پرستاران یا خواستگاران؟
سعید رضایی
قسمت آخر سریال «پرستاران» در حالی پخش شد که بخش زیادی از زمان این سریال به چانهزنی عاشقانه اختصاص داشت! با توجه به اینکه این سریال با سرمایهگذاری وزارت بهداشت ساخته شد، انتظار میرفت که بیشتر به مسائل اجتماعی مرتبط با حوزه بهداشت و درمان ارتباط داشته باشد، اما بیشتر یک درام شبه عاشقانه و در مایههای سریالهای ترکیهای بود. یعنی از آن دست سریالهایی بود که به طور غلیظی به مناسبات میان خانمها و آقایان جوان میپرداخت. به همین دلیل هم بهتر بود که نام این سریال بجای پرستاران «خواستگاران» گذاشته میشد!
سریال «پرستاران» چند داستان نه چندان مرتبط با هم را در طول دو فصل پیش برد. نکته قابل تأمل این بود که محور همه این داستانها، ازدواج و خواستگاری بود. هر چند که یکی از اهداف سفارشدهندگان این سریال، ترغیب جوانان به امر مقدس ازدواج بود، اما ای کاش برای این هدف، ساختار قویتری طراحی میشد. چون آنچه طی چند ده قسمت از این سریال به خورد مخاطب داده شد، قصهای ضعیف و فاقد پشتوانه منطق داشت. مثل بسیاری از فیلمهای سطحی دیگر، این بار هم همه گرهها با مسائلی چون مرگ آدم بد داستان و بدبخت شدن فرد خطاکار، آن هم بدون هیچ دلیل قابل قبولی باز شد.
اما اوج هنرنمایی سازندگان سریال «پرستاران» را باید قسمت پایانی آن دانست. جایی که همه خواستگاران سریال، با خانمهای مورد علاقه خود رو در میشدند و مدتی طولانی را برای راضی ساختن آنها به ازدواج، چانهزنی میکردند! از یکی انکار و از دیگری اصرار! آنقدر این چانهزنی و انکار و اصرار ادامه مییافت تا در نهایت دختر، جواب بله را میگفت! طوری که حدود نیمی از زمان قسمت آخر سریال را همین ماجرا در بر گرفت.
باز هم جای این سوال پیش میآید که چه کسی بر فیلمنامه سریالها نظارت میکند؟ اگر این سریال ناظر دارد و از فیلتر شوراها گذشته، چطور امکان دارد که کارشناسان حاضر در این شوراهای نظارتی، ضعف به این درشتی را نادیده گرفته باشند؟