سی و ششمین جشنواره فیلم فجر – 5
سانسور برای همسایه خوب است!
سعید مستغاثی
شنیدن خبر سانسور فیلمی درباره داعش و عربستان، آن هم برای سینمای کشوری که در خط مقدم جبهه مقابله با این دو جرثومه فساد و تباهی قرار دارد، حقیقتا از اخبار شگفتآور روز پنجم جشنواره فیلم فجر سی و ششم بود. آن هم در شرایطی که بسیاری از تصاویر و مطالب علیه ارزشهای مردم و انقلاب و اسلام در فیلمها رویت میشود و به بهانه آزادی بیان و شنیدن صداهای دیگر و مقابله با تندروی و اثبات اعتدال، مجوز پخش میگیرند! مثلا در فیلمی به راحتی احکام اسلامی زیر علامت سؤال میرود، یا شعارهای مسلم انقلاب که بر زبان همه شهیدان و انقلابیون جاری بوده و هست، به سخره کشیده میشود و یا بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، فردی دیکتاتور در خانواده تصویر میشوند که حتی راحتی و آسایش را از همسر خود گرفتند! تا جایی که از گوشه و کنار و از زبان برخی افراد نه چندان همدل با انقلاب و نظام اسلامی شنیده شد که «پس در جمهوری اسلامی میتوان فیلم ضد (امام) خمینی هم ساخت!»
حالا وقتی کوچکترین صحنه یا دیالوگ کمتاثیر و یا خنثی از فیلمهای شبهروشنفکری در میآید، زمین و آسمان را به هم میریزند که ایهاالناس فیلم ما را از بین بردند ولی اینک در مقابل 40 دقیقه سانسور یک فیلم دیگر، سکوت محض پیشه کردهاند. حکایت همان مثل معروف که «مرگ برای همسایه خوب است!»
«مغزهای کوچک زنگزده»
پنجِ نفرتانگیز
پنجمین فیلم هومن سیدی در سمت کارگردانی پس از فیلم نسبتا استاندارد «خشم و هیاهو»، بازگشت به همان فضای تیره و تار و پلشت آثاری مانند «اعترافات ذهن خطرناک من» است که تقریبا میتوان گفت نسبتی با فیلم و مدیوم سینما ندارد. موضوع فقط نشان دادن یا ندادن نکبت و بدبختی نیست که در تاریخ سینما بسیار فیلمها بوده مملو از سیاهی و پلشتی اما حداقل ساختار واقعی «فیلم» را دارا بوده و تنها یک سری تصاویر سیاه و تاریک و عربدهکشی و جیغ و داد را شامل نمیشدهاند، مثالش فیلمهایی است در تاریخ سینما که اساسا به فیلم سیاه (Black Movie) معروف شدند یا اصلا سینمای نوآر که همان ترجمه فرانسوی فیلم سیاه است. در سینمای اخیرتر هم میتوان به فیلمهای تارانتینو همچون «پالپ فیکشن» و «جنگو رها شده از زنجیر» اشاره کرد که کثافت و سیاهی از سر و رویشان میبارد.
اما آثاری مانند «مغزهای کوچک زنگزده» در واقع فقط ادای فیلم سیاه را درمیآورند ولی از حداقل عناصر سینمایی بیبهره هستند. اینکه گروهی کمعقل و دست و پا چلفتی که خود فیلم، آنها را کمتر از گوسفند معرفی میکند، در گوشه و کنار این شهر با برپاکردن کارگاههای علنی به کار تولید و طبخ و توزیع مواد مخدر اشتغال داشته باشند و کسی هم به آنها نگوید که خرشان به چند من است! بعد هم به راحتی و سادهلوحانهتر از فیلمهای هندی، دو تن از این افراد عقبافتاده از معرکه فرار کنند و کسی هم پیگیرشان نشود و بعد هم راحت بروند ملاقات زندانی و برای خودشان بچرخند! فقط در چنین هجوی معنی و مفهوم مییابد. مثل آن دختری که به ناشیانهترین وجه توسط یک پسربچه خفه شده و میمیرد و ساعتها بدون نفس کشیدن و بیحرکت کنار قبری که برایش حفر میکنند، دراز کشیده، سپس ناگهان زنده شده و خیلی عادی به زندگیاش ادامه میدهد و حتی به قول معروف خش برنداشته و لااقل بر اثر خفگی صدایش هم نگرفته که بلندتر هم داد میزند و جیغ میکشد و هوار میکند. جیغ و دادی که سرتاسر فیلم نه فقط از جانب این دختر بلکه از سوی مادرش و سایرین نیز به گوش میرسد، گویی مثلا به بازیگر نقش مادر گفته شده که فقط جیغ و عربده بکشد!
دیگر مقولههایی مانند شخصیتپردازی و قصه و سر و ته آن و فراز و نشیبهای ماجرا هم گویی اساسا مد نظر نبوده و فیالمثل تصور شده اگر بازیگر نقش شاهین حرکات متفاوتی انجام داده و لحن بیانی خاصی به خود بگیرد، کار تمام است، در حالی که آن حرکات خاص و لحن متفاوت به دلیل حجم زیاد و تکرار مدام از آنجا که ملکه بازیگر نشده، به ادا و اطواری لوس و بیمزه تبدیل میشود و به تدریج مخاطب را دچار انزجار میکند! جالب است که فیلمساز آنقدر بر چرکی و کثیفی فضای اثرش اصرار داشته که حتی در و دیوار سالن ملاقات زندان را هم به همان صورت بیغولهها و مخروبههای فلکزدگان فیلمش بازسازی کرده است!
همان تارانتینو نام فیلم آخرش را گذاشته بود: «هشت نفرتانگیز»، چراکه گفته بود خودش هم حالش از کثافت و پلشتی آن فیلم به هم خورده، درحالی که فیلم یاد شده علیرغم همه کثافتی که از در و دیوارش میبارید، از قصه و شخصیتها و سیر داستانی درست و درمانی برخوردار بود. حالا با تسامح بد نیست نام «مغزهای کوچک زنگزده» نیز با توجه با اینکه پنجمین فیلم هومن سیدی است به «پنج نفرتانگیز» اصلاح شود، چون تنها نامی است که بیشتر مناسب آن به نظر میرسد.
امپراتور جهنم
سانسور 40 دقیقهای
تازهترین فیلم پرویز شیخطادی که آثار خوشساخت و مطرحی همچون «دفتری از آسمان»، «پشت پرده مه»، «شکارچی شنبه» و «روزهای زندگی» را در کارنامه خود دارد، قرار بود درباره شکلگیری داعش و پیرامون آن باشد. سال گذشته به دلیل عدم انتخاب فیلم برای بخش مسابقه از حضور در جشنواره فیلم فجر انصراف داد و امسال در بخش مسابقه پذیرفته شد. اما محمد خزاعی، تهیهکننده فیلم (که از تهیهکنندگان متعهد و با کارنامه قابل قبولی بوده و فیلم «به وقت شام» ساخته ابراهیم حاتمیکیا را نیز تهیه کرده) در کنفرانس مطبوعاتی فیلم ابراز داشت، حدود 40 دقیقه از فیلم به بهانه مغایرت با مسائل دیپلماتیک و مصلحتاندیشی سیاسی حذف شده است! خزاعی گفته که مسائلی در مورد اتحادیه اروپا، آینده عربستان، نسلکشی و... حذف شده و شیخطادی هم به خصوص به بخشهایی از قسمتهای حذف شده اشاره کرد که درباره ارتباط داعش با عربستان بوده و سپس به مخاطب حق داد که بگوید فیلم از لحاظ روایی مشکل دارد.
به این ترتیب بدون در نظر گرفتن این اظهارنظرها، نقد نسخه فعلی فیلم «امپراتور جهنم» چندان منصفانه نیست اگرچه برخی معتقدند فیلمها را بایستی تنها براساس آنچه موجود است و بدون حواشی و زمینهها، نقد کرد اما در طول تاریخ سینما حتی درمورد آثار برجسته، معمولا عوامل فرامتنی برای نقد آن در نظر گرفته شده است. مثلا اینکه اورسن ولز معروف برای ضایع نشدن آن صحنه 3-4 دقیقهای ابتدای فیلم «نشانی از شر» توسط تهیهکننده، کارش به دعوا با او رسید یا اینکه کرک داگلاس، بازیگر اصلی فیلم «اسپارتاکوس»، بیشتر آن را کارگردانی کرد تا استنلی کوبریک معروف که عنوان کارگردان آن را داشت و یا حدود 50 دقیقه از نسخه اصلی فیلم «در قلمرو بهشت» سانسور شد.
اما به هر حال از تصاویر اولیه فیلم «امپراتور جهنم» میتوان به کارگردانی قوی، بازیهای خوب، فیلمبرداری و تدوین متناسب، جلوههای ویژه چشمگیر و حتی حرکات متفاوت رزمی در درگیریهای تن به تن پی برد. حجم بالای لوکیشن و تصاویر و بازسازیها و طراحی صحنه (که خود شیخطادی در آن حرفهای است) نشان از تلاشی عظیم در تولید و تهیه فیلم «امپراتور جهنم» دارد. اما متاسفانه همچنانکه کارگردان اثر هم اذعان کرد، از یک دوم فیلم به بعد ساختار روایی و سینمایی آن در واقع نابود میشود.
«عرق سرد»
تریبونی برای شعار دادن
ساختار روایی فیلم «عرق سرد» نیز براساس شعر و شعار شکل گرفته که یک ماجرای یک سطری را تا نزدیک به 90 دقیقه کش دهد! یک دختر کاپیتان تیم فوتسال زنان ایران که عازم مسابقات خارج کشور است به دلیل اختلافات چند ساله توسط شوهرش از کشور ممنوعالخروج شده. همین! این درحالی است سال گذشته همین مشکل برای قهرمان تیراندازی پارالمپیک ایران اتفاق افتاد ولی با حکم دادگاه رفع شد. اما قرار است در فیلم «عرق سرد» برپایه یک موضوع نادرست و غلط شعار داده شود که چرا بایستی چنین حکم ظالمانهای در قانون ما وجود داشته باشد و از این مسیر به قوانین اسلامی و مسئله سرپرستی مرد در خانواده برسند و همه احکام دینی را با یک شبه داستان سرهمبندی شده زیر علامت سؤال ببرند!
شعارهای یاد شده بارها توسط خود کاراکتر اصلی و بعد بهوسیله دوستانش و سپس وکیلش در فیلم تکرار شده و در آخر نیز برای شیرفهم کردن تماشاگر، بازیگر اصلی مانند انشای مدرسه، همان شعارها را قرائت میکند! طرفه آنکه در جشنواره فجر برای انتخاب فیلمها نه تنها به ساختار استاندارد آنها توجهی نمیشود و نه تنها تناسب موضوع آنها با عنوان جشنواره در نظر نمیآید بلکه حتی به تقابل آنها با اصلیترین ارزشها و باورهای مردم و کشور نیز بیاعتنایی میشود!