیش میرود و پس از چند روز کارآگاه بازی، واقعیت را پدرش میگوید؟ چرا صبر نمیکند تا او از سفر برگردد و بعد به سراغش برود؟ و چرا این همه تعقیب وگریز و موش و گربه بازی؟
«دیوار به دیوار2» هم مثل سری قبلی این مجموعه، روایتگر ماجراهایی است که در یک خانه اتفاق میافتد. فضای مصنوعی و دور از مسائل روز جامعه، نتیجهاش سریالی بدون دغدغه و بیدرد است که همچون خانهای بیدر و پیکر، همه چیز در آن بدون هیچ منطق و عقلانیتی رخ میدهد! برخلاف «پایتخت5» که نمایش دهنده آدمهایی ملموس و موقعیتهایی شبیه به زندگی واقعی است، در «دیوار به دیوار2» شاهد آدمهایی پلاستیکی و بیروح هستیم که روابط و مسائل آنها ربطی به جامعه امروز ما ندارد.
«هیئت مدیره» نیز یک سریال بیش از حد آپارتمانی است که همه ماجراهای آن در یک ساختمان اتفاق میافتد. سریالی که بیشتر به یک نمایش رادیویی شباهت دارد و مسائل رخ داده در آن چندان مهم و جدی تلقی نمیشود. مردم عادی در حل کردن مشکلات منازل و آپارتمانهای خود از این سریال بسیار پیشروتر هستند. ضمن اینکه برخی از تلقینهای این سریال نیز سوال برانگیز هستند. مثلا میترا، شخصیت محوری و قهرمان سریال «هیئت مدیره» وقتی متوجه میشود که شوهرش صاحب یک شغل آبرومند و خوب شده است، واکنشی منفی نشان میدهد! در سریال نوروزی شبکه پنج، مادر بودن و داشتن فرزند به عنوان یک امر منفی معرفی میشود. از یک طرف، زن صاحب فکر و کاردرست این سریال، با اینکه سال هاست ازدواج کردهاما از مادر شدن پرهیز کرده و از طرف دیگر، همه بچهها در این سریال، عامل سلب آسایش و آرامش خانوادههای خود و همسایگانشان هستند!
«کلاه قرمزی» نیز با فضایی شبیه به فصلهای قبلی این برنامه روی آنتن رفت و با وجود افزوده شدن چند عروسک جدید اما نوآوری خاصی در کل نداشت. ضمن اینکه جای سؤال است که چرا از ظرفیت مخاطب بالای این برنامه برای تأثیرگذاری فرهنگی و تربیتی استفاده چندانی نمیشود و به جز چند نصیحت خشک و خالی که دیگر به کار بچههای این زمانه هم نمیآید، حرف مهمی در آن مطرح نمیشود. «دورهمی» هم که دیگر برنامه پرمخاطب سیما در نوروز امسال بود، به جز برخی لحظات، از محتوای نسبتا تأمل برانگیز روزهای آغاز خود فاصله گرفته بود. سؤالات تکراری مهران مدیری، تلاش برخی از حاضران برای به دست آوردن جایزه از طریق تحقیر خودشان و... باعث شدند تا این برنامه پایان چندان خوشی نداشته باشد. برنامه «مردان آهنین» هم که پس از چند سال غیبت دوباره به تلویزیون برگشتند، باز هم نگرانیهایی را درباره تکرار برخی از عواقب منفی این برنامه زنده کردند. متولیان این برنامه باید در کنار قدرت جسمانی، به فرهنگ پهلوانی هم در این برنامه بپردازند تا در کنار قدرت جسمانی، بار فرهنگی آن را هم افزایش دهند.
19 اسفند سال قبل، وقتی نشست خبری معاون سیما و مدیران شبکههای تلویزیون برگزار شد و همه آنها به طور مفصل درباره برنامههای خود برای تعطیلات طولانی مدت آغاز سال جدید صحبت کردند، بارزترین نکته، تکراری بودن نامها و عناوین بود؛ دورهمی، مردان آهنین، کلاه قرمزی، پایتخت، دیوار به دیوار، فیلمهای سینمایی داخلی و خارجی و... برنامههایی هستند که سالهای قبل هم توسط این مدیران یا اسلاف آنها اعلام شده بودند.
حتی برنامههای گفت وگو محوری هم که برای سال تحویل یا قبل و پس از آن تهیه شدند نیز مشابه سالهای قبل اجرا شدند. همه آنها با دعوت از سلبریتیها یا چهرههای مشهور و غیرمشهور در حوزههای ورزشی و بازیگری و خوانندگی روی آنتن رفتند؛ درست مثل سالهای قبل. افرادی که اغلب آنها به زندگی لاکچری و مصرفگرایی مبتلا هستند اما قرار بود با حضور در این برنامهها به مردم درس زندگی و سبک زندگی بدهند! غافل از اینکه نیاز اصلی امروز ما در عرصه فرهنگ و رسانه، کشف و معرفی الگوهای کارآمد و اصلاح گر است؛ حضور چنین افرادی در این برنامهها بسیار کمرنگ بود.
البته تکرار و کلیشه، لزوما منفی نیست و دلیل استفاده از این برنامهها هم این بود که قبلا امتحان خود را در «جذب مخاطب» پس داده بودند. اما حتی باز تولید موفقترین محصولات نیز باید همراه با نوسازی و به روزرسانی باشند تا موجب تحرک و پویایی فرهنگ در بین مردم شوند. به ویژه اینکه تعطیلات طولانی مدت نوروز، یک مقطع زمانی راهبردی برای رسانه ملی محسوب میشود. چون در این روزها آمار مخاطب صداوسیما افزایش مییابد و این موضوع، یک فرصت خیلی مناسب برای رسانه ملی است تا تأثیرگذاری و جریانسازی فرهنگی و اجتماعی خود را افزایش دهد. نکته دیگر اینکه به هر حال، برنامههای نوروزی، نقش نوعی سرآغاز را دارند و شبکهها و گروههای مختلف، میتوانند با استفاده خوب از این موقعیت، توجه مردم را برای ادامه سال، جلب کنند. همچنانکه برخی از برنامهها و مجموعههای پرطرفدار، اولین بار به عنوان یک ویژه برنامه نوروزی خود را معرفی کردند و به خاطر حجم زیاد مخاطب، فصلهای بعدی آنها نیز تولید و پخش شد.
بگذارید «پایتخت» آباد بماند!
سیروس مقدم، کارگردان مجموعه «پایتخت» در سال 93 و در پی تولید و پخش تحسین برانگیز فصل سوم این سریال صراحتا با ادامه ساخت قسمتهای بعدی آن مخالفت کرده بود. او در گفتوگویی که همان موقع با نگارنده انجام داد و در همین صفحه هم منتشر شد، گفته بود: «به اعتقاد بنده، با «پایتخت 3»، سهگانه پایتختها کامل شده است. میشد با پایتختهای دیگر به روند «پایتخت»سازی تا سالها ادامه داد، اما دلم میخواهد خاطره خوش پایتختها،در ذهن مردم باقی بماند.» یعنی کارگردان این مجموعه نیز پیشبینی میکرد که ادامه پیدا کردن این سریال سبب ضعف آن خواهد شد و شد. درحالی که «پایتخت3» یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران به شمار میرود، «پایتخت4» هم از نظر ساختاری و هم محتوایی به طور آشکاری افت پیدا کرد و مسیر این تنزل در «پایتخت5» هم ادامه یافت.
همه جذابیت این سری از پایتخت، به خاطر عقبه درخشان این مجموعه است. در سه قسمت اول «پایتخت» ساختار درام و کمدی پاک با فرهنگ و زیست- بوم و آداب بخشی از سرزمین ایران و همچنین باورها و غرور ملی در هم آمیخته شده بودند. خانواده نقی معمولی با اینکه متعلق به استان مازندران و با لهجه این خطه بودند اما چکیدهای از همه مردم ایران و روحیات آنها به نظر میرسید. نقی، هما، ارسطو، بابا پنجعلی، فهیمه و... در عین خاص و متفاوت بودن اما طوری خلق شدند که باورمان نمیشود آنها ساختگیاند و تصور میکنیم که با آدمهایی واقعی مواجه هستیم. نکته مهم این است که بازیگرانی که ایفاکننده این نقشها هستند، فقط در قالب همین شخصیتها شناخته میشوند. مثلا افرادی که بازی محسن تنابنده را در سایر فیلمها میبینند، نمیتوانند با نقش وی در آن آثار ارتباط برقرار کنند.
پایتخت، با تکیه بر قدرت شخصیتهای باورپذیر و دوست داشتنی و فضای کاملا بومی و اخلاقی خود، به دل مردم راه یافت. در سری چهارم، علاوه بر اینکه ساختار روایی این سریال سست و بیانسجام شد، آن صمیمیت و گرمای سابق نیز در روابط و رفتار آدمهای سریال کمرنگتر به نظر میآمد و حتی جو « زیرآبزنی» در آن بالا گرفت. در «پایتخت5» هم در کنار جذابیت بالا و قدرت بالای برقراری ارتباط با مخاطب، این روند ادامه پیدا کرد. باز هم ما یک خط روایی مشخص و منطقی را در این سریال نمیبینیم. علی آبادیهایی که قبلا به خاطر صافی و سادگی روستایی خود دلبری میکردند، این بار دل خود را به سفر ترکیه سپردند و در این مسیر، دیگر از آن خصلتهای زیبا و دل نشین آنها کمتر میشد دید. تا جایی که حتی کارشان به مشارکت در قاچاق لباس هم کشید! مناسبات عاشقانه ارسطو که در سریهای قبلی، پاک و بیآلایش بودند جایش را به هیز بازیهای او در سفر هوایی و ماجراهای بد بوی بهتاش داد. در این سریال، همه در پی مچ گیری از هم هستند و عامل اصلی ایجاد موقعیتهای طنز را سوءتفاهم علی آبادیها نسبت به هم یا توهین و تمسخر یکدیگر گرفته است. استفاده از صدای یک خواننده ترک هم نوعی کج سلیقگی بود، چون با فضای حاکم بر این سریال تناسب ندارد؛ «پایتخت» در همه فصول آن متکی به بازنمایی جلوههای فرهنگ بومی و سنتی ایرانی بوده است و قرار گرفتن آهنگهای نسبتا مبتذل ابراهیم تاتلیس، برخلاف مشی دراماتیک این سریال است. ظرفیت پایتخت برای جذابیت به قدری بالاست که برای افزایش جذابیت، هیچ نیازی به این کارها نبود! تبلیغ جاذبههای گردشگری ترکیه آن هم به شکلی گلدرشت که توی ذوق میزد، در روایت «پایتخت5» سکته ایجاد کرد.
با این حال، «پایتخت5» در بین سایر سریالهای نوروز سیما با استقبال بیشتری از سوی مردم مواجه شد که این موفقیت به خاطر ملموس بودن شخصیتهای این سریال است. در حوزه جلوههای ویژه و جذابیتهای بصری، سریال «پایتخت» عملکرد مثبی دارد. صحنههای بالن سواری و به ویژه گیر افتادن پایتختیها در طوفان و وسط دریا، نسبت به صحنههای مشابه در سینما و تلویزیون کیفیت بهتری داشت. همچنین صحنههای درگیری با داعش در سوریه نیز مهیج و قابل قبول ارزیابی میشود.
سریالهایی برای دیده نشدن
به جز «پایتخت5» سایر سریالهای نوروزی امسال طوری ساخته شده بودند که تماشای آنها کار دشواری بود. سه مجموعه دیگر سیما در این ایام، دورهمی چند بازیگر در موقعیتهای ثابت و ایستا و بدون داستان بود.
«تعطیلات رویایی» که از شبکه دو پخش میشد، در بخشی از ساحل جزیره کیش گیر افتاده بود. گویی برای سازندگان این سریال، فقط همین کافی بود تا به سفارش منطقه آزاد کیش، برخی از جاذبههای گردشگری این منطقه را نمایش دهند و سایر الزامات یک مجموعه نمایشی را رها کرده بودند. چون هیچ منطق و اصولی بر ماجراهای این سریال حاکم نبود. مثلا مشخص نیست که دختری که پس از سالها پدر واقعی خود را پیدا کرده، چرا این همه راه به تعقیب پدر خود میپردازد و از شیراز تا کیش میرود و پس از چند روز کارآگاه بازی، واقعیت را پدرش میگوید؟ چرا صبر نمیکند تا او از سفر برگردد و بعد به سراغش برود؟ و چرا این همه تعقیب وگریز و موش و گربه بازی؟
«دیوار به دیوار2» هم مثل سری قبلی این مجموعه، روایتگر ماجراهایی است که در یک خانه اتفاق میافتد. فضای مصنوعی و دور از مسائل روز جامعه، نتیجهاش سریالی بدون دغدغه و بیدرد است که همچون خانهای بیدر و پیکر، همه چیز در آن بدون هیچ منطق و عقلانیتی رخ میدهد! برخلاف «پایتخت5» که نمایش دهنده آدمهایی ملموس و موقعیتهایی شبیه به زندگی واقعی است، در «دیوار به دیوار2» شاهد آدمهایی پلاستیکی و بیروح هستیم که روابط و مسائل آنها ربطی به جامعه امروز ما ندارد.
«هیئت مدیره» نیز یک سریال بیش از حد آپارتمانی است که همه ماجراهای آن در یک ساختمان اتفاق میافتد. سریالی که بیشتر به یک نمایش رادیویی شباهت دارد و مسائل رخ داده در آن چندان مهم و جدی تلقی نمیشود. مردم عادی در حل کردن مشکلات منازل و آپارتمانهای خود از این سریال بسیار پیشروتر هستند. ضمن اینکه برخی از تلقینهای این سریال نیز سوال برانگیز هستند. مثلا میترا، شخصیت محوری و قهرمان سریال «هیئت مدیره» وقتی متوجه میشود که شوهرش صاحب یک شغل آبرومند و خوب شده است، واکنشی منفی نشان میدهد! در سریال نوروزی شبکه پنج، مادر بودن و داشتن فرزند به عنوان یک امر منفی معرفی میشود. از یک طرف، زن صاحب فکر و کاردرست این سریال، با اینکه سال هاست ازدواج کردهاما از مادر شدن پرهیز کرده و از طرف دیگر، همه بچهها در این سریال، عامل سلب آسایش و آرامش خانوادههای خود و همسایگانشان هستند!
«کلاه قرمزی» نیز با فضایی شبیه به فصلهای قبلی این برنامه روی آنتن رفت و با وجود افزوده شدن چند عروسک جدید اما نوآوری خاصی در کل نداشت. ضمن اینکه جای سؤال است که چرا از ظرفیت مخاطب بالای این برنامه برای تأثیرگذاری فرهنگی و تربیتی استفاده چندانی نمیشود و به جز چند نصیحت خشک و خالی که دیگر به کار بچههای این زمانه هم نمیآید، حرف مهمی در آن مطرح نمیشود. «دورهمی» هم که دیگر برنامه پرمخاطب سیما در نوروز امسال بود، به جز برخی لحظات، از محتوای نسبتا تأمل برانگیز روزهای آغاز خود فاصله گرفته بود. سؤالات تکراری مهران مدیری، تلاش برخی از حاضران برای به دست آوردن جایزه از طریق تحقیر خودشان و... باعث شدند تا این برنامه پایان چندان خوشی نداشته باشد. برنامه «مردان آهنین» هم که پس از چند سال غیبت دوباره به تلویزیون برگشتند، باز هم نگرانیهایی را درباره تکرار برخی از عواقب منفی این برنامه زنده کردند. متولیان این برنامه باید در کنار قدرت جسمانی، به فرهنگ پهلوانی هم در این برنامه بپردازند تا در کنار قدرت جسمانی، بار فرهنگی آن را هم افزایش دهند.