kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۴۰۵۶
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۹
به مناسبت سالگرد ارتحال آیت‌الله خزعلی

مردی که وصیت کرد روی سنگ قبرش بنویسند «دوستدار خمینی»


سیدروح‌الله امین‌آبادی

شخصیت‌هایی وجود دارند که زندگی آنان سرفصل‌های متعدد و در عین حال مهمی دارد، آنان در صراطی مستقیم، استقامت پیشه کرده و تا انتها این حرکت را ادامه می‌دهند، سرفصل‌های این حرکت مستقیم و در عین حال توأم با استقامت برای آنان که پندپذیر باشند درس‌های نگفته بسیاری می‌تواند داشته باشد.
بی‌شک آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی که رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت خود ایشان را «عالِم عامل» و زندگی‌اش را دارای «سرفصل‌های مهم» خواندند یکی از این شخصیت‌ها است، حضور در مبارزات علیه رژیم طاغوت از پیش از خرداد 1342 به‌خصوص همراهی با فدائیان اسلام، مقابله با تلاش‌های حزب منحرف توده در آبادان و در جریان ملی شدن صنعت نفت، همراهی با نهضت امام خمینی(ره) در طول سالیان متمادی که به تبعید‌های متعدد و آزار و اذیت ایشان از سوی ساواک منتهی گردید، صبر جمیل در شهادت فرزند، حضور و تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیر در مسئولیت‌های مهم پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در نهایت اعلام برائت از فرزندی که در مقابل انقلاب و آرمان‌هایش ایستاده بود بخش‌هایی از زندگی پر از مجاهدت آیت‌الله خزعلی محسوب می‌شود.
حفظ قرآن و نهج‌البلاغه نیز برکت عجیب و باورنکردنی به زندگی ایشان داده بود؛ «من از اول جوانی به نهج‌البلاغه علاقه داشتم، قرآن را زود حفظ کردم و در سطح ایران اول و در سطح بین‌المللی دوم شدم، بعد نهج‌البلاغه را پیش کشیدم و ... حتی در تاکسی و ماشین هم نهج‌البلاغه همراهم بود و سر دو سال کل آن را حفظ کردم...»
دو سرفصل از این زندگی درس‌آموز می‌تواند برای برخی چهره‌ها و فعالان سیاسی درس‌آموز باشد، صبر جمیل و جزیل آیت‌الله خزعلی در شهادت یک فرزند و اعلام برائت ایشان از فرزند دیگر، این عالِم عامل به یک اصول تغییرناپذیر معتقد بود و همراهی خلل‌ناپذیر با انقلاب اسلامی و «امام امت» به عنوان نایب امام زمان(عج) یکی از این اصول بود، آیت‌الله خزعلی توصیه کرده بود؛ به جای القاب فراوان بر روی سنگ قبر او بنویسند دوستدار «خمینی» و این محبت شدید تا بدان‌جا بود که در شهادت یک فرزند صبر جمیل در پیش گرفت و در انحراف غیرقابل بازگشت فرزند دیگر به جای توجیهات معمول در میان برخی فعالان و چهره‌های سیاسی اعلام برائت صریح را پیشه نمود.
آیت‌الله خزعلی در سال 88 و در اعلام برائت از یکی از فرزندان خود نوشت؛ «مدت مدیدی است پسرم مهدی خزعلی از راه مستقیم منحرف شده درست در خط مقابل قرار گرفته، هرچه نصیحت می‌کنم و برای هدایتش متوسل به اولیای خدا می‌شوم اثر نمی‌کند، با بعضی از علمای بزرگ صحبت کردم، فرمودند دست نگه‌دار شاید به راه بیاید، دیگر کاسه صبرم لبریز شده، دیگر با او صحبت نمی‌کنم و حرف‌های نامناسب او را برنمی‌تابم ... ملت انقلابی عزیز همیشه در صحنه ما بدانند او از ما جدا هست و هر چه از من نقل کند، نپذیرند، با من ارتباطی ندارد ولی الان هم دعا می‌کنم خداوند به او توفیق دهد که از راه انحرافی که پیش گرفته است برگردد وگرنه خداوند مقتدر، اسلام و انقلاب و امام و رهبر و رئیس‌جمهور و مسلمین عزیز را از شر او مصون و محفوظ بفرماید.»
بی‌شک این بخش از زندگی آیت‌الله خزعلی یکی از درخشان‌ترین مقاطع زندگی آن عزیز سفر کرده است که می‌تواند برای بسیاری درس‌آموز باشد، از آن روی که انقلاب شکوهمند اسلامی از چنان عظمت و جایگاهی برخوردار است که بایستی از تعلقات و حتی فرزندان خود که از راه نورانی انقلاب و اسلام فاصله گرفته‌اند تبری جست.
آیت‌الله خزعلی این راه نورانی را از امام و مقتدای خود حضرت روح‌الله یاد گرفته بود که در سال 1358 و در جریان یکی از رویدادها به صراحت فرمودند؛ «بعد از اینكه این غائله [تمام] شد، یك غائله‎اي درست مي‎كنند. حالا یا خودشان مي‎فرستند ـ مثلاً فرض كنید كه ـ یك كسي را مي‎گیرند، مثلاً احمد ما را مي‎گیرند ـ ولو اینكه اگر احمد را بگیرند بكُشند هم من حرفي نمي‎زنم اما مي‎خواهند اینها [غائله] درست بكنند ـ یا مثلاً ... از یكي از علماي ایران، پسرش را مي‎گیرند یك كاري سرش مي‎آورند، این یك غائله پیدا مي‎شود. تا این شد، خودشان شروع مي‎كنند قبل از اینكه صاحبكار مشغول بشود و اظهار تأثر بكند، آقایان [اظهار] تأثر مي‎كنند، «وامصیبت» آقایان مي‎گویند! خود صاحبكار هیچ حرفي نمي‎زند اما آقایان سینه مي‎زنند!»(1)
رهبر معظم انقلاب 20 اسفند 1394 در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری نیز به این سرفصل مهم از زندگی آیت‌الله خزعلی ‌اشاره کرده و فرمودند؛ «آن مرحوم هم امتحان بسیار دشوار دیگری را داد و در جایی که بحث نزدیکان و منتسبان به او مطرح بود، با کمال شجاعت پای انقلاب ایستاد که این خصوصیات به انسان‌ها ارزش و به حرکت انقلابی آنها معنا می‌دهد.»
ــــــــــــــــــــ
1- صحیفه امام، جلد 7، صفحه 35