کد خبر: ۱۲۷۲۵
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۱:۲۰
روایتی از اربعین‌های انقلاب اسلامی -31

جرقه‌ای بر انبار باروت (پاورقی)


Research@kayhan.ir
 محسن حسینی نهوجی
 جوانانی که قبل از تحولات 19دی، با احساس ترس از کنار پاسبان و نظامی می‌گذشتند و به خود جرأت نمی‌دادند درباره موضوعی از یک مأمور توضیح بخواهند و در صورت چنین اقدامی، با برخورد تند و تنبیه و پاپوش‌سازی مواجه می‌شدند، بدون تزلزل و خودکم‌بینی، شجاعانه به مأموران نهیب زدند که طبق فرموده علماء قرار است، مراسم «اربعین» شهدای قم، در این مسجد، برگزار شود. چرا در مسجد بسته است؟ و وقتی پاسخ شنیدند که به ما دستور داده شده، مانع باز کردن در مسجد شویم، مراسم را بیرون از مسجد برگزار کنید؛ عزتمندانه و باصلابت آذربایجانی، نزد رئیس کلانتری بازار، سرگرد مقصود حق‌شناس که کنار خودروی کلانتری ایستاده بود رفته، سؤالشان را تکرار کردند. سرگرد که دستور « متفرق شوید» و داد و فریاد مغرورانه‌اش، با بی‌اعتنایی مواجه شده بود، با عصبانیت و تکبر گفته بود: « نمی‌شود. در این طویله باید بسته بماند.» خشم برخاسته از عصبیت ایمانی، غیرت آذربایجانی، شجاعت و تهور انقلابی، جوانان مومن و غیرتمند تبریز را برشورانده، یکی از شیرمردان تبار ستارخان و باقرخان «محمد تجلا» برای تادیب سرگرد بی‌نزاکت احمق، با آجر پاره‌ای او را هدف قرارداد، تا هیچ مزدوری جزئت نکند با چنین بی‌شرمی و گستاخی، در برابر جوانان مسلمان، مقدسات اسلامی آنان را مورد توهین و استهزاء قرار دهد.
سرگرد مغرور نادان به گمان اینکه، در رولور آمریکائي‌اش قدرت رعب‌آور نامحدودی نهفته، که به محض خارج کردن از غلاف، هریک از آن جوانان تبریزی به سویی خواهند گریخت، همچون گاوچرانهای خودخواه و شرور آمریکائي، دیوانه‌وار کلت کشید. اما در کمال ناباوری، با بی‌اعتنائي مواجه و هیبت شیطانی‌اش، با صلابت و دهن‌کجی جوانانی که تاکنون آنان را به حساب نیاورده بود، به شدت تحقیر شد. سرگرد به دوئل احمقانه و ناسنجیده‌ای، دست یازیده بود. یا باید حقارت و شکست را گردن می‌نهاد و یا اینکه با حماقت بیشتر، کار را سخت‌تر می‌کرد. چه می‌شود کرد. سنت خداوند چنین رقم زده، که دشمنان خدا و اسلام و مسلمانان، احمق باشند. دست به ماشه برد و سینه سپر کرده فدائي اسلام، محمد تجلا را نشانه گرفت. خون نخستین شهید فوران کرد و قلب هزاران جوان مومن تبریزی، چنان به تپش افتاد که خون جوشانشان، در رگ‌های غیرت به جریان درآمد و با فریاد الله‌اکبر، پیکر به خون غلطیده و مطهر دانشجوی شهید محمد تجلا را بر سر دست گرفته، به حرکت درآمدند. افرادی که با شنیدن صدای تیراندازی به صحنه نزدیک و از جریان ماوقع، مطلع شده بودند، خبر بستن مسجد و شهادت محمد تجلا را برای نفرات اطراف خود تعریف کرده بودند. آنها نیز خبر را به دیگران، و دیگران و به افراد بعدی منتقل کرده بودند. بدین‌سان از برخورد پی‌درپی دهان‌ها با گوش‌ها و تکرار مکرر این برخوردها بین نفرات و دسته‌های دیگر، طولانی‌ترین دومینوی صوتی ایجاد شد و خبر فوری قیام، در زمانی کوتاه، دربین جمعیت انبوهی که تا کیلومترها خیابان‌های تبریز را پر کرده بودند، دهان به دهان منتقل گشت. خبر گستاخی بی‌شرمانه رئیس کلانتری بازار و هتک حرمت مکان مقدس مسجد و عکس‌العمل جوانان غیرتمند تبریزی و شهادت محمد تجلا، همچون جرقه‌ای که به انبارهای آکنده از مهمات انفجاری و باروت زنند، ناگهان تمامی مردم غیرتمند و شجاع آذربایجانی را آنچنان برآشفت و برانگیخت، که از جای جای تبریز، به سمت هر آنچه، که نشانی از سلطنت و طاغوت و مظاهر فسادانگیز آن داشت، شتاب گرفتند. دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز نیز پس از یک درگیری شدید، با مجبور کردن گاردی‌ها به فرار به جمع مردم شجاع تبریز پیوستند. دانشجویانی که هفته گذشته در پخش وسیع اعلامیه امام خمینی و علماء تبریز نقش فعالی داشتند، صبح روز 29بهمن، برای یادآوری فراخوان مراسم «اربعین 19 دی قم» و ایجاد شور و نشاط انقلابی، بانگ تکبیر و صلوات را در فضای دانشگاه طنین‌انداز کرده بودند. دژخیمان گارد پس از اطلاع از طنین تکبیر، برای برخورد و سرکوب، به آنجا شتافته بودند، اما خودروهایشان در برابر موانع دفاعی ایجاد شده دانشجویان، متوقف و در دام جهالت خود گرفتار شده بودند. دانشجویان فرصت از دست نداده، با کوکتل مولوتف هایی که از قبل تدارک دیده بودند، خودروهای گارد را یکی پس از دیگری شعله‌ور، و دژخیمان وحشت‌زده را، مجبور به فرار کرده بودند. خیابان پهلوی و سایر خیابان‌های شهر آکنده از جمعیت خشمناکی بود، که می‌گفتند: به دشمن فرصت نمی‌دهیم نیرنگی را که در 19 دی به‌کار بسته بود، در اینجا تکرار کند. به دژخیمان چنان درسی بدهیم که برای همیشه دریابند بهانه‌تراشی و به خشونت کشاندن تظاهرات مسالمت‌آمیز، برایشان هزینه‌های گزافی را به بار خواهد آورد. جوانان خشمگینی که محل حزب ننگین رستاخیز را تسخیر کرده بودند، قاب عکس‌های شاه و فرح را لگدمال کرده، فریاد می‌زدند: تا انتقام شهدای مظلوم 19دی و انتقام شهدای امروز را نگیریم و دشمن را از کرده‌اش پشیمان نسازیم، از پای نخواهیم نشست.
منابع در دفتر روزنامه موجود است