واکنشهای سهگانه اسلام نسبت به پدیدههای فرهنگی
قرآن نسبت به فرهنگ موجود و یا پدیدههای فرهنگی سه گونه واکنش اثباتی، نفی و یا بازسازی را بروز میدهد. از این رو گاه به تایید و امضای یک مقوله و یا پدیده فرهنگی اقدام میکند و گاه دیگر به شدت با آن مقابله کرده و آن را نفی و انکار میکند و میکوشد تا به هر روش و طریق ممکن آن را از جامعه بزداید و گاه سوم به بازسازی آن میپردازد و از اثبات و یا نفی کلی آن خودداری کرده و بخش مفید و سازنده آن را تایید و امضا و بخش زیانبار آن را نفی میکند. در مطلب حاضر این موضوع بررسی بیشتر شده است.
***
مفهوم فرهنگ و پدیدههای فرهنگی
باید در آغاز این نوشتار به سه نکته توجه داد که مراد ما از فرهنگ (مقوله و یا پدیده ) بخشی از آن نه همه آن است؛ زیرا فرهنگ عبارت از هر چیزی است که بر پایه آن تمدنی ایجاد و به شکل تجسمی وجود و تحقق خارجی مییابد. از این رو هر گونه آداب، سنن، رسوم، آیین، دین و علم و دانشی را که تمدنی را درخارج شکل میبخشد فرهنگ گفتهاند. البته در میان فرهنگهای کلان چون فرهنگ تمدنی اسلام و یا اروپایی و چینی و یا هندی و مصری و مایایی و سرخپوستی ، خرده فرهنگهایی نیز وجود دارد که بخشی از فرهنگ تمدنی را تشکیل میدهند و تمایزات نه چندان برجسته و چشمگیری را سبب میشوند. آنچه مراد و منظور در این نوشتار است میتواند خرده فرهنگها و یا فرهنگ با چشم پوشی از دین باشد؛ زیرا در این نوشتار ما دین را نه بخشی از فرهنگ بلکه جزیی از مقسم و قسیم امر دیگری قرار دادهایم؛ به این معنا که فراوردههای بشری به دو شکل فرهنگی و دینی خود را نشان میدهد و اکنون میخواهیم بدانیم که چه تناسبی میان دین و فرهنگ به عنوان فراوردههای بشری وجود دارد؟
نکته دیگر آن است که واکنش دین نسبت به مقوله و یا پدیدههای فرهنگی موجود در عصر ظهور، واکنشی نسبت به امر موجود بوده است و به نظر میرسد که نمیتوان واکنش تاریخی به امری گذشته را برای تعمیم آن به دیگر مقولات و یا پدیدههای فرهنگیای که پس از آن پدیدار میشوند و یا شکل میگیرند، درست و سازنده دانست. به این معنا که اگر دین در لحظه تاریخی پیدایش خود ، با مقوله و یا پدیده فرهنگی خاصی واکنش مثبت ویا منفی و یا بازسازی انجام داده است نمیتوان آن را معیار و یا ملاکی برای ارزیابی پدیدههایی قرار داد که در عصر حاضر ایجاد میشود. این سخن، گزارهای درست و مورد تایید است؛ بویژه که مقولات و پدیدههای فرهنگی به جهت اختلاف زمان و مکان و یا مقتضیات و شرایط زمانی و مکانی همواره در حال تغییر و تبدیل و دگرگونی است. اما نکتهای که برخی از آن غافل شدهاند این است که آموزههای قرآنی به گونهای است که ملاک و معیار داوری و ارزیابی را نسبت به هر مقوله و پدیده فرهنگی که ایجاد و تحقق مییابد بیان کرده است. بنابراین در اینجا تلاش میشود تا با توجه به آموزههای قرآنی، واکنش دین و قرآن را نسبت به مقولههای فرهنگی و پدیدههایی که منسوب و مرتبط با فرهنگ است، ارزیابی و داوری کرده و نسبت به اثبات و نفی و یا بازسازی آن سخن گفته شود و حکم و توصیه صورت گیرد.
معنی تسامح فرهنگی
نکته سوم آنکه منظور ما از تسامح به معنای مداهنه نیست. به این معنا که تسامح و تساهل فرهنگی هیچ گاه به معنای سستانگاری و کوتاهی از اصول و ارزشهای دینی نیست. اسلام چنانکه پیامبر(ص) تاکید داشتند دین تسامح و آسانگیری است. آسانگیری به این معناست که اصول آن بر خلاف عقل و توان افراد نیست. همه قوانین اسلامی و تکالیفی که بر انسان مسلمان بار میشود مبتنی بر اصولی چون حسن و قبح عقلی، توانایی و قدرت فردی (لایکلف الله نفسا الا وسعها) و آسانگیری است. بنابراین هر حکم و آموزهای که برخلاف اصول عقل محض و یا خلاف فطرت انسانی و یا برخلاف توان جمعی و یا فردی باشد ، از مکلف ساقط است. این مسئلهای که از آن به تسامح و آسانگیری یاد میکنند و این برخلاف کوتاهی و تقصیر در انجام تکالیف است که به معنای مداهنه میباشد. بنابراین اسلام هر چند که برتسامح پایهریزی شده است اما از مداهنه و سستانگاری گریزان است و افراد مداهن را به شدت توبیخ و مجازات میکند.
واکنشهای سه گانه قرآن به مقولات فرهنگی
گفته شد که اسلام نسبت به هر مقوله یا پدیده فرهنگی سه گونه واکنش از خود نشان میدهد، بدین معنی که گاه با مقولات فرهنگی که در راستای فطرت و عقل جمعی و عقلایی و تکامل انسانی است کنار میآید و حتی به تایید آن اقدام میکند. بسیاری از آموزههای اسلامی و قرآنی و دستورهای دینی را میتوان یافت که از چنین ویژگی برخوردارند، بگونهای که برخی از مستشرقان بر این باورند که بسیاری از قوانین و احکام اسلامی که در قرآن و فقه اسلامی است، برگرفته از احکام و قوانینی است که پیش از آن در جوامع متمدن وجود داشته است. به سخن دیگر بسیاری از احکام اسلامی و آموزههای دستوری قرآن احکام امضایی است و کمتر میتوان احکام تاسیسیای را در حوزه فقه بویژه فقه غیر عبادی چون معاملات و عقود و مانند آن یافت. این همه بیانگر آن است که اسلام و قرآن با فرهنگ موجود و پدیدههای آن کنار آمده است. شیوه گرفتن زکات و خمس و جزیه و یا مناسک آیینی چون حج و نماز و مصادیق دیگر بیانگر این مطلب است که فرهنگهای پیشین تا چه اندازه در اسلام تاثیر گذاشته و اسلام با آن کنار آمده است.
البته این مطلب تا اندازهای درست است و نمیتوان آن را انکار کرد و انکار آن بازگشت به دروغ و نسبتهای نارواست؛ زیرا گزارشها و منابع مستند بسیاری این دعاوی را اثبات میکند و اسلام نیز با این گزارشها هیچگونه ناهماهنگی و مخالفتی ندارد؛ چون گفته شد که اسلام با مقولاتی که خاستگاه آن عقل و اصول عقلایی و فطریات باشد هیچگونه مخالفتی ندارد. بسیاری از مقولهها و پدیدههای فرهنگی خاستگاهی عقلی و عقلایی و فطری دارند. از این رو اسلام نه تنها با آنها به مخالفت نپرداخته بلکه به امضا و تایید آن اقدام کرده و به عنوان اصول و آموزههای دینی آن را تثبیت و جاودانه ساخته است.
دسته دیگر از آموزههای اسلامی نگاهی مستقیم به مقولات و پدیدههای فرهنگی دارد که از خاستگاه معقول و فطری برخوردار نیستند. در این گونه موارد اسلام و قرآن به تخطئه این مقولات فرهنگی و پدیدههای این چنینی اقدام کرده است. برای نمونه با مسئله فرهنگی دخترکشی و زنده به گور کردن دختران، قربانی انسانها ، ربا و بهرههای مضاعف، زنا، بردگی از نوع افراطی که حقوق ابتدایی بشر در آن رعایت نمیشد، فرزندخواندگی افراطی و مانند آن به مبارزه پرداخته و این مقولات و یا پدیدههای فرهنگی را انکار وبه شدت با آن مبارزه است.
دسته سوم از مقولات و پدیدههای فرهنگی، آن دسته از پدیدههایی است که خاستگاه فطری و عقلانی داشته ولی در طول زمان دچار انحراف شده و مباحث ضد فرهنگی در آن راه رخنه کرده است. در این موارد اسلام اقدام به بازسازی فرهنگی کرده و آن را تعدیل و به صورت درستی ارائه کرده است. از آن موارد میتوان به پدیده فرهنگی حج و قربانی و صدقه و اکرام اشاره کرد. جلوگیری از افراط و تفریط در مسائل مختلف مانند مسئله ازدواج و عقود و پیمانها از جمله مسائلی است که اسلام به بازسازی فرهنگی آن اقدام کرده است. در هر حال اسلام با برخوردها و واکنشهای درست و صحیح خود نسبت به مقولات و پدیدههای فرهنگی کوشیده است تا از دادهها و فراوردهها و دستاوردهای تمدنی بشر به بهترین شکل بهرهبرداری کند. این گونه است که قرآن نسبت به فرهنگ نگاهی تسامحی دارد و از خرده فرهنگهایی که بر پایه اصول عقلانی و یا عقلایی و فطری است حمایت و تایید میکند.