kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۲۴۷۱
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۲
از هراره تا تهران - ۱۷

رئیس جمهوری که از تریبون عدم تعهد به نقد این جنبش پرداخت


چشمِ دل ظاهربين که خود را واقع بين مي پندارد، در اين فکر است ‌که اين مرد چرا اين حرف‌ها را مي‌زند؟ او که خوب مي‌‍‌داند اين گوش‌ها شنوا نيست، پس چرا اين همه انرژي مي‌گذارد؟ اما مرد، مي‌داند که اين حرف‌ها را به‌تذکر بايد اينجا گفت تا بماند، خواه بپذيرند يا نپذيرند. جنس اين حرف ها از جنس حرف هاي انبياي الهي و تعاليم آسماني است، از جنس موعظه و حکمت. و اين حرف‌ها را بايد اينجا گفت تا بماند و به گوش‌هايي دور، چه از لحاظ زماني و چه از لحاظ مکاني برسد. حال که مستکبران جهاني با رسانه‌هايشان پنبه در گوش ملت‌ها کرده‌اند، اين فرصت طلايي را نبايد از دست داد. پس مي‌گويد و مي‌گويد:
[ادامه سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در اجلاس هراره:] اما واقع‌بينانه بايد ناتواني‌هاى جنبش را نيز مطرح کرده، بى‌پرده و رها از قالب‌هاى تعارف‌آميز آن را بررسى کنيم، اين به ما در جستجو از راهى نو براى آينده کمک خواهد کرد.
آقاى رئيس!
آيا هيچ جنايتى زشت‌تر از اشغال نظامى يک کشور، يا اقدام به تجاوز براى دستيابى به سلطة سياسى و اقتصادى بر يک ملت وجود دارد؟ در ربع قرن اخير، تعدادى از ملت‌هاى محروم جهان سوم و دولت‌هاى نوپاى مردمىِ آنان قربانى چنين اقداماتى شده‌اند. آيا جنبش توانسته است عليه متجاوز، در آن گونه موارد، يک فشار قوى بين‌المللى ايجاد کند؟ جنبش غالباً حتى از موضع گيرى صريح، يعنى کمترين کارى که از آن انتظار مى‌رود، سرباز زده و در آن موارد محافظه‌کارانه عمل کرده است. از جنبش البته توقع نيست که مانند يک پيمان نظامى وارد معرکه شود، ليکن اين انتظار هست که شجاعانه و صادقانه از حق و از مظلوم و قربانى تجاوز و سلطه‌طلبى دفاع کند. ملت‌ها انتظار دارند که زد و بند قدرت‌ها، به جنبش سرايت نکند و ترفندهاى ديپلماتيک و رياکارانة متداول، در آن جاى نداشته باشد.
در زمينة سلطة اقتصادى، امروز شاهد آنيم که کشورهاى توسعه يافتة صنعتى، مواد اوليه و منابع طبيعى جهان سوم را به هر بهايى که خود مى‌خواهند مى‌برند و از نيروى کار ارزانِ آنان به هرگونه که مايلند استفاده مى‌کنند و محصولات صنعتى خود را به هر بهايى که منافع اقتصادي شان ايجاب کند، به اين کشورها مى‌فروشند. شبکة مخوف اقتصادى وابسته به قدرت‌هاى بزرگ، چنان امور کشورها را به دست گرفته که رفته رفته و منفعلانه، اين فکر در ذهن‌ها رشد مى‌کند که ديگر اميدى به نجات نبايد داشت. فرهنگ سلطه از هرسو منافع اقتصادى را براى سلطه‌گران تضمين مى‌کند و اگر حرکتى رهايى‌بخش در جايى آغاز گردد و ملتى بيدار شود، ابتدا با به‌کارگيرى همه گونه حيله، به خاموش کردن آن مى‌پردازند و اگر على‌رغم آنان، آن ملت پيروز شد، آنگاه هجوم نظامى، اقتصادى، سياسى و تبليغاتى شروع مى‌شود.
مگر مي‌شود دو شيء بي‌ربط را با هم مقايسه کرد؟ گاهي تفاوت دو چيز آن قدر زياد مي‌شود که ديگر اشتراکي براي مقايسة آنها وجود ندارد. تفاوت اين سخنراني با سخنراني بعضي از اين مستمعان، اين گونه است. برخي روي صندلي چرخ مي‌خورند و اين‌طرف و آن‌طرف را نگاه مي‌کنند. برخي پيپ مي‌کشند، برخي صحبت مي‌کنند. اما خيلي ها هم هستند که حواسشان هست و آنچه گفته مي‌شود، برايشان بهت‌آور است؛ مگر مي‌شود به هيچ طرف متکي نبود و اين قدر بي‌محابا، به هر دو طرف حمله کرد؟ تازه، آن هم وقتي کشورت در حال جنگ است، جنگي طولاني و نفس‌گير و پر‌هزينه.
هرکدام از اين سران اهل فکر، خودشان را نهايتِ انقلابي‌گري مي‌دانند، اما نه در اين حد! يعني اين مرد توقع دارد که آمريکا و شوروي را محکوم کنيم؟! آيا وارد مصاديق هم مي‌شود؟
[آیت الله خامنه‌ای:]  ببينيد شيطان بزرگ در نيکاراگوئه چه مى‌کند؟ و در مورد انقلاب اسلامى ايران چه کرده و مى‌کند؟ متأسفانه در قبال اين همه جنايت و فضاحت، آن تحرکى که بايد، و انتظار مى‌رود، در جنبش مشاهده نمى‌شود.
آقاى رئيس!
بگذاريد با صراحت اعلام کنم که ريشة اين ضعفِ خطرناکِ جنبش ما در دو چيز است؛ اول، کنار گذاشتن اصول پاية نخستين و دوم، عدم احساس مسئوليت اعضا در قبال مسائل جهانى. امروز در بين اعضاى همين جنبش، کشورهايى هستند که در ميان ملت خود، حتى نمى‌توانند نامى از اصول عدم تعهد ببرند، زيرا کشورشان مرکز تاخت‌و تاز اجانب است و ثروتشان هر روز به وسيلة قدرت‌هاى مسلط به تاراج مى‌رود و دولتشان عروسک قدرت‌هاست. از چنين حکومت‌هايى آيا مى‌توان انتظار قيام بر ضد سلطه را داشت؟ کشورهاى ديگرى هم هستند که هر چند از استقلال نسبى برخوردارند، ليکن عافيت را بر مسئوليت جهانى خود ترجيح داده و سلامت امروز را به بهاى تسليم فردا خريده‌اند.
از هر دو گروه، بسيارند در اين جمع، به‌خصوص از گروه اول، برخي از ابتدا وابسته و تحت سلطه بوده‌اند و شايد به‌سفارش همان مستکبران، به اجلاس آمده‌اند تا نفوذي باشند. برخي هم پوست انداخته‌اند و استقلال و شرف کشورشان را به آسايش و رفاه و منافع خودشان فروخته‌اند. در اغلب کشورهاي جنوب خليج فارس هم که درکل هيچ سنخيتي با عدم تعهد نبوده و نيست. حتي مصر هم که با جمال عبدالناصر، جزو بنيان‌گذاران جنبش بوده و سابقه‌اي در استقلال‌طلبي و نفي سلطه داشته، حالا سال‌هاست که دست‌آموز و مطيع آمريکاست. بعد از اعدام انقلابي انورسادات، حُسني مبارک به هراره آمده است. جانشين انورسادات، همان راهِ خيانت‌هاي او را پيش گرفته و اين روزها در پي اجراي فرامين آمريکا‌ست براي تأمين امنيت صهيونيست‌ها.
گروه دوم، يعني آنهايي که استقلالي دارند، اما احساس مسئوليت نمي‌کنند، کمترند، اما حضور همراه با سکوت و ملاحظه‌کاري‌شان، بيشتر آزار مي‌دهد.
هندي‌ها و راجيو گاندي، نمونه‌اي از اين عافيت‌طلب‌ها هستند که براي زدن هر حرفي و گرفتن هر موضعي، ده‌ها جنبه را مي‌سنجند که به گوشه‌اي از منافعشان آسيبي نخورد؛ حالا اينکه حق مظلومي گرفته شده است و بايد کاري کرد، آن قدر برايشان مهم نيست. و با اين دو ملاک اگر اعضا را بسنجيم، جز مردي که پشت تريبون قرار دارد و کشورش، کسي نمي‌ماند! همه به مقداري، کم يا زياد اين دو را دارند و دست و پايشان بسته است.
[آیت الله خامنه‌ای:] آقاى رئيس!
من به‌عنوان رئيس‌جمهور کشورى که نظامش ثمرة قيام وسيع و خونين مردمى عليه بزرگ ترين طاغوت‌هاى زمان، يعنى امپرياليسم آمريکاست و حکومتش پرچم دار شجاع ارزش‌هاى الهى است، و از نخستين روز، کشورش آماج همه گونه تهاجمات قدرت‌ها و نوکران آنان بوده و هست، با همة احترام و اعتقادى که به اين جنبش دارم، اعلام خطر مى‌کنم که اگر جنبش به يک اقدام اساسى و زيربنايى در رفع مشکلات ريشه‌اى خود دست نزند، آيندة آن در خطر جدى خواهد بود و اميد ملت‌ها از آن سلب خواهد شد. اين اقدام و اصلاح مى‌تواند حول محورهايى باشد که من اکنون آنها را ارائه مى‌کنم. اين پيشنهادها محصول تجربه‌اى است که پشتوانة آن سال‌هاى متمادى مبارزه‌اى بى‌امان با استکبار است، و از دستاوردهاى آن همين بس که قدرت‌هاى بزرگ را از نيروى مقاومت و نيز قدرت نفوذ در دل ملت‌ها دچار حيرت ساخته است.
اولين اقدام ضرورى، احياى اصل عدم تعهد است، اين يک مطلب جامع و کامل است. يعنى اولاً دولت‌هايى که عضو جنبش هستند، بايد اصول آن را در روابط خود با دولت‌هاى ديگر کاملاً مراعات کنند. روح اصلى آن، مقاومت و رفض هر نوع سلطه است. کاملاً بى‌معنى است که دولت‌هايى عضو جنبش باشند، درعين‌حال پايگاه نظامى يا امکانات لازم براى تسلط اقتصادى، سياسى و فرهنگى را در اختيار ابرقدرت‌ها بگذارند و از آن زشت‌تر اينکه به تجاوز نظامى يا تهاجم اقتصادى اقدام کنند. ثانياً فکر عدم تعهد و ارادة مقاومت درمقابلِ هجوم سلطه بايد به‌نحو وسيع در ميان ملت‌ها تبليغ شود، که هيچ پشتوانه‌اى براى مقابلة جدى با قدرت‌هاى سلطه‌گر، بهتر از آمادگى مردم نيست.