نقش ایمان به رستاخیز در زندگی دنیوی
* اکبر معتمدی
آموزههای اسلامی بر موضوعاتی چون توحید و نبوت و معاد به عنوان اصول دین اسلام تأکید دارد؛ زیرا این اصول است که مسیر زندگی و سبک آن را تحت تأثیر شگرفی قرار میدهد.
باور انسان به رستاخیز و معاد به عنوان مقصد حرکت و تلاشها، تمامی زندگی شخص را دگرگون میکند. اینگونه است که نمیتواند کاری را بیملاحظه هدف انجام دهد و یا از کاری بیتوجه به آثار آن در هدف، فرار کند.
نویسنده در این مطلب با استناد به آموزههای قرآنی گوشهای از آثار ایمان به معاد را در سبک زندگی دنیوی شخص تبیین کرده است.
***
رستاخیز، هدف آفرینش
یکی از مسایل مهم برای هر انسان خردمند، دغدغه هدفمندی آفرینش از جمله آفرینش انسان است؛ زیرا بیشناخت آن، نمیتواند به زندگیاش معنایی بخشد و از پوچی و بیهودگی رهایی یابد. اینکه سرانجام زندگی بشر در دنیا، مرگی است که پایان انسان است، نه تنها انگیزه حرکت و تلاش را در آدمی از میان میبرد، بلکه پوچی و بیمعنایی را بر تمام زندگیاش حاکم میکند؛ چرا که هر دم این امکان است که مرگ او را دریابد و لذا تلاش بیمعناست و اگر تلاشی انجام میشود در محدوده پاسخگویی به نیازهای فوری است.
از سوی دیگر، پایان زندگی با مرگ، به معنای بیقانونی و هرج و مرج است؛ چرا که قانون انسانی هر چند فراگیر و سختگیرانه باشد، انسانها به سادگی آن را دور خواهند زد؛ چرا که هر کسی میخواهد بیشتر از دیگران از این مدت کوتاه زندگی بهره برد و به نیازهای حیوانی خود پاسخی کامل دهد؛ زیرا آن چیزی که به نام وجدان میشناسیم، فطرت و خرد ذاتی است که مبتنی بر حقیقت بزرگ دیگری است که در چارچوب بیهدفی آفرینش نمیگنجد.
به سخن دیگر، وجدان زمانی معنا مییابد که برای انسان فطرت، قائل شده باشیم. این فطرت با خاستگاه هدفمندی و مبتنی بر پروردگاری خداوند، معنا مییابد و کسی که مرگ را پایان زندگی میداند، پروردگاری را نپذیرفته است و اعتقادی به رفتار مبتنی بر فطرت و خرد و وجدان ندارد، بلکه تنها چیزی که برای او اهمیت دارد، همین پاسخگویی به خواستههای غریزی و نفسانی است.
اما پذیرش ربوبیت به معنای این است که جهان را آفریدگاری به نام خداست که براساس حکمت و هدفی آن را ساخته و پرداخته است. بر این اساس، لازم است تا آنچه را ساخته، ربوبیت کند تا به هدف والای آفرینش آفریدههایش برسد.
از آنجا که دستیابی به تمام اهداف آفرینش در زندگی مادی دنیوی شدنی نیست، رستاخیز و معاد به عنوان کاملکننده این معنا خود را نشان میدهد. در حقیقت رستاخیز به یک معنا همان هدف نهایی آفرینش است و انسانها به عنوان اشرف آفریدههای خداوندی میبایست در مسیری حرکت کنند که اهداف این آفرینش تحقق یابد. اینجاست که مسئله آموزههای عقلانی و وحیانی برای تبیین و توصیف این مسیر حرکت مطرح میشود و مسئله نبوت به عنوان راهنمای وحیانی از سوی پروردگار خود را نشان میدهد.
بنابراین، میتوان گفت که پذیرش رستاخیز نهتنها هدفمندی آفرینش را روشن میکند، بلکه سبک زندگی انسان را با انسان دیگر متفاوت میسازد؛ چرا که انسان باورمند لازم است تا برای دستیابی و تحقق اهداف آفرینش در رستاخیز مسیر مشخصی را که عقل و وحی تبیین کرده بپیماید؛ این درحالی است که انسان منکر رستاخیز، نیازی در خود نمییابد تا براساس ملاکهایی زندگی خود را تعریف و ساماندهی کند. اینگونه است که تفاوت دو دسته زندگی مومنان و منکران در سبک زندگی به خوبی نمایان میشود.
معاد، بازگشت به سوی کمال
معاد از ریشه عربی عاد یعود در اصل معود بوده (لسانالعرب، ابن منظور، ج9، ص460) و به مکانی که بازگشت و عود در آن اتفاق میافتد، گفته شده است. (التحقیق، مصطفوی، ج8، ص254)
در فرهنگ اصطلاحات قرآنی و اسلامی، معاد بر عالم آخرت اطلاق میشود. (لسانالعرب، ابنمنظور، ج9، ص460) و به مکانی که بازگشت و عود در آن اتفاق میافتد، گفته شده است. (التحقیق، مصطفوی، ج8، ص254)
در فرهنگ اصطلاحات قرآنی و اسلامی، معاد بر عالم آخرت اطلاق میشود (لسانالعرب، ابن منظور، ج9، ص460) که سرایی غیر از جهان دنیوی است که اکنون بشر در آن زیست میکند؛ زیرا بازگشت انسان به آنجاست.
در حقیقت، بازگشت انسان به سوی خداوند و حضور در قیامت برای آغاز زندگی از نوع دیگر است که با زندگی در دنیا بسیار متفاوت است هرچند که در اموری با آن مشترک میباشد.
در حقیقت معاد و چگونگی آن اختلاف است. برخی معاد را جسمانی میدانند که آموزههای اسلامی و وحیانی به صراحت بر آن دلالت دارد؛ اما اهل حدیث از اهل سنت، جسمانی بودن را به معنایی غیر از جسمانی بودن میدانند که متکلمان شیعی بر آن باورند. اهل حدیث از اهل سنت، روح را جسمی میدانند که در بدن جریان دارد و آن را همانند جریان آتش در زغال و یا آب در گل و یا روغن در زیتون میدانند. این درحالی است که متکلمان شیعی معاد جسمانی و روحانی را پذیرفتهاند؛ زیرا روح را امری مجرد میدانند که در قیامت به بدن باز میگردد. (المبدا و المعاد، ملاصدرا، ص463 و نیز بحارالانوار، ج7، ص47)
براساس آموزههای وحیانی قرآن، معاد و رستاخیز امری شدنی و برای خداوند آسان است (ابراهیم، آیات 19 تا 21 و نیز نحل، آیات 38 و 40 و عنکبوت، آیات 19 و 20 و آیات دیگر)
همه پیامبران بر اصولی چون توحید و معاد تأکید داشته و بدان خوانده و از خشم الهی در قیامت و عذاب دوزخ انداز و به بهشت آخرت بشارت دادهاند. (نجم، آیات 36 تا 47) این درحالی است که مخالفان به انکار آن پرداخته و پذیرش آن را خرافه و امری باطل دانسته و به استهزای این تفکر پرداختهاند. (اسراء، آیات49 و 51 و نیز مومنون، آیات 35 و 82 و 83 و آیات دیگر)
آنان زندگی را به عالم دنیا محدود دانسته و مرگ را نیستی و نابودی بیبازگشت میشناسند. (اسراء، آیات 49 و 98 و صافات، آیه 16 و واقعه، آیه47)
این دو گونه تفکر دو رویه و سبک متفاوت از زندگی را سبب میشود که در اینجا به آن پرداخته میشود؛ زیرا هدف از این مطلب آن است که بدانیم تفکر و باور به رستاخیز یا انکار آن، چه تأثیر و نقشی را در زندگی و سبک آن بهجا میگذارد.
گرایش به نابهنجاریها با انکار رستاخیز
از آیات قرآن به دست میآید که بزهکاری و رفتارهای نابهنجار عقلانی و عقلایی و شرعی از سوی منکران رستاخیز امری طبیعی است؛ زیرا انکار معاد در نهایت به معنای پوچی و بیهودگی در زندگی دنیاست و شخص اگر هم آفریدگاری خداوند را پذیرفته باشد، چون منکر ربوبیت اوست، هدفی برای آفرینش خداوند نمییابد و زندگی را محدود به همین دنیا میداند و میکوشد تا به هر شکلی شده از آن بهره برد و غرایز خویش را اشباع کند.
منکران رستاخیز به طور طبیعی منکر پروردگاری او هستند. اینگونه است که کفر در ایشان وجه آشکار است و هر منکر رستاخیزی در نهایت گرایش به کفر داشته و بخشی از حقیقت را میپوشاند و نمیپذیرد. (رعد، آیه5)
منکران رستاخیز به سبب همین توصیف و تحلیل و تبیین نادرست از حقایق هستی است که دچار پوچگرایی میشوند و هستی و زندگی برای آنان بیمعنا میشود و برای آن هیچ مفهوم و باطنی نمییابند. بنابراین، همه هستی همانند واژگانی پوچ و بیمعناست که نمیتوان به آن دل بست.
آنان حتی اگر خداوند را به آفریدگاری بشناسند و بپذیرند، برای خداوند جز نقش خالقیت قائل نیستند و اینگونه است که نسبت به پروردگاری خداوند و ربوبیت وی از در انکار درمیآیند و بدان کفر میورزند؛ چرا که برای خداوند و کارهایش حکمت و فلسفه و هدفی معتقد نیستند تا پروردگاری خداوند را بپذیرند. پس جهان آفرینش از جمله آفرینش انسان را امری بیهوده و پوچ و بیمعنا شمارند و ارزشی برای آن نمیدانند. (مومنون، آیه15 و دخان، آیات 35 تا 39)
از مهمترین آثار این نگاه به هستی و زندگی، انتخاب مسیر نادرست در زندگی و سبک آن است؛ چرا که برای هستی و آفرینش جهان و جان خود، هدف و حکمتی نمییابند. لذا لازم نمیدانند تا در مسیری خاص حرکت کنند. از اینرو همه مسیرهای زندگی و سبکهای آن را یکسان ارزیابی میکنند؛ بلکه به آن سبک زندگی دل میبندند و گرایش بیشتری مییابند که خواستههای نفسانی و غریزی آنان را بیشتر ارضا کند. بر این اساس در گمراهی از راه مستقیم گام برمیدارند و از راه راست دور میشوند. (واقعه، آیات 47 تا 51)
بازتاب ارضای خواسته غریزی و نفسانی در زندگی دنیوی، چیزی جز ظلم و ستمگری در حق دیگران نیست؛ زیرا هرکسی میکوشد تا بیشترین بهره را از دنیا و مادیات آن ببرد و در این راه هرکسی که مانع ارضای هواهای نفسانی او شود، لگدکوب میشود. بنابراین تعجبی ندارد که منکران قیامت و معاد، انسانهای ستمگری در زندگی دنیوی خود باشند و به کسی حتی از بستگان و خویشان نزدیک خود هم رحم نکنند. (رعد، آیات 5 و 6 و نیز اسراء، آیات 98 و 99)
انتخاب چنین سبک زندگی برای اینان چیزی جز خسران به همراه نخواهد داشت؛ زیرا اینان سرمایه وجودی و فرصت طلایی و کوتاه عمر و حضورشان در دنیا را به بهای پاسخ به غرایز و هواهای نفسانی از دست میدهند و چیزی از کمالات را به دست نمیآورند تا سرمایه آخرتی آنان باشد. از این رو زیانکاری آنان امری طبیعی خواهد بود و در آخرت چیزی از کمالات را با خود نخواهند داشت؛ چنانکه در دنیا نیز جز نقص و زشتیها را برای خود رقم نزدهاند. (احقاف، آیات 17 و 18)
خداوند در آیات 15 تا 18 سوره صافات، وضعیت آخرتی منکران را به گونهای تصویر و ترسیم میکند که جز خواری برای آنان بهرهای نیست. بنابراین، منکران رستاخیز همه نواقص خود را به آخرت منتقل میکنند و در جایی که همه اهل کمال هستند، اینان گرفتار نقص و بیکمالی میباشند، چرا که سرمایههای انسانی خود را در دنیا از دست داده و از حالت انسانی خارج و به چارپایان تبدیل یا پستتر از آنان شدهاند و ماهیت و هویت سگ و خوک و میمون و مانند آن را گرفتهاند یا حتی گاهی به سنگ و جمادات در آمدهاند. این خواری و ذلت برای کسی که سرمایه اشرف آفریدهها را داشت، بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
بسیاری از منکران رستاخیز در زندگی دنیا نیز در آرامش و عزت نخواهند بود؛ زیرا پوچگرایی، آنها را گاه به خودکشی و گاه دیگر به افسردگی و حزن و اندوه دچار میکند از آنجا که اشباع غرایز هم نمیتواند آرامشی را برای انسان پدید آورد، بلکه حزن و اندوه و رنج را به دنبال میآورد، آنان در نهایت سرخورده از زندگی دنیا به گوشهای میخزند و در نومیدی جان به جان آفرین تسلیم میکنند. از این رو خداوند از آثار ناباوری به رستاخیز را اندوه و حزن در دنیا و آخرت میداند و به این نکته در سبک زندگی این افراد توجه میدهد. (صافات، آیات 15 تا 20)
ریشه و خاستگاه این نوع تفکر نسبت به هستی و رستاخیز را میتوان در عوامل و بسترهایی چون آزادیخواهی مطلق (قیامت، آیات 5 و 6)، روحیه تجاوزگری (مطففین، آیات 11 و 12)، جهل و نادانی نسبت به خدا (نحل، آیه 38 و مومنون، 81 تا 84 و اسراء آیه 99)، عدم تفکر درباره هدفمندی آفرینش (روم، آیات 7 و 8)، شک و تردید در باورهای علمی و یقینی (نمل، آیات 67 و 67) گناه و جرم و تبهکاری (همان و مطففین، آیات 11 و 12) و فسق و فجور (قیامت، آیات 1 تا 6) دانست.
هنجارگرایی باورمندان به رستاخیز
در مقابل این عده، سبک زندگی انسانهای مومن به خدا و قیامت، مبتنی بر اصول عقلانی و عقلایی و وحیانی است زیرا میداند که این سبک خاص از زندگی است که کمالات سرشته در ذات را به فعلیت میرساند و در یک فرآیندی او را خدایی میسازد.
آنان چون به پروردگاری خداوند باور دارند، همواره بر آن هستند تا در مسیری که او مشخص کرده و به نام صراط مستقیم نشان داده حرکت کنند. از این رو از گمراهی دور هستند و میکوشند تا با خودسازی و تزکیه (فاطر، آیه 18)، نواقص را برطرف و کمالات را آشکار و تقویت کنند.
مومنان به رستاخیز نه تنها خود اهل صلاح و اصلاح هستند بلکه دیگران را نیز به آن دعوت میکنند و نسبت به راه فساد و افساد حساسیت دارند و در برابر هر نابهنجاری و بزهکاری و خلاف راه راست میایستند و مخالفت و مبارزه میکنند.
از نظر اخلاقی، مومنان به رستاخیز اهل اخلاص (اعراف، آیه 20)، توکل به خدا (هود، آیه 123 و ممتحنه، آیه 4)، خشوع و خضوع و فروتنی (بقره، آیات 45 و 46)، عبادت و بندگی در برابر خدا (هود، آیه 123)، صبر در برابر سختیها (بقره، آیات 155 و 156)، استقامت در برابر سختیها و مشکلات و تهدیدات (اعراف، آیات 120 تا 126) و دیگر کمالات و فضایل اخلاقی هستند.
از نظر عمل اجتماعی، اینان اهل انفاق و احسان و بخشندگی (بقره، آیه 245)، شکر و سپاس نسبت به هر بخشنده (عنکبوت، آیه 17 و لقمان، آیه 14 و زمر، آیه 7)، رعایت عدالت (اعراف آیه 29) بوده و در برابر هرگونه رفتارهای نادرستی چون بهتان و افترا می ایستند (یوسف، آیات 69 و 70) و علیه متجاوزین قیام کرده و مانع از هرگونه رفتار ستمگرانه و ظالمانه میشوند. (یونس، آیه 23) و مقابل هرگونه تفکر الحادی و مشرکانه قرار میگیرند (انعام، آیه 164) و با کفر مبارزه میکنند (بقره، آیه 28) و از کمفروشی و تجاوز در حوزه اقتصادی (مطففین، آیات 1 تا 5) و وابستگی به مال دنیا (عادیات،آیات 6 تا 9) منع میکنند.
مومنان به رستاخیز انسانهای با هدفهای بسیار والا میباشند و تمام همت و تلاش خویش را مصروف رسیدن به آن اهداف میکنند. در این مسیر گام نخست را تقوای از هرگونه زشتیها و پلیدهای عقلانی و عقلایی و شرعی میدانند و نمیگذارند گرد ناپاکی و زشتیها به دامن آنان بنشیند. (بقره، آیه 177)
با نگاهی گذرا به آثار و کارکردهای باور و انکار رستاخیز میتوان دریافت که تا چه اندازه ایمان واقعی به رستاخیز میتواند سبک زندگی آدمی را در دنیا متاثر کرده و رفتارهای او را دگرگون نماید؛ چنانکه انکار رستاخیز نیز موجب میشود تا رفتارهای انسانها پوچگرایانه و نومیدانه و مادیگرایانه شود و از انسانیت و فضایل از آن بیبهره گردند.