رهگیری نفوذ در سریالهای شبکه نمایش خانگی
آثار فرهنگی مانند تمامی آثار تمدن بشری برآمده از تفکرات سازندگان آنها و تاثیرگذار روی مخاطبان آنها هستند و هر پدیدهای به فراخور حوزه نفوذ خود تاثیری بر جامعه خواهد داشت. در این میان آثار تصویری بهدلیل داشتن مزایای نسبی نسبت به سایر آثار فرهنگی دارای تاثیر بیشتری هستند. چند سالی است جامعه ایران با پدیدهای به نام شبکه نمایش خانگی مواجه است که در آن آثار فرهنگی بصری با ممیزی کمتری نسبت به آثار پخش شده از سیما عرضه میشود و همین ممیزی کمتر موجب میشود آثار پخش شده در این شبکه با بسیاری از انگارههای جامعه ایرانی و یا آنچه ما از جامعه ایرانی به عنوان کشور با تمدن و دینی فاخر انتظار داریم هماهنگ نباشد و بدتر از آن مواردی سعی در جایگزین کردن آنچه نامطلوب است دارد.
سریال «عاشقانه» متاسفانه نمونه بارزی از این محصولات فرهنگی است. سریالی که شوربختانه رسالتی در راستای تعالی جامعه ایرانی در آن دیده نمیشود و سازندگان یا سازنده در پی آن نیستند که باری از دوش جامعه ایرانی برداشته شود یا مشکلی را با مسئولان در میان گذارد تا آنها درصدد حل آن برآیند، یعنی سازندگان خود را جزئی از جامعه ای نمیدانند که نیازمند کمک خلاقانه اوست تا او با نگاهی هنری و فرهنگی سازنده را جایگزین فرهنگ های به غلط نهادینه شده نمایند، یا کسی را که کاری از او ساخته است را وادارد تا دردی از دردمندان بزداید؛ اصولا امروز بی رسالتی دردی است که شاید کمتر توجهی به آن شده است. دردی که بزرگان ادب و حکمت پارسی نیز از آن در اعصار گذشته نالیدهاند و دقیقا همین داشتن یا نداشتن رسالت است که تفاوت شاعر حکیم را با کسانی که شاعری میکردند تا نانی به دست آورند و یا شاعری میکردند تا شاعری کرده باشند را مشخص می نماید. به قول ناصر خسرو:
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی
یکی نیز بگرفت خنیاگری را
تو برپائی آنجا که مطرب نشیند
سزد گر ببری زیان جری را
صفت چند گویی به شمشاد و لاله
رخ چون مه و زلفک عنبری را؟
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را
که مایه است مر جهل و بد گوهری را
به نظم اندر آری دروغی طمع را
دروغ است سرمایه مر کافری را
پسنده است با زهد عمار و بوذر
کند مدح محمود مر عنصری را؟
من آنم که در پای خوکان
نریزم مر این قیمتی در لفظ دری را
به هر روی در این سریال نکاتی به چشم میخورد که باید حتما هدف سوال قرار بگیرد. اول، نوع روابط بین افرادی است که ظاهرا با یکدیگر نه محرمیت بلکه دوستی دارند (صمیمیت بیش از حد افراد نامحرم). دوم، عبور از تمامی مظاهر زندگی دینی بدین بیان که ما در هیچ کجای فیلم چیزی از اسلام و تلاش برای بیان مفاهیمی که اصول بنیادین جامعه ایرانی را تشکیل میدهند نمیبینیم، بلکه در نقطه مقابل میبینیم سگی جای فرزند از دست رفته زوج جوان را میگیرد! آیا بهتر نبود سازندگان بجای سگی که اصلا نقشش در شکلگیری اتفاقات بیسرانجام فیلم مشخص نیست از فرزندخواندگی استفاده میکردند تا این عمل پسندیده نهادینه شود؟ سوم، تحقیر مدام شوهر از سوی همسرش است که اصلا به صلاح خانواده نیست، لیکن در سریالها یا مردان افرادی ضعیفالنفس و توسری خور هستند یا افرادی ظالم! آیا اینگونه معرفی کردن یک طرف از زندگی اصولا کمکی به تحکیم روابط خانوادگی میکند؟
تاکنون در آثار سینمایی و بصری به صورت عام افراد کروات زده اشخاص بد فیلم بودند که خوشبختانه امروز کمی این دید تعدیل شده است و اما در این مجموعه کاملا عکس شده است. یعنی به اصطلاح از آن طرف بام افتادهایم. افراد کرواتی افراد خوب، خانواده دوست، غمخوار سایرین، منطقی و دلسوز هستند. حتی اگر این روند جایی از دست سازنده خارج میشود و شخصیت محمود یا دامون که کروات میزنند به قدر کافی خوب نیستند در نهایت تطهیر شده و شخصیتشان تعدیل میشود. اما طرف مقابل که همان «حاجی» و «محسن» هستند و اشخاصی مذهبیاند رفته رفته سیاه و سیاهتر میشوند تا جایی که اگر پرونده آنها توسط «رضا» خوانده شود او باید تمام عمر عذاب وجدان بگیرد.
حال سوال این است ساخت چنین آثاری چه کمکی به ما میکند؟ آیا سود فردی یا باندی که موجب میشود جامعه آسیب ببیند مانند کار کاراکتر «حاجی» و «محسن» کثیف نیست؟ این خوشبینانهترین نگاه به ماجراست که عدهای بدون توجه به عواقب کار خود دست به تولید آثاری بزنند اما روی دیگر سکه ساخت چنین آثاری، برهم زدن انگارههای جامعه برای نیل به سود و منافع مادی است.
یادداشت وارده از مجمع پیروان مهدیموعود(عج)