برنده صلح نوبل ونقش رسانهها در کشتار مسلمانان میانمار
فرزاد میرحمیدی
سرانجام پس از مدتها سکوت و بیتفاوتی در برابر اعتراضات جهانی به کشتار مسلمانان روهینگیا در میانمار، نطق خانم «سوچی» باز شد ولی نه در حمایت از اقلیت مسلمان، که در کمال تعجب در انتقاد از رسانهها که به گفته وی قضیه را برعکس نشان دادهاند و در واقع این زنان و کودکان و مردم بیدفاع روهینگیائی نیستند که در فرار از گلولهباران ارتش میانمار در آب و آتش کشته و غرق میشوند که برعکس، این میانمار و حاکمیت بودائی آن است که قربانی تروریسم شده است!
البته خانم سوچی چندان هم در انتقاد از عملکرد رسانهها بیربط نمیگوید. در واقع این جنایات و این نسلکشی گسترده در میانمار، بازتاب سیاستهای نادرست دهههای اخیر و به عبارت دقیقتر از همان زمان است که غرب در حمایت بیشائبه از آئین بودایی به عنوان ایدئولوژی حاکم بر گفتمان سیاسی- فرهنگی در شرق آسیا، بر طبل رسانه کوبید.
نمادسازی از «دالایی لاما» به عنوان یک رهبر معنوی و الگویی مناسب برای جهان امروز و تبلیغات رسانهای متمرکز بر آئین بودائی به عنوان دینی غیرابراهیمی (غیرتوحیدی)، قابل اعتنا و مورد اطمینان برای معیارهای اخلاقی مورد نظر غرب و نظام جهانی مطلوب آن و از همه مهمتر اهرم فشار سیاسی در برابر چین کمونیست و از آن سو معرفی اسلام به عنوان دینی خشن و مرتبط با تروریسم، یکی از سیاستهای رسانهای غرب بوده است. این شرایط بیشک برنده جایزه صلح نوبل- خانم آن سانگ سوچی- را بر آن داشت تا علیرغم تمام شواهد و قرائن موجود بر جنایات دولت میانمار در نسلکشی و اجرای سیاستهای جمعیتی مورد نظر خود، علناً و آشکارا وقایع اخیر را معکوس جلوه دهد و زن و کودک روهینجائی را که بیرحمانه مورد ظلم و تجاوز ارتش آن کشور قرار گرفتهاند، تروریست و ارتش میانمار را قربانی این تروریسم بنامند و بنمایند!
خورخه لوئیس بورخس میگوید: «زندگی هر روزه ما انسانها، سراسر آمیزهای از ظلم و دادخواهی است». فرق نمیکند در کجای جهان زندگی میکنید؛ در تبت یا میانمار، در سوریه یا بحرین، بودائی هستید یا مسلمان یا کمونیست یا متعلق به هر دین و آئین دیگری. مهم این است که در نهایت مطابق خواست و پذیرش نظام اخلاقی و به اصطلاح «حقوق بشر» غرب باشید و در واقع آن طور باشید که آنها میخواهند تا مورد اقبال رسانهها واقع شوید. با شما مصاحبه میشود، از شما تیتر و سوتیتر میزنند و همچون ستارهای بر پیشانی اخبار خواهید درخشید. اما اینکه در نهایت که هستید و چه میکنید، باز میگردد به مسئله اقتدار و سلسله مراتب قدرت که در نظام سیاسی جهان امروز، به آنها که با هواپیماهای بدون سرنشین بر سر مردم افغانستان و پاکستان بمب میریزند، در سوریه جنگ و کشتار به راه میاندازند و آنها که از نسلکشی مسلمانان در میانمار به انحای گوناگون حمایت کرده و میکنند، جایزه صلح نوبل میدهد.
در هر حال، نفوذ رسانهای در جهان امروز با درهم آمیختگی آشکار و پنهان اهداف و اغراض سیاسی با معیارهای اخلاقی در فرهنگهای گوناگون، پیوستگی بلافصل و بیواسطهای را با نظام سلطه و نظم دلخواه غرب نشان میدهد که فارغ از این نفوذ و تکنولوژی هدفمند خود، قادر به احیای این چرخه جنگ و خونریزی و تأمین منافع خود در جای جای جهان نبوده و نخواهد بود. بدین جهت، چندان هم بیراه و نامرتبط نیست اگر این به اصطلاح منادی صلح جهانی، یعنی خانم سوچی به عنوان رهبر کنونی میانمار، رسانهها را در نمود و بازنمایی خُلقیات واقعی بودائیان که زمانی نماد صلح و آشتیپذیری معرفی میشدند گناهکار و مقصر اصلی این جنایات و نسلکشی آشکار قلمداد کند.