بررسی وضعیت زنان در جوامع غربی به بهانه 8 مارس، روز جهانی زن
بدهکارانی که طلبکارند!
به 8 مارس و روز جهانی زن که نزدیک میشویم یک سؤال تاریخی، بزرگ و اثرگذار در ذهن ما نقش میبندد «زن بودن چیست؟» و «شخصیت اصلی و واقعی زن کدام است؟» آیا زنان امروز دنیا خوشبختند یا فاصله عمیقی تا خوشبختی واقعی دارند؟
در دنیای کنونی که رسانهها نقش مهمی در جهت دار کردن، بزرگنمایی و فریب مخاطبان دارند، در دنیایی که رسانهها با تمامی امکانات و قابلیت و تکنیکهای القایی و اقناعی مهارتی عجیب در بزک نمودن زشتیها، پر نشان دادن کمبودها و زیبا نشان دادن و آزاد جلوه دادن زنان دارند براستی چه حقیقتی نهفته است؟ آیا زنان غربی واقعا خوشبختند؟! آیا اساسا زن در جامعه غربی، احساس آرامش میکند و آزاد است؟ خانواده در غرب چگونه تعریف میشود؟ و از همه اینها مهم تر، آیا نداشتن پوشش و حجاب، بر باد دادن عفت و غیرت، و تعریف کردن آزادی در تننمایی، زنان غربی را به اوج خوشبختی، زیبایی و آرامش رسانده است؟! براستی کعبه آمال و مدینه فاضلهای که همواره از طریق شبکههای ماهوارهای و محتواهای شبکههای اجتماعی به زنان جامعه ما عرضه میشود تا قلب و ذهن زنان و دختران ایرانی را تسخیر نماید، حقیقت و واقعیت دارد؟
برای پاسخی درست، مستدل و واقعی به سؤالات اخیر باید گزارشی مستند از وضعیت کنونی زنان در غرب ارایه داد تا حقیقت ماجرا برهمگان روشن شود، هر چند دیدن عمق فاجعه آسان نیست چرا که هنر غربیان در بَزَک کردن و سانسور و پوشش نامرئی پشت صحنه زندگی تباهشان زبانزد است اما نگاهی عمیق میخواهد و دیدهوری ژرف نگر تا از عمق فاجعه پرده بردارد!
زن بدون خانواده (شعار اصلی غربیها)
مرد ستیزی، مبارزه با خانواده و سنتهای دیرینه آن و نفی خانواده یکی از معضلات و مشکلات بزرگ در جوامع غربی است و بدون شک امروزه خانوادهگریزی یکی از عواقب تلخ ترویج فمینیسم در این جوامع است.
فمینیسم غربی با معرفی خانواده به عنوان جایگاه اصلی پابرجایی ستم بر زنان و مهمترین عامل فرودستی آنها، منجر به تضعیف این نهاد مهم اجتماعی و سست شدن روابط خانوادگی در جوامع غربی شده و این مسئله تا آنجا پیش رفته است که امروز از بزرگترین چالشهای نظامهای لیبرالدمکراسی، از هم پاشیدن خانواده اعلام شده است.
بنا بر تحقیقی در دانشگاه «روتگرز نیوجرزی» در سال 2015، نرخ طلاق از سال 1998 تا آن سال 30 درصد افزایش یافته، در حالی که نرخ ازدواج با سرعت بیشتری کاهش پیدا کرده است و امروزه فقط 38 درصد از آمریکاییان ازدواج خود را موفق میدانند که در مقایسه با 25 سال قبل، 53 درصد کاهش دارد. امروز در آمریکا 51 درصد از کل ازدواجها به طلاق منجر میشود.
در انگلستان نیز نرخ ازدواج اول از سال 1889 تا امروز به پایینترین حد خود رسیده و نرخ طلاق 6 برابر شده است.
دکتر «جنیفر بیکر» عضو ارشد و رئیسبخش برنامه خانواده درمانی در مؤسسه روانشناسی «فارست» درباره میزان آمار طلاق در آمریکا میگوید: «با توجه به تغییر فرهنگ مردم در آمریکا، آمار بسیار وحشتناکی از طلاق و ازدواجهای غیر رسمی به چشم میخورد، هیچ اطمینانی وجود ندارد که بگوییم 50 درصد ازدواجهای انجام گرفته، به صورت طبیعی ادامه پیدا کند و اغلب به طلاق میانجامد.»
جدول، نشاندهنده وضعیت نرخ ازدواج و نرخ طلاق و نسبت آمار طلاق به ازدواج در 10کشوری است که دارای بالاترین درصد طلاق نسبت به ازدواجند که مربوط به سالهای اخیر میباشد
تحقیر مادری
افکار فمينيستی غربی به زنان توصيه ميكنند كه فرزندآوری خود را كنترل كنند، آنان داشتن فرزند را به عنوان رايجترين مانع بر سر راه پيشرفت زنان معرفي کرده و نقش مادری را امري حاشيهاي و بازدارنده تلقي ميكنند.
تحقیر نقش مادری و پذیرش مسئولیتهای اجتماعی و اقتصادی از سوی زنان در جامعه باعث کاهش نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای غربی شده و بسیاری از کشورها را با بحران کاهش جمعیت روبهرو کرده است؛ تا جایی که برای افزایش جمعیت تمهیداتی اندیشیده شده است؛ از جمله باروری مصنوعی، تجارت اینترنتی اسپرم، تجارت کودکان از طریق مادران باردار و قاچاق کودکان از کشورهای دیگر و غیره (مکنون، 1382، ص 244)
تاکید بر سقط جنین
از معروفترین و پردامنهترین مطالبات جریانات فمینیستی غربی مبارزه برای تصویب حق سقط جنین بوده است. آنها معتقدند هر زنی در هر زمان که بخواهد باید بتواند جنین خود را از بین ببرد و خود را از قید تهدیدات او برهاند. از دهة 1970 تا كنون اصل سقط جنين در کشور آمریکا قانوني شده است و آمارهاي رسمي سقط جنين در آمريكا به شدت تعجبآور و تأسفانگيز است.
در مجموع ميان كل باروریها در ايالات متحده آمريكا 22 درصد آنها به سقط جنين ختم ميشود. (يعني بيش از يكي از هر پنج مورد) وضعيت كنوني ايالات متحده آمريكا كه در آن 93 درصد از سقط جنينهايي كه صورت ميگيرد بدون هرگونه اضطرار و نياز پزشكي و صرفاً به خواست والدين ميباشد، محصول عملي شدن نگاه ليبرالي در زندگي جمعي انسانها در ايالات متحده آمريكا است.
از سال 1973 (آغاز سقط جنين قانوني در ايالات متحده آمريكا) تا سال 2005 بالغ بر 45 ميليون سقط جنين قانوني در اين كشور صورت گرفته است. (موارد سقط جنين غيرقانوني و نيز افزايش شديد به كارگيري روش هاي ضد بارداري را بايد جداگانه در نظر گرفت.)
البته بايد اين آمار وحشتناك را اضافه كرد كه در هر سال در سراسر جهان بين 42 ميليون تا 70 ميليون سقط جنين صورت ميگيرد، اين بدان معني است كه توجيه نظري سقط جنين عاملي براي تداوم يك نسل كشي وحشتناك در سراسر جهان است.
از اين ميان شايان ذكر است كه فقط يك درصد از كل سقط جنينهاي صورت گرفته به اين علت صورت ميگيرد كه جنين حاصل تجاوز جنسي است و كمتر از 5 درصد ديگر به علت خطرات حاملگي براي سلامت مادر يا جنين انجام ميشود. اين در حالي است كه 93 درصد از سقط جنينهاي صورت گرفته به خواست والدين (در اينجا خصوصاً مادر) و بدون هيچ مشكل پزشكي صورت ميگيرد.
در سال 1973 دادگاه عالي ايالات متحده در پرونده «رو دربرابر ويد» (Roe v. Wade) چنين حكم كرد كه زنان پس از مشورت با پزشك خود اين حق را دارند كه اقدام به سقط جنين نمايند و دولت حق مداخله در اين زمينه را ندارد.
«ویکی ایوان» محقق کلیسای سان فرانسیسکو در تحقیقات خود درباره سقط جنین در آمریکا نشان میدهد بر اساس قوانین و سیاست های پشت پرده، رشد سقط جنین نسبت به 30 سال گذشته بیش از 30 درصد افزایش داشته است.
بنابر تحقیقات وی، هزار و787 مرکز حمایت از سقط جنین در آمریکا وجود دارد و این مراکز 25 درصد افزایش پیدا کرده است. گفتنی است که بدون استفاده از اندام جنین های سقط شده، عملا تجارت لوازم آرایشی سود زیادی ندارد، بسیاری از لوازم آرایشی تولید شده برای افراد سالخورده و برای جلوگیری بیشتر از چروک شدن و پیری پوست به کار می رود که در این لوازم آرایشی به صورت مستقیم از جنین انسان استفاده میشود.
تغییر نقش زنان و مردان
در غرب هر روز تعداد بیشتری از زنان به الگوهای رفتاری تهاجم و خشونت که الگوهایی خاص مردان به شمار میروند، جذب میشوند. زنان جوان به دنبال وارد شدن به حیطههای مخصوص مردان هستند و از آن به عنوان خطر کردن و کامجویی یاد میکنند.
رسیدن به استقلال اقتصادی و کسب موقعیتهای برتر شغلی از مهمترین اهداف جنبشهای زنانه در غرب است، ولی امروزه بر اساس آمارهای سازمانهای بینالمللی، زنان فقیرترین افراد جامعه بشری هستند که از سویی امکان دسترسی به سرمایه را ندارند و از سوی دیگر، با از دست دادن کانون خانواده، از امتیاز حمایتهای خانواده نیز محروماند. در عین حال، میان مردان جوان نیز تمایلی به سوی «زنانگی»، با بذل علاقه به مسائلی از قبیل مد و رسیدگی به جسم و تن، مشاهده میشود.
ازدواجهای غیررسمی و نامشروع
بر اساس آمارهای رسمی همه روزه به شمار زنان اروپایی که بدون پیوند زناشویی دارای فرزند میشوند افزوده میشود. در دانمارک پدران و مادران مجرد، اکثر اوقات نزد هم در یک خانه زندگی میکنند و اداره آمار آنان را به منزله پدران و مادران ازدواجکرده به شمار میآورد. در ایرلند، وجود مادران ازدواجنکرده بیش از مادران متأهل عمومیت دارد و حتی در انگلستان، به مادران مجرد سرپرست خانوار، امکانات و محل اقامت داده شده است.
تولد فرزندان نامشروع
تولد فرزندان نامشروع نقش خانواده را به عنوان یک پایگاه مطمئن برای آرامش روحی و روانی در غرب از بین برده و حتی تأثیرات آن بر جامعه نیز آشکار شده است. وجود فرزندان تکوالد، زایمان در سنین بالا، فناوری تولید مثل یا پدیده مادران میانجی (مادرانی که با پذیرش نطفه دیگران به عنوان ظرف جنین، زحمت اجاره را متحمل میشوند و در قبال آن پول دریافت میکنند)، کودکان سرراهی و پرورش نسلی آسیبپذیر، خشونتگرا، غیراخلاقی و نابهنجار، همگی از جمله پیامدهای منفی ترویج افکار فمینیستی بر جوامع غربی است.
بررسی آمارهای رسمی و غیررسمی در کشورهای توسعهیافته حاکی از یک وضعیت کاملاً ناامیدکننده است. بین سالهای 1960 تا 1998 تعداد زوجهای همزیست بدون ازدواج در آمریکا 10 برابر شده است. بیش از یکسوم این خانوارها دارای فرزند هستند. به عبارتی امروزه یک سوم کودکان در آمریکا از زنان مجرد متولد میشوند و درصد چنین تولدهایی در دهه نود در جای جای آمریکا افزایش یافتهاست.«کی.اس.مویتز» از این وضعیت که در چهار دهه گذشته اتفاق افتاده، با تعبیر«طوفان اجتماعی»یاد میکند. (2001, CF. Hymowitz) از سال 1950 تا سال 1990، نرخ زایمان زنان ازدواج نکرده در آمریکا از 1/14 در هر هزار نفر به 8/43 و تعداد کودکان نامشروع با احتساب نرخ رشد جمعیت، رشد بسیار بالایی داشته است. همچنین نرخ زایمان دختران زیر 20 سـال (15 الـی 19 سالـه)، از 6/12 به 5/42 (337 درصد) افزایـش یافته است» (پل ویتز، سیاحت غرب، ش 10، ص 34)
افزایش تجاوزات جنسی
تجاوز جنسی در حقیقت هجومی وحشتآور و توهینآمیز است که ساختار امنیت زن را منهدم میکند و به مفهوم وجودی او ضربه میزند که گاهی حتی از افشای این عمل عاجز میماند. در واقع اعطای حق خودداری از تمکین جنسی به زنان در مقابل همسر، همراه با نارساییهای موجود در خانه و اجتماع، موجب شده است که تجاوزهای جنسی، به ویژه از سوی محارم در غرب به شدت افزایش یابد.
اداره بررسی ملی جنایات در آمریکا اعلام کرده که تعداد تجاوزهای واقعی دو برابر تجاوزهایی است که گزارش شده است، زیرا زنها مایل نیستند تجاوزی را که از سوی نزدیکان و محارم اتفاق افتاده است گزارش دهند. جنبش metoo# که چندی پیش در شبکههای اجتماعی از جمله توئیتر بازتاب فراوانی داشت نشان از عمق فاجعهای است که زنان غربی در آن به سر میبرند.
افزایش روسپیگری
یکی دیگر از پدیدههای جدید در غرب بردهداری و بهرهکشی از زنان به شیوههای کاملا امروزی و متفاوت از گذشته است. جهانگردی سکس به عنوان یک استراتژی توسعه، تایلند، کره جنوبی و فیلیپین را به مراکز قانونی این نوع جهانگردی تبدیل کرده است.
«عروسهای سفارشی» یا «زنان مکاتبهای» زنان و دختران کشورهای در حال توسعه هستند که توسط مؤسسات همسریابی برای مردان ثروتمند دول صنعتی و توسعهیافته تهیه میشوند و غالباً در مراکز فحشای غیرقانونی زندگی میکنند و در معرض انواع خشونت و سوءاستفادههای جنسی، جسمی و روانی قرار میگیرند.
به نوشته مطبوعات مادرید، در حال حاضر «تجارت بردهکشی نوین» (روسپیگری) با درآمد سالانه هفت میلیارد دلار، بعد از قاچاق اسلحه، دومین تجارت جنایتکارانه و پررونق جهان است.
همچنین کنفرانس سازمان همکاری امنیت در اروپا اعلام کرد: سالانه حدود 200 هزار زن و دختر در اروپا به خودفروشی و... کشیده میشوند و در حال حاضر، قاچاق انسان در قالب روسپیگری، کار اجباری و فرزندخواندگی غیرقانونی،گریبانگیر تمامی 54 کشور عضو این کنفرانس است.
همجنسگرایی
همجنسگرایی نسخهای است که فمنیستهای افراطی به همه زنان دنیا تجویز میکنند، آزادی بیحدوحصری که مخربترین و زنندهترین تئوری اجتماعی است و به هر قيمتي میخواهد خانواده را نابود كند. همجنسبازان درصددند تا در همه زمينهها، حقوقي يكسان با زوجهاي ازدواج كرده داشته باشند، رابطه جنسي آنها ازدواج به شمار آيد و از حقوق بهداشتي، بيمه، بازنشستگي، حق به فرزندي گرفتن كودكان، وراثت، ماليات و... كاملا مشابه با زوجهاي قانوني استفاده كنند و خواهان آن هستند كه همگان اين عادات و رفتارها را تاييد و تصديق نيز بكنند.(جنگ عليه خانواده/ 235-234)
بدون تردید همجنسبازي پديدهاي ضدخانواده و ايدز بدون ترديد يك بيماري مرتبط با همجنسبازي است که اشاعه هر چه بيشتر همجنسبازي، افزايش ايدز را به دنبال خواهد داشت. (گاردنر)
خانواده تكوالدي
آزادي جنسي زنان در كنار مبارزات جریانهای فمنيستی غربی عليه ازدواج و مادر بودن، به افزايش خانوادههاي تكوالديني یا خانوادههايي كه تنها مادر سرپرست آن است و افزايش تولد كودكان نامشروع نیز كمك كرده است.
این جریانها به اسم دفاع از زنان به اصل نهاد خانواده حمله کردند، بدون اینکه جایگزین مناسبی برای آن پیشنهاد کنند. بهویژه در بسیاری از جوامع کنونی شعار مبارزه با پدرسالاری موجب از بین رفتن اقتدار پدر و در موارد زیادی موجب محروم ماندن خانواده از حضور پدر شده است. در بسیاری از پژوهشهای صورت گرفته مربوط به آسیبهای خانوادههای غربی، بیپدری به عنوان یکی از عوامل تشدیدکننده این آسیبها بر شمرده شده است.
جامعهشناسان اذعان دارند تعداد کودکانی کـه بـدون پـدر در آمریکا زنـدگی میکنند، بسیـار زیـاد اسـت و طبق نظرسنجی که در سال 1996 صورت گرفت، 70 درصد مردم آمریکا معتقدند بسیاری از مشکلاتی که دامنگیر جامعه و خانوادههای آمریکایی میشود، ناشی از عدم حضور فیزیکی پدر در خانه است. بهعبارت دیگر بحران خانواده در واقع بحران بیپدری است.
آنچه گفته شد تنها گوشهای از وضعیت اسفبار زنان در جوامعی است که فریاد دفاع از حقوق و آزادی از قشر زن در رسانهها و تریبونهای رسمی و غیررسمیشان گوش جهانیان را کر کرده است.
تصویری واقعی که در پشت ویترین پررنگ و لعاب غربی به درستی برای زنان جوامع دیگر تبیین نشده و به نمایش در نمیآید.
اما خوب است که زنان ایران اسلامی و بسیاری از جوامع مسلمان و آزادیخواه دنیا بدانند که نسخههای وارداتی و تجویز شده از سوی بسیاری از سازمانهای بینالمللی، الگو گرفته شده از همین مشق شکست خورده غربی برای زنان است که نه تنها دردی دوا نخواهد کرد بلکه سر منشا بسیاری از گرفتاریها و مصیبتهای کنونی و آینده جوامع خواهد بود.
از همه دنیا طلبکارند
در حالی که باید بدهکار باشند!
رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از بانوان به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) در تاریخ30/6/1379، فرمودند: «غربیها درباره جنس زن باید پاسخگو باشند؛ چون آنها به زن خیانت کردند. تمدّن غربی به زن هیچ نداده است. اگر پیشرفت علمی، سیاسی و فکری هم در زنان دیده میشود، مال خود زنهاست. در هر کشوری چنین پیشرفتهایی نصیب زنان شود - که در ایران اسلامی و در کشورهای دیگر هم شده است - مال خود زن هاست. آنچه که غربیها به آن دامن زدند و تمدّن غربی پایهگذار خشت کج و بنای کجش بود، بیبندوباری و ابتذال زنانه است. زن را به ابتذال کشاندهاند و داخل خانواده او را هم اصلاح نکردهاند. مکرّر در مطبوعات آمریکایی و اروپایی، میزان بالای زنآزاریها و شکنجهها و بیمهریها منتشر شده است. فرهنگ غربی در مورد زن و بیبندوباری و به ابتذال کشاندن زنان آن مناطق، موجب شده است که بنیان خانواده، سُست و متزلزل گردد و خیانت زن و مرد به یکدیگر، در داخل خانواده چندان مهم شمرده نشود. این گناه نیست؟ این خیانت به جنس زن نیست؟ با این فرهنگ، از همه دنیا هم طلبکارند؛ در حالی که باید بدهکار باشند! فرهنگ غربی در مورد زنان باید در موضع مدافع قرار گیرد؛ باید از خودش دفاع کند؛ باید توضیح بدهد؛ اما غلبه و سلطه سرمایهداری و رسانههای مستکبرِ جبّارِ غربی قضیه را بهعکس میکنند؛ آنها میشوند طلبکار؛ آنها میشوند مدافع حقوق زن به قول خودشان و به اصطلاح خودشان! در حالی که چنین چیزی نیست. البته در بین غربیها هم مسلّماً متفکّرانی، فلاسفهای و انسانهای صادق و صالحی هستند که صادقانه فکر میکنند و حرف میزنند. آنچه که من میگویم، گرایش عمومی فرهنگ و تمدّن غربی به زیان زن و علیه زن است.»