چرایی انتخاب کوفه(پرسش و پاسخ)
پرسش :
چرا امام حسين(ع) براى قيام خود كوفه را انتخاب كرد و یمن را که سابقهای شیعی داشت انتخاب نکرد؟
پاسخ:
در طول تاريخ اسلام همواره اين پرسش فراروى محققان و پژوهشگران ـ اعم از شيعه، سنى و خاورشناس ـ قرار داشته است و هر يك به فراخور بضاعت علمى، پيش فرضها و مبانى پذيرفته شده خود، پاسخى به آن دادهاند. امورى كه اين پرسش را از اهميّت مضاعف برخوردار مىكند، از قرار زير است:
1. امام حسين(ع) در اين حركت سياسى ـ نظامى خود، در ظاهر شكست خورد و اين شكست عمدتا ناشى از انتخاب كوفه به عنوان محلّ قيام بود.
2. شخصيتهاى بزرگ آن زمان همانند: عبداللّه بن جعفر پسر عمو و شوهر حضرت زينب(س)، عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن مطيع، مسور بن مخرمة و محمد حنفيه، امام حسين(ع) را از رفتن به عراق و كوفه منع مىكردند و برخى از آنها پيشينه كوفيان در غدر و فريبكارى و تنها گذاشتن امام على(ع) و امام حسن(ع) را به آن حضرت يادآور مىشدند.
اما آن حضرت به رغم تمامى اين نظرات ـ كه بعدها در ظاهر درستى آنها آشكار شد ـ عزم خود را جزم كرده و به سمت كوفه به راه افتاد و در اينجا است كه برخى از مورخان (مانند ابن خلدون) به صراحت نسبتاشتباهكارى سياسى را به امام حسین(ع) دادهاند!
از كلمات برخى از بزرگان همانند ابن عباس، چنين بر مىآيد كه در مقابل كوفه، گزينههاى ديگرى همانند يمن نيز وجود داشته است. ابن عباس خطاب به امام حسين(ع) مىگويد: «اگر حتما اصرار بر خروج از مكّه دارى، به سمت يمن برو كه در آنجا وادىها و قلعههاى محكمى وجود دارد و سرزمين گستردهاى است و تو مىتوانى داعيان و مبلغان خود را از آن سرزمين به نقاط ديگر گسيل كنى». حال سؤال اصلی در اینجا این است که چرا امام حسین(ع) آن گزينهها را انتخاب نكرد؟
در مقابل اين مسائل و پرسشها شخصيتهاى غيرشيعى ـ اعم از اهل سنّت و مستشرقان ـ به راحتى و بدون تقيد به پيشفرضها و مبانى كلامى شيعى (همانند علم غيب و عصمت از خطاى امام(ع) به تجزيه و تحليل قيام پرداخته و با توجه به نتيجه نظامى قيام، احيانا آن حضرت را در حركت خود منتسب بهاشتباه كردهاند!
اما شيعيان با توجه به مبانى كلامى پيش گفته خود، در صدد تحليل اين حركت امام حسين(ع) برآمده و نظريات متعددى ابراز داشتهاند كه عمده تلاشهاى آنان در اين راه به دو نظريه زير بازگشت مىكند:
1- نظريّه شهادت
اين نظريه مبتنى بر امور زير است:
1- هر يك از امامان شيعه هنگامى كه به امامت مىرسند، صحيفهاى را مىگشايند كه در آن وظيفه الهى خود را تا هنگام شهادت مشاهده مىكنند و مأمور مىشوند بر طبق همان عمل كنند.
2- امام حسين(ع) هنگامى كه پرونده خود را گشود، در آن وظيفه خود را چنين مشاهده كرد: «قاتِل فاقُتل و تُقْتَل و اخرُج باَقوام للشهادة لاشهادة لهم الا معك»؛ «بجنگ، بكش و بدان كه كشته مىشوى و همراه با گروههايى براى شهادت از ديار خود بيرون رو و بدان كه آنان تنها همراه تو به شهادت خواهند رسيد».
بنابراين مشيت الهى از همان آغاز بر شهادت امام حسين(ع) قرار گرفته بود و آن حضرت چارهاى جز اجراى اين مشيّت نداشت؛ چنانكه بار ديگر و در آستانه حركت به سمت عراق، اين امر به گونهاى در خواب، به وسيله پيامبر خدا(ص) بر امام حسين(ع) ابلاغ شد و آن حضرت در مقابل محمد حنفيه برادرش ـ كه از او علّت حركت امام(ع) به سمت كوفه را مىپرسيد ـ جواب داد: پيامبر(ص) در خواب به نزد من آمد و فرمود: «يا حسين اخرج فان اللّه قد شاء ان يراك قتيلاً».
طبق اين نظريه، حركت امام(ع) به سمت كوفه، حركتى به سمت شهادت و به هدف دسترسى به آن بود و آن حضرت به خوبى از اين سرنوشت آگاه بود. اين تكليف و وظيفه خاص امام حسين(ع) بود كه قابل پيروى براى ديگران و حتى امامان ديگر نمىباشد.
بنابراين جاى سؤال و چون و چرا باقى نمىماند و مسئله اصرار امام(ع) بر حركت - به رغم نظر شخصيتهاى بزرگ آن زمان - به خوبى حلّ مىشود؛ زيرا در نظر اينان، امام(ع) خود بهتر از هر كس، از فريبكارى و غدر و نيرنگ بازى كوفيان آگاه بود و مىدانست كه سرانجام او را رها كرده و حتى به جنگش خواهند آمد و سرانجام او را به شهادت خواهند رساند و با اين علم به سمت كوفه حركت كرد تا به قربانگاه خويش رود و به شهادت رسد.
اما اينكه هدف اين شهادت چه بود، بين صاحبان اين نظريه اختلاف است. برخى آن را در راستاى امر به معروف و نهى از منكر به حساب آورده و نثار خون و آبيارى درخت اسلام به وسيله خون امام حسین(ع) را، والاترين مرتبه اين وظيفه معرفى كردهاند. اين خون سرانجام باعث پايدارى اسلام و رسوا شدن يزيد و بنىاميه و سرانجام سقوط اين دولت در هفتاد سال بعد (سال 132 ق) گشت.
برخى ديگر ـ كه عمدتا از جامعه احساسى و غير علمى شيعه به حساب مىآيند ـ بدون هيچ مبناى استدلالى محكم، هدف شهادت را نوعى كفّاره گناهان پيروان امام حسين(ع) و شفاعت آن حضرت از شيعيانش دانستهاند؛ درست همانند آنچه مسيحيان درباره كشته شدن حضرت مسيح(ع) بدان اعتقاد دارند.
ادامه دارد