دیدگاه اساتید
اصل مهم در حل مشکل بیکاری
به دلیل فارغالتحصیلی خیل عظیمی از جمعیت جوان و تحصیلکرده در دهه ۹۰ به بازار کار، میتوان اولویت اصلی مشکلات اقتصادی کشور در دهه جاری را بیکاری دانشآموختگان دانشگاهی دانست. طبق آمارهای رسمی اگرچه نرخ بیکاری در کل کشور وضعیت وخیمی ندارد اما آنچه نگرانکننده است، ترکیب بیکاران است بطوری که درصد بیکاران دارای مدرک دانشگاهی به بیش از بیست درصد رسیده است.
سیاستهای کلی اشتغال که در تیرماه ۱۳۹۰ ابلاغ شد، درصدد بود قبل از بحرانی شدن اوضاع بیکاری در کشور بسترهای لازم از جهت اسناد بالادستی را در این حوزه تأمین نماید. در این سیاستها مجموعهای از تدابیر در جهت ایجاداشتغال پایدار در کشور و حل معضل بیکاری از ابعاد مختلف مورد توجه و تأکید بوده است.
از یکسو تلاش شده است تا سیاست کلی در جهت حل مشکلات ساختاری بازار کار و اشتغال در کشور قرار گیرد، چنانچه بندهای چهارم تا هشتم بدان پرداخته و آن را از طریق اصلاح نظام اطلاعات بازار کار، بهبود محیط کسبوکار، توجه به تعاملات بینالمللی در جذب فنآوری، سرمایه و... و در نهایت ثباتبخشی به سیاستگذاری اقتصادی دولت در جهت حمایت ازاشتغال ببیند و از سوی دیگر افقهایاشتغال در دهههای آینده از منظر اقتصاد دانشبنیان مدنظر قرار گرفته است (بندهای سوم و دهم) چراکه پیشبینی میشود تحولات بازارهای کار واشتغال در دنیا همانند دهههای اخیر در دهههای آتی نیز در زمینههای دانشبنیان شتاب گیرد؛ ضمن اینکه حمایت از نیروی کار در این سیاستها در قالب عدالتی فرآیندی مدنظر بوده است تا اولاً از جهت خُردی نیروی کار موجود در قالب افزایش توانمندیها در جهت دسترسی به اشتغال پایدار پشتیبانی گردد (بند۱۱) و دستمزدها متناسب با بهرهوری نیروی کار تنظیم شود (بند ۱۳) و ثانیاً از جهت کلان گامهایی در جهت ایجاد توازن در ایجاد اشتغال در کشور و رفع مشکلات مناطق دارای نرخهای بیکاری بالا برداشته شود. (بند ۱۲)
آنچه در این میان شایان توجه است، امعان نظر و تأکید این سیاستها بر یکی از حلقههای مفقودی سیاستگذاری در بازار کار و اشتغال کشور در اولین بند از سیاست ابلاغی است. آنچه معمولاً اقتصاددانان و صاحبنظران بازار کار در آسیبشناسی و ارائه پیشنهادات سیاستی در ایجاد اشتغال و اصلاح این حوزه مطرح میکنند بیشتر بر اصلاح محیط کسب وکار و ایجاد ظرفیتهای جدید با سرمایهگذاری و ورود فنآوری و... استوار است و معمولاً با غفلت از این موضوع همراه است که بخشی از مشکلات ساختاری در حوزه کار واشتغال در کشور ما فرهنگی است که بدون اصلاح آن ممکن است سایر سیاستگذاریها نیز به نتیجه مطلوب نرسد.
فرهنگ کار و تولید و آنچه امروزه بهعنوان یکی از کلیدهای حل معضل بیکاری در دنیا به آن توجه میشود یعنی کارآفرینی از یک سو و فرهنگ مصرف و استفاده از تولیدات داخلی از سوی دیگر که بهصورت مکمل میتوانند نتایج عمیقی بر بازار کار و فضای تولیدی کشور بگذارند، بهصورت برجسته و در صدر سیاستهای کلیاشتغال مورد تأکید قرار گرفته است.
این فرهنگ چنانچه بر پایه لایههای عمیق اعتقادی و ارزشهای دینی استوار شود میتواند اثرات شگرفی نهتنها بر حوزه کار و تولید بلکه بر کل اقتصاد ایران داشته باشد. چنانچه کار از منظر اسلامی و مبتنی بر ارزشهای دینی تحقق رسالت انسان در زندگی دنیوی و انجام مسئولیت الهی خویش است. خداوند متعال در مقابل نعمتهای الهی و استعدادهایی که بهطور خاص به انسان داده است، وظایفی را بر دوش او گذارده که تنها راه تحقق این تکالیف و مسئولیتهای الهی انسان در این کره خاکی، کار و فعالیت است.
برخلاف تصور رایج در غرب، تنها راه تحقق وظیفه و نقش آدمی در حیات (خلیفهًْاللهی)، کار فکری و بدنی است. بدون کار، وجود انسان مفید نخواهد بود؛ چراکه بیکار با جهان اطراف خود ارتباط، تعامل و پیوند برقرار نمیکند و نقش و وظیفه او بدون کار تحقق نمییابد. در این دیدگاه کار را میتوان ادای حقی دانست که اجتماع بر گردن انسان دارد؛ چرا که یک فرد هر چه را که مصرف میکند، محصول کار دیگران بوده و در اثر تعامل و تشریکمساعی با سایر انسانها شکلگرفته است؛ لذا به هر بهانهای که بخواهد از زیر بار کار شانه خالی کند، سنگینی بار او بر دوش دیگران قرار خواهد گرفت، بدون اینکه او نیز کوچکترین سنگینی از دیگران بر دوش گرفته باشد.1 بنابراین «نفس کار یک وظیفه است و بیکارى ممنوع و خلاف وظیفه شمرده مىشود.»۲ اگرچه معمولاً سرمایه و سرمایهگذاری را عامل پیشرفت میدانند ولی «اگر همه سرمایههای عالم را هم جمع کنند، چنانچه عنصر کار در کنار آن نباشد، همه نیازهای انسان بر زمین میماند. پول را نه میشود خورد، نه میشود پوشید، نه میشود استفاده کرد. آن چیزی که از ثروت انسانها و نعمتهای روی زمین، نیازهای انسان را تأمین میکند، عنصر کار است.»3
در فرهنگ دینی، اسلام استقلال، عزت و اقتدار اجتماع مسلمین را اصل میداند و در مقابل از همه امور و مسائلی که به نحوی به این عزتمندی لطمه زده و مسلمانان را وابسته و زیردست دیگران نماید، مانند غلبه سستی و تنبلی در زمینه کار و فعالیت دستور به پرهیز داده است. همانطور که در عرصه فردی انسانی که کار میکند، در تأمین احتیاجات خود به دیگران بهصورت یکطرفه وابسته نیست و بهراحتی میتواند از طریق مبادله حاصل کارش، نیازهای مختلف خود را برطرف نماید، در عرصه اجتماعی نیز تا وقتیکه هر قوم، گروه یا ملّت اهل کار و تلاش باشند، برای تأمین نیازهای خود به دیگران وابستگی یکطرفه نخواهند داشت؛ لذا «عزت ملتى که داراى استقلال است، جز بهوسیله کار به دست نخواهد آمد.»4
از این جهت است که در فرهنگ دینی ما کار عبادت شمرده شده است و لذا اگر عموم جامعه به کار بهعنوان یک عبادت بنگرند، در این صورت وضعیت آن اجتماع ازنظر پیشرفت اقتصادی دگرگون خواهد شد.5
آنچه اشاره شد تنها پارهای از تفاوتهای نگرشی فرهنگ اسلامی به کار و فعالیت اقتصادی است و لازم است نقشه مفهومی گسترده آن مطابق با بند اول سیاستهای کلیاشتغال استخراج و با بهرهگیری از نظام آموزشی و تبلیغی کشور بهصورت اثرگذار و عمیق ترویج گردد و در این میان نقش آموزشوپرورش و صداوسیما در ترویج فرهنگ کار و تولید مبتنی بر ارزشهای اسلامی و ملی متمایز است.
در سند تحول آموزشوپرورش با عنایت به اهمیت موضوع یکی از اهداف کلان ساحت تربیت اقتصادی و حرفهای تعریف شده و در آن از نظام تعلیم و تربیت خواسته شده است که نسل آیندهساز کشور را بهگونهای تربیت کند که: «با درک مفاهیم اقتصادی در چارچوب نظام معیار اسلامی از طریق کار و تلاش و روحیه انقلابی و جهادی، کارآفرینی، قناعت و انضباط مالی، مصرف بهینه و دوری از اسراف و تبذیر و با رعایت وجدان، عدالت و انصاف در روابط با دیگران در فعالیتهای اقتصادی در مقیاس خانوادگی، ملی و جهانی مشارکت مینمایند» همچنین: «دارای حداقل یک مهارت مفید برای تأمین معاش حلال باشند بهگونهای که در صورت جدایی از نظام رسمی تعلیم و تربیت در هر مرحله، توانایی تأمین زندگی خود و اداره خانواده را داشته باشند»
پیادهسازی این هدف که منطبق بر مطالب پیشگفته است ایجاب میکند که تغییری بنیادین نیز در محتوای آموزشی نظام تربیت رسمی و نیز محتوای برنامههای رسانهای در نظام تربیت غیررسمی داده شود تا اینکه نسلی تربیت گردد که در چارچوب نظام معیار اسلامی به عنصر کار و تلاش بنگرد و با لحاظ عقاید، اخلاقیات و احکام اقتصادی دینی، مشارکتی سازنده در فعالیتهای اقتصادی داشته باشد؛ ضمن اینکه در مجموع حرفهای بیاموزد و یا به عنوان یک عنصر کارآفرین در نظام اقتصادی کشور خلق ارزش نماید.
چنین محتوایی برای دیگر اقشار جامعه که از تربیت عمومی رسمی نیز گذشتهاند میتواند در قالبهای مختلفی بهصورت غیر رسمی ارائه شود به شرطی که اهمیت و ضرورت آن و نیز اثرگذاریاش بر نتایج فعالیتها احساس شود. برای مثال در دوره های ضمن خدمت کارکنان دستگاههای مختلف چنین مؤلفههای فرهنگ اقتصادی گنجانده شده و محتوای جذابی برای آن تدارک شود، در برنامهسازی رسانه ملی بر این عناصر تأکید گردد و تقدیری شایسته از فعالین عرصه فرهنگسازی کار، تولید و کارآفرینی در کشور به عمل آید.
انتظار میرود بر اساس این بند از سیاستهای کلیاشتغال، طراحی مناسبی متناسب با مخاطبین مختلف صورت گرفته و در قالب ابزارهای مختلف فرهنگی اثرگذار بهسرعت اجرایی گردد.
پینوشتها:
۱.اشاره به حدیث نبوی معروف: ملعون من القی کلّه علی الناس(کافی - ج۵)
۲. بیانات رهبری انقلاب در اردیبهشت 1377
۳. بیانات مقام معظم رهبری در اردیبهشت 1390
۴. بیانات رهبری معظم انقلاب اردیبهشت 1387
۵. بیانات رهبر انقلاب اسلامی در اردیبهشت 1385
*مهدی طغیانی
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان